|

گذری بر جریان «دوم خرداد» با نگاهی به اندیشه‌های سعید حجاریان

اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات؟

امیرحسین جعفری

امروز دیگر نه دولت اصلاحات وجود دارد و نه احزاب قدرتمند آن زمان و تندباد حوادث آن‌قدر جناح چپ جمهوری اسلامی را به چالش انداخته است که 23 سال پس از روی‌کارآمدن این طیف صحبت‌هایی ازسوی تحلیلگران با مضمون پایان اصلاحات بعد از شکست سنگین در اسفند 98 شنیده می‌شود، اما در اینجا باید دو مفهوم را از یکدیگر تفکیک کرد که آیا امروز در پایان اصلاح‌طلبی در مسیر مشارکت برای دستیابی به قدرت هستیم یا در رسیدن به نتیجه برای ناکارآمدی اصلاح‌طلبان؛ کدام‌یک به بن‌بست خورده‌اند؟ جریانی که نقد اساسی به آن پیش از رفتار‌های کند پراگماتیسمی‌اش نقد ایدئولوژیک و عدم ارائه مانیفست مشخص در اقتصاد، فلسفه و سیاست‌ورزی است و بارها گفته شده که اصلاح‌طلبان می‌دانند چه نمی‌خواهند، اما نمی‌دانند یا نمی‌گویند که چه می‌خواهند و این ضعف بیان ایدئولوژیک و از همه مهم‌تر، ارزیابی‌های نادرست از نسل جوان و مسائل روز جامعه، باعث گسست عمیق میان آنها و طبقات مختلف شده است. در برابر این ادعا پاسخ حجاریان چنین است: توجه حداکثری به جوانان و حفظ آنها زیر پرچم اصلاح‌طلبی و تبیین استراتژی «اصلاحات از بیرون» در برابر «اصلاحات از درون» که نه توجه حقیقی به جوانان شده و نه اصلاحاتی از درون صورت گرفته است؛ هرچه بیشتر اتفاقات یک سال اخیر و تحلیل ضعف‌ها و شکست‌ها مرور می‌شود مانند تکرار تاریخ به جمله‌ای از سعیدِ اصلاح‌طلبان می‌رسیم: «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات». شعاری که مبتکر آن تروتسکی، از انقلابیون اکتبر1917 و مؤسس ارتش سرخ بود که این جمله را در اصل این‌گونه گفت: «انقلاب مرد، زنده‌باد انقلاب». اما حجاریان نه تروتسکی است و نه شرایط ایران مشابهتی با دوره پسالنینی داشته است.
سؤال جدی‌تر که در ذهن با نگاهی به سیر وقایع پس از 92 مرور می‌شود این است که آیا در شرایط کنونی باز هم می‌توان بر گزاره دوم این شعار یعنی زنده‌باد اصلاحات، به معنای استمرار حیات سیاسی اصلاحات، تأکید کرد؟ سؤالی با پاسخ مبهم که در هفته‌های اخیر که چهره‌های سیاسی با اختلاف نظرات زیاد به آن پرداخته‌اند که در کنار آن حقیقتی جاری در زوال سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان وجود دارد. این شعار که در پنجمین اردوی شاخه جوانان حزب مشارکت ازسوی حجاریان مطرح شد در شرایط زمانی دوره دوم دولت اصلاحات و پشت‌سرگذاشتن وقایعی سنگین از جمله 18تیر و بسته‌شدن مطبوعات و ترور خود او برآمده از یک پیش‌بینی اجتماعی باتوجه به نشانه‌های سیاسی آن دوره بود که مشخصا از انحراف جبهه اصلاحات و هشداری برای تقویت آن سخن می‌گفت. این عامل که حجاریان تصور 84 و از همه مهم‌تر 88 را نمی‌کرد نیز باید در قدرت این جمله در نظر گرفته شود به این معنا که او توقع و تصور عمیق‌تر با نگاهی به اعتماد از سوی مردم نسبت به جامعه داشت که آرزوی تولد دوباره اصلاحات را این‌بار از میان توده جامعه می‌دید، اما هرچه گذشت معادلات سیاسی در کشور به سمتی رفت که اصلاح‌طلبان را از مدار قدرت و محبوبیت به‌خصوص در چند سال اخیر دور کرد، اما اصلاحات و اهمیت بازسازی آن در شرایط فعلی برای اصلاح‌طلبانی که با آن بزرگ شده‌اند از زاویه حفظ ابزار‌های دموکراسی ازجمله احزاب و از همه مهم‌تر صندوق انتخابات با هر نتیجه‌ای است که اصلاح‌طلبان را به تحمل شرایط و دفاع از این مسیر ترغیب می‌کند، به‌طوری‌که نظر حجاریان دراین‌باره چنین است: «مطابق الگوی دموکراسی‌های رایج، عمل رأی‌دادن، اقدامی در لحظه و پایان‌پذیر نیست؛ روزی مشروعیت می‌زاید و دیگر روز مشروعیت می‌ستاند».
بازی سیاست در ایران و سیر وقایع آن‌چنان سریع است که تحلیل مشخص و جامعی را نمی‌توان برای پدیده‌ها در نظر گرفت همان‌طور که در نیمه دوم سال98 دیدیم؛ اتفاقات آن‌چنان پشت‌سر هم و سریع به وقوع پیوست که هرگونه طرح و ایده‌ای را بلامصرف کرد و عملکرد دولت نیز که مردم آن را نتیجه حمایت اصلاح‌طلبان می‌دانند بر شکست وسیع در انتخابات مجلس و پس از آن شعار مرگ اصلاحات تأثیر عمیقی داشت. اما چه شد که دولت مورد تأیید اصلاح‌طلبان، اول از همه برای خودشان ضرر سنگین و سقوط سرمایه اجتماعی را به وجود آورد؟
شکست پروژه مذاکره هسته‌ای با بدعهدی آمریکا در طرف مقابل با وجود روی‌کار‌آمدن نیرو‌های سیاسی تندرو در غرب باعث زوال تدریجی روند سیاسی اصلاح‌طلبان در کشور شد که شاید کسی تصور اولیه‌ای از این نتیجه نداشت تا با تحلیلی دیگر وارد عرصه انتخابات و حمایت از روحانی شود و اعتماد و اعتقاد به رفع مشکلات روابط خارجی کشور در دوره اول دولت تدبیر و امید باعث شد آنها ناکامی‌های زیادی کسب کنند. اصلاح‌طلبی در ایران نتیجه برایندهای سیاسی در روابط خارجی میان کشورها و حفظ تمایل مردم برای مشارکت در انتخابات و امید به بهبود شرایط با سلاح اصلاح‌طلبی است که حفظ این تمایل ریشه در اقتصاد کشور و معیشت مردم دارد. اقتصادی که به‌شدت تحت تأثیر روابط خارجی است و برهم‌خوردن معادلات سیاسی باعث وخیم‌شدن آن و بازگشت به گذشته برای پرسش از اصلاح‌طلبان درباره حمایت از دولت می‌شود. در این شرایط اصلاحات بار دیگر شاید به صورت موقت به مرگ خاموشی دچار شده که بیداری و زنده‌باد سردادن برای آن در گرو وجود زیرساخت‌های سیاسی زیادی ازجمله کاهش تنش‌ها در داخل کشور و کناررفتن جناح‌های تندرو در غرب است وگرنه عموم جامعه و طبقه متوسط با این شرایط و وخیم‌ترشدن اوضاع اقتصادی تن به پیروی و اعتماد زیر پرچم اصلاحات را نمی‌دهد، زیرا اصلاح‌طلبان ادبیات مشترک خود را با جامعه از دست داده‌اند و نیروی جوان آموزش‌دیده حزبی که اعتقاد قوی بر سیاست‌های آنها داشته باشد نیز به شدت کم شده است. آنها که روزی به عنوان جناح چپ جمهوری اسلامی در دوران امام و دولت جنگ تأثیرگذار بودند و شعار‌های مترقی برای دفاع از طبقات محروم جامعه عامل شناسایی آنها بود، پس از سال76 و انتخاب راست‌ترین فرد جناح چپ به عنوان رئیس‌جمهوری خط اقتصادی و فکری دیگری را کلید زدند که به مرور منجر به فاصله آنها از حقیقت جامعه شد.
حال با این شرایط در سال‌های آینده شاهد بروز نیرو‌های جدیدی با رویکرد متفاوتی نسبت به اصلاحات هستیم از جمله جوانانی که با باور‌های متفاوت از تفکرات اقتصادی اصلاح‌طلبانی که عمدتا ماهیت لیبرال دارد اصلاحات را بدون اصلاح‌طلبان خواستارند. در مقابل این ادعا و شواهد از نیرو‌های سیاسی حجاریان در مقاله‌ای به نام «امتناع سیاست‌ورزی در ایران» پایان اصلاح‌طلبی را با شرایط بغرنجی گره می‌زند. در بخشی از این مقاله آمده است: «بسیار خوانده و شنیده‌ایم زمانی که سیاست‌ورزی به پایان می‌رسد، اشکالی دیگر از کنش‌های جمعی ظاهر می‌شود؛ جنگ داخلی، انقلاب، سابوتاژ، اشغال خارجی، جنگ چریکی و... که البته هیچ‌‌یک از آنها را نمی‌توان ذیل مفهوم سیاست‌ورزی طبقه‌بندی کرد. زیرا می‌دانیم جنگ‌ها زمانی آغاز می‌شوند که سیاست‌ به پایان رسیده باشد».
ایرادی که به نگاه نیروهای اصلاح‌طلب نسبت به دیگر جریان‌های نوظهور مطرح می‌شود ایراد تحلیلی از دریچه اهمیت است؛ گویی که اصلاح‌طلبان خود را عامل ثبات کشور دانسته و دیگر تفکرات را با جدال داخلی پیوند می‌دهند. همین عامل باعث زنده نگه‌داشتن شعار زنده‌باد اصلاحات برای عموم جامعه در مقابل نگرانی از فروپاشی اجتماعی است.

امروز دیگر نه دولت اصلاحات وجود دارد و نه احزاب قدرتمند آن زمان و تندباد حوادث آن‌قدر جناح چپ جمهوری اسلامی را به چالش انداخته است که 23 سال پس از روی‌کارآمدن این طیف صحبت‌هایی ازسوی تحلیلگران با مضمون پایان اصلاحات بعد از شکست سنگین در اسفند 98 شنیده می‌شود، اما در اینجا باید دو مفهوم را از یکدیگر تفکیک کرد که آیا امروز در پایان اصلاح‌طلبی در مسیر مشارکت برای دستیابی به قدرت هستیم یا در رسیدن به نتیجه برای ناکارآمدی اصلاح‌طلبان؛ کدام‌یک به بن‌بست خورده‌اند؟ جریانی که نقد اساسی به آن پیش از رفتار‌های کند پراگماتیسمی‌اش نقد ایدئولوژیک و عدم ارائه مانیفست مشخص در اقتصاد، فلسفه و سیاست‌ورزی است و بارها گفته شده که اصلاح‌طلبان می‌دانند چه نمی‌خواهند، اما نمی‌دانند یا نمی‌گویند که چه می‌خواهند و این ضعف بیان ایدئولوژیک و از همه مهم‌تر، ارزیابی‌های نادرست از نسل جوان و مسائل روز جامعه، باعث گسست عمیق میان آنها و طبقات مختلف شده است. در برابر این ادعا پاسخ حجاریان چنین است: توجه حداکثری به جوانان و حفظ آنها زیر پرچم اصلاح‌طلبی و تبیین استراتژی «اصلاحات از بیرون» در برابر «اصلاحات از درون» که نه توجه حقیقی به جوانان شده و نه اصلاحاتی از درون صورت گرفته است؛ هرچه بیشتر اتفاقات یک سال اخیر و تحلیل ضعف‌ها و شکست‌ها مرور می‌شود مانند تکرار تاریخ به جمله‌ای از سعیدِ اصلاح‌طلبان می‌رسیم: «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات». شعاری که مبتکر آن تروتسکی، از انقلابیون اکتبر1917 و مؤسس ارتش سرخ بود که این جمله را در اصل این‌گونه گفت: «انقلاب مرد، زنده‌باد انقلاب». اما حجاریان نه تروتسکی است و نه شرایط ایران مشابهتی با دوره پسالنینی داشته است.
سؤال جدی‌تر که در ذهن با نگاهی به سیر وقایع پس از 92 مرور می‌شود این است که آیا در شرایط کنونی باز هم می‌توان بر گزاره دوم این شعار یعنی زنده‌باد اصلاحات، به معنای استمرار حیات سیاسی اصلاحات، تأکید کرد؟ سؤالی با پاسخ مبهم که در هفته‌های اخیر که چهره‌های سیاسی با اختلاف نظرات زیاد به آن پرداخته‌اند که در کنار آن حقیقتی جاری در زوال سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان وجود دارد. این شعار که در پنجمین اردوی شاخه جوانان حزب مشارکت ازسوی حجاریان مطرح شد در شرایط زمانی دوره دوم دولت اصلاحات و پشت‌سرگذاشتن وقایعی سنگین از جمله 18تیر و بسته‌شدن مطبوعات و ترور خود او برآمده از یک پیش‌بینی اجتماعی باتوجه به نشانه‌های سیاسی آن دوره بود که مشخصا از انحراف جبهه اصلاحات و هشداری برای تقویت آن سخن می‌گفت. این عامل که حجاریان تصور 84 و از همه مهم‌تر 88 را نمی‌کرد نیز باید در قدرت این جمله در نظر گرفته شود به این معنا که او توقع و تصور عمیق‌تر با نگاهی به اعتماد از سوی مردم نسبت به جامعه داشت که آرزوی تولد دوباره اصلاحات را این‌بار از میان توده جامعه می‌دید، اما هرچه گذشت معادلات سیاسی در کشور به سمتی رفت که اصلاح‌طلبان را از مدار قدرت و محبوبیت به‌خصوص در چند سال اخیر دور کرد، اما اصلاحات و اهمیت بازسازی آن در شرایط فعلی برای اصلاح‌طلبانی که با آن بزرگ شده‌اند از زاویه حفظ ابزار‌های دموکراسی ازجمله احزاب و از همه مهم‌تر صندوق انتخابات با هر نتیجه‌ای است که اصلاح‌طلبان را به تحمل شرایط و دفاع از این مسیر ترغیب می‌کند، به‌طوری‌که نظر حجاریان دراین‌باره چنین است: «مطابق الگوی دموکراسی‌های رایج، عمل رأی‌دادن، اقدامی در لحظه و پایان‌پذیر نیست؛ روزی مشروعیت می‌زاید و دیگر روز مشروعیت می‌ستاند».
بازی سیاست در ایران و سیر وقایع آن‌چنان سریع است که تحلیل مشخص و جامعی را نمی‌توان برای پدیده‌ها در نظر گرفت همان‌طور که در نیمه دوم سال98 دیدیم؛ اتفاقات آن‌چنان پشت‌سر هم و سریع به وقوع پیوست که هرگونه طرح و ایده‌ای را بلامصرف کرد و عملکرد دولت نیز که مردم آن را نتیجه حمایت اصلاح‌طلبان می‌دانند بر شکست وسیع در انتخابات مجلس و پس از آن شعار مرگ اصلاحات تأثیر عمیقی داشت. اما چه شد که دولت مورد تأیید اصلاح‌طلبان، اول از همه برای خودشان ضرر سنگین و سقوط سرمایه اجتماعی را به وجود آورد؟
شکست پروژه مذاکره هسته‌ای با بدعهدی آمریکا در طرف مقابل با وجود روی‌کار‌آمدن نیرو‌های سیاسی تندرو در غرب باعث زوال تدریجی روند سیاسی اصلاح‌طلبان در کشور شد که شاید کسی تصور اولیه‌ای از این نتیجه نداشت تا با تحلیلی دیگر وارد عرصه انتخابات و حمایت از روحانی شود و اعتماد و اعتقاد به رفع مشکلات روابط خارجی کشور در دوره اول دولت تدبیر و امید باعث شد آنها ناکامی‌های زیادی کسب کنند. اصلاح‌طلبی در ایران نتیجه برایندهای سیاسی در روابط خارجی میان کشورها و حفظ تمایل مردم برای مشارکت در انتخابات و امید به بهبود شرایط با سلاح اصلاح‌طلبی است که حفظ این تمایل ریشه در اقتصاد کشور و معیشت مردم دارد. اقتصادی که به‌شدت تحت تأثیر روابط خارجی است و برهم‌خوردن معادلات سیاسی باعث وخیم‌شدن آن و بازگشت به گذشته برای پرسش از اصلاح‌طلبان درباره حمایت از دولت می‌شود. در این شرایط اصلاحات بار دیگر شاید به صورت موقت به مرگ خاموشی دچار شده که بیداری و زنده‌باد سردادن برای آن در گرو وجود زیرساخت‌های سیاسی زیادی ازجمله کاهش تنش‌ها در داخل کشور و کناررفتن جناح‌های تندرو در غرب است وگرنه عموم جامعه و طبقه متوسط با این شرایط و وخیم‌ترشدن اوضاع اقتصادی تن به پیروی و اعتماد زیر پرچم اصلاحات را نمی‌دهد، زیرا اصلاح‌طلبان ادبیات مشترک خود را با جامعه از دست داده‌اند و نیروی جوان آموزش‌دیده حزبی که اعتقاد قوی بر سیاست‌های آنها داشته باشد نیز به شدت کم شده است. آنها که روزی به عنوان جناح چپ جمهوری اسلامی در دوران امام و دولت جنگ تأثیرگذار بودند و شعار‌های مترقی برای دفاع از طبقات محروم جامعه عامل شناسایی آنها بود، پس از سال76 و انتخاب راست‌ترین فرد جناح چپ به عنوان رئیس‌جمهوری خط اقتصادی و فکری دیگری را کلید زدند که به مرور منجر به فاصله آنها از حقیقت جامعه شد.
حال با این شرایط در سال‌های آینده شاهد بروز نیرو‌های جدیدی با رویکرد متفاوتی نسبت به اصلاحات هستیم از جمله جوانانی که با باور‌های متفاوت از تفکرات اقتصادی اصلاح‌طلبانی که عمدتا ماهیت لیبرال دارد اصلاحات را بدون اصلاح‌طلبان خواستارند. در مقابل این ادعا و شواهد از نیرو‌های سیاسی حجاریان در مقاله‌ای به نام «امتناع سیاست‌ورزی در ایران» پایان اصلاح‌طلبی را با شرایط بغرنجی گره می‌زند. در بخشی از این مقاله آمده است: «بسیار خوانده و شنیده‌ایم زمانی که سیاست‌ورزی به پایان می‌رسد، اشکالی دیگر از کنش‌های جمعی ظاهر می‌شود؛ جنگ داخلی، انقلاب، سابوتاژ، اشغال خارجی، جنگ چریکی و... که البته هیچ‌‌یک از آنها را نمی‌توان ذیل مفهوم سیاست‌ورزی طبقه‌بندی کرد. زیرا می‌دانیم جنگ‌ها زمانی آغاز می‌شوند که سیاست‌ به پایان رسیده باشد».
ایرادی که به نگاه نیروهای اصلاح‌طلب نسبت به دیگر جریان‌های نوظهور مطرح می‌شود ایراد تحلیلی از دریچه اهمیت است؛ گویی که اصلاح‌طلبان خود را عامل ثبات کشور دانسته و دیگر تفکرات را با جدال داخلی پیوند می‌دهند. همین عامل باعث زنده نگه‌داشتن شعار زنده‌باد اصلاحات برای عموم جامعه در مقابل نگرانی از فروپاشی اجتماعی است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها