چرا امثال نوید محمدزاده زیر ذرهبین هستند؟
آری! برندهای بزرگ که در ذهن و قلب مردم جای میگیرند، دیگر مال خودشان نیستند. این جمله را جاهای دیگر هم شنیدهایم. وقتی یک اثر معماری و تاریخی مهم، یک نقاشی ارزشمند و یک اثر هنری ملی محبوب مردم میشود، دیگر هیچکس، حتی پدیدآورنده آن اثر هم مالک آن نیست و نمیتواند آن را تغییر دهد. این جمله یک تعارف اخلاقی یا شعار ملی یا دستورالعمل حکومتی نیست، یک خرد جمعی و درک عمومی است که در بطن و درون انسانها و ضمیر ناخودآگاه بشر ریشه میدواند و عکسالعملهای دفاعی نسبت به تغییر یک اثر تاریخی یا هنری ناشی از همین حس درونی - بدون هیچ قانون نوشتهشده یا گفتهشده - است. اتفاق مشابه در ماههای گذشته زمانی بود که بنیامین بهادری، خواننده، شعری جدید روی ترانه معروف «بوی عیدی» ساخته آهنگساز بزرگ اسفندیار منفردزاده با صدای خواننده محبوب دهههای گذشته فرهاد مهراد و شعر شهریار قنبری گذاشت و آن را در تلویزیون اجرا کرد.
اعتراض شدید مردم به این اتفاق ناشی از نداشتن اجازه بنیامین بهادری از صاحبان اثر -اسامی فوق- نبود. در درون مردم این جمله احساس میشد که «تو به چه حقی همه خاطره و احساس ما را نسبت به این اثر جاودانه و نوستالژیک از بین میبری؟»، کمااینکه حتی اقدامات بعدی بنیامین بهادری در اجازهگرفتن از صاحبان اثر و احترام به آنها نیز این احساس نارضایتی را به رضایت بدل نخواهد کرد. این یعنی دیگر مالک این ترانه مردم هستند و نه پدیدآورندگان آن.
آقای محمدزاده عزیز!
اگرچه بسیاری از دوستداران و مخاطبان شما موافق حضور شما در این تبلیغات بودند، اما تحلیل نارضایتی منتقدان و دلخوری بخشی از طرفداران، دیدن و شنیدن ظاهر این جملات نیست که بر زبان میرانند. حداقل انتقادهای صادقانه بازتاب حسی است که در قلبشان دارند.
آنها نوید محمدزاده را جسور، رادیکال و ساختارشکن دیده و شناختهاند و با کتوشلوار رسمی که هویت برند سنایچ با محصول و برندی محافظهکار و بدون هیجان است و نه هویت نوید محمدزاده رابطه برقرار نمیکنند. هرچند جملاتی مبنیبر شجاعت و مبارزه با خود در دیالوگهای شما بگنجانند تا کمی دو طرف را به هم نزدیک کنند!
آنها با روحیه پرتکاپو و پیشرو نوید محمدزاده رابطه عاطفی دارند و فضای روحانی مصنوعی بیخطر و پر از گلهای رنگارنگ و قشنگ! تبلیغات عطر را از نوید محمدزاده درک نمیکنند و این حرکتها را پیروی از سایر هنرمندان کمتر شخصیتیافته میپندارند. حتی اگر سازنده عطر برداشتی بسیار سطحی از شخصیت قوم کُرد را به شکلی سادهانگارانه در قالب تصویر حیوان درندهای چون ببر روی عطر نوید محمدزاده حک کند!
این سخنان بههیچوجه در راستا و موافق نقد دوستان کمتر مطلع از دنیای برند و تبلیغات نیست که نوید محمدزاده نباید تبلیغات کند یا نوید محمدزاده نباید محصولی به نام خودش در بازار ارائه دهد؛ بههیچوجه! درست میفرمایید، در دنیا و همین ایران نمونههای حضور درست و اثربخش هنرمندان در تبلیغات کم نیست و اساسا یک تکنیک بازاریابی و تبلیغاتی صحیح است؛اما موضوع بر سر حفظ هویت و شخصیت شکلگرفته و به زبان ما برند نوید محمدزاده در ذهن و قلب مخاطبان است. اگرچه کسبوکارهای ایرانی بعضا در انتخاب فرد مشهور برای تبلیغات خطاهای فاحشی میکنند، اما راستش را بخواهید کمتر برند تجاری در ایران داریم که مخاطبانش مانند کوکاکولای سال 1985 عاشقش باشند؛ بنابراین خطاهای آنها چندان به چشم نمیآید.
درباره برخی از همکاران شما هم وضع به همین منوال است. برخی از آنها چندان برند با هویت تثبیتشده در ذهن مخاطب نساختهاند و حضورشان در برخی از تبلیغات حساسیت زیادی ایجاد نمیکند یا اینکه در تبلیغاتی درست و متناسب با شخصیتشان حضور یافتهاند؛ اما برای افرادی مثل شما به همان اندازه که در انتخاب نقشها و فیلمهایتان حساسیت دارید، حضور در هر تبلیغی یا اقدام اجتماعی اهمیت دارد. شما دیگر مال خودتان نیستید!
آری! برندهای بزرگ که در ذهن و قلب مردم جای میگیرند، دیگر مال خودشان نیستند. این جمله را جاهای دیگر هم شنیدهایم. وقتی یک اثر معماری و تاریخی مهم، یک نقاشی ارزشمند و یک اثر هنری ملی محبوب مردم میشود، دیگر هیچکس، حتی پدیدآورنده آن اثر هم مالک آن نیست و نمیتواند آن را تغییر دهد. این جمله یک تعارف اخلاقی یا شعار ملی یا دستورالعمل حکومتی نیست، یک خرد جمعی و درک عمومی است که در بطن و درون انسانها و ضمیر ناخودآگاه بشر ریشه میدواند و عکسالعملهای دفاعی نسبت به تغییر یک اثر تاریخی یا هنری ناشی از همین حس درونی - بدون هیچ قانون نوشتهشده یا گفتهشده - است. اتفاق مشابه در ماههای گذشته زمانی بود که بنیامین بهادری، خواننده، شعری جدید روی ترانه معروف «بوی عیدی» ساخته آهنگساز بزرگ اسفندیار منفردزاده با صدای خواننده محبوب دهههای گذشته فرهاد مهراد و شعر شهریار قنبری گذاشت و آن را در تلویزیون اجرا کرد.
اعتراض شدید مردم به این اتفاق ناشی از نداشتن اجازه بنیامین بهادری از صاحبان اثر -اسامی فوق- نبود. در درون مردم این جمله احساس میشد که «تو به چه حقی همه خاطره و احساس ما را نسبت به این اثر جاودانه و نوستالژیک از بین میبری؟»، کمااینکه حتی اقدامات بعدی بنیامین بهادری در اجازهگرفتن از صاحبان اثر و احترام به آنها نیز این احساس نارضایتی را به رضایت بدل نخواهد کرد. این یعنی دیگر مالک این ترانه مردم هستند و نه پدیدآورندگان آن.
آقای محمدزاده عزیز!
اگرچه بسیاری از دوستداران و مخاطبان شما موافق حضور شما در این تبلیغات بودند، اما تحلیل نارضایتی منتقدان و دلخوری بخشی از طرفداران، دیدن و شنیدن ظاهر این جملات نیست که بر زبان میرانند. حداقل انتقادهای صادقانه بازتاب حسی است که در قلبشان دارند.
آنها نوید محمدزاده را جسور، رادیکال و ساختارشکن دیده و شناختهاند و با کتوشلوار رسمی که هویت برند سنایچ با محصول و برندی محافظهکار و بدون هیجان است و نه هویت نوید محمدزاده رابطه برقرار نمیکنند. هرچند جملاتی مبنیبر شجاعت و مبارزه با خود در دیالوگهای شما بگنجانند تا کمی دو طرف را به هم نزدیک کنند!
آنها با روحیه پرتکاپو و پیشرو نوید محمدزاده رابطه عاطفی دارند و فضای روحانی مصنوعی بیخطر و پر از گلهای رنگارنگ و قشنگ! تبلیغات عطر را از نوید محمدزاده درک نمیکنند و این حرکتها را پیروی از سایر هنرمندان کمتر شخصیتیافته میپندارند. حتی اگر سازنده عطر برداشتی بسیار سطحی از شخصیت قوم کُرد را به شکلی سادهانگارانه در قالب تصویر حیوان درندهای چون ببر روی عطر نوید محمدزاده حک کند!
این سخنان بههیچوجه در راستا و موافق نقد دوستان کمتر مطلع از دنیای برند و تبلیغات نیست که نوید محمدزاده نباید تبلیغات کند یا نوید محمدزاده نباید محصولی به نام خودش در بازار ارائه دهد؛ بههیچوجه! درست میفرمایید، در دنیا و همین ایران نمونههای حضور درست و اثربخش هنرمندان در تبلیغات کم نیست و اساسا یک تکنیک بازاریابی و تبلیغاتی صحیح است؛اما موضوع بر سر حفظ هویت و شخصیت شکلگرفته و به زبان ما برند نوید محمدزاده در ذهن و قلب مخاطبان است. اگرچه کسبوکارهای ایرانی بعضا در انتخاب فرد مشهور برای تبلیغات خطاهای فاحشی میکنند، اما راستش را بخواهید کمتر برند تجاری در ایران داریم که مخاطبانش مانند کوکاکولای سال 1985 عاشقش باشند؛ بنابراین خطاهای آنها چندان به چشم نمیآید.
درباره برخی از همکاران شما هم وضع به همین منوال است. برخی از آنها چندان برند با هویت تثبیتشده در ذهن مخاطب نساختهاند و حضورشان در برخی از تبلیغات حساسیت زیادی ایجاد نمیکند یا اینکه در تبلیغاتی درست و متناسب با شخصیتشان حضور یافتهاند؛ اما برای افرادی مثل شما به همان اندازه که در انتخاب نقشها و فیلمهایتان حساسیت دارید، حضور در هر تبلیغی یا اقدام اجتماعی اهمیت دارد. شما دیگر مال خودتان نیستید!