|

سیاست قلاب‌سنگی

احمد غلامی . سردبیر

با تصویب قرارداد 25‌ساله ایران و چین، در مجلس شورای اسلامی در آینده‌ای نه‌چندان دور، دور تازه‌ای از سیاست داخلی و خارجی ایران شروع خواهد شد. بعید است با امضای این قرارداد از سوی دولت، مجلس از تصویب آن سر باز زند. خاصه اینکه اکثریت نمایندگان مجلس یازدهم از اصولگرایان هستند. از سوی دیگر این فرصت مناسبی است برای محمدباقر قالیباف که خواسته یا ناخواسته به او نقشی تاریخی داده است؛ نقشی که زمینه‌های ریاست‌جمهوری‌اش را تا حدودی فراهم می‌کند. در صورت تصویب این قرارداد، سیاست داخلی ایران به‌سوی یکدستی و انسجام حداکثری پیش می‌رود و از طرفی پس از تصویب این قرارداد، نقش جناح‌های سیاسی ایران همچون اصلاح‌طلبان و اصولگرایان در عرصه قدرت تغییر خواهد کرد. بعید است اصلاح‌طلبان در بستر سیاست‌های نگاه به شرق، قابلیت نقش‌آفرینی چندانی داشته باشند. آنان ناگزیر تغییر ماهیت داده و به کارهای روبنایی در سیاست و فرهنگ خواهند پرداخت و اصولگرایان بیش‌از‌پیش به‌سوی فعالیت‌های اقتصادی و مراکز اقتصادی نوین گام برخواهند داشت. تصویب و عملیاتی‌شدن قرارداد 25‌ساله، آرایش سیاست داخلی و خارجی را دگرگون خواهد کرد. بی‌دلیل نیست از هم‌اکنون وزرا و مدیرانی که شامه تیزتری نسبت به دیگران دارند، به سمت قدرت‌های احتمالی آینده چرخش کرده‌اند. از سوی دیگر نقش دولت روحانی با بردن این قرارداد به مجلس و تصویب آن بیش از گذشته کم‌رنگ خواهد شد. اگر دولت‌ روحانی تا دیروز در برجام نقش‌آفرین بود، اینک یک مجری و بازیگر است. با تصویب قرارداد 25‌ساله تغییرات جدی‌تری در سیاست خارجی ایران اتفاق خواهد افتاد.

از این‌رو آمریکا با تمام توان درصدد به‌تأخیر‌انداختن و جلوگیری از انعقاد این قرارداد است. با انعقاد این قرارداد ایران وارد دور تازه‌ای از سیاست‌ورزی داخلی و خارجی می‌شود که در چند دهه گذشته بی‌سابقه بوده است. نزدیکی به یک ابرقدرت جهانی همه معادلات سیاسی و اقتصادی را به هم می‌ریزد. ایران پیش‌از‌این شانس خود را با روسیه، دوست، دشمن و رقیب دیرین خود آزموده است؛ اما نزدیکی تاکتیکی به روسیه انتظارات ایران را چندان برآورده نکرده است. خاصه اینکه در سوریه گاه به تعارض منافع نیز رسیده‌‌اند. در عراق نیز بعد از ترور سردار سلیمانی و روی کار آمدن مصطفی الکاظمی، کمک‌های ممکن یک شریک ایدئولوژیک ناممکن شده است. آمار واردات و صادرات به عراق گویای این ناممکنی است. البته صحنه سیاسی عراق آبستن حوادث است و دور از انتظار نیست ورقِ بازی به نفع ایران برگردد. اما ایران نمی‌تواند دست روی دست بگذارد و به انتظار اقبال بنشیند. تجربه روسیه و عراق به ایران نشان داده است باید تصمیمی استراتژیک در منطقه بگیرد و به زعم ایران، نزدیکی به چین همان سیاست استراتژیک است که با این نزدیکی نقشش در جهان و منطقه دگرگون خواهد شد. به تعبیری ایران به سمت سیاست یا نبرد «قلاب‌سنگی» پیش رفته است؛ سیاستی که برای مخالفانش کاملا آشنا است. جنگیدن با ابزار ساده‌ای همچون «قلاب‌سنگ» که حضرت داوود با آن جالوت غول‌پیکر را از پا انداخت. به گفته نیویورک‌تایمز، با تصویب این قرارداد 18‌صفحه‌ای چین در سیستم بانکداری، مخابرات، بنادر، راه‌آهن و صدها پروژه دیگر سرمایه‌گذاری خواهد کرد. ایجاد پایگاه‌های نظامی و امنیتی برای همکاری‌های دوجانبه در آموزش، تحقیقات مشترک و توسعه تسلیحاتی از دیگر بندهای این قرارداد است. اینک این تصور در مخالفان ترامپ جدی شده است که نزدیکی ایران به چین ضربه اساسی به سیاست‌های دولت ترامپ خاصه آمریکا است. اینک ترامپ بیش از هر زمان دیگر نگران یادآوری مخالفانش در اشتباه فاحشش در پاره‌کردن سند برجام است. این یادآوری‌ها و سرزنش‌ها می‌تواند او را از راه‌یافتن دوباره به کاخ سفید بازدارد. اما نزدیکی ایران به چین تهدیدی برای منافع ملی آمریکاست؛ تهدیدی که همه جناح‌های سیاسی آمریکا در مقابله با آن هم‌داستان خواهند بود.

آمریکا می‌داند چین بزرگ‌ترین واردکننده نفت است و در سال گذشته بیش از 10 میلیون بشکه در روز نفت خریداری کرده است. با نزدیک‌شدن استراتژیک چین و ایران، ایران از فشار تجاری و به تبع آن سیاسی، خارج شده و با همکاری‌های نظامی و امنیتی دست بالا را در منطقه خاورمیانه به دست خواهد گرفت. در‌حال‌حاضر مخالفان ترامپ می‌دانند سرزنش او فایده‌ای ندارد و باید به هر نحوی جلوی قراردادی را گرفت که در پیش‌نویس آن صد عنوان پروژه همکاری وجود دارد. به نقل از نیویورک‌تایمز برخی از این پروژه‌ها تأسیس فرودگاه‌ها، ‌راه‌آهن سریع‌السیر و بزرگراه‌ است که بر زندگی میلیون‌ها ایرانی اثرگذار خواهد بود. اما آنچه بیش از هر چیز آمریکا را نگران کرده، ایجاد بنادر آزاد تجاری در ماکو، آبادان، کیش و قشم است. پرسش اساسی که در آینده پاسخ آن عیان خواهد شد، این است که آیا سیاست قلاب‌سنگی ایران مخالفان دیرین دهه‌های گذشته‌اش را از پای درخواهد آورد؟ یا در بر پاشنه‌ای دیگر خواهد چرخید و کشورهای بزرگی با مسامحه دوباره کنار یکدیگر خواهند نشست و همه‌چیز در فضایی از مذاکره به تعلیق درخواهد آمد

با تصویب قرارداد 25‌ساله ایران و چین، در مجلس شورای اسلامی در آینده‌ای نه‌چندان دور، دور تازه‌ای از سیاست داخلی و خارجی ایران شروع خواهد شد. بعید است با امضای این قرارداد از سوی دولت، مجلس از تصویب آن سر باز زند. خاصه اینکه اکثریت نمایندگان مجلس یازدهم از اصولگرایان هستند. از سوی دیگر این فرصت مناسبی است برای محمدباقر قالیباف که خواسته یا ناخواسته به او نقشی تاریخی داده است؛ نقشی که زمینه‌های ریاست‌جمهوری‌اش را تا حدودی فراهم می‌کند. در صورت تصویب این قرارداد، سیاست داخلی ایران به‌سوی یکدستی و انسجام حداکثری پیش می‌رود و از طرفی پس از تصویب این قرارداد، نقش جناح‌های سیاسی ایران همچون اصلاح‌طلبان و اصولگرایان در عرصه قدرت تغییر خواهد کرد. بعید است اصلاح‌طلبان در بستر سیاست‌های نگاه به شرق، قابلیت نقش‌آفرینی چندانی داشته باشند. آنان ناگزیر تغییر ماهیت داده و به کارهای روبنایی در سیاست و فرهنگ خواهند پرداخت و اصولگرایان بیش‌از‌پیش به‌سوی فعالیت‌های اقتصادی و مراکز اقتصادی نوین گام برخواهند داشت. تصویب و عملیاتی‌شدن قرارداد 25‌ساله، آرایش سیاست داخلی و خارجی را دگرگون خواهد کرد. بی‌دلیل نیست از هم‌اکنون وزرا و مدیرانی که شامه تیزتری نسبت به دیگران دارند، به سمت قدرت‌های احتمالی آینده چرخش کرده‌اند. از سوی دیگر نقش دولت روحانی با بردن این قرارداد به مجلس و تصویب آن بیش از گذشته کم‌رنگ خواهد شد. اگر دولت‌ روحانی تا دیروز در برجام نقش‌آفرین بود، اینک یک مجری و بازیگر است. با تصویب قرارداد 25‌ساله تغییرات جدی‌تری در سیاست خارجی ایران اتفاق خواهد افتاد.

از این‌رو آمریکا با تمام توان درصدد به‌تأخیر‌انداختن و جلوگیری از انعقاد این قرارداد است. با انعقاد این قرارداد ایران وارد دور تازه‌ای از سیاست‌ورزی داخلی و خارجی می‌شود که در چند دهه گذشته بی‌سابقه بوده است. نزدیکی به یک ابرقدرت جهانی همه معادلات سیاسی و اقتصادی را به هم می‌ریزد. ایران پیش‌از‌این شانس خود را با روسیه، دوست، دشمن و رقیب دیرین خود آزموده است؛ اما نزدیکی تاکتیکی به روسیه انتظارات ایران را چندان برآورده نکرده است. خاصه اینکه در سوریه گاه به تعارض منافع نیز رسیده‌‌اند. در عراق نیز بعد از ترور سردار سلیمانی و روی کار آمدن مصطفی الکاظمی، کمک‌های ممکن یک شریک ایدئولوژیک ناممکن شده است. آمار واردات و صادرات به عراق گویای این ناممکنی است. البته صحنه سیاسی عراق آبستن حوادث است و دور از انتظار نیست ورقِ بازی به نفع ایران برگردد. اما ایران نمی‌تواند دست روی دست بگذارد و به انتظار اقبال بنشیند. تجربه روسیه و عراق به ایران نشان داده است باید تصمیمی استراتژیک در منطقه بگیرد و به زعم ایران، نزدیکی به چین همان سیاست استراتژیک است که با این نزدیکی نقشش در جهان و منطقه دگرگون خواهد شد. به تعبیری ایران به سمت سیاست یا نبرد «قلاب‌سنگی» پیش رفته است؛ سیاستی که برای مخالفانش کاملا آشنا است. جنگیدن با ابزار ساده‌ای همچون «قلاب‌سنگ» که حضرت داوود با آن جالوت غول‌پیکر را از پا انداخت. به گفته نیویورک‌تایمز، با تصویب این قرارداد 18‌صفحه‌ای چین در سیستم بانکداری، مخابرات، بنادر، راه‌آهن و صدها پروژه دیگر سرمایه‌گذاری خواهد کرد. ایجاد پایگاه‌های نظامی و امنیتی برای همکاری‌های دوجانبه در آموزش، تحقیقات مشترک و توسعه تسلیحاتی از دیگر بندهای این قرارداد است. اینک این تصور در مخالفان ترامپ جدی شده است که نزدیکی ایران به چین ضربه اساسی به سیاست‌های دولت ترامپ خاصه آمریکا است. اینک ترامپ بیش از هر زمان دیگر نگران یادآوری مخالفانش در اشتباه فاحشش در پاره‌کردن سند برجام است. این یادآوری‌ها و سرزنش‌ها می‌تواند او را از راه‌یافتن دوباره به کاخ سفید بازدارد. اما نزدیکی ایران به چین تهدیدی برای منافع ملی آمریکاست؛ تهدیدی که همه جناح‌های سیاسی آمریکا در مقابله با آن هم‌داستان خواهند بود.

آمریکا می‌داند چین بزرگ‌ترین واردکننده نفت است و در سال گذشته بیش از 10 میلیون بشکه در روز نفت خریداری کرده است. با نزدیک‌شدن استراتژیک چین و ایران، ایران از فشار تجاری و به تبع آن سیاسی، خارج شده و با همکاری‌های نظامی و امنیتی دست بالا را در منطقه خاورمیانه به دست خواهد گرفت. در‌حال‌حاضر مخالفان ترامپ می‌دانند سرزنش او فایده‌ای ندارد و باید به هر نحوی جلوی قراردادی را گرفت که در پیش‌نویس آن صد عنوان پروژه همکاری وجود دارد. به نقل از نیویورک‌تایمز برخی از این پروژه‌ها تأسیس فرودگاه‌ها، ‌راه‌آهن سریع‌السیر و بزرگراه‌ است که بر زندگی میلیون‌ها ایرانی اثرگذار خواهد بود. اما آنچه بیش از هر چیز آمریکا را نگران کرده، ایجاد بنادر آزاد تجاری در ماکو، آبادان، کیش و قشم است. پرسش اساسی که در آینده پاسخ آن عیان خواهد شد، این است که آیا سیاست قلاب‌سنگی ایران مخالفان دیرین دهه‌های گذشته‌اش را از پای درخواهد آورد؟ یا در بر پاشنه‌ای دیگر خواهد چرخید و کشورهای بزرگی با مسامحه دوباره کنار یکدیگر خواهند نشست و همه‌چیز در فضایی از مذاکره به تعلیق درخواهد آمد

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها