|

لزوم آمادگی‌ برای شنیدن نقد تند جامعه

عبدالله ناصری . ‌فعال سیاسی

مهم‌ترین چالش جریان‌های سیاسی کشور و مسئولان در شرایط فعلی ایران و ‌اوج‌گیری تحریم‌های کاملا هوشمند ایالات متحده، مدیریت وضعیت اقتصادی و معیشت مردم است. در این شرایط، کار سیاسی به مفهوم ‌مرسوم آن، با دشواری‌هایی همراه می‌شود؛ چون اولویت مردم، حل معضلات روزانه خود است. احزاب و تشکل‌های مدنی حتما باید به ارائه راهکار بپردازند و ‌البته نقد سیاسی خود را بیان کنند. نمی‌توان مسئولیت را فقط متوجه یک‌ قوه دانست؛ چون ‌وضعیت آرایش تصمیم‌سازی در کشور روشن است. دیدگاه روشن یک‌ جریان، اهمیت حفظ برجام، همکاری با آژانس اتمی و جلوگیری از تکرار ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت است. باید با قدرت‌های اصلی جهان از طریق گفت‌وگوهای سیاسی، به سمت حل مسائل رفت. در حوزه داخلی هم استفاده از مدیران پاک‌دست و متخصص، یک ضرورت است تا در کنار حل مسئله فشار تحریم‌ها به وضعیت اقتصاد و معیشت مردم سر‌و‌سامان داده شود. نباید دستگاه‌های مسئول ، حضور نیروهای متخصصی را که با آنها یکسان نمی‌اندیشند، محدود کرده یا به دنبال حذف کامل آنها باشند. اگر در انتخابات اجازه فعالیت به همه جریان‌ها با نیروهای اصلی و شاخص آنها داده شود، می‌توان امید را به بخش‌هایی از جامعه برگرداند و سایه جنگ روانی فعلی را که همه نیروها را ناکارآمد معرفی می‌کند، از کشور دور کرد.

در غیراین‌صورت ممکن است شرایط بحرانی‌تر شود. درباره جریان اصلاح‌طلب باید به‌روشنی و با صداقت، این‌ پیام به مردم و جامعه داده شود که هدف نه بودن در قدرت؛ بلکه بهبود زندگی مردم است. باید خواسته‌های جوانان و دانشجویان مد‌نظر قرار گیرد و اهداف بلندمدت برای آنها ترسیم شود. نقدپذیری و‌ گشودن باب گفت‌وگو با مردم، یک ‌وظیفه جدی است. بازسازی مدنی باید درون جبهه اصلاحات دنبال شود و اکنون بهترین زمان برای چنین تحولی است. افرادی که حاضرند شفاف در معرض نقد و‌ نظر جامعه قرار بگیرند، می‌توانند در این مقطع مؤثر عمل کنند. به‌ویژه در چهار، پنج ماه اخیر این دوگانه و دوقطبی در کشور بسیار پررنگ شده است. ساختار مدیریتی و نظام اجتماعی به‌گونه‌ای است که مردم آن را به ‌صورت یک مجموعه می‌بینند؛ بنابراین مواضع کنشگران سیاسی، چه اصلاح‌طلب و چه اصولگرا باید شفاف باشد و مسئولیت‌پذیری در آن دیده شود. افرادی که خود را اصلاح‌طلب می‌دانند، باید موضع خود را درباره خواست امروز جامعه، ‌انتقادات آنان و تفاوت‌های روشن لایه‌های اجتماعی حتی در مقایسه با همین دو سال قبل، مشخص و اعلام کنند. روشن‌شدن این نگاه به خواست جامعه مدنی، به شکل طبیعی، فاصله آنها با گفتمان‌های دیگر را روشن‌ می‌کند. در بین معدود اصلاح‌طلبانی که از هویت خود رو برنگردانده‌اند، هستند چهره‌هایی که از بیان نقد‌های صریح، ابایی ندارند و ‌می‌توانند برنامه‌ای مشخص را تدوین کرده و حتی به اصلاح ساختارها بپردازند. اگر این اتفاق رخ ندهد، مرز موجود میان همه جریانات و‌ مسئولان پررنگ‌تر خواهد شد و امکان گفت‌وگو نیز از بین خواهد رفت.

مهم‌ترین چالش جریان‌های سیاسی کشور و مسئولان در شرایط فعلی ایران و ‌اوج‌گیری تحریم‌های کاملا هوشمند ایالات متحده، مدیریت وضعیت اقتصادی و معیشت مردم است. در این شرایط، کار سیاسی به مفهوم ‌مرسوم آن، با دشواری‌هایی همراه می‌شود؛ چون اولویت مردم، حل معضلات روزانه خود است. احزاب و تشکل‌های مدنی حتما باید به ارائه راهکار بپردازند و ‌البته نقد سیاسی خود را بیان کنند. نمی‌توان مسئولیت را فقط متوجه یک‌ قوه دانست؛ چون ‌وضعیت آرایش تصمیم‌سازی در کشور روشن است. دیدگاه روشن یک‌ جریان، اهمیت حفظ برجام، همکاری با آژانس اتمی و جلوگیری از تکرار ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت است. باید با قدرت‌های اصلی جهان از طریق گفت‌وگوهای سیاسی، به سمت حل مسائل رفت. در حوزه داخلی هم استفاده از مدیران پاک‌دست و متخصص، یک ضرورت است تا در کنار حل مسئله فشار تحریم‌ها به وضعیت اقتصاد و معیشت مردم سر‌و‌سامان داده شود. نباید دستگاه‌های مسئول ، حضور نیروهای متخصصی را که با آنها یکسان نمی‌اندیشند، محدود کرده یا به دنبال حذف کامل آنها باشند. اگر در انتخابات اجازه فعالیت به همه جریان‌ها با نیروهای اصلی و شاخص آنها داده شود، می‌توان امید را به بخش‌هایی از جامعه برگرداند و سایه جنگ روانی فعلی را که همه نیروها را ناکارآمد معرفی می‌کند، از کشور دور کرد.

در غیراین‌صورت ممکن است شرایط بحرانی‌تر شود. درباره جریان اصلاح‌طلب باید به‌روشنی و با صداقت، این‌ پیام به مردم و جامعه داده شود که هدف نه بودن در قدرت؛ بلکه بهبود زندگی مردم است. باید خواسته‌های جوانان و دانشجویان مد‌نظر قرار گیرد و اهداف بلندمدت برای آنها ترسیم شود. نقدپذیری و‌ گشودن باب گفت‌وگو با مردم، یک ‌وظیفه جدی است. بازسازی مدنی باید درون جبهه اصلاحات دنبال شود و اکنون بهترین زمان برای چنین تحولی است. افرادی که حاضرند شفاف در معرض نقد و‌ نظر جامعه قرار بگیرند، می‌توانند در این مقطع مؤثر عمل کنند. به‌ویژه در چهار، پنج ماه اخیر این دوگانه و دوقطبی در کشور بسیار پررنگ شده است. ساختار مدیریتی و نظام اجتماعی به‌گونه‌ای است که مردم آن را به ‌صورت یک مجموعه می‌بینند؛ بنابراین مواضع کنشگران سیاسی، چه اصلاح‌طلب و چه اصولگرا باید شفاف باشد و مسئولیت‌پذیری در آن دیده شود. افرادی که خود را اصلاح‌طلب می‌دانند، باید موضع خود را درباره خواست امروز جامعه، ‌انتقادات آنان و تفاوت‌های روشن لایه‌های اجتماعی حتی در مقایسه با همین دو سال قبل، مشخص و اعلام کنند. روشن‌شدن این نگاه به خواست جامعه مدنی، به شکل طبیعی، فاصله آنها با گفتمان‌های دیگر را روشن‌ می‌کند. در بین معدود اصلاح‌طلبانی که از هویت خود رو برنگردانده‌اند، هستند چهره‌هایی که از بیان نقد‌های صریح، ابایی ندارند و ‌می‌توانند برنامه‌ای مشخص را تدوین کرده و حتی به اصلاح ساختارها بپردازند. اگر این اتفاق رخ ندهد، مرز موجود میان همه جریانات و‌ مسئولان پررنگ‌تر خواهد شد و امکان گفت‌وگو نیز از بین خواهد رفت.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها