روایت احمد زیدآبادی از کار در «اطلاعات»
شرق: روزنامه اطلاعات در عمر 94ساله خود و در کنار تمام فرازونشیبها و اوجوفرودهایش، هموراه مرکز آموزشهای تجربی بوده و در این نزدیک به یک قرن، روزنامهنگاران بزرگی را به جامعه خبری و تحلیلی ایران تحویل داده است. یکی از این روزنامهنگاران «احمدی زیدآبادی» است که کار خبرنگاری را در این روزنامه و در طول دوران دانشجوییاش آغاز کرد. زیدآبادی در جلدهای دوم و سوم خاطراتش، «بهار زندگی در زمستان تهران» و «گرگومیش هوای خردادماه»، روایتی از حضور در این روزنامه تا زمان خروج از آن مینویسد که در کنار این روایت و خاطرات، شیوه کار این روزنامه در آن دوران هم نشان داده میشود. زیدآبادی در این خاطرات که بخشی از تاریخ این روزنامه هم هست، ورود خود به این روزنامه و آغاز به کار را به این شکل توضیح میدهد: «از یافتن کار نومید شدم. در اوج ناامیدی اما یک روز جواد کاشی گفت که کاری برایم در روزنامه اطلاعات پیدا شده است و در تاریخ مقرری باید به آنجا مراجعه کنم. گویا کاشی با پیگیری بیوقفه خود به همه دوستانش سپرده بود که در صورت پیداشدن فرصت شغلی در هر جایی، مرا فراموش نکنند. در ادامه همان پیگیریها، یکی از دوستان او به نام جولایی
که به صورت آزاد در روزنامه اطلاعات تحلیل نفتی مینوشت، با مسئولان روزنامه در زمینه جذب من به آنجا گفتوگو میکند و شرایط فراهم میشود. تا آن زمان البته سودای نویسندگی در سر داشتم، اما به چیزی که هرگز نیندیشیده بودم کار روزنامهنگاری بود. حتی روزنامهها را نیز بهطور مرتب نمیخواندم... مسعود بکایی که مشتری پروپاقرص ستون «دو کلمه حرف حساب» گلآقا در صفحه سوم روزنامه اطلاعات بود، هرگاه در آن ستون نکته تیز و شیرینی مییافت با خوشحالی مرا به خواندن آن ترغیب میکرد. با این حال، از روزنامه اطلاعات تصویر مثبتی در ذهنم بود». در ادامه جلد دوم خاطرات این روزنامهنگار درباره دلیل این تصویر روشن ذهنی از روزنامه اطلاعات هم آمده است: «سیدمحمود دعایی مدیرمسئول روزنامه را بهعنوان یک روحانی روشن میشناختم، بهخصوص اینکه در دورانی که در سیرجان بودم یکی از مجلات وابسته به مؤسسه اطلاعات به نام بانوان به سردبیری زهرا رهنورد مطالبی نشر میداد که مورد علاقهام بود. بههرحال روز موعود اتوبوسی را به مقصد میدان توپخانه سوار شدم. محل روزنامه اطلاعات در همان نزدیکی توپخانه در ابتدای خیابان خیام بود و ساختمان آن حتی از بیرون نیز
بنایی مستحکم و استوار به چشم میآمد. در سالن ورودی روزنامه، جوانی به سراغم آمد که در همان نگاه اول تأثیر مطبوعی بر روحیهام گذاشت؛ گو اینکه رفتارش چندان گرم نبود. او که خود را علی رضایی معرفی کرد عضو شورای سردبیری روزنامه بود و از نوع رفتارش به نظرم رسید که برای جذب من در آنجا دچار تردید است». زیدآبادی از اولین کار محولشده سربلند بیرون آمد و چند روز بعد هم با حقوق ماهی پنج هزار تومان در سرویس خارجی این روزنامه مشغول به کار شد. او درباره ادامه کار در این روزنامه مینویسد: «در روزنامه اطلاعات به سرعت با ساختار مدیریت، ترکیب تحریریه، تقسیم کار سرویسها و روند چاپ روزنامه آشنا شدم. سیدمحمود دعایی به عنوان نماینده ولی فقیه در مؤسسه اطلاعات، افزون بر مدیریت کلان مؤسسه، مدیرمسئول روزنامه محسوب میشد و از همین رو، با جزئینگری و اقتدار کامل، همه امور را تحت کنترل و نظارت داشت. دعایی در موقعیت یک دوست فردی بسیار فروتن، بامحبت و اهل بذلهگوییهای شیرین و گاه غیرمتعارف بود؛ اما در مقام مدیر مؤسسه این صفات را با قاطعیت و خوی سیادتی که لحظاتی کوتاه به نقطه جوش هم میرسید، ترکیب میکرد».
خاطرات زیدآبادی از کار در روزنامه اطلاعات روایتگر بخشی از تاریخ روزنامهنگاری در ایران هم هست. جایی از همین کتاب «بهار زندگی در زمستان تهران»، درباره شیوه کار آن دوره روزنامه اطلاعات درباره سابقه تحصیلی و تخصصی روزنامهنگاران است. زیدآبادی در خاطرات خود به شرایط اطلاعات در آن دوره، اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 هم اشاره میکند: «رحمتاللهی به عنوان دبیر سرویس خارجی، تحصیلکرده رشته حقوق بود، ولی بر اثر سالها کار در سرویس خارجی با تحولات بینالمللی آشنایی داشت. در حقیقت، در آن دوره کسی بر مبنای نوع تحصیلات و رشتهاش در روزنامهها جذب نمیشد. افراد به دلیل علاقه یا نیازشان در مطبوعات مشغول به کار میشدند و به مرور زمان با چموخم روزنامهنگاری بهطور تجربی آشنایی پیدا میکردند. ازاینرو بسیاری از اعضای تحریریه روزنامه اطلاعات یا اصولا تحصیلات دانشگاهی نداشتند یا اینکه در جایی بیارتباط با رشته دانشگاهی خود به کار گرفته میشدند». در بخشی از این خاطرات به موضوعی که بسیاری از روزنامهنگاران در دورههای مختلف با آن برخورد کرده یا خاطره داشتند یعنی «خبرخوری» هم پرداخته میشود: «سیاست خبری روزنامه اطلاعات در حوزه
خارجی منع و محدودیت خاصی نداشت، مگر آنکه خبری به ایران ارتباط پیدا میکرد. در عین حال، با مرور زمان، سنت نادرستی در روزنامه پا گرفته بود که مقابله با آن سختی خاص خود را داشت. طبق سنت، «خبرخوری» گناهی نابخشودنی به شمار میرفت. منظور از خبرخوری غفلت از خبرهایی بود که سایر روزنامهها منتشر میکردند. در واقع ترس از خبرخوری سبب شده بود که دبیران سرویس، حساسیتی وسواسگونه برای پوشش هر نوع خبر حاشیهای و بیاهمیتی پیدا کنند. از آنجا که رقیب اصلی روزنامه اطلاعات در آن زمان، روزنامه کیهان بود، اصل خبرخوری هم در مقایسه با آن ارزیابی میشد».
شرق: روزنامه اطلاعات در عمر 94ساله خود و در کنار تمام فرازونشیبها و اوجوفرودهایش، هموراه مرکز آموزشهای تجربی بوده و در این نزدیک به یک قرن، روزنامهنگاران بزرگی را به جامعه خبری و تحلیلی ایران تحویل داده است. یکی از این روزنامهنگاران «احمدی زیدآبادی» است که کار خبرنگاری را در این روزنامه و در طول دوران دانشجوییاش آغاز کرد. زیدآبادی در جلدهای دوم و سوم خاطراتش، «بهار زندگی در زمستان تهران» و «گرگومیش هوای خردادماه»، روایتی از حضور در این روزنامه تا زمان خروج از آن مینویسد که در کنار این روایت و خاطرات، شیوه کار این روزنامه در آن دوران هم نشان داده میشود. زیدآبادی در این خاطرات که بخشی از تاریخ این روزنامه هم هست، ورود خود به این روزنامه و آغاز به کار را به این شکل توضیح میدهد: «از یافتن کار نومید شدم. در اوج ناامیدی اما یک روز جواد کاشی گفت که کاری برایم در روزنامه اطلاعات پیدا شده است و در تاریخ مقرری باید به آنجا مراجعه کنم. گویا کاشی با پیگیری بیوقفه خود به همه دوستانش سپرده بود که در صورت پیداشدن فرصت شغلی در هر جایی، مرا فراموش نکنند. در ادامه همان پیگیریها، یکی از دوستان او به نام جولایی
که به صورت آزاد در روزنامه اطلاعات تحلیل نفتی مینوشت، با مسئولان روزنامه در زمینه جذب من به آنجا گفتوگو میکند و شرایط فراهم میشود. تا آن زمان البته سودای نویسندگی در سر داشتم، اما به چیزی که هرگز نیندیشیده بودم کار روزنامهنگاری بود. حتی روزنامهها را نیز بهطور مرتب نمیخواندم... مسعود بکایی که مشتری پروپاقرص ستون «دو کلمه حرف حساب» گلآقا در صفحه سوم روزنامه اطلاعات بود، هرگاه در آن ستون نکته تیز و شیرینی مییافت با خوشحالی مرا به خواندن آن ترغیب میکرد. با این حال، از روزنامه اطلاعات تصویر مثبتی در ذهنم بود». در ادامه جلد دوم خاطرات این روزنامهنگار درباره دلیل این تصویر روشن ذهنی از روزنامه اطلاعات هم آمده است: «سیدمحمود دعایی مدیرمسئول روزنامه را بهعنوان یک روحانی روشن میشناختم، بهخصوص اینکه در دورانی که در سیرجان بودم یکی از مجلات وابسته به مؤسسه اطلاعات به نام بانوان به سردبیری زهرا رهنورد مطالبی نشر میداد که مورد علاقهام بود. بههرحال روز موعود اتوبوسی را به مقصد میدان توپخانه سوار شدم. محل روزنامه اطلاعات در همان نزدیکی توپخانه در ابتدای خیابان خیام بود و ساختمان آن حتی از بیرون نیز
بنایی مستحکم و استوار به چشم میآمد. در سالن ورودی روزنامه، جوانی به سراغم آمد که در همان نگاه اول تأثیر مطبوعی بر روحیهام گذاشت؛ گو اینکه رفتارش چندان گرم نبود. او که خود را علی رضایی معرفی کرد عضو شورای سردبیری روزنامه بود و از نوع رفتارش به نظرم رسید که برای جذب من در آنجا دچار تردید است». زیدآبادی از اولین کار محولشده سربلند بیرون آمد و چند روز بعد هم با حقوق ماهی پنج هزار تومان در سرویس خارجی این روزنامه مشغول به کار شد. او درباره ادامه کار در این روزنامه مینویسد: «در روزنامه اطلاعات به سرعت با ساختار مدیریت، ترکیب تحریریه، تقسیم کار سرویسها و روند چاپ روزنامه آشنا شدم. سیدمحمود دعایی به عنوان نماینده ولی فقیه در مؤسسه اطلاعات، افزون بر مدیریت کلان مؤسسه، مدیرمسئول روزنامه محسوب میشد و از همین رو، با جزئینگری و اقتدار کامل، همه امور را تحت کنترل و نظارت داشت. دعایی در موقعیت یک دوست فردی بسیار فروتن، بامحبت و اهل بذلهگوییهای شیرین و گاه غیرمتعارف بود؛ اما در مقام مدیر مؤسسه این صفات را با قاطعیت و خوی سیادتی که لحظاتی کوتاه به نقطه جوش هم میرسید، ترکیب میکرد».
خاطرات زیدآبادی از کار در روزنامه اطلاعات روایتگر بخشی از تاریخ روزنامهنگاری در ایران هم هست. جایی از همین کتاب «بهار زندگی در زمستان تهران»، درباره شیوه کار آن دوره روزنامه اطلاعات درباره سابقه تحصیلی و تخصصی روزنامهنگاران است. زیدآبادی در خاطرات خود به شرایط اطلاعات در آن دوره، اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 هم اشاره میکند: «رحمتاللهی به عنوان دبیر سرویس خارجی، تحصیلکرده رشته حقوق بود، ولی بر اثر سالها کار در سرویس خارجی با تحولات بینالمللی آشنایی داشت. در حقیقت، در آن دوره کسی بر مبنای نوع تحصیلات و رشتهاش در روزنامهها جذب نمیشد. افراد به دلیل علاقه یا نیازشان در مطبوعات مشغول به کار میشدند و به مرور زمان با چموخم روزنامهنگاری بهطور تجربی آشنایی پیدا میکردند. ازاینرو بسیاری از اعضای تحریریه روزنامه اطلاعات یا اصولا تحصیلات دانشگاهی نداشتند یا اینکه در جایی بیارتباط با رشته دانشگاهی خود به کار گرفته میشدند». در بخشی از این خاطرات به موضوعی که بسیاری از روزنامهنگاران در دورههای مختلف با آن برخورد کرده یا خاطره داشتند یعنی «خبرخوری» هم پرداخته میشود: «سیاست خبری روزنامه اطلاعات در حوزه
خارجی منع و محدودیت خاصی نداشت، مگر آنکه خبری به ایران ارتباط پیدا میکرد. در عین حال، با مرور زمان، سنت نادرستی در روزنامه پا گرفته بود که مقابله با آن سختی خاص خود را داشت. طبق سنت، «خبرخوری» گناهی نابخشودنی به شمار میرفت. منظور از خبرخوری غفلت از خبرهایی بود که سایر روزنامهها منتشر میکردند. در واقع ترس از خبرخوری سبب شده بود که دبیران سرویس، حساسیتی وسواسگونه برای پوشش هر نوع خبر حاشیهای و بیاهمیتی پیدا کنند. از آنجا که رقیب اصلی روزنامه اطلاعات در آن زمان، روزنامه کیهان بود، اصل خبرخوری هم در مقایسه با آن ارزیابی میشد».