|

چگونه قطر، عربستان را در لابی‌گری شکست داد

نزاعی بدون خونریزی که در واشنگتن رخ داد و نتیجه آن ناک‌اوت‌شدن حریف بود. برندگان؟ لابی‌گرها و صنعت دفاعی ایالات متحده، بازندگان؟ همه ما. از آن گذشته تقریبا هیچ‌کس نمی‌داند که چنین اتفاقی رخ داده. تعداد کمی از آمریکایی‌ها می‌دانند و بنابراین ارزش دارد تعریف کنیم که چگونه پول‌های عربستان، امارات و قطر به پایتخت ایالات متحده سرازیر شد و در این فرایند سیاست آمریکا در سراشیبی سقوط قرار گرفت.‌این مبارزه از سه سال پیش شروع شد. مطمئنا رقبا مانند گذشته هیچ علاقه‌ای به هم نداشتند اما آنچه در سال 2017 رخ داد ضربه‌ای کاری به سیاست خارجی آمریکا بود. صبح روز 5 ژوئن 2017، عربستان‌سعودی، امارات‌متحده‌عربی و بحرین اعلام کردند که روابط دیپلماتیک خود با قطر، کشور کوچک اما ثروتمند خلیج ‌فارس را قطع کرده و به دلیل ارتباط این کشور با تروریسم، محاصره زمینی، هوایی و دریایی خود علیه قطر را آغاز کرده‌اند.این حرکت شهروندان قطری‌ را مبهوت کرد و به گونه‌ای واکنش نشان دادند که بعدها در دوران شیوع کرونا تقریبا همه دنیا آن را تکرار کردند؛ آن‌هم با خالی‌کردن قفسه‌های سوپرمارکت‌ها و انبارکردن مایحتاج ضروری به دلیل نگرانی از تمام‌شدن آنها. ترس اولیه آنها چندان بی‌مورد نبود؛ چراکه حتی گزارش شده بود که عربستان‌سعودی و امارات ‌متحده‌ عربی قصد دارند در هفته‌های پیش‌رو حمله‌ای نظامی به قطر آغاز کنند که این حمله با مخالفت‌های شدید ترامپ و رکس تیلرسن، وزیر خارجه وقت آمریکا متوقف می‌شود.این تنش سه‌ساله که اکنون جنبه‌های مختلف سیاست آمریکا در خاورمیانه از جنگ در یمن گرفته تا حضور بیش از 10 هزار نظامی آمریکایی در قطر را به فوتبال سیاسی تبدیل کرده، باعث تمرکز و توجه مجدد عربستان، امارات و قطر به واشنگتن و اجرای عملیات نفوذ بر ایالات متحده شد.
این امر به نوبه خود به‌معنای تجزیه و تحلیل اسناد قانون ثبت نمایندگی‌های خارجی (FARA) است که پس از آغاز این تنش از سوی شرکت‌های نماینده این سه کشور ثبت و ارائه شده است. با انجام این کارعربستان، قطر و امارات بدون هیچ محدودیتی به لابی‌کردن در واشنگتن پرداختند.
نوسان سعودی‌ها
هفت ماه قبل از اینکه دونالد ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور ایالات متحده انتخاب شود، مقدمات محاصره قطر آماده شده بود. همان‌طور‌که پیروزی او مردم آمریکا را شوکه کرد، بسیاری از دولت‌های خارجی را هم خلع‌سلاح کرد.
دولت‌های خارجی هم در واکنش، به سرعت به ایجاد ارتباط با افرادی پرداختند که همراه ترامپ وارد دولت جدید می‌شدند، در کنگره هم آنها به گسترش روابط خود با جمهوری‌خواهان پرداختند. در این میان عربستان و امارات هم مستثنا نبودند.براساس آمار، در سال 2016 این دو کشور کمی بیش از 10 میلیون دلار در شرکت‌های لابی‌گری ثبت‌شده در آمریکا هزینه کرده بودند. امارات این رقم را تا پایان سال 2017 تقریبا دو برابر کرد و به 19.5 میلیون دلار افزایش داد و عربستان هم با هزینه‌ای بیشتر این رقم را به 27.3 میلیون دلار رساند.برای مثال در ماه‌های بعد از پیروزی دونالد ترامپ، عربستان‌سعودی چندین شرکت مرتبط با او یا جمهوری‌خواهان را که در لیست شرکت‌های لابی‌گری ثبت شده‌اند، به‌عنوان نماینده منافع خود اضافه کرد.در میان این شرکت‌ها نام گروه CGCN به چشم می‌خورد که رئیس و مسئول سیاست‌گذاری آن مایکل کاتانزارو بود که در تیم انتقال دولت به ترامپ حضور داشت و بعد از آن هم در دولت او مشغول به کار شد. عربستان برای جلب نظر جمهوری‌خواهان کنگره هم گروه «مک کئون» را به استخدام خود درآورد که ریاست آن را «باک مک کئون»، نماینده سابق جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان آمریکا بر عهده داشت و مدتی هم رئیس کمیته خدمات نیروهای مسلح بود.در این میان قطر نیز بی‌کار ننشست و سرمایه‌گذاری گسترده‌ای در شرکت‌های لابی‌گر انجام داد تا نفوذ خود را در واشنگتن افزایش دهد. از آن‌سو هم قتل جمال خاشقچی، روزنامه‌نگار عربستانی در کنسولگری عربستان در استانبول و عدم تمایل کنگره به حمایت نظامی از جنگ یمن با توجه به گسترش فاجعه انسانی در این کشور، عربستان را با مشکلاتی روبه‌رو کرد.با توجه به حمایت بی‌حد‌و‌حصر رئیس‌جمهور آمریکا از عربستان و امارات به‌عنوان مشتریان پرمنفعت برای صنعت دفاع این کشور، قطری‌ها تصمیم گرفتند به روش خود عربستان، علیه این کشور اقدام کنند.به‌این‌ترتیب در ماه می‌‌2019، این کشور 24 هلی‌کوپتر آپاچی را با پرداخت 3 میلیارد دلار از آمریکا خریداری کرد و چند ماه بعد هم موافقت کرد تا با دریافت 1.8 میلیارد دلار پایگاه هوایی العدید را که بزرگ‌ترین پایگاه ایالات متحده در خاورمیانه محسوب می‌شود، بازسازی کرده و حضور نظامیان آمریکایی در این پایگاه را تمدید کند. قطر برای موفقیت در انجام این کارها با دو لابی بسیار قوی در واشنگتن ارتباط گرفت: ارتش ایالات متحده و کمپانی‌های اسلحه‌سازی.
پیروز نهایی
اگرچه قطر در ماه‌های ابتدایی محاصره، برای بقای خود تلاش می‌کرد اما امروز و با گذشت سه سال از این محاصره به لطف پیشرفت‌های گسترده در عملیات نفوذ در واشنگتن، روندی رو به رشد دارد. این نفوذ همچنین به قطر کمک کرد تا رابطه نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک خود با ایالات متحده را گسترش دهد.
در همین حال، رقبای امیر قطر در ریاض با گذشت زمان نه‌تنها نتوانستند موفقیتی را به دست آورند بلکه تأثیرگذاری و نفوذ آنها بر واشنگتن به‌طور محسوسی کاهش یافت و کار به جایی رسید که حتی دونالد ترامپ، مدافع وفادار آنها، اخیرا تهدید کرده‌ است که در صورتی که خانواده سلطنتی سعودی به جنگ نفتی خود با روسیه خاتمه ندهند، ایالات متحده حمایت نظامی خود از آنها را قطع خواهد کرد؛ تهدیدی که کارساز بود و عربستان به‌سرعت به خواست آمریکا عمل کرد.
با‌این‌حال، در حقیقت بازنده واقعی در این مبارزه عربستان، امارت و قطر برای نفوذ در ایالات متحده، عربستان‌ سعودی یا امارات نبوده بلکه آمریکا است؛ چراکه تلاش‌های هر دو طرف برای تعمیق روابط خود با نهادهای نظامی - صنعتی (تقویت بیش از نظامی‌گری در سیاست خارجی آمریکا) و افزایش سلطه آنها بر کنگره، حاکی از آن است که منافع ایالات متحده در درجه دوم و بعد از منافع مستبدان خاورمیانه قرار می‌گیرد.
اقدامات این کشورها به‌طور حتم به کسب اطمینان از فروش میزان بی‌سابقه‌ای از تسلیحات نظامی به منطقه می‌شود، در‌حالی‌که هنوز جنگ در سوریه و یمن ادامه دارد. در چنین شرایطی سرازیر‌شدن میزان بیشتری از تسلیحات به افزایش مرگ و ویرانی در مقیاسی غیرقابل‌تصور می‌انجامد.
هیچ‌کدام از این اقدامات منافع واقعی آمریکایی‌ها را تأمین نمی‌کند و فقط صنعت اسلحه‌سازی و کسب‌وکار لابی‌گرهای سرشناس و بانفوذ خیابان «K» را رونق می‌بخشد. به‌این‌ترتیب جنگ لابی‌گر‌ها در واشنگتن پایان نخواهد یافت و هر کشوری برای سوق‌دادن واشنگتن به سمتی که منافع آنها را تأمین کند، هزینه‌های بیشتری متقبل می‌شود. در این فرایند، این سه کشور خلیج‌فارس یک ضربه مهلک به این ایده وارد کرده‌اند که سیاست خارجی ایالات متحده باید از سوی منافع ملی و نه کشورهایی خاص هدایت شود.
منبع: Responsible Statecraft

نزاعی بدون خونریزی که در واشنگتن رخ داد و نتیجه آن ناک‌اوت‌شدن حریف بود. برندگان؟ لابی‌گرها و صنعت دفاعی ایالات متحده، بازندگان؟ همه ما. از آن گذشته تقریبا هیچ‌کس نمی‌داند که چنین اتفاقی رخ داده. تعداد کمی از آمریکایی‌ها می‌دانند و بنابراین ارزش دارد تعریف کنیم که چگونه پول‌های عربستان، امارات و قطر به پایتخت ایالات متحده سرازیر شد و در این فرایند سیاست آمریکا در سراشیبی سقوط قرار گرفت.‌این مبارزه از سه سال پیش شروع شد. مطمئنا رقبا مانند گذشته هیچ علاقه‌ای به هم نداشتند اما آنچه در سال 2017 رخ داد ضربه‌ای کاری به سیاست خارجی آمریکا بود. صبح روز 5 ژوئن 2017، عربستان‌سعودی، امارات‌متحده‌عربی و بحرین اعلام کردند که روابط دیپلماتیک خود با قطر، کشور کوچک اما ثروتمند خلیج ‌فارس را قطع کرده و به دلیل ارتباط این کشور با تروریسم، محاصره زمینی، هوایی و دریایی خود علیه قطر را آغاز کرده‌اند.این حرکت شهروندان قطری‌ را مبهوت کرد و به گونه‌ای واکنش نشان دادند که بعدها در دوران شیوع کرونا تقریبا همه دنیا آن را تکرار کردند؛ آن‌هم با خالی‌کردن قفسه‌های سوپرمارکت‌ها و انبارکردن مایحتاج ضروری به دلیل نگرانی از تمام‌شدن آنها. ترس اولیه آنها چندان بی‌مورد نبود؛ چراکه حتی گزارش شده بود که عربستان‌سعودی و امارات ‌متحده‌ عربی قصد دارند در هفته‌های پیش‌رو حمله‌ای نظامی به قطر آغاز کنند که این حمله با مخالفت‌های شدید ترامپ و رکس تیلرسن، وزیر خارجه وقت آمریکا متوقف می‌شود.این تنش سه‌ساله که اکنون جنبه‌های مختلف سیاست آمریکا در خاورمیانه از جنگ در یمن گرفته تا حضور بیش از 10 هزار نظامی آمریکایی در قطر را به فوتبال سیاسی تبدیل کرده، باعث تمرکز و توجه مجدد عربستان، امارات و قطر به واشنگتن و اجرای عملیات نفوذ بر ایالات متحده شد.
این امر به نوبه خود به‌معنای تجزیه و تحلیل اسناد قانون ثبت نمایندگی‌های خارجی (FARA) است که پس از آغاز این تنش از سوی شرکت‌های نماینده این سه کشور ثبت و ارائه شده است. با انجام این کارعربستان، قطر و امارات بدون هیچ محدودیتی به لابی‌کردن در واشنگتن پرداختند.
نوسان سعودی‌ها
هفت ماه قبل از اینکه دونالد ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور ایالات متحده انتخاب شود، مقدمات محاصره قطر آماده شده بود. همان‌طور‌که پیروزی او مردم آمریکا را شوکه کرد، بسیاری از دولت‌های خارجی را هم خلع‌سلاح کرد.
دولت‌های خارجی هم در واکنش، به سرعت به ایجاد ارتباط با افرادی پرداختند که همراه ترامپ وارد دولت جدید می‌شدند، در کنگره هم آنها به گسترش روابط خود با جمهوری‌خواهان پرداختند. در این میان عربستان و امارات هم مستثنا نبودند.براساس آمار، در سال 2016 این دو کشور کمی بیش از 10 میلیون دلار در شرکت‌های لابی‌گری ثبت‌شده در آمریکا هزینه کرده بودند. امارات این رقم را تا پایان سال 2017 تقریبا دو برابر کرد و به 19.5 میلیون دلار افزایش داد و عربستان هم با هزینه‌ای بیشتر این رقم را به 27.3 میلیون دلار رساند.برای مثال در ماه‌های بعد از پیروزی دونالد ترامپ، عربستان‌سعودی چندین شرکت مرتبط با او یا جمهوری‌خواهان را که در لیست شرکت‌های لابی‌گری ثبت شده‌اند، به‌عنوان نماینده منافع خود اضافه کرد.در میان این شرکت‌ها نام گروه CGCN به چشم می‌خورد که رئیس و مسئول سیاست‌گذاری آن مایکل کاتانزارو بود که در تیم انتقال دولت به ترامپ حضور داشت و بعد از آن هم در دولت او مشغول به کار شد. عربستان برای جلب نظر جمهوری‌خواهان کنگره هم گروه «مک کئون» را به استخدام خود درآورد که ریاست آن را «باک مک کئون»، نماینده سابق جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان آمریکا بر عهده داشت و مدتی هم رئیس کمیته خدمات نیروهای مسلح بود.در این میان قطر نیز بی‌کار ننشست و سرمایه‌گذاری گسترده‌ای در شرکت‌های لابی‌گر انجام داد تا نفوذ خود را در واشنگتن افزایش دهد. از آن‌سو هم قتل جمال خاشقچی، روزنامه‌نگار عربستانی در کنسولگری عربستان در استانبول و عدم تمایل کنگره به حمایت نظامی از جنگ یمن با توجه به گسترش فاجعه انسانی در این کشور، عربستان را با مشکلاتی روبه‌رو کرد.با توجه به حمایت بی‌حد‌و‌حصر رئیس‌جمهور آمریکا از عربستان و امارات به‌عنوان مشتریان پرمنفعت برای صنعت دفاع این کشور، قطری‌ها تصمیم گرفتند به روش خود عربستان، علیه این کشور اقدام کنند.به‌این‌ترتیب در ماه می‌‌2019، این کشور 24 هلی‌کوپتر آپاچی را با پرداخت 3 میلیارد دلار از آمریکا خریداری کرد و چند ماه بعد هم موافقت کرد تا با دریافت 1.8 میلیارد دلار پایگاه هوایی العدید را که بزرگ‌ترین پایگاه ایالات متحده در خاورمیانه محسوب می‌شود، بازسازی کرده و حضور نظامیان آمریکایی در این پایگاه را تمدید کند. قطر برای موفقیت در انجام این کارها با دو لابی بسیار قوی در واشنگتن ارتباط گرفت: ارتش ایالات متحده و کمپانی‌های اسلحه‌سازی.
پیروز نهایی
اگرچه قطر در ماه‌های ابتدایی محاصره، برای بقای خود تلاش می‌کرد اما امروز و با گذشت سه سال از این محاصره به لطف پیشرفت‌های گسترده در عملیات نفوذ در واشنگتن، روندی رو به رشد دارد. این نفوذ همچنین به قطر کمک کرد تا رابطه نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک خود با ایالات متحده را گسترش دهد.
در همین حال، رقبای امیر قطر در ریاض با گذشت زمان نه‌تنها نتوانستند موفقیتی را به دست آورند بلکه تأثیرگذاری و نفوذ آنها بر واشنگتن به‌طور محسوسی کاهش یافت و کار به جایی رسید که حتی دونالد ترامپ، مدافع وفادار آنها، اخیرا تهدید کرده‌ است که در صورتی که خانواده سلطنتی سعودی به جنگ نفتی خود با روسیه خاتمه ندهند، ایالات متحده حمایت نظامی خود از آنها را قطع خواهد کرد؛ تهدیدی که کارساز بود و عربستان به‌سرعت به خواست آمریکا عمل کرد.
با‌این‌حال، در حقیقت بازنده واقعی در این مبارزه عربستان، امارت و قطر برای نفوذ در ایالات متحده، عربستان‌ سعودی یا امارات نبوده بلکه آمریکا است؛ چراکه تلاش‌های هر دو طرف برای تعمیق روابط خود با نهادهای نظامی - صنعتی (تقویت بیش از نظامی‌گری در سیاست خارجی آمریکا) و افزایش سلطه آنها بر کنگره، حاکی از آن است که منافع ایالات متحده در درجه دوم و بعد از منافع مستبدان خاورمیانه قرار می‌گیرد.
اقدامات این کشورها به‌طور حتم به کسب اطمینان از فروش میزان بی‌سابقه‌ای از تسلیحات نظامی به منطقه می‌شود، در‌حالی‌که هنوز جنگ در سوریه و یمن ادامه دارد. در چنین شرایطی سرازیر‌شدن میزان بیشتری از تسلیحات به افزایش مرگ و ویرانی در مقیاسی غیرقابل‌تصور می‌انجامد.
هیچ‌کدام از این اقدامات منافع واقعی آمریکایی‌ها را تأمین نمی‌کند و فقط صنعت اسلحه‌سازی و کسب‌وکار لابی‌گرهای سرشناس و بانفوذ خیابان «K» را رونق می‌بخشد. به‌این‌ترتیب جنگ لابی‌گر‌ها در واشنگتن پایان نخواهد یافت و هر کشوری برای سوق‌دادن واشنگتن به سمتی که منافع آنها را تأمین کند، هزینه‌های بیشتری متقبل می‌شود. در این فرایند، این سه کشور خلیج‌فارس یک ضربه مهلک به این ایده وارد کرده‌اند که سیاست خارجی ایالات متحده باید از سوی منافع ملی و نه کشورهایی خاص هدایت شود.
منبع: Responsible Statecraft

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها