صلاح، مردی از صفد
حمید دهقانی
شاید بدانید که صلاح قبل از هر چیز دیگری مردی از صفد است. صفد یکی از شهرها در شمال فلسطین است. هنوز خانه پدری او موجود است. از قضا او همشهری محمود عباس، رئیس دولت فلسطین و نماینده او در ایران است.
خودش میگوید سالها با او کار کرده است. صلاح البته قبل از ابومازن، نماینده ابوعمار بوده و هست و از یادگاران اوست. درخت کهنسالی است که در صحرای وسیع عرفات پرورش یافته.
عرفات اما زمانی یاسر بود و شبیه عمار، اما روزگار دست او را در دست پلیدترین افراد روزگار ما گذاشت. او سالها قبل شاخه زیتون را بهعنوان سلاحی دیگر در دستش اضافه کرده بود و بعدها صلاح فلسطین را در این دید که به شاخه زیتون اکتفا کند و از سلاح صلاح به سنگ کودکان بسنده کرده بود و چه برنده بود این سلاح کوچک در دستهای کوچک فرزندان و نوادگان امثال صلاح.
راستش را بخواهید ابوعمار از بسیاری از سران عرب خسته شده بود و وعده شیطان در صلح با صهیونیستها را بر استمرار نهج سلاح و صلاح ترجیح داد. نصیحت ما و صلاحدید صلاح که با اسلو مخالف بود، در او کارگر نیفتاد، هرچند صلاح ما را به داوری منصفانه دعوت میکند و با استناد به یک ضربالمثل عربی میگوید: حال او را که دستش در آب جوش بود نباید با کسی که دستش در آب خنک است یکسان گرفت.
صلاح اما هم با اسلو مخالفت کرد، هم با جنگ صدام علیه ایران و سفیر فلسطین ماند. در جنگ در کنار حق ایستاد و از سوی منافقان تهدید شد و این تهدید او را در عزمش در همراهی با انقلاب و حق سست نکرد. او اکنون نزدیک 40 سال است در بین ما، در کنار فلسطین و با ماست. جایگاه خیلی سختی دارد، اما دوره سختی سپری شده است؛ دورهای که نماینده دولت خودگردانی بود که اسرائیل را به رسمیت شناخته و رهبرانش بعضا با اسحاق رابین و شیمون پرز و شارون سلاموعلیک میکردند و چون کرونا نبود، حتی دیدهبوسی و چنین شد که ابوعمار به کرونا ۴۸ مبتلا شد و به شهادت رسید و عبرت روزگار ما شد.
امروز اما صهیونیستها قدس را پایتخت خود کردهاند و جولان سوری را به سند قباله سرزمین نداشته خود ملحق کرده و تهدید به الحاق بخشهایی از کرانه باختری رود اردن کردهاند و عباس آنها را به قطع روابط و قطع همکاری و... تهدید میکند. اینک پوسیدگی طناب موهومی به نام راهحل دو دولت بر همه آشکار شده است و دونالد ترامپ همه طرفداران طرح را به چاه ویلی که در آن میرود با خود همراه کرده است، بنابراین دیگر انجام مأموریت در تهران برای سفیر ضداسلو سخت نیست و صلاحدید آن روز او سلاح امروز صلاح شده است. او البته خود را از بنیانگذاران نهضت فلسطین میداند و به جهت حضور در تهران و در جمهوری اسلامی ایران خود را از همراهان انقلاب اسلامی و یاران امام و رهبری میداند و خود میگوید با بسیاری از بزرگان انقلاب و مسئولان کشور رفیق است. من خود در آخرین ملاقات او با مرحوم آیتالله هاشمی حضور داشتم. گرچه در بادی امر، صاد صلاح با صاد صفد، زادگاه او ابومازن با صاد صلح و سازش خاورمیانه گره خورده است، اما قبل از آن او نماینده فلسطین است. او نهالی است که ابوعمار او را از صحرای عرفات فلسطین و بیتالمقدس برای ما فرستاده است.
همسرش که عمری با او همراه و همرزم بوده، اینک چندسالی است در بهشت زهرا آرمیده است. این البته اولینبار نیست که ایران و فلسطین با یکدیگر پیوند میخورند و در هم میآمیزند. سردار دلها و سردار مقاومت، شهید سپهبد سلیمانی، شهید قدس بود و سردار دیپلماسی مقاومت، ابوذر سیاست خارجی انقلاب اسلامی مرحوم حسین شیخالاسلام همچنان که شهیدان بزرگ دیگری از نمونههای این درهمآمیختگی است. یکی هم همین روز قدس است که میرود تا این یادگار امام خمینی به آزادی قدس بینجامد. او البته گفته اگر قرار شد برود، همینجا کنار همسرش در بهشت زهرا خواهد آرمید. ریشه بسیار دور خاندان در مغرب و البته اولین تماسم با او هنگامی که سفارت فلسطین توسط دانشجویان گرفته شده بود و بیت معروف مادر ابوعبدالله الصغیر آخرین پادشاه اندلس بماند برای شاید وقتی دیگر، اینجا اما بگویم در مجلس گرامیداشت او برای بنده و استاد ما شیخالاسلام و برادر شهیدم رکنآبادی و ... ترتیب داده بود و جمع بزرگی از داخل و سفرای خارجی را دعوت کرده بود. در پایان سخنانم رو کردم به جمع سفرا و گفتم مخاطب این بیت در اینجا صلاح زواوی است. اقامت و سفارت 40 ساله در ایران مخصوص اوست.
شعر این بود:
تو نه مثل آفتابی که طلوع و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
شاید بدانید که صلاح قبل از هر چیز دیگری مردی از صفد است. صفد یکی از شهرها در شمال فلسطین است. هنوز خانه پدری او موجود است. از قضا او همشهری محمود عباس، رئیس دولت فلسطین و نماینده او در ایران است.
خودش میگوید سالها با او کار کرده است. صلاح البته قبل از ابومازن، نماینده ابوعمار بوده و هست و از یادگاران اوست. درخت کهنسالی است که در صحرای وسیع عرفات پرورش یافته.
عرفات اما زمانی یاسر بود و شبیه عمار، اما روزگار دست او را در دست پلیدترین افراد روزگار ما گذاشت. او سالها قبل شاخه زیتون را بهعنوان سلاحی دیگر در دستش اضافه کرده بود و بعدها صلاح فلسطین را در این دید که به شاخه زیتون اکتفا کند و از سلاح صلاح به سنگ کودکان بسنده کرده بود و چه برنده بود این سلاح کوچک در دستهای کوچک فرزندان و نوادگان امثال صلاح.
راستش را بخواهید ابوعمار از بسیاری از سران عرب خسته شده بود و وعده شیطان در صلح با صهیونیستها را بر استمرار نهج سلاح و صلاح ترجیح داد. نصیحت ما و صلاحدید صلاح که با اسلو مخالف بود، در او کارگر نیفتاد، هرچند صلاح ما را به داوری منصفانه دعوت میکند و با استناد به یک ضربالمثل عربی میگوید: حال او را که دستش در آب جوش بود نباید با کسی که دستش در آب خنک است یکسان گرفت.
صلاح اما هم با اسلو مخالفت کرد، هم با جنگ صدام علیه ایران و سفیر فلسطین ماند. در جنگ در کنار حق ایستاد و از سوی منافقان تهدید شد و این تهدید او را در عزمش در همراهی با انقلاب و حق سست نکرد. او اکنون نزدیک 40 سال است در بین ما، در کنار فلسطین و با ماست. جایگاه خیلی سختی دارد، اما دوره سختی سپری شده است؛ دورهای که نماینده دولت خودگردانی بود که اسرائیل را به رسمیت شناخته و رهبرانش بعضا با اسحاق رابین و شیمون پرز و شارون سلاموعلیک میکردند و چون کرونا نبود، حتی دیدهبوسی و چنین شد که ابوعمار به کرونا ۴۸ مبتلا شد و به شهادت رسید و عبرت روزگار ما شد.
امروز اما صهیونیستها قدس را پایتخت خود کردهاند و جولان سوری را به سند قباله سرزمین نداشته خود ملحق کرده و تهدید به الحاق بخشهایی از کرانه باختری رود اردن کردهاند و عباس آنها را به قطع روابط و قطع همکاری و... تهدید میکند. اینک پوسیدگی طناب موهومی به نام راهحل دو دولت بر همه آشکار شده است و دونالد ترامپ همه طرفداران طرح را به چاه ویلی که در آن میرود با خود همراه کرده است، بنابراین دیگر انجام مأموریت در تهران برای سفیر ضداسلو سخت نیست و صلاحدید آن روز او سلاح امروز صلاح شده است. او البته خود را از بنیانگذاران نهضت فلسطین میداند و به جهت حضور در تهران و در جمهوری اسلامی ایران خود را از همراهان انقلاب اسلامی و یاران امام و رهبری میداند و خود میگوید با بسیاری از بزرگان انقلاب و مسئولان کشور رفیق است. من خود در آخرین ملاقات او با مرحوم آیتالله هاشمی حضور داشتم. گرچه در بادی امر، صاد صلاح با صاد صفد، زادگاه او ابومازن با صاد صلح و سازش خاورمیانه گره خورده است، اما قبل از آن او نماینده فلسطین است. او نهالی است که ابوعمار او را از صحرای عرفات فلسطین و بیتالمقدس برای ما فرستاده است.
همسرش که عمری با او همراه و همرزم بوده، اینک چندسالی است در بهشت زهرا آرمیده است. این البته اولینبار نیست که ایران و فلسطین با یکدیگر پیوند میخورند و در هم میآمیزند. سردار دلها و سردار مقاومت، شهید سپهبد سلیمانی، شهید قدس بود و سردار دیپلماسی مقاومت، ابوذر سیاست خارجی انقلاب اسلامی مرحوم حسین شیخالاسلام همچنان که شهیدان بزرگ دیگری از نمونههای این درهمآمیختگی است. یکی هم همین روز قدس است که میرود تا این یادگار امام خمینی به آزادی قدس بینجامد. او البته گفته اگر قرار شد برود، همینجا کنار همسرش در بهشت زهرا خواهد آرمید. ریشه بسیار دور خاندان در مغرب و البته اولین تماسم با او هنگامی که سفارت فلسطین توسط دانشجویان گرفته شده بود و بیت معروف مادر ابوعبدالله الصغیر آخرین پادشاه اندلس بماند برای شاید وقتی دیگر، اینجا اما بگویم در مجلس گرامیداشت او برای بنده و استاد ما شیخالاسلام و برادر شهیدم رکنآبادی و ... ترتیب داده بود و جمع بزرگی از داخل و سفرای خارجی را دعوت کرده بود. در پایان سخنانم رو کردم به جمع سفرا و گفتم مخاطب این بیت در اینجا صلاح زواوی است. اقامت و سفارت 40 ساله در ایران مخصوص اوست.
شعر این بود:
تو نه مثل آفتابی که طلوع و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی