|

در حال‌و‌هوای عاطل‌‌ها و ‌باطل‌ها

محمدحسن خدایی. منتقد تئاتر

تئاتر این‌ روزها برای بقا، به فرم‌های تازه می‌اندیشد. سال‌هاست که اجراهای صحنه‌ای در سالن‌های متعارف، فرم‌ها و تجربیات دیگرگون را به حاشیه برده است. مقاومتی که در مقابل تئاتر آنلاین یا هر شکلی از رسانه‌های مجازی مشاهده می‌شود، بشارت و اشارتی است از هستی‌شناسی نهاد اجتماعی تئاتر که در ارتباط بی‌واسطه و مستقیم با تماشاگران است و مزیتی قابل اعتنا در مقایسه با سینما و تلویزیون. طولانی‌شدن تعطیلی سالن‌ها و به محاق رفتن اجراهای صحنه‌ای، بی‌شک تأمل در فرم‌های تازه را ضرورتی تازه بخشیده است؛ گو اینکه زیست و زمانه انسان مدرن شهری، به میانجی جهان مجازی‌شده معنا یافته و امکان‌پذیر می‌شود. حتی حواشی پخش آنلاین نمایش‌هایی که روزگاری در سالن‌های شهر اجرا رفته و این روزها قرار است در فضای مجازی برای مخاطبان پخش شود، نشانی است از هستی‌شناسی تئاتر و نسبتی که با فضای اجتماعی برقرار می‌کند. تئاتر آنلاین نوعی از تبدیل‌شدن تئاتر به تصویر، امکان تماشای گسترده‌تر نمایش‌هاست؛ البته در فقدان مواجهه بی‌واسطه حسانی تماشاگران با گروه اجرائی. اما چه بسیار هنرمندانی که این روزها در مقابل تغییر مدیوم و مجازی‌شدن تئاتر موضع گرفتند و این جابه‌جایی را همچون خود ویروس عالم‌گیر، خطرناک و مهلک دانستند. شاید بتوان در این زمانه عسرت و حسرت، به مصالحه‌ای رسید و بی‌آنکه به تمامی مقهور منطق مجازی‌شده دوران معاصر شد، امکان‌های تازه را محک زد و به تجربه نشست.
جورج لوکاچ در پیشگفتاری که در دهه 60 بر کتاب «تاریخ و آگاهی طبقاتی» نوشت، نکته‌ای درخور توجه‌ بیان کرده است؛ «تاریخ به ما نشان می‌دهد که فعالیت‌های عملا درست بر پایه نظریه‌های کاملا غلط امکان‌پذیرند». شاید در این تقلای بقا و تأمل در باب تئاتر آینده، گاه از سر اجبار یا خبط و خطا، ایده یا نظریه‌ای اشتباه به یاری ما آید و افقی تازه مکشوف شود و فرمی بدیع، فضای رخوت‌زده تئاتر ما را تکانی دهد. به‌هر‌حال تئاتر همیشه در تلاش بوده تا از منطق ملالت‌بار زندگی روزمره فاصله گیرد و جهانی تازه را به ارمغان آورد. جهانی که در آن توانایی جادو‌کردن ممکن است. همان جادو که والتر بنیامین، اولین تجربه تروماتیک کودکان در مواجهه با جهان را فقدان جادو‌کردن می‌داند. بنابراین تئاتر آینده می‌تواند علاوه بر سیراب‌شدن از سنت‌های گذشته و تلاش برای اجراهای صحنه‌ای از متون شاهکار ادبیات مکتوب، حاشیه‌روی و پرداختن به ایده‌هایی را که در ابتدا اشتباه یا حتی غلط می‌آیند، جدی بگیرد. چیزی شبیه «دستیاران» که جورجو آگامبن در کتاب «حرمت‌شکنی‌ها» صورت‌بندی کرده است. همان موجودات اضافی و بدون مهارت که گویی همیشه بی‌دلیل و نالازم‌ هستند و مدام ما را همچون فرشتگان می‌پایند. فیگورهایی که در آثار کافکا و روبرت والزر به وفور دیده می‌شوند و همسنگ شخصیت‌های اصلی، روایت رمان را به پیش برده و بر لذت خوانندگان از مواجهه با امر غریب و شگرف می‌افزایند؛ همان آفت‌ها، هرزه‌ها، پرروها و غیرقابل تشخیص‌ها از هم‌‌. پرداختن به آنان نوعی از معماری است مبتنی بر پی‌افکندن امور غلط، اضافی و حاشیه‌ای که چندان با نتیجه‌گرایی دوران سرمایه‌داری پسین هماهنگ نیست، اما توان گشودن افق‌های تازه ولی اضافه و بیهوده را دارد. کنشی که خلاقیت و مهارت کم‌نظیری می‌طلبد تا بتوان اشیا و آدم‌های اضافی را روایت کرد و اعتبار بخشید. شرط اولیه مشروعیت‌بخشی به امر اضافی و حاشیه‌ای و مشارکت‌دادن آنها در فرایند خلق اثر است. حتی اجازه‌دادن به بطالت و هرزرفتگی آنان در جهانی که مدام در پی غایت، نتیجه و موفقیت است. به‌هر‌حال تجربه بیماری عالم‌گیر بر این حقیقت اشاره دارد که چگونه روال عادی و منطقی جهان می‌تواند با یک انحراف، حاشیه‌روی و امر اضافی، مسیر عوض کند و اسطوره توسعه و پیشرفت بشریت، همچون امری سخت و دشوار، دود شود و به هوا رود. تئاتر ما می‌تواند بار دیگر نسبت خویش را با مخاطبان از منظری که بیان شد، به تأمل نشیند. به‌جای مخاطبان متمول و متفکر، همان قشر برخوردار و الیت جامعه، حال این حاشیه‌نشینان، مردمان اضافه فرض‌‌شده‌ اجازه یابند که به تماشای اجراهای تئاتر بنشینند؛ البته خارج از سالن‌های دولتی و خصوصی و بدون مناسبات تماما اقتصادی. در همان مکان‌ها و فضاهای نامتعارف، همان آرزویی تحقق‌نیافته که گاه‌‌ و بیگاه به شکل دکوراتیو، هنگام برگزاری جشنواره‌های مختلف، بر زبان‌ها جاری شده و مدتی بعد فراموش می‌شود. این می‌تواند یکی از عرصه‌های ظهور تئاتری باشد که مرکز را کنار گذاشته و حاشیه را با حاشیه اتصال می‌دهد.
تئاتر این‌ روزها برای بقا، به فرم‌های تازه می‌اندیشد. سال‌هاست که اجراهای صحنه‌ای در سالن‌های متعارف، فرم‌ها و تجربیات دیگرگون را به حاشیه برده است. مقاومتی که در مقابل تئاتر آنلاین یا هر شکلی از رسانه‌های مجازی مشاهده می‌شود، بشارت و اشارتی است از هستی‌شناسی نهاد اجتماعی تئاتر که در ارتباط بی‌واسطه و مستقیم با تماشاگران است و مزیتی قابل اعتنا در مقایسه با سینما و تلویزیون. طولانی‌شدن تعطیلی سالن‌ها و به محاق رفتن اجراهای صحنه‌ای، بی‌شک تأمل در فرم‌های تازه را ضرورتی تازه بخشیده است؛ گو اینکه زیست و زمانه انسان مدرن شهری، به میانجی جهان مجازی‌شده معنا یافته و امکان‌پذیر می‌شود. حتی حواشی پخش آنلاین نمایش‌هایی که روزگاری در سالن‌های شهر اجرا رفته و این روزها قرار است در فضای مجازی برای مخاطبان پخش شود، نشانی است از هستی‌شناسی تئاتر و نسبتی که با فضای اجتماعی برقرار می‌کند. تئاتر آنلاین نوعی از تبدیل‌شدن تئاتر به تصویر، امکان تماشای گسترده‌تر نمایش‌هاست؛ البته در فقدان مواجهه بی‌واسطه حسانی تماشاگران با گروه اجرائی. اما چه بسیار هنرمندانی که این روزها در مقابل تغییر مدیوم و مجازی‌شدن تئاتر موضع گرفتند و این جابه‌جایی را همچون خود ویروس عالم‌گیر، خطرناک و مهلک دانستند. شاید بتوان در این زمانه عسرت و حسرت، به مصالحه‌ای رسید و بی‌آنکه به تمامی مقهور منطق مجازی‌شده دوران معاصر شد، امکان‌های تازه را محک زد و به تجربه نشست.
جورج لوکاچ در پیشگفتاری که در دهه 60 بر کتاب «تاریخ و آگاهی طبقاتی» نوشت، نکته‌ای درخور توجه‌ بیان کرده است؛ «تاریخ به ما نشان می‌دهد که فعالیت‌های عملا درست بر پایه نظریه‌های کاملا غلط امکان‌پذیرند». شاید در این تقلای بقا و تأمل در باب تئاتر آینده، گاه از سر اجبار یا خبط و خطا، ایده یا نظریه‌ای اشتباه به یاری ما آید و افقی تازه مکشوف شود و فرمی بدیع، فضای رخوت‌زده تئاتر ما را تکانی دهد. به‌هر‌حال تئاتر همیشه در تلاش بوده تا از منطق ملالت‌بار زندگی روزمره فاصله گیرد و جهانی تازه را به ارمغان آورد. جهانی که در آن توانایی جادو‌کردن ممکن است. همان جادو که والتر بنیامین، اولین تجربه تروماتیک کودکان در مواجهه با جهان را فقدان جادو‌کردن می‌داند. بنابراین تئاتر آینده می‌تواند علاوه بر سیراب‌شدن از سنت‌های گذشته و تلاش برای اجراهای صحنه‌ای از متون شاهکار ادبیات مکتوب، حاشیه‌روی و پرداختن به ایده‌هایی را که در ابتدا اشتباه یا حتی غلط می‌آیند، جدی بگیرد. چیزی شبیه «دستیاران» که جورجو آگامبن در کتاب «حرمت‌شکنی‌ها» صورت‌بندی کرده است. همان موجودات اضافی و بدون مهارت که گویی همیشه بی‌دلیل و نالازم‌ هستند و مدام ما را همچون فرشتگان می‌پایند. فیگورهایی که در آثار کافکا و روبرت والزر به وفور دیده می‌شوند و همسنگ شخصیت‌های اصلی، روایت رمان را به پیش برده و بر لذت خوانندگان از مواجهه با امر غریب و شگرف می‌افزایند؛ همان آفت‌ها، هرزه‌ها، پرروها و غیرقابل تشخیص‌ها از هم‌‌. پرداختن به آنان نوعی از معماری است مبتنی بر پی‌افکندن امور غلط، اضافی و حاشیه‌ای که چندان با نتیجه‌گرایی دوران سرمایه‌داری پسین هماهنگ نیست، اما توان گشودن افق‌های تازه ولی اضافه و بیهوده را دارد. کنشی که خلاقیت و مهارت کم‌نظیری می‌طلبد تا بتوان اشیا و آدم‌های اضافی را روایت کرد و اعتبار بخشید. شرط اولیه مشروعیت‌بخشی به امر اضافی و حاشیه‌ای و مشارکت‌دادن آنها در فرایند خلق اثر است. حتی اجازه‌دادن به بطالت و هرزرفتگی آنان در جهانی که مدام در پی غایت، نتیجه و موفقیت است. به‌هر‌حال تجربه بیماری عالم‌گیر بر این حقیقت اشاره دارد که چگونه روال عادی و منطقی جهان می‌تواند با یک انحراف، حاشیه‌روی و امر اضافی، مسیر عوض کند و اسطوره توسعه و پیشرفت بشریت، همچون امری سخت و دشوار، دود شود و به هوا رود. تئاتر ما می‌تواند بار دیگر نسبت خویش را با مخاطبان از منظری که بیان شد، به تأمل نشیند. به‌جای مخاطبان متمول و متفکر، همان قشر برخوردار و الیت جامعه، حال این حاشیه‌نشینان، مردمان اضافه فرض‌‌شده‌ اجازه یابند که به تماشای اجراهای تئاتر بنشینند؛ البته خارج از سالن‌های دولتی و خصوصی و بدون مناسبات تماما اقتصادی. در همان مکان‌ها و فضاهای نامتعارف، همان آرزویی تحقق‌نیافته که گاه‌‌ و بیگاه به شکل دکوراتیو، هنگام برگزاری جشنواره‌های مختلف، بر زبان‌ها جاری شده و مدتی بعد فراموش می‌شود. این می‌تواند یکی از عرصه‌های ظهور تئاتری باشد که مرکز را کنار گذاشته و حاشیه را با حاشیه اتصال می‌دهد.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها