|

«فلوید» آمریکایی، «بوعزیزی» تونسي نيست

مریم جعفری . دبیر جهان

اعتراضات سال گذشته که از سودان و الجزایر آغاز شد و به عراق و لبنان رسید، هرچند در ظاهر شبیه تمام دادخواهی‌هایی بود که مردم جان به‌لب‌رسیده را به خیابان کشاند، در ماهیت با آنچه تا پیش از این شاهد آن بودیم، متفاوت بود؛ این اعتراض‌های بدون لیدر توقف‌پذير نيستند. اگرچه همه‌گیری ویروس کرونا برای ‌ زمان اندکی معترضان را روانه خانه‌هایشان کرد، اما همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، آنان با همان شعارها به خیابان‌ها بازگشتند، ولی اين ‌بار با ماسک. بسیاری از تحلیلگران در همان روزهای آغاز شیوع کووید ‌19، بر این نکته تأکید می‌کردند که جهان آبستن اعتراض‌های بیشتری خواهد بود. معترضان را شرایط بد اقتصادی، بی‌عدالتی، فساد و تبعیض روانه خیابان کرده بود و آنان متفق‌القول بودند با ضربه کرونا به پیکر اقتصاد جهانی و افزایش نرخ بی‌کاری، زندگی برای شهروندان عادی معترض دشوارتر از پیش می‌شود.‌ در اين ميان، کارشناسان علوم سیاسی مانند همیشه در پیش‌بینی تحولات ناتوان بودند؛ همان‌طور که نتوانستند پایان جنگ سرد را به‌درستی پیش‌بینی کنند و با وقوع بهار عربی غافلگير شدند، اکنون نیز با شگفتی، اعتراض‌ها را در ایالات ‌متحده دنبال می‌کنند. معدود تحلیلگرانی پیش‌بینی می‌کردند که اوضاع اجتماعی آمریکا با ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، منجر به قیامی این‌چنینی شود. اعتراض‌های اخیر در آمریکا به تمامی نشانه‌های قیامی انقلابی را در درون خود دارد؛ البته هر انقلابی به‌ذات منحصر‌به‌فرد است و مقایسه آنان با ديگر انقلاب‌ها نمی‌تواند ماحصل یکسانی داشته باشد؛ برای مثال هرچند سودانی‌ها و الجزایری‌ها دلیل یکسانی برای سرنگونی دولتمردان خود داشتند، اما ماهیت دوگانه اين جنبش‌ها باعث شد این کشورها سرنوشتی متفاوت داشته باشند؛ دقیقا مانند عراق و لبنان. با این تفاسیر، معیارها و دلایل یکسان معدودی وجود دارد که دریابیم کدام‌یک از اعتراض‌ها می‌تواند انفجاری انقلابی باشد؛ نابرابری اقتصادی، تبعیض و ناامیدی و ظهور گروه‌ها و افرادی که پیش از این به حاشیه رانده شده بودند.‌بدون شک، تفاوت چشمگیری بین شورش در ایالات ‌متحده پس از کشته‌شدن «جورج فلوید» رنگین‌پوست به دست افسر پلیس در مینیاپولیس با خیزش‌های ضددولتی در خیابان‌های کشورهای عرب وجود دارد.

در آمریکا، معترضان برنامه‌ای برای سرنگونی دولت ندارند، اما اهالی خاورمیانه از همان ابتدا، سودای سرنگونی در سر دارند و این همان تفاوت اصلی است. آمریکایی‌ها به دنبال نقض حقوق‌ بشر به خیابان آمدند و هدف آنان اصلاح ساختار اجتماعی است؛ حال آنکه تونسی‌ها پس از خودسوزی «محمد بوعزیزی» خواهان تغییرات سیاسی در گام اول و بهبود شرایط اقتصادی در گام دوم بودند.آنچه اکنون در آمریکا زبانه کشیده است، اعتراض به نژادپرستی است؛ حرکتی خودجوش که پیش از این نیز اتفاق افتاده و خاموش شده است. پیش از این نیز این کشور شاهد جنبش اشغال وال‌استریت بود که ماهیت چندان متفاوتی با آنچه اکنون شاهد آن هستیم، نداشت و از سوی پلیس نیویورک و گارد ملی سرکوب شد.ایالات‌ متحده از اوایل سال 2000 میلادی درگیر شکاف سیاسی و اجتماعی است؛ شکاف بین دموکرات‌‌ها و عقاید دموکراتیک آنان با آمریکایی‌های راست‌گرا و به‌ویژه نومحافظه‌کاران جمهوری‌خواه. تضاد عمیق این دو جبهه در موضوعاتی مانند مذهب و سیاست داخلی و خارجی، باعث شکل‌گیری گروه‌هایی شد که تا پیش از این آمریکا شاهد آن نبود. این تضاد که در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ تشدید نیز شده، عامل اصلی اعتراض‌هایی است که به‌طور مسالمت‌آمیز آغاز شد و با شدت بیشتری به شهرهای دیگر آمریکا سرايت كرد. آمریکایی‌های ناراضی از سیاست‌های داخلی، پس از شیوع کرونا خواهان حمایت‌های دولتی بیشتری هستند و این هیچ تشابهی با اعتراض‌ها در کشورهای عربی و آفریقایی ندارد. آنچه سال گذشته شاهد آن بودیم، حاصل بلوغ دموکراتیک در میان شهروندانی بود که برای مطالبه دموکراسی به خیابان‌ها آمده بودند؛ درحالی‌که در آمریکا اوضاع کاملا متفاوت است؛ شهروندان دولتی دموکراتیک به خیابان آمدند، چرا‌که بر این باورند که کشورشان از اصول دموکراسی منحرف شده است.در چنین شرایطی، اعتراض‌ها در آمریکا تنها می‌تواند بر نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری ماه نوامبر اثر بگذارد و با قطعیت نمی‌توان گفت این شورش‌ها، یک دموکرات را وارد کاخ‌ سفید می‌کند و نتيجه به ضرر ترامپ تمام خواهد شد. این قبیل شورش‌ها، هرچند هواداران معدودی در آمریکا دارد، اما شهروندان محافظه‌کار را بیشتر در لاک دفاعی فرو‌می‌برد. از همین‌رو، چگونگی واکنش دموکرات‌ها و نخبگان آمریکایی به‌شدت در مناسبات سیاسی آینده آمریکا تأثیرگذار است. در چنين شرايطي، شايد رئیس‌جمهوری آمریکا از این شورش‌ها استقبال هم بكند؛ چراكه تنها یك اشتباه از رقیب می‌تواند او را در کاخ ‌سفید ماندگار كند و به همین دلیل او مانند تمام چالش‌های پیشین خود، به‌جای آرام‌کردن اوضاع، در حال دمیدن بر آتش کنونی است. ترامپ که خواهان پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری است، می‌داند که ناامیدی و افسردگی ناشی از بحران کرونا، باعث تشدید اعتراض‌ها و افزایش خشونت‌ها شده و باور دارد برای مهار ناآرامي‌ها، چوب جادويي در دست دارد؛ اندكي عقب‌نشینی و البته اعطای امتیازات بیشتر.
کسب امتیاز بیشتر و بهبود شرایط سیاسی و اقتصادی، همان رؤیایی است که شهروندان معترض خاورمیانه سودای آن را در سر دارند؛ بااین‌حال، برخلاف کشورهای دموکراتیک، خیزش‌های عربی عموما قبل از شکل‌گیری متلاشی می‌شوند. بسیاری از معترضان در اين كشورها پس از دهه‌ها سرکوب رژیم‌های توتالیتر و با نگاه به سرنوشت کشورهایی مانند لیبی، ‌به این باور می‌رسند که واقعیت‌ها و شرایط ناعادلانه را بپذیرند؛ چراکه هم افرادی که در این جنبش‌ها حضور داشتند و هم آنانی که نظاره‌گر بودند، هر دو از قیام مردمی پشیمان شده و حتی سرزنش نیز شده‌اند.
با تمامی این تفاوت‌ها، اعتراض‌ها علیه نژادپرستی در آمریکا، فارغ از نتیجه آن، می‌تواند معترضان کشورهای دیگر را که اکنون از پشت مانیتورها و صفحه‌های تلویزیونی وقایع را با دقت رصد می‌کنند، مصمم‌تر روانه خیابان‌ها کند. به باور بسیاری، اعتراض‌ها و تظاهرات حتی با ماهیت و خاستگاه متفاوت، دومینووار بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند؛ مانند اتفاقی که در سال 2011 و سال گذشته میلادی افتاد. شاید تقویت چنین سناریویی باعث شده رؤسای کشورهایی که تا پیش از این هر نوع اعتراضی را در نطفه خفه می‌کردند، در خفا نگران موفقیت معترضان آمریکایی و امتیازاتی باشند که ترامپ برای تضمین پیروزی‌اش در انتخابات به آنان تقدیم می‌کند و در ظاهر ترامپ را «نژادپرست» و «فاشیست» بخوانند. رجب اردوغان، رئیس‌جمهوری ترکیه، در سخنانی گفت: «وقایع در مینیاپولیس مظهر دردناک ناعدالتی‌ای است که در برابر جهان ایستاده است»؛ همان فقدان عدالتی که «زین‌العابدین بن‌علی» در تونس، «حسنی مبارک» در مصر، «معمر قذافی» در لیبی، «عمر البشیر» در سودان و «عبدالعزیز بوتفلیقه» را در الجزایر سرنگون کرد یا منجر به استعفای «عادل عبدالمهدی» در عراق و «سعد الحریری» در لبنان شد.

اعتراضات سال گذشته که از سودان و الجزایر آغاز شد و به عراق و لبنان رسید، هرچند در ظاهر شبیه تمام دادخواهی‌هایی بود که مردم جان به‌لب‌رسیده را به خیابان کشاند، در ماهیت با آنچه تا پیش از این شاهد آن بودیم، متفاوت بود؛ این اعتراض‌های بدون لیدر توقف‌پذير نيستند. اگرچه همه‌گیری ویروس کرونا برای ‌ زمان اندکی معترضان را روانه خانه‌هایشان کرد، اما همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، آنان با همان شعارها به خیابان‌ها بازگشتند، ولی اين ‌بار با ماسک. بسیاری از تحلیلگران در همان روزهای آغاز شیوع کووید ‌19، بر این نکته تأکید می‌کردند که جهان آبستن اعتراض‌های بیشتری خواهد بود. معترضان را شرایط بد اقتصادی، بی‌عدالتی، فساد و تبعیض روانه خیابان کرده بود و آنان متفق‌القول بودند با ضربه کرونا به پیکر اقتصاد جهانی و افزایش نرخ بی‌کاری، زندگی برای شهروندان عادی معترض دشوارتر از پیش می‌شود.‌ در اين ميان، کارشناسان علوم سیاسی مانند همیشه در پیش‌بینی تحولات ناتوان بودند؛ همان‌طور که نتوانستند پایان جنگ سرد را به‌درستی پیش‌بینی کنند و با وقوع بهار عربی غافلگير شدند، اکنون نیز با شگفتی، اعتراض‌ها را در ایالات ‌متحده دنبال می‌کنند. معدود تحلیلگرانی پیش‌بینی می‌کردند که اوضاع اجتماعی آمریکا با ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، منجر به قیامی این‌چنینی شود. اعتراض‌های اخیر در آمریکا به تمامی نشانه‌های قیامی انقلابی را در درون خود دارد؛ البته هر انقلابی به‌ذات منحصر‌به‌فرد است و مقایسه آنان با ديگر انقلاب‌ها نمی‌تواند ماحصل یکسانی داشته باشد؛ برای مثال هرچند سودانی‌ها و الجزایری‌ها دلیل یکسانی برای سرنگونی دولتمردان خود داشتند، اما ماهیت دوگانه اين جنبش‌ها باعث شد این کشورها سرنوشتی متفاوت داشته باشند؛ دقیقا مانند عراق و لبنان. با این تفاسیر، معیارها و دلایل یکسان معدودی وجود دارد که دریابیم کدام‌یک از اعتراض‌ها می‌تواند انفجاری انقلابی باشد؛ نابرابری اقتصادی، تبعیض و ناامیدی و ظهور گروه‌ها و افرادی که پیش از این به حاشیه رانده شده بودند.‌بدون شک، تفاوت چشمگیری بین شورش در ایالات ‌متحده پس از کشته‌شدن «جورج فلوید» رنگین‌پوست به دست افسر پلیس در مینیاپولیس با خیزش‌های ضددولتی در خیابان‌های کشورهای عرب وجود دارد.

در آمریکا، معترضان برنامه‌ای برای سرنگونی دولت ندارند، اما اهالی خاورمیانه از همان ابتدا، سودای سرنگونی در سر دارند و این همان تفاوت اصلی است. آمریکایی‌ها به دنبال نقض حقوق‌ بشر به خیابان آمدند و هدف آنان اصلاح ساختار اجتماعی است؛ حال آنکه تونسی‌ها پس از خودسوزی «محمد بوعزیزی» خواهان تغییرات سیاسی در گام اول و بهبود شرایط اقتصادی در گام دوم بودند.آنچه اکنون در آمریکا زبانه کشیده است، اعتراض به نژادپرستی است؛ حرکتی خودجوش که پیش از این نیز اتفاق افتاده و خاموش شده است. پیش از این نیز این کشور شاهد جنبش اشغال وال‌استریت بود که ماهیت چندان متفاوتی با آنچه اکنون شاهد آن هستیم، نداشت و از سوی پلیس نیویورک و گارد ملی سرکوب شد.ایالات‌ متحده از اوایل سال 2000 میلادی درگیر شکاف سیاسی و اجتماعی است؛ شکاف بین دموکرات‌‌ها و عقاید دموکراتیک آنان با آمریکایی‌های راست‌گرا و به‌ویژه نومحافظه‌کاران جمهوری‌خواه. تضاد عمیق این دو جبهه در موضوعاتی مانند مذهب و سیاست داخلی و خارجی، باعث شکل‌گیری گروه‌هایی شد که تا پیش از این آمریکا شاهد آن نبود. این تضاد که در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ تشدید نیز شده، عامل اصلی اعتراض‌هایی است که به‌طور مسالمت‌آمیز آغاز شد و با شدت بیشتری به شهرهای دیگر آمریکا سرايت كرد. آمریکایی‌های ناراضی از سیاست‌های داخلی، پس از شیوع کرونا خواهان حمایت‌های دولتی بیشتری هستند و این هیچ تشابهی با اعتراض‌ها در کشورهای عربی و آفریقایی ندارد. آنچه سال گذشته شاهد آن بودیم، حاصل بلوغ دموکراتیک در میان شهروندانی بود که برای مطالبه دموکراسی به خیابان‌ها آمده بودند؛ درحالی‌که در آمریکا اوضاع کاملا متفاوت است؛ شهروندان دولتی دموکراتیک به خیابان آمدند، چرا‌که بر این باورند که کشورشان از اصول دموکراسی منحرف شده است.در چنین شرایطی، اعتراض‌ها در آمریکا تنها می‌تواند بر نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری ماه نوامبر اثر بگذارد و با قطعیت نمی‌توان گفت این شورش‌ها، یک دموکرات را وارد کاخ‌ سفید می‌کند و نتيجه به ضرر ترامپ تمام خواهد شد. این قبیل شورش‌ها، هرچند هواداران معدودی در آمریکا دارد، اما شهروندان محافظه‌کار را بیشتر در لاک دفاعی فرو‌می‌برد. از همین‌رو، چگونگی واکنش دموکرات‌ها و نخبگان آمریکایی به‌شدت در مناسبات سیاسی آینده آمریکا تأثیرگذار است. در چنين شرايطي، شايد رئیس‌جمهوری آمریکا از این شورش‌ها استقبال هم بكند؛ چراكه تنها یك اشتباه از رقیب می‌تواند او را در کاخ ‌سفید ماندگار كند و به همین دلیل او مانند تمام چالش‌های پیشین خود، به‌جای آرام‌کردن اوضاع، در حال دمیدن بر آتش کنونی است. ترامپ که خواهان پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری است، می‌داند که ناامیدی و افسردگی ناشی از بحران کرونا، باعث تشدید اعتراض‌ها و افزایش خشونت‌ها شده و باور دارد برای مهار ناآرامي‌ها، چوب جادويي در دست دارد؛ اندكي عقب‌نشینی و البته اعطای امتیازات بیشتر.
کسب امتیاز بیشتر و بهبود شرایط سیاسی و اقتصادی، همان رؤیایی است که شهروندان معترض خاورمیانه سودای آن را در سر دارند؛ بااین‌حال، برخلاف کشورهای دموکراتیک، خیزش‌های عربی عموما قبل از شکل‌گیری متلاشی می‌شوند. بسیاری از معترضان در اين كشورها پس از دهه‌ها سرکوب رژیم‌های توتالیتر و با نگاه به سرنوشت کشورهایی مانند لیبی، ‌به این باور می‌رسند که واقعیت‌ها و شرایط ناعادلانه را بپذیرند؛ چراکه هم افرادی که در این جنبش‌ها حضور داشتند و هم آنانی که نظاره‌گر بودند، هر دو از قیام مردمی پشیمان شده و حتی سرزنش نیز شده‌اند.
با تمامی این تفاوت‌ها، اعتراض‌ها علیه نژادپرستی در آمریکا، فارغ از نتیجه آن، می‌تواند معترضان کشورهای دیگر را که اکنون از پشت مانیتورها و صفحه‌های تلویزیونی وقایع را با دقت رصد می‌کنند، مصمم‌تر روانه خیابان‌ها کند. به باور بسیاری، اعتراض‌ها و تظاهرات حتی با ماهیت و خاستگاه متفاوت، دومینووار بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند؛ مانند اتفاقی که در سال 2011 و سال گذشته میلادی افتاد. شاید تقویت چنین سناریویی باعث شده رؤسای کشورهایی که تا پیش از این هر نوع اعتراضی را در نطفه خفه می‌کردند، در خفا نگران موفقیت معترضان آمریکایی و امتیازاتی باشند که ترامپ برای تضمین پیروزی‌اش در انتخابات به آنان تقدیم می‌کند و در ظاهر ترامپ را «نژادپرست» و «فاشیست» بخوانند. رجب اردوغان، رئیس‌جمهوری ترکیه، در سخنانی گفت: «وقایع در مینیاپولیس مظهر دردناک ناعدالتی‌ای است که در برابر جهان ایستاده است»؛ همان فقدان عدالتی که «زین‌العابدین بن‌علی» در تونس، «حسنی مبارک» در مصر، «معمر قذافی» در لیبی، «عمر البشیر» در سودان و «عبدالعزیز بوتفلیقه» را در الجزایر سرنگون کرد یا منجر به استعفای «عادل عبدالمهدی» در عراق و «سعد الحریری» در لبنان شد.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها