نگهداری حیوانات، انعکاس خلأ عاطفی یا نمایش پرستیژ اجتماعی
مصطفی آبروشن . جامعهشناس
گسترش و توسعه افکار پستمدرنیستی باوجود اینکه تحولات مثبت و گستردهای را در ذهن و سبک زندگی انسانها بهوجود آورده است، اما از سوی دیگر موجب بروز انواع ناخرسندیها و ناملایمات نیز شده است به گونهای که زندگی انسان مدرن امروزی در سپهر افکار پستمدرنیستی که ساختارها دائما شکسته میشوند، همواره در وضعیت اضطرابآور و نگرانکنندهای قرار دارد. نگهداری از حیوانات خانگی را میتوان از دو منظر فردی و اجتماعی مورد واکاوی قرار داد. در جوامع سنتی و کشاورزی نگهداری از حیوانات، کارکردی ابزاری داشته است اما با تحلیل محتوا در فرهنگ غربی درمییابیم که همزیستی با حیوانات جایگزین روابطی شده که فرد باید پاسخ آن را در کانون خانواده یا ارتباطات انسانی جستوجو میکرد.
در واقع پناهبردن به محبت حیواناتی همچون سگ، واکنشی به شکستهای ارتباطی یا ازدستدادن عزیزان است و بهنظر میرسد وابستگی به حیوانات خلأهای عاطفی و تنهایی انسان امروزی را که بهشدت احساس میشود، پر میکند. زیرا زندگی انسانها در ارتباط معنا پیدا میکند و بر همین اساس دوست دارند از حمایتهای اجتماعی و عاطفی برخوردار باشند. از منظر این دسته از افراد با محبت به سگها میتوان وفاداری پایدارتری را در زندگی تجربه کرد آنچه بهعنوان مسئله باید واکاوی شود وابستگی به حیوانات نیست بلکه گسستی است که در نتیجه ارتباطات اجتماعی در حال رخدادن است. بهطورکلی شکستهای ناشی از خیانت، طلاق عاطفی، بیوفایی، مرگ عزیزان و تنهایی از عواملی است که انسانها را وابسته به وفاداری سگها کرده تا آلام ناشی از خلأهای يك ارتباط مؤثر را جبران کنند. یکی از دلایل وابستگي به حيوانات خانگي تغییر سبک زندگی از خانواده گسترده به خانوادههای هستهای و کاهش تعداد اعضای خانواده است؛ بهعبارتی برخی خانوادهها با داشتن یک فرزند، علاقه یا توان نگهداری فرزند دیگری را ندارند؛ بنابراین برای پرکردن تنهایی فرزند خود ترجیح میدهند یک همبازی از جنس حیوان
خانگی برای او بیاورند. زندگي در جوامع مدرن به گونهاي است كه اکثر کودکان زمانی طولانی را در تنهایی سپری میکنند و والدین به اجبار برای تأمین مخارج زندگي ساعتها در بیرون از خانه مشغول هستند، بنابراین فرزندان تنها با حیوانات در خانه میمانند و عشق و محبتی را که خود خواهانش هستند، نثار موجودی دیگر میکنند. از منظر روانشناختی وابستگي به حيواناتي مانند سگ پاسخي به خلأهاي تنهایی انسان مدرن است. شكست در تعاملات اجتماعي، میل به دوستداشتن و دوست داشتهشدن واقعی او را وادار ميکند كه بهدنبال جايگزيني بگردد تا تنهایی خود را معنادار کند. اما بهنظر ميرسد خريد و نگهداري حيوانات خانگي در ايران در حال تبديلشدن به يكي از مظاهر مصرف نمايشي است و از نفسِ نگهداري و همزیستی با حيوانات پيروي نميكند، علت علاقه به حیوانات در میان جوانان و برخی خانوادههای متوسط و پایین جامعه ایران نشان از تلاش برای بهدستآوردن گونهای از پرستیژ اجتماعی است. در واقع نگهداری از سگ، الگو و سبکی از زندگی را به نمایش میگذارد که متعلق به طبقات ممتاز جامعه بوده و از سوی طبقات پایین جامعه، ستایشبرانگیز تلقی میشود. بر این اساس، مشاهده میکنیم
که نگهداری و بهنمایشگذاشتن سگ در معابر عمومی نوعی تشخص به حساب آمده و امروزه جزء لاینفکی از زندگی شهری و کلاس اجتماعی برخی از گروههای اجتماعی شده است. بهدستآوردن موقعیت اجتماعی از طریق جلب توجه دیگران، چشموهمچشمی با همسایهها و اقوام در پیشیگرفتن و نگهداری از نژادی خاص و گرانقیمت برای عدهای تبدیل به یک تفریح و سبک خاصی از زندگی شده است. بخشي از طبقات پايين جامعه نيز باوجود محدودیتهاي مالي با خريد و بهرخكشيدن حيوانات خانگي هویت خود را جعل میکنند تا خودشان را در قالب طبقات متوسط و متمايز جامعه به نمايش بگذارند. با اینکه هیچ رابطه معناداری بین حیوانات خانگی و بیماری کرونا کشف نشده است، اما این دسته از افراد که در قالب نمایشی و با هدف بهدستآوردن پرستیژ اجتماعی در خیابانها سگگردی میکردند، این حیوانات بیگناه را به بهانه انتقال ویروس کرونا و بدون هرگونه چتر حمایتی در خیابانها رها کردند. علاقه افراطی کودکان به نگهداری از حیوانات خانگی میتواند هشداری برای والدین باشد تا در الگوهای رفتاری حاکم بر خانه که پیامد ناخواسته آن خلأهای عاطفی براي كودكان است، تجدیدنظر کنند. هرچند مهرباني با حيوانات
جزء فضيلتهاي هر انساني به شمار ميآيد، اما وابستگي بیمارگونه انسان به حیوانات در حریم خانه یا از سوی دیگر، نمايش فخرفروشانه آن بهعنوان كالاي منزلتي، نوعی خلأ عاطفی و انحراف از استانداردهای پذیرفتهشده اجتماعی را به نمایش میگذارد.
گسترش و توسعه افکار پستمدرنیستی باوجود اینکه تحولات مثبت و گستردهای را در ذهن و سبک زندگی انسانها بهوجود آورده است، اما از سوی دیگر موجب بروز انواع ناخرسندیها و ناملایمات نیز شده است به گونهای که زندگی انسان مدرن امروزی در سپهر افکار پستمدرنیستی که ساختارها دائما شکسته میشوند، همواره در وضعیت اضطرابآور و نگرانکنندهای قرار دارد. نگهداری از حیوانات خانگی را میتوان از دو منظر فردی و اجتماعی مورد واکاوی قرار داد. در جوامع سنتی و کشاورزی نگهداری از حیوانات، کارکردی ابزاری داشته است اما با تحلیل محتوا در فرهنگ غربی درمییابیم که همزیستی با حیوانات جایگزین روابطی شده که فرد باید پاسخ آن را در کانون خانواده یا ارتباطات انسانی جستوجو میکرد.
در واقع پناهبردن به محبت حیواناتی همچون سگ، واکنشی به شکستهای ارتباطی یا ازدستدادن عزیزان است و بهنظر میرسد وابستگی به حیوانات خلأهای عاطفی و تنهایی انسان امروزی را که بهشدت احساس میشود، پر میکند. زیرا زندگی انسانها در ارتباط معنا پیدا میکند و بر همین اساس دوست دارند از حمایتهای اجتماعی و عاطفی برخوردار باشند. از منظر این دسته از افراد با محبت به سگها میتوان وفاداری پایدارتری را در زندگی تجربه کرد آنچه بهعنوان مسئله باید واکاوی شود وابستگی به حیوانات نیست بلکه گسستی است که در نتیجه ارتباطات اجتماعی در حال رخدادن است. بهطورکلی شکستهای ناشی از خیانت، طلاق عاطفی، بیوفایی، مرگ عزیزان و تنهایی از عواملی است که انسانها را وابسته به وفاداری سگها کرده تا آلام ناشی از خلأهای يك ارتباط مؤثر را جبران کنند. یکی از دلایل وابستگي به حيوانات خانگي تغییر سبک زندگی از خانواده گسترده به خانوادههای هستهای و کاهش تعداد اعضای خانواده است؛ بهعبارتی برخی خانوادهها با داشتن یک فرزند، علاقه یا توان نگهداری فرزند دیگری را ندارند؛ بنابراین برای پرکردن تنهایی فرزند خود ترجیح میدهند یک همبازی از جنس حیوان
خانگی برای او بیاورند. زندگي در جوامع مدرن به گونهاي است كه اکثر کودکان زمانی طولانی را در تنهایی سپری میکنند و والدین به اجبار برای تأمین مخارج زندگي ساعتها در بیرون از خانه مشغول هستند، بنابراین فرزندان تنها با حیوانات در خانه میمانند و عشق و محبتی را که خود خواهانش هستند، نثار موجودی دیگر میکنند. از منظر روانشناختی وابستگي به حيواناتي مانند سگ پاسخي به خلأهاي تنهایی انسان مدرن است. شكست در تعاملات اجتماعي، میل به دوستداشتن و دوست داشتهشدن واقعی او را وادار ميکند كه بهدنبال جايگزيني بگردد تا تنهایی خود را معنادار کند. اما بهنظر ميرسد خريد و نگهداري حيوانات خانگي در ايران در حال تبديلشدن به يكي از مظاهر مصرف نمايشي است و از نفسِ نگهداري و همزیستی با حيوانات پيروي نميكند، علت علاقه به حیوانات در میان جوانان و برخی خانوادههای متوسط و پایین جامعه ایران نشان از تلاش برای بهدستآوردن گونهای از پرستیژ اجتماعی است. در واقع نگهداری از سگ، الگو و سبکی از زندگی را به نمایش میگذارد که متعلق به طبقات ممتاز جامعه بوده و از سوی طبقات پایین جامعه، ستایشبرانگیز تلقی میشود. بر این اساس، مشاهده میکنیم
که نگهداری و بهنمایشگذاشتن سگ در معابر عمومی نوعی تشخص به حساب آمده و امروزه جزء لاینفکی از زندگی شهری و کلاس اجتماعی برخی از گروههای اجتماعی شده است. بهدستآوردن موقعیت اجتماعی از طریق جلب توجه دیگران، چشموهمچشمی با همسایهها و اقوام در پیشیگرفتن و نگهداری از نژادی خاص و گرانقیمت برای عدهای تبدیل به یک تفریح و سبک خاصی از زندگی شده است. بخشي از طبقات پايين جامعه نيز باوجود محدودیتهاي مالي با خريد و بهرخكشيدن حيوانات خانگي هویت خود را جعل میکنند تا خودشان را در قالب طبقات متوسط و متمايز جامعه به نمايش بگذارند. با اینکه هیچ رابطه معناداری بین حیوانات خانگی و بیماری کرونا کشف نشده است، اما این دسته از افراد که در قالب نمایشی و با هدف بهدستآوردن پرستیژ اجتماعی در خیابانها سگگردی میکردند، این حیوانات بیگناه را به بهانه انتقال ویروس کرونا و بدون هرگونه چتر حمایتی در خیابانها رها کردند. علاقه افراطی کودکان به نگهداری از حیوانات خانگی میتواند هشداری برای والدین باشد تا در الگوهای رفتاری حاکم بر خانه که پیامد ناخواسته آن خلأهای عاطفی براي كودكان است، تجدیدنظر کنند. هرچند مهرباني با حيوانات
جزء فضيلتهاي هر انساني به شمار ميآيد، اما وابستگي بیمارگونه انسان به حیوانات در حریم خانه یا از سوی دیگر، نمايش فخرفروشانه آن بهعنوان كالاي منزلتي، نوعی خلأ عاطفی و انحراف از استانداردهای پذیرفتهشده اجتماعی را به نمایش میگذارد.