یک تجربه
پدر و مادرهای مستأصل
كرونا در حال اوجگیری است و اتفاقاتی كه در چند ماه گذشته رخ داده، مانند كابوسی بالای سر مردم جهان است. نیویوركتایمز چندی پیش گزارشی منتشر كرد كه با چند پدر و مادر درباره تجربیاتشان صحبت كرده بود. کسانی که واقعا شرایط سختی را به خاطر حضور فرزندانشان در خانه و بهویژه وظیفه آموزش آنها تجربه كردند. از نظر آنها زندگی بدون مدرسه و در شرایط قرنطینه با مجموعهای از اتفاقات آزاردهنده همراه است؛ هرچند والدین اعتراف میكنند از این حضور بدون وقفه درسهای زیادی گرفتهاند. یکی از پدرها میگوید که سه هفته اول صرف سروکلهزدن و چالش مدام با یکدیگر شد و همهچیز تیرهوتار بود. او درباره دیگر تجربههایش میگوید: «بهعنوان یک شخص معمولی و خوشمشرب، دنبال این هستم که بتوانم اطرافم را کنترل کنم و همین سبب، چالش میشد و همه چیز شكل آزاردهندهای پیدا میكرد. من یک پدر تنها هستم. من مدیر ارشد حسابداری در یک شرکت فناوری هستم. به نظر موقعیت خوبی است و نشان میدهد یک فرد مدیر در عرصه کار و شغلم هستم؛ اما زندگی در ساختار خانه و در کنار فرزندان و هماهنگی کار و هدایت آموزشی آنها کاملا متفاوت بود. من قبلا چنین تجربهای نداشتم.
فرزندم فکر میکرد من زیردست او هستم و باید کاملا در خدمت او باشم. او فکر میکند چون در خانه هستیم؛ پس مسئولیت شغلی نداریم. من میدیدم که او چطور به مبل تکیه میدهد و کتاب میخواند. به نظر میرسد او بهراحتی در حال انجام وظایف مدرسهاش است؛ اما این همه واقعیت نبود. قبل از قرنطینه، زندگی خود را با این سه اصل پیش میبردم؛ صداقت، صداقت و هدف؛ اما حالا ما وسط کار و سرگرمی همدیگر بودیم؛ ناگزیر باید سرگرمیهایی را که هیچ علاقهای به آنها نداشتیم، دنبال میکردیم. بیشتر درگیریهایی که در خانه داشتم، با رئیس و پسرم بود. من چند قانون را سالها پیگیری و رعایت میکنم؛ اما حالا حتی قانون ساده پشت میز شامخوردن مسخره به نظر میرسد. ما یک خانواده معمولی نیویورکی بودیم كه همه با کمی اخم دور میز میآمدند، همه ما، تمام روز را در خانه بودیم، پس حرف زیادی برای گفتن نداشتیم». او و دیگر والدین از تصور تكرار این شرایط هراسان هستند.
پدر و مادرهای مستأصل
كرونا در حال اوجگیری است و اتفاقاتی كه در چند ماه گذشته رخ داده، مانند كابوسی بالای سر مردم جهان است. نیویوركتایمز چندی پیش گزارشی منتشر كرد كه با چند پدر و مادر درباره تجربیاتشان صحبت كرده بود. کسانی که واقعا شرایط سختی را به خاطر حضور فرزندانشان در خانه و بهویژه وظیفه آموزش آنها تجربه كردند. از نظر آنها زندگی بدون مدرسه و در شرایط قرنطینه با مجموعهای از اتفاقات آزاردهنده همراه است؛ هرچند والدین اعتراف میكنند از این حضور بدون وقفه درسهای زیادی گرفتهاند. یکی از پدرها میگوید که سه هفته اول صرف سروکلهزدن و چالش مدام با یکدیگر شد و همهچیز تیرهوتار بود. او درباره دیگر تجربههایش میگوید: «بهعنوان یک شخص معمولی و خوشمشرب، دنبال این هستم که بتوانم اطرافم را کنترل کنم و همین سبب، چالش میشد و همه چیز شكل آزاردهندهای پیدا میكرد. من یک پدر تنها هستم. من مدیر ارشد حسابداری در یک شرکت فناوری هستم. به نظر موقعیت خوبی است و نشان میدهد یک فرد مدیر در عرصه کار و شغلم هستم؛ اما زندگی در ساختار خانه و در کنار فرزندان و هماهنگی کار و هدایت آموزشی آنها کاملا متفاوت بود. من قبلا چنین تجربهای نداشتم.
فرزندم فکر میکرد من زیردست او هستم و باید کاملا در خدمت او باشم. او فکر میکند چون در خانه هستیم؛ پس مسئولیت شغلی نداریم. من میدیدم که او چطور به مبل تکیه میدهد و کتاب میخواند. به نظر میرسد او بهراحتی در حال انجام وظایف مدرسهاش است؛ اما این همه واقعیت نبود. قبل از قرنطینه، زندگی خود را با این سه اصل پیش میبردم؛ صداقت، صداقت و هدف؛ اما حالا ما وسط کار و سرگرمی همدیگر بودیم؛ ناگزیر باید سرگرمیهایی را که هیچ علاقهای به آنها نداشتیم، دنبال میکردیم. بیشتر درگیریهایی که در خانه داشتم، با رئیس و پسرم بود. من چند قانون را سالها پیگیری و رعایت میکنم؛ اما حالا حتی قانون ساده پشت میز شامخوردن مسخره به نظر میرسد. ما یک خانواده معمولی نیویورکی بودیم كه همه با کمی اخم دور میز میآمدند، همه ما، تمام روز را در خانه بودیم، پس حرف زیادی برای گفتن نداشتیم». او و دیگر والدین از تصور تكرار این شرایط هراسان هستند.