بستهنگار؛ تربیتشده مکتب مصدق
علی شاملو
محمد بستهنگار از رهروان راه مصدق بود و سرلوحه همه فعالیتها و برنامههایش در دوران فعالیت سیاسی و اجتماعیاش بر حول این شعار خلاصه میشد که «ما مسلمان، ایرانی و مصدقی هستیم». این شعار در ادبیات روشنفکران مذهبی مانند زندهیادان مهندس بازرگان، دکتر یدالله سحابی، مهندس عزتالله سحابی و مرحوم بستهنگار که خود را شاگرد و مرید این پیشگامان روشنفکری میدانست، محوری راهبردی و معرفتی بود. مرحوم بستهنگار در یکی از سخنرانیهایی که در ایام بیماری و به مناسبت بزرگداشت ایشان در چهارم شهریور سال ۱۳۹۴ منعقد شده، گفت: «ما تربیتشده مکتب مصدق هستیم؛ مصدقی که وقتی خواستند از او تجلیل کنند یا مجسمهای از او تهیه کنند، سخت برآشفت و از اقدام آنها جلوگیری کرد و صریحا با لحن تندی گفت مبادا در زمان فوت و حیاتش چنین کاری کنند. کاری که ما انجام میدهیم، جزء وظایف ماست که اگر انجام بدهیم، وظیفه خود را انجام دادهایم. در دورههای پایانی زندگانیاش برخی از فرزندانش تلاش و اصرار میکنند که برای معالجه به خارج سفر کند که سخت برآشفته میشود و از این کار جلوگیری میکند و آخرین سخنش در آن روزها این بود که من خاک پای این ملتم. اگر ما ادعای پیروی از مصدق میکنیم و خود را مصدقی میدانیم، باید دنبال این راه و این خطمشی و این مکتب باشیم».
زندهیاد بستهنگار در دوران حیات پربرکتش آثار قلمی فراوانی دارد که یکی از مهمترین آثار آن مرحوم کتاب مصدق و حاکمیت ملت است که این کتاب 30 فصل دارد و در سه بخش تدوین شده است: بخش اول، حاکمیت در دوران زمامداری دکتر مصدق که این بخش شامل ۱۸ فصل است. بخش دوم، سخنان دکتر مصدق درباره حاکمیت ملت که این بخش شامل ۱۰ فصل است و بخش سوم و پایانی کتاب که شامل دو فصل است، عنوان مصدق در آینه ملت را به خود اختصاص داده است. کتاب مصدق و حاکمیت ملت، نوشتهای آموزنده است که روزبهروز ارزش آن نمایانتر میشود و هر ایرانی آزادهای باید آن را بخواند. محمد بستهنگار یک روشنفکر مذهبی با تعریف دقیق مصدقی بود؛ با بازیابی ارزشهای دینی و قرآنی، به حضور اجتماعی دین باور داشت و نمونهای از یک مسلمان سیاسی و حاضر در صحنه بود، بیآنکه سودای قدرت داشته باشد. بستهنگار آرمانخواهی خشونتپرهیز بود؛ اما در میدان سیاست واقعگرا و عملگرا بود. بستهنگار مبارز خستگیناپذیر راه مصدق بزرگ یعنی راه آزادی و استقلال بود که در تمام دوران عمر پرافتخارش چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب برای آزادی، استقلال و عدالت در این سرزمین تلاش کرد. بههیچروی بهرهکشی از انسانها را برنمیتافت و در راه مبارزه با ستمکاری و بهرهکشی از انسان از پای نمینشست. خیزش مردم ایران در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به بستهنگار آموخته بود که برای آزادی و آبادی ایران باید بدون هراس کوشید. کودتای انگلیسی-آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ او را سخت آزرده بود و در شمار کوشندگان راه و مکتب دکتر مصدق قرار داده بود. بستهنگار تنها آرزویش سرفرازی ایران و اعتلای ایران بود. ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ زنگ خطری برای همه گروهها بهویژه گروههای ملی بود. همه گروهها متوجه شدند در دوران دکتر مصدق غفلت کردهاند و وحدت و انسجامی را که لازم بود داشته باشند، نداشتند و آمریکا و انگلیس به کمک دربار و ارتش و ناراضیان آمدند و کودتای ۲۸ مرداد شکل گرفت. بستهنگار اعتقاد داشت که اندیشه سیاسی دکتر مصدق بر یک اصل بنا شده و آن «حاکمیت ملت» است که در بعد داخلی آزادی و در بعد خارجی استقلال بر پایه سیاست موازنه منفی است. اصولی که حاکمیت ملی بر آن استوار است، اصل ایرانیت و اصل اسلامیت است که نتیجه آن تسلط ملت بر مقدرات و سرنوشت خود است. نسلی بودند که هریک آبرویی برای فعالیت سیاسی خریدند. مصدق، طالقانی، بازرگان، سحابیها و یزدی که در سیاست عین اخلاق عمل کردند و در سیاست اخلاقمدار بودند و در میان این نسل و مکتب محمد بستهنگار نیز سیاست را بهسادگی تعریف میکرد. رفتار و منش بستهنگار در سیاست تأثیرگذار بود و هر فرد جدیدالورودی به نحله روشنفکری دینی و مسلمانان ملیگرا با مشاهده رفتار و کنشهای بستهنگار باور میکرد که سیاست جریان روشنفکری دینی امر پیچیدهای نیست. نسل روشنفکری دینی که بستهنگار نیز یکی از چهرههای شاخص این نسل بود، یکی پس از دیگری از میان ما رفتند. دلمان میسوزد که کشور ما چنین سرمایههایی داشت و نسل جدید آنها را نمیشناسد. متولدان دهه ۸۰ به بعد باید این نسل را بشناسند. اینها با تمام سادگی، همه سرمایهای را که داشتند، در طبق اخلاص گذاشتند و کشور را به جاهای خوبی رساندند. باید در این روزهای سخت دست به دست هم بدهیم، مهربانیها، محبتها و کمکهای خود مردم به همدیگر میتواند بسیار راهگشا باشد. در این شرایط سخت بیندیشیم که اگر افرادی مانند بستهنگار در میان ما بودند، چه هدفی را دنبال میکردند تا کشور مسیر ترقی و پیشرفت را بهتر طی کند.
محمد بستهنگار از رهروان راه مصدق بود و سرلوحه همه فعالیتها و برنامههایش در دوران فعالیت سیاسی و اجتماعیاش بر حول این شعار خلاصه میشد که «ما مسلمان، ایرانی و مصدقی هستیم». این شعار در ادبیات روشنفکران مذهبی مانند زندهیادان مهندس بازرگان، دکتر یدالله سحابی، مهندس عزتالله سحابی و مرحوم بستهنگار که خود را شاگرد و مرید این پیشگامان روشنفکری میدانست، محوری راهبردی و معرفتی بود. مرحوم بستهنگار در یکی از سخنرانیهایی که در ایام بیماری و به مناسبت بزرگداشت ایشان در چهارم شهریور سال ۱۳۹۴ منعقد شده، گفت: «ما تربیتشده مکتب مصدق هستیم؛ مصدقی که وقتی خواستند از او تجلیل کنند یا مجسمهای از او تهیه کنند، سخت برآشفت و از اقدام آنها جلوگیری کرد و صریحا با لحن تندی گفت مبادا در زمان فوت و حیاتش چنین کاری کنند. کاری که ما انجام میدهیم، جزء وظایف ماست که اگر انجام بدهیم، وظیفه خود را انجام دادهایم. در دورههای پایانی زندگانیاش برخی از فرزندانش تلاش و اصرار میکنند که برای معالجه به خارج سفر کند که سخت برآشفته میشود و از این کار جلوگیری میکند و آخرین سخنش در آن روزها این بود که من خاک پای این ملتم. اگر ما ادعای پیروی از مصدق میکنیم و خود را مصدقی میدانیم، باید دنبال این راه و این خطمشی و این مکتب باشیم».
زندهیاد بستهنگار در دوران حیات پربرکتش آثار قلمی فراوانی دارد که یکی از مهمترین آثار آن مرحوم کتاب مصدق و حاکمیت ملت است که این کتاب 30 فصل دارد و در سه بخش تدوین شده است: بخش اول، حاکمیت در دوران زمامداری دکتر مصدق که این بخش شامل ۱۸ فصل است. بخش دوم، سخنان دکتر مصدق درباره حاکمیت ملت که این بخش شامل ۱۰ فصل است و بخش سوم و پایانی کتاب که شامل دو فصل است، عنوان مصدق در آینه ملت را به خود اختصاص داده است. کتاب مصدق و حاکمیت ملت، نوشتهای آموزنده است که روزبهروز ارزش آن نمایانتر میشود و هر ایرانی آزادهای باید آن را بخواند. محمد بستهنگار یک روشنفکر مذهبی با تعریف دقیق مصدقی بود؛ با بازیابی ارزشهای دینی و قرآنی، به حضور اجتماعی دین باور داشت و نمونهای از یک مسلمان سیاسی و حاضر در صحنه بود، بیآنکه سودای قدرت داشته باشد. بستهنگار آرمانخواهی خشونتپرهیز بود؛ اما در میدان سیاست واقعگرا و عملگرا بود. بستهنگار مبارز خستگیناپذیر راه مصدق بزرگ یعنی راه آزادی و استقلال بود که در تمام دوران عمر پرافتخارش چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب برای آزادی، استقلال و عدالت در این سرزمین تلاش کرد. بههیچروی بهرهکشی از انسانها را برنمیتافت و در راه مبارزه با ستمکاری و بهرهکشی از انسان از پای نمینشست. خیزش مردم ایران در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به بستهنگار آموخته بود که برای آزادی و آبادی ایران باید بدون هراس کوشید. کودتای انگلیسی-آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ او را سخت آزرده بود و در شمار کوشندگان راه و مکتب دکتر مصدق قرار داده بود. بستهنگار تنها آرزویش سرفرازی ایران و اعتلای ایران بود. ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ زنگ خطری برای همه گروهها بهویژه گروههای ملی بود. همه گروهها متوجه شدند در دوران دکتر مصدق غفلت کردهاند و وحدت و انسجامی را که لازم بود داشته باشند، نداشتند و آمریکا و انگلیس به کمک دربار و ارتش و ناراضیان آمدند و کودتای ۲۸ مرداد شکل گرفت. بستهنگار اعتقاد داشت که اندیشه سیاسی دکتر مصدق بر یک اصل بنا شده و آن «حاکمیت ملت» است که در بعد داخلی آزادی و در بعد خارجی استقلال بر پایه سیاست موازنه منفی است. اصولی که حاکمیت ملی بر آن استوار است، اصل ایرانیت و اصل اسلامیت است که نتیجه آن تسلط ملت بر مقدرات و سرنوشت خود است. نسلی بودند که هریک آبرویی برای فعالیت سیاسی خریدند. مصدق، طالقانی، بازرگان، سحابیها و یزدی که در سیاست عین اخلاق عمل کردند و در سیاست اخلاقمدار بودند و در میان این نسل و مکتب محمد بستهنگار نیز سیاست را بهسادگی تعریف میکرد. رفتار و منش بستهنگار در سیاست تأثیرگذار بود و هر فرد جدیدالورودی به نحله روشنفکری دینی و مسلمانان ملیگرا با مشاهده رفتار و کنشهای بستهنگار باور میکرد که سیاست جریان روشنفکری دینی امر پیچیدهای نیست. نسل روشنفکری دینی که بستهنگار نیز یکی از چهرههای شاخص این نسل بود، یکی پس از دیگری از میان ما رفتند. دلمان میسوزد که کشور ما چنین سرمایههایی داشت و نسل جدید آنها را نمیشناسد. متولدان دهه ۸۰ به بعد باید این نسل را بشناسند. اینها با تمام سادگی، همه سرمایهای را که داشتند، در طبق اخلاص گذاشتند و کشور را به جاهای خوبی رساندند. باید در این روزهای سخت دست به دست هم بدهیم، مهربانیها، محبتها و کمکهای خود مردم به همدیگر میتواند بسیار راهگشا باشد. در این شرایط سخت بیندیشیم که اگر افرادی مانند بستهنگار در میان ما بودند، چه هدفی را دنبال میکردند تا کشور مسیر ترقی و پیشرفت را بهتر طی کند.