|

کرونا و آموزش علم برای شهروندی

مجید ملکان

همه‌گیری بیماری ناشی از ویروس کرونا جهان را در بحرانی پیچیده و کم‌سابقه فروبرده است و هیچ بعدی از ابعاد زندگی نیست که از گزند این بحران در امان مانده باشد. آموزش هم استثنا نیست. خیل دانش‌‌آموزان و دانشجویان در منزل‌مانده ناگهان دریافتند که نهادهای آموزشی کشور هیچ زیرساختی برای آموزش الکترونیک ندارند و معلمان و استادان ما آموزش مؤثری در این زمینه ندیده‌اند. به‌علاوه، شکاف طبقاتی در آموزش‌وپرورش کشور وقتی به عرصه آموزش الکترونیک رسید، خیلی محکم‌تر به صورتمان خورد؛ مثلا به گفته مدیرکل آموزش‌وپرورش سیستان‌وبلوچستان فقط نه‌درصد دانش‌آموزان و ۳۲درصد معلمان استان در سامانه شاد حضور دارند. این یادداشت اما قصد پرداختن به واکنش‌های نظام آموزشی به این بحران (ازجمله موضوع آموزش الکترونیک یا تکنولوژی آموزشی) را ندارد و در‌ پی آن است که ببیند آموخته‌های علمی نظام آموزشی ما چقدر به کار مواجهه با چنین بحران‌هایی می‌آید. در مدتی که اخبار، تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌های مربوط به این همه‌گیری وارد فضای عمومی رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی شده، موضوع علم حضور پررنگ‌تر و ملموس‌تری در فضای عمومی پیدا کرده است. تأملی اجمالی در این حضور وجود دو موضوع زیر را برای ما روشن می‌کند:

1- ناآشنایی بخش زیادی از تحصیل‌کردگان جامعه با مفاهیم ساده و بنیادی علم ازجمله:
- تفاوت باکتری و ویروس و نقش آنها در ایجاد بیماری
- مشخصات عمومی بیماری‌های ویروسی و راه‌های مقابه با آنها
- آیین‌نامه‌های بهداشتی برای پیشگیری از سرایت و محافظت خود و اطرافیان
- سابقه بیماری‌های همه‌گیر در کشورمان، واکنش‌ها و سیاست‌های اتخاذشده در هر مورد و عوارض آن
- سازوکار پژوهش‌های علمی در مبارزه با بیماری‌ها و درکی حداقلی از فرایند و مراحل تولید واکسن یا دارو
- مفاهیم ساده آمار و استنباطي آماری
- مفهوم قرنطینه، راهکارهای زندگی در شرایط قرنطینه و دشواری‌های زندگی در چنین شرایطی ازجمله عوارض روحی‌روانی آن.
این ناآشنایی گسترده در کنار باورهای غلط در موضوعات علمی، عواقب نداشتن برنامه برای سواد علمی در آموزش علم کشورمان را عیان کرد.
2- ماهیت علم
جدا از موضوع پرمناقشه و عمدتا سیاسی «طب اسلامی» که بحث آن در مقاطعی چنان بالا گرفت که پای دستگاه قضائی را هم به میان کشید، توصیه‌ها و «درمان»های برگرفته از «طب سنتی» هم کالای پرخریدار شبکه‌های مجازی بوده است. بحث درباره مفهوم کشدار طب سنتی، بومی، خانگی نه در صلاحیت من است و نه در حوصله‌ این یادداشت می‌گنجد. اما تولید و بازتولید «توصیه‌ها و درمان»‌های مضحک و بی‌پایه در شبکه‌هایی که غالب استفاده‌کنندگانش افراد تحصیل‌کرده‌اند، ما را به این نتیجه می‌رساند که نظام آموزش علم ما در تفکیک علم با شبه‌علم و خرافه موفق نبوده است. این نکته البته جای تعجب ندارد وقتی بدانیم موضوع بسیار مهم «ماهیت علم» در برنامه درسی علوم تجربی دبیرستان و دانشگاه محلی از اعراب ندارد. آشنایی با «ماهیت علم» در دوران تحصیل در مدرسه و دانشگاه می‌توانست به ما بیاموزد که علم‌پیشگان نیز مانند همه ابنای بشر، در پیشه‌ خود متأثر از عقاید سیاسی و منافع اقتصادی و سایر مؤلفه‌های اجتماعی‌اند و نه جست‌وجوگران بی‌طرف حقیقت. درنتیجه شهروندانِ قرارگرفته زیر رگبار ویدئوهای متخصصان سفیدپوش گوشی‌به‌گردن با داشتن حداقل سواد رسانه‌ای مرعوب سخنان خانم/ آقای دکتر نمی‌شدند. چنین شهروندانی برای تحلیل و توصیف آمار ابزارهای بهتری در دست داشتند و می‌دانستند مباحث پیش‌بینی گسترش بیماری را باید از متخصصان بیماری‌های همه‌گیر (اپیدمیلوژیست‌ها) بشنوند و نه مسئولان روابط عمومی دستگاه‌های دولتی.
چاره کار: آموزش علم برای شهروندی
بیش از دو دهه است که متخصصان آموزش علوم در جهان یکی از اهداف مهم آموزش علوم را پرورش شهروندانی می‌دانند که با داشتنِ سواد علمی علاوه‌بر به‌کاربستن راه‌حل‌های علمی در زندگی روزمره، بتوانند آگاهانه در تصمیم‌گیری‌های جامعه مشارکت کنند. با توجه به اینکه در اکثر نقاط جهان حدود 20درصد از دانش‌آموختگان شغلی مرتبط با علوم تجربی اختیار می‌کنند، پیشنهاد آموزشگران علوم این است که بخش عمده‌ آموزش علم تا دوره متوسطه به آموزش علم برای شهروندی اختصاص یابد. برای تحقق‌یافتن آموزش علم برای شهروندان رویکردهای متعددی پیشنهاد شده است. یکی از این رویکردها آموزش تلفیقی «علم، تکنولوزی، جامعه و محیط زیست» (STSE) است. در این رویکرد محتوای درسی علوم تجربی مطابق نیازها و مشکلات هر جامعه و در پیوند با مسائل فناوری و محیط زیست همان جامعه تدریس می‌شود. پرداختن به سواد علمی برای شهروندان، ماهیت علم و مثال‌های مرتبط از تاریخ و جامعه‌شناسی علم جزء لاینفک چنین آموزشی است.

همه‌گیری بیماری ناشی از ویروس کرونا جهان را در بحرانی پیچیده و کم‌سابقه فروبرده است و هیچ بعدی از ابعاد زندگی نیست که از گزند این بحران در امان مانده باشد. آموزش هم استثنا نیست. خیل دانش‌‌آموزان و دانشجویان در منزل‌مانده ناگهان دریافتند که نهادهای آموزشی کشور هیچ زیرساختی برای آموزش الکترونیک ندارند و معلمان و استادان ما آموزش مؤثری در این زمینه ندیده‌اند. به‌علاوه، شکاف طبقاتی در آموزش‌وپرورش کشور وقتی به عرصه آموزش الکترونیک رسید، خیلی محکم‌تر به صورتمان خورد؛ مثلا به گفته مدیرکل آموزش‌وپرورش سیستان‌وبلوچستان فقط نه‌درصد دانش‌آموزان و ۳۲درصد معلمان استان در سامانه شاد حضور دارند. این یادداشت اما قصد پرداختن به واکنش‌های نظام آموزشی به این بحران (ازجمله موضوع آموزش الکترونیک یا تکنولوژی آموزشی) را ندارد و در‌ پی آن است که ببیند آموخته‌های علمی نظام آموزشی ما چقدر به کار مواجهه با چنین بحران‌هایی می‌آید. در مدتی که اخبار، تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌های مربوط به این همه‌گیری وارد فضای عمومی رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی شده، موضوع علم حضور پررنگ‌تر و ملموس‌تری در فضای عمومی پیدا کرده است. تأملی اجمالی در این حضور وجود دو موضوع زیر را برای ما روشن می‌کند:

1- ناآشنایی بخش زیادی از تحصیل‌کردگان جامعه با مفاهیم ساده و بنیادی علم ازجمله:
- تفاوت باکتری و ویروس و نقش آنها در ایجاد بیماری
- مشخصات عمومی بیماری‌های ویروسی و راه‌های مقابه با آنها
- آیین‌نامه‌های بهداشتی برای پیشگیری از سرایت و محافظت خود و اطرافیان
- سابقه بیماری‌های همه‌گیر در کشورمان، واکنش‌ها و سیاست‌های اتخاذشده در هر مورد و عوارض آن
- سازوکار پژوهش‌های علمی در مبارزه با بیماری‌ها و درکی حداقلی از فرایند و مراحل تولید واکسن یا دارو
- مفاهیم ساده آمار و استنباطي آماری
- مفهوم قرنطینه، راهکارهای زندگی در شرایط قرنطینه و دشواری‌های زندگی در چنین شرایطی ازجمله عوارض روحی‌روانی آن.
این ناآشنایی گسترده در کنار باورهای غلط در موضوعات علمی، عواقب نداشتن برنامه برای سواد علمی در آموزش علم کشورمان را عیان کرد.
2- ماهیت علم
جدا از موضوع پرمناقشه و عمدتا سیاسی «طب اسلامی» که بحث آن در مقاطعی چنان بالا گرفت که پای دستگاه قضائی را هم به میان کشید، توصیه‌ها و «درمان»های برگرفته از «طب سنتی» هم کالای پرخریدار شبکه‌های مجازی بوده است. بحث درباره مفهوم کشدار طب سنتی، بومی، خانگی نه در صلاحیت من است و نه در حوصله‌ این یادداشت می‌گنجد. اما تولید و بازتولید «توصیه‌ها و درمان»‌های مضحک و بی‌پایه در شبکه‌هایی که غالب استفاده‌کنندگانش افراد تحصیل‌کرده‌اند، ما را به این نتیجه می‌رساند که نظام آموزش علم ما در تفکیک علم با شبه‌علم و خرافه موفق نبوده است. این نکته البته جای تعجب ندارد وقتی بدانیم موضوع بسیار مهم «ماهیت علم» در برنامه درسی علوم تجربی دبیرستان و دانشگاه محلی از اعراب ندارد. آشنایی با «ماهیت علم» در دوران تحصیل در مدرسه و دانشگاه می‌توانست به ما بیاموزد که علم‌پیشگان نیز مانند همه ابنای بشر، در پیشه‌ خود متأثر از عقاید سیاسی و منافع اقتصادی و سایر مؤلفه‌های اجتماعی‌اند و نه جست‌وجوگران بی‌طرف حقیقت. درنتیجه شهروندانِ قرارگرفته زیر رگبار ویدئوهای متخصصان سفیدپوش گوشی‌به‌گردن با داشتن حداقل سواد رسانه‌ای مرعوب سخنان خانم/ آقای دکتر نمی‌شدند. چنین شهروندانی برای تحلیل و توصیف آمار ابزارهای بهتری در دست داشتند و می‌دانستند مباحث پیش‌بینی گسترش بیماری را باید از متخصصان بیماری‌های همه‌گیر (اپیدمیلوژیست‌ها) بشنوند و نه مسئولان روابط عمومی دستگاه‌های دولتی.
چاره کار: آموزش علم برای شهروندی
بیش از دو دهه است که متخصصان آموزش علوم در جهان یکی از اهداف مهم آموزش علوم را پرورش شهروندانی می‌دانند که با داشتنِ سواد علمی علاوه‌بر به‌کاربستن راه‌حل‌های علمی در زندگی روزمره، بتوانند آگاهانه در تصمیم‌گیری‌های جامعه مشارکت کنند. با توجه به اینکه در اکثر نقاط جهان حدود 20درصد از دانش‌آموختگان شغلی مرتبط با علوم تجربی اختیار می‌کنند، پیشنهاد آموزشگران علوم این است که بخش عمده‌ آموزش علم تا دوره متوسطه به آموزش علم برای شهروندی اختصاص یابد. برای تحقق‌یافتن آموزش علم برای شهروندان رویکردهای متعددی پیشنهاد شده است. یکی از این رویکردها آموزش تلفیقی «علم، تکنولوزی، جامعه و محیط زیست» (STSE) است. در این رویکرد محتوای درسی علوم تجربی مطابق نیازها و مشکلات هر جامعه و در پیوند با مسائل فناوری و محیط زیست همان جامعه تدریس می‌شود. پرداختن به سواد علمی برای شهروندان، ماهیت علم و مثال‌های مرتبط از تاریخ و جامعه‌شناسی علم جزء لاینفک چنین آموزشی است.