|

دستور به ادامه شکیبایی!

مهدی ملک‌محمد-روان‌شناس

از ابتدای همه‌گیری کووید19 یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های رهبران سیاسی و مسئولان بهداشت و درمان کشورهای جهان، اقناع شهروندان به رعایت پروتکل‌های بهداشتی بود که به دلایل مختلفی از جمله مشکلات اقتصادی و برآورد پایین خطر ویروس از سوی برخی از مردم، اغلب کشورها اقدام به استفاده از ابزار حاکمیتی جریمه مالی و اندک کشورهایی نیز از مجازات‌های سختگیرانه‌تری مانند حبس و شلاق استفاده کردند. این همه، به دلیل آن بود که رهبران سیاسی کشورها هم از وضعیت انتقال ویروس به خوبی اطلاع دارند و می‌دانند که راه چاره مقابله با آن، قطع زنجیره انسانی انتقال است و هم از قواعد علم روان‌شناسی آگاهی دارند و می‌دانند انسان تحت شرایط خاصی رفتارهای عادتی خود را تغییر می‌دهد و بی‌توجهی به این شرایط و اتکا به «باید» و «نباید»های از موضع بالا، تنها سبب افزایش اضطراب و نه کاهش آن می‌شود. البته در این میان، بی‌توجهی اصلی آن است که رهبران سیاسی جهان فرض بگیرند که انسان موجودی است کاملا آگاه و منطقی؛ فرضی که «زیگموند فروید» اولین نفر در دنیای روان‌شناسی بود که آن را به‌طور کلی باطل اعلام کرد و رفتارهای انسان را عمدتا تحت‌تأثیر ناخودآگاه او دانست که از خاطرات و زندگی ذهنی و عینی‌اش نشئت می‌گیرد. با توجه به تصمیمات رهبران اغلب کشورها در چهار ماه گذشته، می‌توان گفت که این سیاست‌مداران نیز باور ندارند انسان موجودی کاملا آگاه و منطقی است که می‌توان با حرف‌درمانی به تغییر رفتارهای او مبادرت ورزید.

اما آنچه این روزها در مواجهه با ویروس کرونا در کشورمان شاهدیم نقطه عطفی در بی‌توجهی رئیس‌جمهور به سازوکارهای علمی مقابله با نگرانی و اضطراب در شرایط بحرانی همه‌گیری کروناست. حال، چرا آگاهی از این اصول و قواعد باید برای رئیس دولت مهم باشد؟ به این اظهارات دکتر حسن روحانی در چند جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا توجه کنید:
«فعالیت‌های گوناگون اعم از فعالیت‌های اقتصادی، فرهنگی و معنوی می‌تواند با رعایت دستورالعمل‌ها ادامه داشته و گشایش یابد. چراکه تعطیلی کارها و فعالیت‌های جامعه، شدنی و امکان‌پذیر نیست ولی باید پروتکل‌ها به طور کامل رعایت شود، در حقیقت ما به ادامه فعالیت‌ها آری می‌گوییم، اما به تردد و تجمع غیرضرور نه می‌گوییم». (31 خرداد)
«مراعات‌ مردم عزیزمان در اردیبهشت نسبت به این اپیدمی، مطلوب تا 80 درصد و گاهی بیشتر از 80 درصد بوده اما امروز تقریبا از اواسط خرداد که نگاه می‌کنیم این مراعات‌ها کم شده و از 80 درصد به 20 تا 18 درصد رسیده است، بنابراین می‌تواند نگرانی به وجود بیاورد و مردم عزیز باید این مراقبت را انجام دهند تا بتوانیم از این مرحله به خوبی عبور کنیم». (24 خرداد)
«می‌بینیم مردم به خوبی مراقبت و کمک می‌کنند و می‌دانند راه‌حل مسئله به دست خودشان است که خودشان بیشتر باید مراقبت کنند». (24 فروردین)
«امروز در جلسه ما وزارت راه و شهرسازی آماری مربوط به اواخر اسفند و اوایل فروردین را ارائه کرد، مثلا تا هشتم فروردین و آمار دوم مربوط به نهم فروردین به بعد است؛ این دو آمار، آمده بود روی نمودار و در این نمودار این دو خط آن‌قدر به‌ هم نزدیک بود که بعضی جاها کاملا به هم چسبیده بود و بعضی‌ جاها فاصله‌اش خیلی کم است و این بدان معناست که در عمل مردم بین آن زمانی که هیچ الزام، فشار، اجبار و سختگیری نداشتیم، با آن زمانی که سختگیری‌ها را خیلی زیاد کرده بودیم، فاصله چندانی نمی‌بینیم؛ این معنایش این است که مردم عزیز ما همان که با زبان و بیان ساده حقایق برایشان بیان می‌شود و آنها متوجه می‌شوند که برای سلامت خود و جامعه‌شان اموری لازم است، عمل می‌کنند و نیاز به سختگیری و بگیر و ببند ندارد. این آمار خیلی قشنگ و زیبا، نشان‌دهنده این است که فرهنگ مردم ما فرهنگ بسیار بلندی است». (24 فروردین)
حال به کرونا و بی‌توجهی رئیس دولت به اصول تغییر رفتار و مقابله با اضطراب برگردیم. اگرچه ریاست محترم جمهور در جلسات متعدد ستاد مقابله با کرونا به نگرانی و اضطراب مردم اشاره‌های بسیار داشته اما به‌دلیل همان بی‌توجهی باز هم به ورطه بایدها و نبایدها افتاده و در آخرین جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا چنین می‌گوید: «به‌عنوان رئیس‌جمهور از مردم می‌خواهم برای پاسداری از دستاوردها و به خاطر ایران عزیز، شکیبایی‌ها را ادامه داده و هرگز نسبت به آینده نگران و مضطرب نشویم». تمامی سخنان دکتر حسن روحانی در چهار ماه گذشته که کشور با ویروسی چموش درگیر است، مبتنی بر دعوت آمرانه از مردم به پیروی آگاهانه و اختیاری از پروتکل‌های وضع‌شده است. اما همان‌طور که در اظهارات ایشان در جلسه مورخ بیست‌وچهارم خرداد خواندید، چنین اطاعتی اکنون تنها از سوی یک‌هشتم جمعیت ایران صورت می‌گیرد و در حقیقت، پروژه اقناع مردم با شکستی جدی مواجه شده و ایران به همین دلیل در زمینه آمار روزانه مبتلایان و درگذشتگان با وضعیتی متفاوت از دیگر کشورها مواجه شده است. اما چرا اغلب مردم به پروتکل‌ها توجهی نمی‌کنند؟ «لئون فستینگر»، روان‌شناس نامدار آلمانی، مفهومی با عنوان «ناهماهنگی شناختی» را وضع کرد که چنین حکم می‌داد: در صورتی‌که واقعیت با ارزش یا باوری متضاد یا ناهماهنگ باشد، مغز انسان دستور تحریف آن واقعیت یا تغییر آن ارزش یا باور را می‌دهد و تا زمانی‌که چنین تغییری ایجاد نشود، اضطراب مانع از عملکرد بهینه فرد خواهد شد. یعنی منظور جناب «فستینگر» این است که اگر رئیس دولتی در زمانه کرونا دستور به بازگشایی‌های سراسری زودتر از موعد می‌دهد و مردم برای امرار معاش مجبور به حضور در ادارات یا اماکنی می‌شوند که فاصله اجتماعی یک‌ونیم متر امکان‌پذیر نیست و استفاده از ماسک نیز به‌سبب فقدان تهویه مناسب در هوای گرم در یک روز کاری با دشواری‌هایی روبه‌روست، مغز انسان دستور تغییر باور نسبت به خطرناکی ویروس کرونا را می‌دهد و فرد به‌طور کلی احتمال ابتلا به این ویروس را بسیار کم می‌داند. در همین وضعیت است که آخر هفته یا ایام تعطیل نیز با خیالی آسوده به سفر می‌رود و نظر رئیس‌جمهور مبنی بر «فعالیت آری اما تجمع و تردد غیرضرور نه» تحقق نمی‌یابد. شاید برای ریاست محترم جمهور که فعالیت شغلی‌شان در مجموعه سعدآباد با رعایت تمام و کمال پروتکل‌های بهداشتی و فاصله اجتماعی امکان‌پذیر است چنین سخنانی درست باشد اما برای مردمی که تا محل کارشان باید بدون هیچ فاصله اجتماعی سوار بر مترو و اتوبوس شوند و در محل‌هایی حضور یابند که پروتکل‌ها اجرا نمی‌شوند، تنها یک راه باقی می‌ماند: باور به این گزاره که «به کرونا مبتلا نمی‌شوم». بنابراین، در این میان، تنها راه چاره همان است که دولت از شنیدن آن طفره می‌رود: محدودکردن بازگشایی‌ها و سفرها. این راه البته ممکن است به دلیل استفاده‌نکردن از زمان حیاتی اسفند و فروردین با سختی زیادی برای اجرا مواجه شود، اما قطعا کارسازتر از اصرار بر اقناع مردمی است که با راهکار عجیب «سازگاری با کرونا» آشفته شده‌اند و به دلیل همین آشفتگی چندوقتی است که حتی دیگر اخبار کرونا را هم پیگیری نمی‌کنند.

از ابتدای همه‌گیری کووید19 یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های رهبران سیاسی و مسئولان بهداشت و درمان کشورهای جهان، اقناع شهروندان به رعایت پروتکل‌های بهداشتی بود که به دلایل مختلفی از جمله مشکلات اقتصادی و برآورد پایین خطر ویروس از سوی برخی از مردم، اغلب کشورها اقدام به استفاده از ابزار حاکمیتی جریمه مالی و اندک کشورهایی نیز از مجازات‌های سختگیرانه‌تری مانند حبس و شلاق استفاده کردند. این همه، به دلیل آن بود که رهبران سیاسی کشورها هم از وضعیت انتقال ویروس به خوبی اطلاع دارند و می‌دانند که راه چاره مقابله با آن، قطع زنجیره انسانی انتقال است و هم از قواعد علم روان‌شناسی آگاهی دارند و می‌دانند انسان تحت شرایط خاصی رفتارهای عادتی خود را تغییر می‌دهد و بی‌توجهی به این شرایط و اتکا به «باید» و «نباید»های از موضع بالا، تنها سبب افزایش اضطراب و نه کاهش آن می‌شود. البته در این میان، بی‌توجهی اصلی آن است که رهبران سیاسی جهان فرض بگیرند که انسان موجودی است کاملا آگاه و منطقی؛ فرضی که «زیگموند فروید» اولین نفر در دنیای روان‌شناسی بود که آن را به‌طور کلی باطل اعلام کرد و رفتارهای انسان را عمدتا تحت‌تأثیر ناخودآگاه او دانست که از خاطرات و زندگی ذهنی و عینی‌اش نشئت می‌گیرد. با توجه به تصمیمات رهبران اغلب کشورها در چهار ماه گذشته، می‌توان گفت که این سیاست‌مداران نیز باور ندارند انسان موجودی کاملا آگاه و منطقی است که می‌توان با حرف‌درمانی به تغییر رفتارهای او مبادرت ورزید.

اما آنچه این روزها در مواجهه با ویروس کرونا در کشورمان شاهدیم نقطه عطفی در بی‌توجهی رئیس‌جمهور به سازوکارهای علمی مقابله با نگرانی و اضطراب در شرایط بحرانی همه‌گیری کروناست. حال، چرا آگاهی از این اصول و قواعد باید برای رئیس دولت مهم باشد؟ به این اظهارات دکتر حسن روحانی در چند جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا توجه کنید:
«فعالیت‌های گوناگون اعم از فعالیت‌های اقتصادی، فرهنگی و معنوی می‌تواند با رعایت دستورالعمل‌ها ادامه داشته و گشایش یابد. چراکه تعطیلی کارها و فعالیت‌های جامعه، شدنی و امکان‌پذیر نیست ولی باید پروتکل‌ها به طور کامل رعایت شود، در حقیقت ما به ادامه فعالیت‌ها آری می‌گوییم، اما به تردد و تجمع غیرضرور نه می‌گوییم». (31 خرداد)
«مراعات‌ مردم عزیزمان در اردیبهشت نسبت به این اپیدمی، مطلوب تا 80 درصد و گاهی بیشتر از 80 درصد بوده اما امروز تقریبا از اواسط خرداد که نگاه می‌کنیم این مراعات‌ها کم شده و از 80 درصد به 20 تا 18 درصد رسیده است، بنابراین می‌تواند نگرانی به وجود بیاورد و مردم عزیز باید این مراقبت را انجام دهند تا بتوانیم از این مرحله به خوبی عبور کنیم». (24 خرداد)
«می‌بینیم مردم به خوبی مراقبت و کمک می‌کنند و می‌دانند راه‌حل مسئله به دست خودشان است که خودشان بیشتر باید مراقبت کنند». (24 فروردین)
«امروز در جلسه ما وزارت راه و شهرسازی آماری مربوط به اواخر اسفند و اوایل فروردین را ارائه کرد، مثلا تا هشتم فروردین و آمار دوم مربوط به نهم فروردین به بعد است؛ این دو آمار، آمده بود روی نمودار و در این نمودار این دو خط آن‌قدر به‌ هم نزدیک بود که بعضی جاها کاملا به هم چسبیده بود و بعضی‌ جاها فاصله‌اش خیلی کم است و این بدان معناست که در عمل مردم بین آن زمانی که هیچ الزام، فشار، اجبار و سختگیری نداشتیم، با آن زمانی که سختگیری‌ها را خیلی زیاد کرده بودیم، فاصله چندانی نمی‌بینیم؛ این معنایش این است که مردم عزیز ما همان که با زبان و بیان ساده حقایق برایشان بیان می‌شود و آنها متوجه می‌شوند که برای سلامت خود و جامعه‌شان اموری لازم است، عمل می‌کنند و نیاز به سختگیری و بگیر و ببند ندارد. این آمار خیلی قشنگ و زیبا، نشان‌دهنده این است که فرهنگ مردم ما فرهنگ بسیار بلندی است». (24 فروردین)
حال به کرونا و بی‌توجهی رئیس دولت به اصول تغییر رفتار و مقابله با اضطراب برگردیم. اگرچه ریاست محترم جمهور در جلسات متعدد ستاد مقابله با کرونا به نگرانی و اضطراب مردم اشاره‌های بسیار داشته اما به‌دلیل همان بی‌توجهی باز هم به ورطه بایدها و نبایدها افتاده و در آخرین جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا چنین می‌گوید: «به‌عنوان رئیس‌جمهور از مردم می‌خواهم برای پاسداری از دستاوردها و به خاطر ایران عزیز، شکیبایی‌ها را ادامه داده و هرگز نسبت به آینده نگران و مضطرب نشویم». تمامی سخنان دکتر حسن روحانی در چهار ماه گذشته که کشور با ویروسی چموش درگیر است، مبتنی بر دعوت آمرانه از مردم به پیروی آگاهانه و اختیاری از پروتکل‌های وضع‌شده است. اما همان‌طور که در اظهارات ایشان در جلسه مورخ بیست‌وچهارم خرداد خواندید، چنین اطاعتی اکنون تنها از سوی یک‌هشتم جمعیت ایران صورت می‌گیرد و در حقیقت، پروژه اقناع مردم با شکستی جدی مواجه شده و ایران به همین دلیل در زمینه آمار روزانه مبتلایان و درگذشتگان با وضعیتی متفاوت از دیگر کشورها مواجه شده است. اما چرا اغلب مردم به پروتکل‌ها توجهی نمی‌کنند؟ «لئون فستینگر»، روان‌شناس نامدار آلمانی، مفهومی با عنوان «ناهماهنگی شناختی» را وضع کرد که چنین حکم می‌داد: در صورتی‌که واقعیت با ارزش یا باوری متضاد یا ناهماهنگ باشد، مغز انسان دستور تحریف آن واقعیت یا تغییر آن ارزش یا باور را می‌دهد و تا زمانی‌که چنین تغییری ایجاد نشود، اضطراب مانع از عملکرد بهینه فرد خواهد شد. یعنی منظور جناب «فستینگر» این است که اگر رئیس دولتی در زمانه کرونا دستور به بازگشایی‌های سراسری زودتر از موعد می‌دهد و مردم برای امرار معاش مجبور به حضور در ادارات یا اماکنی می‌شوند که فاصله اجتماعی یک‌ونیم متر امکان‌پذیر نیست و استفاده از ماسک نیز به‌سبب فقدان تهویه مناسب در هوای گرم در یک روز کاری با دشواری‌هایی روبه‌روست، مغز انسان دستور تغییر باور نسبت به خطرناکی ویروس کرونا را می‌دهد و فرد به‌طور کلی احتمال ابتلا به این ویروس را بسیار کم می‌داند. در همین وضعیت است که آخر هفته یا ایام تعطیل نیز با خیالی آسوده به سفر می‌رود و نظر رئیس‌جمهور مبنی بر «فعالیت آری اما تجمع و تردد غیرضرور نه» تحقق نمی‌یابد. شاید برای ریاست محترم جمهور که فعالیت شغلی‌شان در مجموعه سعدآباد با رعایت تمام و کمال پروتکل‌های بهداشتی و فاصله اجتماعی امکان‌پذیر است چنین سخنانی درست باشد اما برای مردمی که تا محل کارشان باید بدون هیچ فاصله اجتماعی سوار بر مترو و اتوبوس شوند و در محل‌هایی حضور یابند که پروتکل‌ها اجرا نمی‌شوند، تنها یک راه باقی می‌ماند: باور به این گزاره که «به کرونا مبتلا نمی‌شوم». بنابراین، در این میان، تنها راه چاره همان است که دولت از شنیدن آن طفره می‌رود: محدودکردن بازگشایی‌ها و سفرها. این راه البته ممکن است به دلیل استفاده‌نکردن از زمان حیاتی اسفند و فروردین با سختی زیادی برای اجرا مواجه شود، اما قطعا کارسازتر از اصرار بر اقناع مردمی است که با راهکار عجیب «سازگاری با کرونا» آشفته شده‌اند و به دلیل همین آشفتگی چندوقتی است که حتی دیگر اخبار کرونا را هم پیگیری نمی‌کنند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها