گیرکرده در کف هرم
محمدرضا نیکنژاد
گفت: تا مردم درست نشوند کشور درست نمیشود. برای مردم ما، منافع خودشان به همه چیز و همهکس تقدم دارد؛ جامعهای شدهایم که هر کس فقط به فکر خودش است و به هر دری میزند تا گلیم خود را از آب بکشد. چرا راه دور برویم؛ برای خودروهای قرعهکشی نزدیک هفت میلیون نفر نامنویسی کردند، برای چند ماشین؟ 25 هزار! یعنی 36صدم درصد! چیزی نزدیک به صفر! آن هم برای خودروهای ایرانی! آیا آلمانیها هم چنیناند؟ آیا فرانسویها هم برای پراید سر و دست میشکنند؟ آیا هلندیها هم برای هزار تومان مرغ ارزانتر همدیگر را له و لورده میکنند؟ اینها مشتهایی از خروار رفتارهای اقتصادی این روزها هستند، افزایش قیمت، طلا، زمین و خانه هم ریشه در رفتارهای فرهنگی خودمان دارد! تا فرهنگ درست نشود آش، همین آش است و کاسه، همین کاسه!
گفتم رفتارهای اجتماعی و حتی فردی را نمیتوان با یک عامل تحلیل کرد، رأی داد و نتیجه گرفت! ما بهعنوان یک جاندار دارای غریزه قدرتمند بقا هستیم. انگیزه بقا بر همه نیازهای ما حاکمیت دارد و تا اندازه زیادی غیرارادی است. طبیعی است که در جامعه بحرانزدهمان شاهد چنین رویدادهایی باشیم. فشارهای اقتصادی و نگرانی از امروز و آینده، غریزه بقایمان را تحریک کرده و آن را نسبت به دیگر نیازها در اولویت قرار داده است و بیگمان این رویداد تلخ بیش از هر چیز و بیش از هر زمانی ایران و ایرانی را تهدید میکند. بر پایه «هرم نیازهای مزلو» ویژگیهایی مانند گذشت، دگرخواهی، جانفشانی، دلسوزی برای دیگران، همیاری، همکاری و... پس از گذار از نیازهای زیستی و نیاز به امنیت فردی، خود را نشان میدهند. گرچه با توجه به پیچیدگیهای انسان و جامعه، هیچکدام از این حرفها را نمیتوان مطلق انگاشت. اما به هر روی بسیاری از بحرانهای اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و حتی سیاسی ریشه در گرفتاریهای اقتصادی دارند که شوربختانه و بهشدت نیازهای زیستی و امنیتی ما را با زلزلهای با ریشتر بالا به لرزه درآورده است. به زبان ساده میشود گفت خطرِ فقر بیش از همیشه جامعه را
تهدید کرده و میکند. گفت اینها داستاناند! آیا شهروندان کشورهای پیشرفته با این نیازها سروکار ندارند؟ اینطور که میگویی آنها غریزه بقا ندارند که اینقدر با فرهنگاند! بعد هم فقر برای من و شماست. جراح قلب هم فقیر است؟ طرف قلبش را عمل کرده و بعد فهمیده که اصلا به عمل نیاز نداشته است!
گفتم در مورد شهروندان کشورهای دیگر تا جایی با شما همراهم اما شک نکنید که اگر روزی زندگی و امنیتِ فردی آنان نیز به خطر بیفتد، بسیاری از آنها هم همانند بسیاری از ما رفتار میکنند؛ اصلا رفتار نیست، غریزه است. از بچگی ژاپن را بر سر کوفتهاند و از حق هم نگذریم کشور فرهیختهای است اما در روزهای نخست کرونا در چند شهر فروشگاهها بهسرعت خالی شدند و مردم به سمت احتکار کالاهای اساسی رفتند؛ روزهایی که زیستشان به خطر افتاده و غریزه بقایشان تحریک شده بود. در مورد جراح قلب هم باید تأکید کنم که فقر یک چیز است و حس آن چیزی دیگر! تاکنون نزد کسانی نشستهای که به نظر خودت پولشان از پارو بالا میرود اما مخت را با گلایه از وضع اقتصادی و نداری و فقر میخورند!؟ این حس فقر، بد بلایی است که گریبان بسیاری از ما بهویژه پولدارهای ما را رها نمیکند! چشمغرهای رفت و خواست چیزی بگوید که گفتم در همین جامعه آشوبزده و گیرکرده در کفِ هرم نیازهای مزلو، صاحبخانهام، چند ماه پیش از موعد قرارداد، زنگ زد و گفت اگر قصد ماندن داری با خیال آسوده بنشین؛ امسال اجارهبهای خانه را افزایش نمیدهم! این را هم بگویم آنچنان هم وضع مالی درست و حسابی
هم ندارد و به خاطر محل کار و خانوادهاش در منطقه دیگری مستأجر است! آره عزیزم؛ در همین جامعه هم کسانی هستند که انسان و انسانیت را در اولویت رفتاریشان قرار دادهاند. گفت با یک گل بهار نمیشود. گفتم برای من شد و امیدوارم برای همه مستأجران نیز چنین شود.
گفت: تا مردم درست نشوند کشور درست نمیشود. برای مردم ما، منافع خودشان به همه چیز و همهکس تقدم دارد؛ جامعهای شدهایم که هر کس فقط به فکر خودش است و به هر دری میزند تا گلیم خود را از آب بکشد. چرا راه دور برویم؛ برای خودروهای قرعهکشی نزدیک هفت میلیون نفر نامنویسی کردند، برای چند ماشین؟ 25 هزار! یعنی 36صدم درصد! چیزی نزدیک به صفر! آن هم برای خودروهای ایرانی! آیا آلمانیها هم چنیناند؟ آیا فرانسویها هم برای پراید سر و دست میشکنند؟ آیا هلندیها هم برای هزار تومان مرغ ارزانتر همدیگر را له و لورده میکنند؟ اینها مشتهایی از خروار رفتارهای اقتصادی این روزها هستند، افزایش قیمت، طلا، زمین و خانه هم ریشه در رفتارهای فرهنگی خودمان دارد! تا فرهنگ درست نشود آش، همین آش است و کاسه، همین کاسه!
گفتم رفتارهای اجتماعی و حتی فردی را نمیتوان با یک عامل تحلیل کرد، رأی داد و نتیجه گرفت! ما بهعنوان یک جاندار دارای غریزه قدرتمند بقا هستیم. انگیزه بقا بر همه نیازهای ما حاکمیت دارد و تا اندازه زیادی غیرارادی است. طبیعی است که در جامعه بحرانزدهمان شاهد چنین رویدادهایی باشیم. فشارهای اقتصادی و نگرانی از امروز و آینده، غریزه بقایمان را تحریک کرده و آن را نسبت به دیگر نیازها در اولویت قرار داده است و بیگمان این رویداد تلخ بیش از هر چیز و بیش از هر زمانی ایران و ایرانی را تهدید میکند. بر پایه «هرم نیازهای مزلو» ویژگیهایی مانند گذشت، دگرخواهی، جانفشانی، دلسوزی برای دیگران، همیاری، همکاری و... پس از گذار از نیازهای زیستی و نیاز به امنیت فردی، خود را نشان میدهند. گرچه با توجه به پیچیدگیهای انسان و جامعه، هیچکدام از این حرفها را نمیتوان مطلق انگاشت. اما به هر روی بسیاری از بحرانهای اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و حتی سیاسی ریشه در گرفتاریهای اقتصادی دارند که شوربختانه و بهشدت نیازهای زیستی و امنیتی ما را با زلزلهای با ریشتر بالا به لرزه درآورده است. به زبان ساده میشود گفت خطرِ فقر بیش از همیشه جامعه را
تهدید کرده و میکند. گفت اینها داستاناند! آیا شهروندان کشورهای پیشرفته با این نیازها سروکار ندارند؟ اینطور که میگویی آنها غریزه بقا ندارند که اینقدر با فرهنگاند! بعد هم فقر برای من و شماست. جراح قلب هم فقیر است؟ طرف قلبش را عمل کرده و بعد فهمیده که اصلا به عمل نیاز نداشته است!
گفتم در مورد شهروندان کشورهای دیگر تا جایی با شما همراهم اما شک نکنید که اگر روزی زندگی و امنیتِ فردی آنان نیز به خطر بیفتد، بسیاری از آنها هم همانند بسیاری از ما رفتار میکنند؛ اصلا رفتار نیست، غریزه است. از بچگی ژاپن را بر سر کوفتهاند و از حق هم نگذریم کشور فرهیختهای است اما در روزهای نخست کرونا در چند شهر فروشگاهها بهسرعت خالی شدند و مردم به سمت احتکار کالاهای اساسی رفتند؛ روزهایی که زیستشان به خطر افتاده و غریزه بقایشان تحریک شده بود. در مورد جراح قلب هم باید تأکید کنم که فقر یک چیز است و حس آن چیزی دیگر! تاکنون نزد کسانی نشستهای که به نظر خودت پولشان از پارو بالا میرود اما مخت را با گلایه از وضع اقتصادی و نداری و فقر میخورند!؟ این حس فقر، بد بلایی است که گریبان بسیاری از ما بهویژه پولدارهای ما را رها نمیکند! چشمغرهای رفت و خواست چیزی بگوید که گفتم در همین جامعه آشوبزده و گیرکرده در کفِ هرم نیازهای مزلو، صاحبخانهام، چند ماه پیش از موعد قرارداد، زنگ زد و گفت اگر قصد ماندن داری با خیال آسوده بنشین؛ امسال اجارهبهای خانه را افزایش نمیدهم! این را هم بگویم آنچنان هم وضع مالی درست و حسابی
هم ندارد و به خاطر محل کار و خانوادهاش در منطقه دیگری مستأجر است! آره عزیزم؛ در همین جامعه هم کسانی هستند که انسان و انسانیت را در اولویت رفتاریشان قرار دادهاند. گفت با یک گل بهار نمیشود. گفتم برای من شد و امیدوارم برای همه مستأجران نیز چنین شود.