|

رسانه‌ها و فرایند تولید معنا؛ بررسی 2 نگاه متضاد

پژمان موسوی

رسانه‌ها بخش مهمی از زندگی ما را تحت تأثیر قرار داده‌اند، به طور هم‌زمان طیف وسیعی از افراد را مخاطب قرار می‌دهند. امروزه همه ملت‌ها، دولت‌ها و افراد در معرض انواع پیام‌ها و اطلاعات هستند. به‌همین‌دلیل شاید با کمی اغماض بتوان گفت که رسانه‌ها و محتویات رسانه‌ای مهم‌ترین دل‌مشغولی برنامه‌ریزان فرهنگی هر کشور هستند. در همین چارچوب، برخی بر این باورند که هیچ‌کس نمی‎تواند نگرانی خود را از کارکردهای سیاسی و فرهنگی ماهواره‌ها به‌عنوان یکی از ابزارهای جهانی‌شدن پنهان کند؛ چرا‌كه ماهواره‌ها با توانایی‌های خاص خود در زمینه تغییرات فرهنگی و هویتی كه از مهم‌ترین نمادهای منافع ملی یك كشور هستند، نقشی تعیین‌کننده دارند و می‌توانند با ارائه برنامه‌های هدفمند برای تغییر فرهنگ و هویت و سرانجام باورهای یک ملت اقدام کنند. این یک نگاه انقباضی و محدودنگر به فعالیت و کارکرد ماهواره‌هاست.در نگاهی متفاوت و البته متضاد با این رویکرد، برخی هم بر این باورند که تمام شهروندان جهان مسافر دهکده جهانی هستند و با به‌وجود‌آمدن ماهواره‌ها، این امکان نیز به وجود آمده است که دولت‌ها و فرهنگ‌ها فعالیت‌های خود را در سطح جهانی گسترش داده و به تبع آن رسانه‌ها فعالیت جهانی خود را آغاز کنند و با شناسایی فرهنگ‌های ملل مختلف تولیدات خود را با رنگ و لعاب فرهنگی این جوامع تزیین کنند. امروزه قدرت‌ها از شرق تا غرب جهان با بهره‌گیری از انواع الگوها و رویکردهای ارتباطات در رسانه‌های خود و با نشانه‌گرفتن مخاطبان و شناخت سلیقه‌های آنها، سعی در نفوذ هرچه بیشتر میان مخاطبان خود داشته و دارند؛ بنابراین از‌آنجا‌که آیین‌ها به‌عنوان رفتارهایی تعریف می‌شوند که ساخته فرهنگ‌ها در یک جامعه‌اند و تأثیر زیادی که آنها در فرهنگ و هویت افراد یک جامعه دارند، تأمل درباره آیین‌ها و شناخت و تعریف آنان در این برنامه ضروری به نظر می‌رسد؛ چرا‌كه با شناخت این آیین‌ها و آشنایی با نحوه به‌كار‌گرفتن آنها از سوی کارگزاران ارتباطی می‌توان از خطرهای احتمالی جلوگیری كرد و نگران هم‌رنگ‌شدن مردم با روند جهانی‌شدن نبود. البته شرط همراهی مخاطب با الگوهای بومی، تبلیغ و تکثیر آنها از سوی رسانه‌های مستقل است و رسانه‌های دولتی و حاکمیتی به دلیل منافعی که دارند، هیچ‌گاه با اقبال و اعتماد مردم روبه‌رو نخواهند شد. همچنین بررسی این موضوع، گذشته از آنکه قدمی برای فهم یک قالب برنامه‌سازی و آشنایی با یک الگوی ارتباطی کمتر به کار گرفته‌شده در ارتباطات است، هم راه‌هایی را برای خنثی‌کردن اثرات منفی این برنامه به ما معرفی می‌کند و هم امکان استفاده از این قابلیت‌ها را برای به‌كار‌گیری در برنامه‌های بومی در اختیار می‌گذارد. در الگوی ارتباطات آیینی برخلاف همتای پیشین خود یعنی ارتباطات انتقالی، پیام به جای اینکه از طرف برنامه‌سازان در یک فرایند خطی و جهت‌دار به مخاطبان منتقل شود، برای آنان و با کمک آنها به اجرا درمی‌آید. در این برنامه‌ها نحوه اجرا به صورتی است که در آن برنامه‌سازان این حس را به مخاطبان القا می‌کنند که جزئی از آنان و بسیار شبیه به آنها هستند؛ به‌طوری‌که نحوه پوشش، لحن، جنس، سن و... برنامه‌سازان به گونه‌ای زیباشناسانه برای بینندگان اجرا می‌شود. در الگوی ارتباطات آیینی برخلاف الگوی ارتباطات انتقالی، از نتیجه‌گیری و راهبرد و جمع‌بندی خبری نیست. همچنین این برنامه‌ها سعی دارند که با نمایش بی‌طرفی اخلاقی و رسانه‌ای، امکان ایجاد زمینه نتیجه‌گیری و جمع‌بندی سخت و ناممکن شود و به‌نوعی امکان به‌وجود‌آمدن معنا در شرایطی برابر را به وجود بیاورد؛ ازاین‌رو است که آیین‌ها می‌کوشند رسانه‌ها را به‌عنوان ابزار گسترش خود به خدمت بگیرند. بعد از گذشت چند دهه شاهد گرایش برنامه‌سازان تلویزیونی به‌عنوان بخش اعظم تولیدکنندگان فرهنگ در یک جامعه به استفاده از الگوی ارتباطات آیینی هستیم؛ مدلی که در آن بینندگان به‌عنوان بخشی از سازندگان برنامه می‌توانند در فرایند تولید معنا و رمزگان فرهنگی مشارکت کنند و برخلاف ویژگی‌های مدل انتقالی ارتباطات که در آن تنها بیننده صرف و منفعل و مصرف‌کننده بود، در این مدل که فرهنگ نیز وارد مقوله ارتباطات شده است، مخاطب امکان و قدرت بازنمایی صدای خود را در برنامه‌ای که انتخاب می‌کند، دارد. البته این الگو و الگوهایی که در برابرش ساخته می‌شوند، می‌توانند و باید که محدود به تلویزیون نباشند و دیگر ابزارهای نوین اطلاع‌رسانی را نیز در بر بگیرند.

رسانه‌ها بخش مهمی از زندگی ما را تحت تأثیر قرار داده‌اند، به طور هم‌زمان طیف وسیعی از افراد را مخاطب قرار می‌دهند. امروزه همه ملت‌ها، دولت‌ها و افراد در معرض انواع پیام‌ها و اطلاعات هستند. به‌همین‌دلیل شاید با کمی اغماض بتوان گفت که رسانه‌ها و محتویات رسانه‌ای مهم‌ترین دل‌مشغولی برنامه‌ریزان فرهنگی هر کشور هستند. در همین چارچوب، برخی بر این باورند که هیچ‌کس نمی‎تواند نگرانی خود را از کارکردهای سیاسی و فرهنگی ماهواره‌ها به‌عنوان یکی از ابزارهای جهانی‌شدن پنهان کند؛ چرا‌كه ماهواره‌ها با توانایی‌های خاص خود در زمینه تغییرات فرهنگی و هویتی كه از مهم‌ترین نمادهای منافع ملی یك كشور هستند، نقشی تعیین‌کننده دارند و می‌توانند با ارائه برنامه‌های هدفمند برای تغییر فرهنگ و هویت و سرانجام باورهای یک ملت اقدام کنند. این یک نگاه انقباضی و محدودنگر به فعالیت و کارکرد ماهواره‌هاست.در نگاهی متفاوت و البته متضاد با این رویکرد، برخی هم بر این باورند که تمام شهروندان جهان مسافر دهکده جهانی هستند و با به‌وجود‌آمدن ماهواره‌ها، این امکان نیز به وجود آمده است که دولت‌ها و فرهنگ‌ها فعالیت‌های خود را در سطح جهانی گسترش داده و به تبع آن رسانه‌ها فعالیت جهانی خود را آغاز کنند و با شناسایی فرهنگ‌های ملل مختلف تولیدات خود را با رنگ و لعاب فرهنگی این جوامع تزیین کنند. امروزه قدرت‌ها از شرق تا غرب جهان با بهره‌گیری از انواع الگوها و رویکردهای ارتباطات در رسانه‌های خود و با نشانه‌گرفتن مخاطبان و شناخت سلیقه‌های آنها، سعی در نفوذ هرچه بیشتر میان مخاطبان خود داشته و دارند؛ بنابراین از‌آنجا‌که آیین‌ها به‌عنوان رفتارهایی تعریف می‌شوند که ساخته فرهنگ‌ها در یک جامعه‌اند و تأثیر زیادی که آنها در فرهنگ و هویت افراد یک جامعه دارند، تأمل درباره آیین‌ها و شناخت و تعریف آنان در این برنامه ضروری به نظر می‌رسد؛ چرا‌كه با شناخت این آیین‌ها و آشنایی با نحوه به‌كار‌گرفتن آنها از سوی کارگزاران ارتباطی می‌توان از خطرهای احتمالی جلوگیری كرد و نگران هم‌رنگ‌شدن مردم با روند جهانی‌شدن نبود. البته شرط همراهی مخاطب با الگوهای بومی، تبلیغ و تکثیر آنها از سوی رسانه‌های مستقل است و رسانه‌های دولتی و حاکمیتی به دلیل منافعی که دارند، هیچ‌گاه با اقبال و اعتماد مردم روبه‌رو نخواهند شد. همچنین بررسی این موضوع، گذشته از آنکه قدمی برای فهم یک قالب برنامه‌سازی و آشنایی با یک الگوی ارتباطی کمتر به کار گرفته‌شده در ارتباطات است، هم راه‌هایی را برای خنثی‌کردن اثرات منفی این برنامه به ما معرفی می‌کند و هم امکان استفاده از این قابلیت‌ها را برای به‌كار‌گیری در برنامه‌های بومی در اختیار می‌گذارد. در الگوی ارتباطات آیینی برخلاف همتای پیشین خود یعنی ارتباطات انتقالی، پیام به جای اینکه از طرف برنامه‌سازان در یک فرایند خطی و جهت‌دار به مخاطبان منتقل شود، برای آنان و با کمک آنها به اجرا درمی‌آید. در این برنامه‌ها نحوه اجرا به صورتی است که در آن برنامه‌سازان این حس را به مخاطبان القا می‌کنند که جزئی از آنان و بسیار شبیه به آنها هستند؛ به‌طوری‌که نحوه پوشش، لحن، جنس، سن و... برنامه‌سازان به گونه‌ای زیباشناسانه برای بینندگان اجرا می‌شود. در الگوی ارتباطات آیینی برخلاف الگوی ارتباطات انتقالی، از نتیجه‌گیری و راهبرد و جمع‌بندی خبری نیست. همچنین این برنامه‌ها سعی دارند که با نمایش بی‌طرفی اخلاقی و رسانه‌ای، امکان ایجاد زمینه نتیجه‌گیری و جمع‌بندی سخت و ناممکن شود و به‌نوعی امکان به‌وجود‌آمدن معنا در شرایطی برابر را به وجود بیاورد؛ ازاین‌رو است که آیین‌ها می‌کوشند رسانه‌ها را به‌عنوان ابزار گسترش خود به خدمت بگیرند. بعد از گذشت چند دهه شاهد گرایش برنامه‌سازان تلویزیونی به‌عنوان بخش اعظم تولیدکنندگان فرهنگ در یک جامعه به استفاده از الگوی ارتباطات آیینی هستیم؛ مدلی که در آن بینندگان به‌عنوان بخشی از سازندگان برنامه می‌توانند در فرایند تولید معنا و رمزگان فرهنگی مشارکت کنند و برخلاف ویژگی‌های مدل انتقالی ارتباطات که در آن تنها بیننده صرف و منفعل و مصرف‌کننده بود، در این مدل که فرهنگ نیز وارد مقوله ارتباطات شده است، مخاطب امکان و قدرت بازنمایی صدای خود را در برنامه‌ای که انتخاب می‌کند، دارد. البته این الگو و الگوهایی که در برابرش ساخته می‌شوند، می‌توانند و باید که محدود به تلویزیون نباشند و دیگر ابزارهای نوین اطلاع‌رسانی را نیز در بر بگیرند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها