نهادهای همافزا و قطار فرسوده دولتی
علی مغازهای
وقتی پای عبارت صنف یا امور صنفی به میان صحبت کشیده میشود، در ذهن هر فردی ممکن است مشکلات کاری و حرفهای خودش مجسم شود. مسائلی در حواشی حرفه و در میان همکاران هر فرد که در صورت وجود یک سازوکار صنفی در حوزه آن پیشه و کار، ممکن میشد که اصلا در میان نباشند یا بسیار کمرنگ باشند.
اما امروز بسیاری از مشکلات در یک حوزه شغلی و صنفی نهفقط از همان صنف که برآمده؛ بلکه از برخی نارساییهای دیگر در چند صنف است. آنچه در ذهن ما و در سابقه تاریخی تشکلهای صنفی شکل گرفته، این است که همواره اصناف و اتحادیهها در نظمدهی و رفع و رجوع مشکلات کارگری مهمترین مرجع دارای وجاهت و صلاحیت قانونی در سرتاسر دنیا بودهاند.
اما امروز در کشور ما نهتنها صنف قوی در این زمینه وجود ندارد؛ بلکه بستر تأسیس و تقویت اینگونه نهادها نیز کماکان فراهم نیست.
امروز در سرتاسر جهان نهادهایی با ساختار یکپارچه ولی همافزا وجود دارند که با نام integrative institution در حال گسترش و تقویت ساختارهای خُرد و تشکلهای کارگری و افزایش زمینههای تسهیل در بهرهمندیهای قانونی افراد از همه ظرفیتهای تولید و بهرهوری در تمامیت ملی و جهانی هستند.
درحالیکه ما نهفقط برای تأسیس یک ساختواره صنفی دچار بسیاری از کژفهمیها در میان نهادهای دولتی هستیم؛ بلکه در اصل گرفتار رفتارهای بازدارنده و سلبی از سوی افراد و اشخاصی هستیم که بهعنوان کارمند با عناوین مدیر، رئیس، معاونت و مدیرکل هستند که تفهیم آنان برای تشکیل یا تقویت یک نهاد صنفی عمر نوح و صبر ایوب میخواهد.
امروز ما شاهدیم که در حوزه روزنامهنگاری و خبرنگاری چه مصائبی گریبان خبرنگاران و روزنامهنگاران ما را گرفته است و هرروزه از یک رسانه خبر تعدیل یا در واقع اخراج خبرنگاران به گوشمان میرسد؛ اما هیچ تشکل قدرتمندی وجود ندارد که بتواند از این گروه مؤثر فرهنگی در جامعه حمایت کند. یا در حوزه موسیقی ما شاهد یک وضعیت پیچیده، ناکارآمد و آشفته در سازوکار نهادمندی در این حوزه هستیم. از سویی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با تأسیس چند نهاد که از شمایلی هیئتی برخوردارند، بودجههای حوزه موسیقی را در میان این نهادها تقسیم و در واقع تلف میکند و دریغ از یک حسابرسی، گزارش و ارزیابی مبتنی بر هزینه و فایده، از سوی دیگر تنها تشکل صنفی در این حوزه با نام «انجمن صنفی هنرمندان موسیقی ایران» که بیش از ۲۰ سال پیش تأسیس شده است، با حداکثر بیمهری و بیتوجهی از سوی دولت مواجه است.
حال اگر بخواهیم همین دو حوزه را بررسی کنیم، خواهیم دید که هر دو این گروههای هنری دارای وابستگیهای ارگانیک با یکدیگر هستند و باید نهادهای همافزا یا همان integrative institution در این میان باشند که بتوانند ارتباط رسانهای و جامعه درباره اخبار و حاشیههای بسیار وسیع موضوع موسیقی را در یک تعامل استعلایی در کنار هم قرار دهند.
در واقع هنر بدون حمایت و ارزیابی و نقد اصحاب قلم و رسانه عاقبت خوشایندی ندارد و رسانهها و خبرنگاران نیز بدون یک رابطه سالم و چارچوبمند با چنین حوزه پرخبر هنری، بخش بزرگی از کارکرد و اثرگذاری خود را از دست میدهند که این تعامل نیازمند تشکلهای صنفی قدرتمند چندوجهی و همافزا است که در یک جایگاه میانبخشی و میانسازمانی برای ایجاد یک اتمسفر یا یک ذهنیت و فرهنگ جمعی میانرشتهای تلاش کند تا این وضعیت همافزاینده در بین جامعه هنری و رسانهای ایجاد و تقویت شود.
دقیقا چنین ساختار همافزایی در همه ارگانها و ساختارهای یک جامعه لازم است تا چرخهای قطار سنگین اداری و بوروکراسی جانکاه و فرهنگ و رشد اجتماعی به تغییر و تحرک وادار شوند.
وقتی پای عبارت صنف یا امور صنفی به میان صحبت کشیده میشود، در ذهن هر فردی ممکن است مشکلات کاری و حرفهای خودش مجسم شود. مسائلی در حواشی حرفه و در میان همکاران هر فرد که در صورت وجود یک سازوکار صنفی در حوزه آن پیشه و کار، ممکن میشد که اصلا در میان نباشند یا بسیار کمرنگ باشند.
اما امروز بسیاری از مشکلات در یک حوزه شغلی و صنفی نهفقط از همان صنف که برآمده؛ بلکه از برخی نارساییهای دیگر در چند صنف است. آنچه در ذهن ما و در سابقه تاریخی تشکلهای صنفی شکل گرفته، این است که همواره اصناف و اتحادیهها در نظمدهی و رفع و رجوع مشکلات کارگری مهمترین مرجع دارای وجاهت و صلاحیت قانونی در سرتاسر دنیا بودهاند.
اما امروز در کشور ما نهتنها صنف قوی در این زمینه وجود ندارد؛ بلکه بستر تأسیس و تقویت اینگونه نهادها نیز کماکان فراهم نیست.
امروز در سرتاسر جهان نهادهایی با ساختار یکپارچه ولی همافزا وجود دارند که با نام integrative institution در حال گسترش و تقویت ساختارهای خُرد و تشکلهای کارگری و افزایش زمینههای تسهیل در بهرهمندیهای قانونی افراد از همه ظرفیتهای تولید و بهرهوری در تمامیت ملی و جهانی هستند.
درحالیکه ما نهفقط برای تأسیس یک ساختواره صنفی دچار بسیاری از کژفهمیها در میان نهادهای دولتی هستیم؛ بلکه در اصل گرفتار رفتارهای بازدارنده و سلبی از سوی افراد و اشخاصی هستیم که بهعنوان کارمند با عناوین مدیر، رئیس، معاونت و مدیرکل هستند که تفهیم آنان برای تشکیل یا تقویت یک نهاد صنفی عمر نوح و صبر ایوب میخواهد.
امروز ما شاهدیم که در حوزه روزنامهنگاری و خبرنگاری چه مصائبی گریبان خبرنگاران و روزنامهنگاران ما را گرفته است و هرروزه از یک رسانه خبر تعدیل یا در واقع اخراج خبرنگاران به گوشمان میرسد؛ اما هیچ تشکل قدرتمندی وجود ندارد که بتواند از این گروه مؤثر فرهنگی در جامعه حمایت کند. یا در حوزه موسیقی ما شاهد یک وضعیت پیچیده، ناکارآمد و آشفته در سازوکار نهادمندی در این حوزه هستیم. از سویی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با تأسیس چند نهاد که از شمایلی هیئتی برخوردارند، بودجههای حوزه موسیقی را در میان این نهادها تقسیم و در واقع تلف میکند و دریغ از یک حسابرسی، گزارش و ارزیابی مبتنی بر هزینه و فایده، از سوی دیگر تنها تشکل صنفی در این حوزه با نام «انجمن صنفی هنرمندان موسیقی ایران» که بیش از ۲۰ سال پیش تأسیس شده است، با حداکثر بیمهری و بیتوجهی از سوی دولت مواجه است.
حال اگر بخواهیم همین دو حوزه را بررسی کنیم، خواهیم دید که هر دو این گروههای هنری دارای وابستگیهای ارگانیک با یکدیگر هستند و باید نهادهای همافزا یا همان integrative institution در این میان باشند که بتوانند ارتباط رسانهای و جامعه درباره اخبار و حاشیههای بسیار وسیع موضوع موسیقی را در یک تعامل استعلایی در کنار هم قرار دهند.
در واقع هنر بدون حمایت و ارزیابی و نقد اصحاب قلم و رسانه عاقبت خوشایندی ندارد و رسانهها و خبرنگاران نیز بدون یک رابطه سالم و چارچوبمند با چنین حوزه پرخبر هنری، بخش بزرگی از کارکرد و اثرگذاری خود را از دست میدهند که این تعامل نیازمند تشکلهای صنفی قدرتمند چندوجهی و همافزا است که در یک جایگاه میانبخشی و میانسازمانی برای ایجاد یک اتمسفر یا یک ذهنیت و فرهنگ جمعی میانرشتهای تلاش کند تا این وضعیت همافزاینده در بین جامعه هنری و رسانهای ایجاد و تقویت شود.
دقیقا چنین ساختار همافزایی در همه ارگانها و ساختارهای یک جامعه لازم است تا چرخهای قطار سنگین اداری و بوروکراسی جانکاه و فرهنگ و رشد اجتماعی به تغییر و تحرک وادار شوند.