|

آیا نیازی به زبان معیار داریم؟

پرویز اجلالی

علي‌اشرف صادقي، زبان‌شناس، زبان معيار را چنين تعريف مي‌كند: «زبان معيار زباني است كه در وراي لهجه‌هاي محلي و اجتماعي رايج در كشور قرار دارد و وسيله ارتباط اجتماعي و علمي و ادبي كساني است كه ممكن است در شرايط ديگر به لهجه‌هاي محلي يا اجتماعي خاص خود تكلم كنند. اين زبان معمولا همان زبان درس‌خواندگان است و غالبا با زبان نوشتار يكي است. همين زبان است كه در راديو و تلويزيون و روزنامه‌ها به كار مي‌رود و در آموزش زبان به خارجيان مورد استفاده قرار مي‌گيرد. زبان معيار، زباني است تثبيت‌شده و داراي اصول و هنجارهايي كه رعايت آنها براي متكلمان به آن الزامي است» (مسائل نثر فارسي...، ص 48). همين نويسنده دو ويژگي تثبیت‌شد‌گي و پختگي را براي زبان معيار برمي‌شمارد. تثبيت‌شدگي و پختگي، محصول كوشش صاحب‌نظران زبان براي «به‌معيارسازي» آن است (همان‌جا).فرايند به‌معيارسازي كاركردهاي متنوعي دارد: افراد و گروه‌ها را درون يك اجتماع بزرگ‌تر متحد مي‌كند (نقش وحدت‌بخش) و در همان حال اجتماع به‌وجودآمده را از ساير اجتماعات جدا مي‌کند (نقش متمايزكننده). پس مي‌تواند بازتابنده و نماد نوعي هويت منطقه‌اي، اجتماعي، قومي يا مذهبي باشد (نقش هويت‌بخش). گونه زباني به‌معيارشده همچنين مي‌تواند به گويندگان خود شأن و اعتبار بدهد (نقش اعتباربخش) و آنهايي كه اين‌ گونه را به كار مي‌برند، از بقيه جدا كند. پس ‌مي‌تواند براي افراد به هدف و مقصد تبديل شود و گفتن و نوشتن به‌معيار را براي آنها هنجاري مطلوب و آبرومندانه جلوه دهد (همان، ص 34).درباره به‌معيارسازي زبان، امروز سه بحث مطرح است؛ اول اينكه، آيا اساسا زبان معيار لازم است؟ دوم اينكه، آيا زبان معيار ممكن است؟ و سوم اينكه، آيا مطلوب است؟ واقعيت اين است كه گروهي از زبان‌شناسان با به‌معيارسازي مخالف‌اند، اينان تجويز و توصيه را علمي نمي‌دانند و معيارهاي مطرح‌شده را دلبخواهي مي‌خوانند و معتقدند كه اين داعيه‌ها، داعيه‌هاي علمي زبان‌شناختي نيستند، بنابراين ربطي به ايشان ندارند. برخي ديگر زبان معيار را زبان طبقه مسلط، و تثبيت آن را بخشي از تلاش طبقه حاكم براي تحميل ارزش‌هاي خود مي‌دانند. ازجمله برنشتاين، قانونيت‌دادن به بعضي صورت‌هاي زباني در مقابل بعضي صورت‌هاي ديگر را مبتني‌بر ارزش‌گذاري‌هايي مي‌داند كه انگيزه‌هاي سياسي- اجتماعي دارد (مسائل نثر فارسي...، ص 45). از اين زاويه وجود زبان معيار و رسمي واحد لازم نيست. گونه‌هاي مختلف زباني همه رسميت دارند و ارزش هر يك با ديگري برابر است. در واقع هر يك معيارهاي خاص خود را دارد. پرسش دوم نيز در عصر جهاني‌شدن و انقلاب آنفورماتيك جدا مطرح است. گفته مي‌شود گسترش كامپيوتر و آميختگي نژادها و زبان‌ها و رفت‌وآمدهاي بين‌المللي، به زبان چهره بسيار متغيري داده است. زبان كامپيوتر حد و مرز نمي‌شناسد. واژه‌ها روزانه ابداع مي‌شوند. گونه‌هاي زباني روزبه‌روز بر تعداد واژگانشان افزوده مي‌شود و از هم فاصله مي‌گيرند. دير نيست كه فيزيك‌دانان از زبان شيمي‌دانان سر در نياورند و زبان انگليسي مهاجران براي ساكنان و زبان انگليسي جوانان مدرسه‌اي سياه‌پوست براي جوانان مدرسه‌اي سفيدپوست قابل درك نباشد. در چنين شرايطي هر كوششي براي معيارگذاري عقيم خواهد ماند. به زبان ديگر، تحول و جوشش خود به خودي زبان چنان شتاب مي‌گيرد كه معيارگذاري را برنمي‌تابد. آنها كه هنوز از زبان معيار سخن مي‌گويند در پاسخ چه دارند؟ به نظر مي‌آيد پاسخ آنها روشن باشد كه افزايش گونه‌هاي زباني و افزوني غناي واژگاني هر كدام و فاصله‌گرفتن گونه‌ها از يكديگر، ضرورت گونه معيار را بيشتر مي‌كند نه كمتر؛ به عبارت ديگر، در شرايط تكثر روزافزون گونه‌ها نه‌تنها براي هرگونه‌اي به‌معيارسازي لازم است، وجود گونه معيار بر سهولت ارتباطات مي‌افزايد. اين سخن هرگز به معناي مخالفت با به‌رسميت‌شناختن و به‌معياركردن انواع گونه‌هاي زباني و تحميل تنگ‌نظرانه زبان معيار به گويندگان زبان نيست، بلكه تبديل زبان معيار معمولي به وجه اشتراك همه گويندگان يك زبان مورد نظر است. در عين حال هر گونه زباني قانونمندي‌هاي خاص خود را خواهد داشت. براي مثال، در گونه زباني حقوقي استفاده بيشتر از واژه‌هاي عربي (در مقايسه با فارسي روزنامه‌اي) مجاز خواهد بود.

علي‌اشرف صادقي، زبان‌شناس، زبان معيار را چنين تعريف مي‌كند: «زبان معيار زباني است كه در وراي لهجه‌هاي محلي و اجتماعي رايج در كشور قرار دارد و وسيله ارتباط اجتماعي و علمي و ادبي كساني است كه ممكن است در شرايط ديگر به لهجه‌هاي محلي يا اجتماعي خاص خود تكلم كنند. اين زبان معمولا همان زبان درس‌خواندگان است و غالبا با زبان نوشتار يكي است. همين زبان است كه در راديو و تلويزيون و روزنامه‌ها به كار مي‌رود و در آموزش زبان به خارجيان مورد استفاده قرار مي‌گيرد. زبان معيار، زباني است تثبيت‌شده و داراي اصول و هنجارهايي كه رعايت آنها براي متكلمان به آن الزامي است» (مسائل نثر فارسي...، ص 48). همين نويسنده دو ويژگي تثبیت‌شد‌گي و پختگي را براي زبان معيار برمي‌شمارد. تثبيت‌شدگي و پختگي، محصول كوشش صاحب‌نظران زبان براي «به‌معيارسازي» آن است (همان‌جا).فرايند به‌معيارسازي كاركردهاي متنوعي دارد: افراد و گروه‌ها را درون يك اجتماع بزرگ‌تر متحد مي‌كند (نقش وحدت‌بخش) و در همان حال اجتماع به‌وجودآمده را از ساير اجتماعات جدا مي‌کند (نقش متمايزكننده). پس مي‌تواند بازتابنده و نماد نوعي هويت منطقه‌اي، اجتماعي، قومي يا مذهبي باشد (نقش هويت‌بخش). گونه زباني به‌معيارشده همچنين مي‌تواند به گويندگان خود شأن و اعتبار بدهد (نقش اعتباربخش) و آنهايي كه اين‌ گونه را به كار مي‌برند، از بقيه جدا كند. پس ‌مي‌تواند براي افراد به هدف و مقصد تبديل شود و گفتن و نوشتن به‌معيار را براي آنها هنجاري مطلوب و آبرومندانه جلوه دهد (همان، ص 34).درباره به‌معيارسازي زبان، امروز سه بحث مطرح است؛ اول اينكه، آيا اساسا زبان معيار لازم است؟ دوم اينكه، آيا زبان معيار ممكن است؟ و سوم اينكه، آيا مطلوب است؟ واقعيت اين است كه گروهي از زبان‌شناسان با به‌معيارسازي مخالف‌اند، اينان تجويز و توصيه را علمي نمي‌دانند و معيارهاي مطرح‌شده را دلبخواهي مي‌خوانند و معتقدند كه اين داعيه‌ها، داعيه‌هاي علمي زبان‌شناختي نيستند، بنابراين ربطي به ايشان ندارند. برخي ديگر زبان معيار را زبان طبقه مسلط، و تثبيت آن را بخشي از تلاش طبقه حاكم براي تحميل ارزش‌هاي خود مي‌دانند. ازجمله برنشتاين، قانونيت‌دادن به بعضي صورت‌هاي زباني در مقابل بعضي صورت‌هاي ديگر را مبتني‌بر ارزش‌گذاري‌هايي مي‌داند كه انگيزه‌هاي سياسي- اجتماعي دارد (مسائل نثر فارسي...، ص 45). از اين زاويه وجود زبان معيار و رسمي واحد لازم نيست. گونه‌هاي مختلف زباني همه رسميت دارند و ارزش هر يك با ديگري برابر است. در واقع هر يك معيارهاي خاص خود را دارد. پرسش دوم نيز در عصر جهاني‌شدن و انقلاب آنفورماتيك جدا مطرح است. گفته مي‌شود گسترش كامپيوتر و آميختگي نژادها و زبان‌ها و رفت‌وآمدهاي بين‌المللي، به زبان چهره بسيار متغيري داده است. زبان كامپيوتر حد و مرز نمي‌شناسد. واژه‌ها روزانه ابداع مي‌شوند. گونه‌هاي زباني روزبه‌روز بر تعداد واژگانشان افزوده مي‌شود و از هم فاصله مي‌گيرند. دير نيست كه فيزيك‌دانان از زبان شيمي‌دانان سر در نياورند و زبان انگليسي مهاجران براي ساكنان و زبان انگليسي جوانان مدرسه‌اي سياه‌پوست براي جوانان مدرسه‌اي سفيدپوست قابل درك نباشد. در چنين شرايطي هر كوششي براي معيارگذاري عقيم خواهد ماند. به زبان ديگر، تحول و جوشش خود به خودي زبان چنان شتاب مي‌گيرد كه معيارگذاري را برنمي‌تابد. آنها كه هنوز از زبان معيار سخن مي‌گويند در پاسخ چه دارند؟ به نظر مي‌آيد پاسخ آنها روشن باشد كه افزايش گونه‌هاي زباني و افزوني غناي واژگاني هر كدام و فاصله‌گرفتن گونه‌ها از يكديگر، ضرورت گونه معيار را بيشتر مي‌كند نه كمتر؛ به عبارت ديگر، در شرايط تكثر روزافزون گونه‌ها نه‌تنها براي هرگونه‌اي به‌معيارسازي لازم است، وجود گونه معيار بر سهولت ارتباطات مي‌افزايد. اين سخن هرگز به معناي مخالفت با به‌رسميت‌شناختن و به‌معياركردن انواع گونه‌هاي زباني و تحميل تنگ‌نظرانه زبان معيار به گويندگان زبان نيست، بلكه تبديل زبان معيار معمولي به وجه اشتراك همه گويندگان يك زبان مورد نظر است. در عين حال هر گونه زباني قانونمندي‌هاي خاص خود را خواهد داشت. براي مثال، در گونه زباني حقوقي استفاده بيشتر از واژه‌هاي عربي (در مقايسه با فارسي روزنامه‌اي) مجاز خواهد بود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها