|

موازنه مثبت برای صید خرگوش‌های پیش‌رو

احمد وخشیته. دانشیار گروه روابط بین‌الملل دانشگاه ملی اوراسیا

روس‌ها ضرب‌المثل معروفی دارند که می‌گوید وقتی دو خرگوش را دنبال می‌کنی، هیچ‌کدام را نمی‌توانی بگیری. به نظر می‌رسد این نکته در روابط بین‌الملل نیز صدق می‌کند؛ از‌این‌رو بعید است که دولتی سودای کسب منافع حداکثری در سر داشته باشد؛ اما ستاره راهبردی یا همان سند یا بهتر بگوییم یک دکترین سیاست خارجی مشخص بر‌اساس منافع ملی و مبتنی بر دیگاه واقع‌گرایی نداشته باشد؛ موضوعی که برایند آن می‌شود یک روز نگاه به غرب و فردا روزی راهنما برای چرخش به شرق. تا حد چشمگیری می‌توان گفت این موضوع در دستگاه دیپلماسی محمد‌جواد ظریف در سال‌های اخیر نیز به‌خوبی ظهور و بروز کرده است؛ چرا‌که تمام سیاست خارجی یک کشور خلاصه شد در یک کلمه و سه پیشوند: تلاش برای امضای برجام، برجام و تلاش برای حفظ برجام. به موجب این رویکرد گام اول خلاصه شد در نگاه به آمریکا گام دوم در سپهری آرمان‌گرایانه، تمام موضوعات روابط بین‌الملل و عرصه دیپلماسی در نگاه به غرب خلاصه شد؛ اما گام سوم کنشی بسیار پرهیجان بود؛ تا‌آنجا‌که یکباره کدخدا شد آمریکای خبیث و از غرب، اروپایش ماند، راهبردی که در زمان اندکی غروب کرد تا دستگاه دیپلماسی در چرخشی، طلوع خویش را از شرق جست‌وجو ‌کند.

البته در میان فضای جامعه سیاست‌زده این روزگار، هر کسی از ظن خویش به تفسیر رویکرد سیاست خارجی دولت می‌پردازد؛ برخی نگاه به غرب آن را در راستای تأمین منافع ملی حداکثری می‌دانند و دلواپسانی چرخش به شرق را قهرمانانه می‌خوانند؛ اما در‌این‌میان این پرسش وجود دارد که کدام بازیگران موفق خواهند بود بیشترین منافع را برای تأمین امنیت ملی خود کسب کنند: آمریکا، اروپا، روسیه، چین یا ایران؟
اگرچه گزاره‌ای مشهور در عرصه روابط بین‌الملل حکمفرماست که هیچ دوست یا دشمن همیشگی‌اي وجود ندارد؛ اما این موضوع سبب نمی‌شود که کشورها در تعریف روابط خود مبتنی بر اسناد بالادستی راهبردی خویش سطح و نوع نگاه خود به دیگر بازیگران بین‌المللی را تعریف و برای آن سیاست‌گذاری نکنند. به طور مشخص اگر در این مجال بر روابط تهران - مسکو در سال‌های اخیر بپردازیم، به نظر می‌رسد دولت سرگیجه‌ای در روابط خویش با کرملین دارد.
با روی‌کار‌آمدن دولت حسن روحانی، او در جست‌وجوی روابط با غرب و به طور ویژه مذاکره با آمریکا بود تا موازنه قدرت در سیاست خارجی ایران با دیگر بازیگران بین‌المللی تحقق یابد؛ اما به نظر می‌رسد این کنش در روندی هیجانی قرار گرفت و برایند آن در کاهش چشمگیر تراز تجاری ایران و فدراسیون روسیه در سه سال‌ نخست دولت به‌خوبی مشخص شد؛ موضوعی که نشان می‌دهد تهران در تحقق موازنه مثبت میان ‌بازیگران شرق و غرب ناکام ماند. این روند همچنان نیز وجود دارد. با خروج آمریکا و عملیاتی‌نشدن اینستکس،‌ محمد‌جواد ظریف به مسکو سفر می‌کند و روسیه و چین را دوستان روزهای سخت خود می‌داند و از دوستان و شرکای پیشین خود شکایت می‌کند؛ اگرچه کرملین تأکید دارد که روسیه آتش‌نشان نیست؛ اما تلاش خود را برای حفظ برجام انجام می‌دهد،‌ ملاحظه‌ای که در آخرین دکترین سیاست خارجی روسیه نیز در بند مربوط به ایران تأکید شده است که مسکو بر حفظ و اجرای توافق جامع هسته‌ای ایران و ۱+۵ تلاش کند؛ چرا‌که به نظر می‌رسد مسکو خروج ایران از این توافق‌نامه را مساوی با برهم‌خوردن نظم منطقه می‌داند و در مسیر موازنه تهدید، همه تلاش خود را برای حفظ آن انجام می‌دهد و همواره مقامات ارشد این کشور نظیر پوتین و لاوروف با همتایان آمریکایی، اروپایی و چینی خود برای جلوگیری از برهم‌خوردن آن، مذاکره و گفت‌وگو می‌کنند.
اما در‌این‌میان گویا ظریف همچنان نگاه به غرب دارد و امیدش به انتخابات آمریکاست تا جو بایدن سکان قدرت را در دست بگیرد؛ شاید از همین منظر باشد که از یک سو مذاکراتی با چین و روسیه انجام می‌شود و از سوی دیگر به غرب این پیام را بدهد که اگر با شرایط مد‌نظر ما وارد مذاکره نشوید، گزینه‌های دیگري نیز روی میز داریم که ماحصل آن می‌تواند قراردادهای بیست‌و‌چند‌ساله با روسیه و چین باشد. البته در‌این‌میان نیز باید بر این موضوع توجه داشت که کدام بازیگران در نهایت از این تاکتیک موازنه مثبت ایران بیشتر منتفع خواهند شد؟
از سوی دیگر برایند این شرایط می‌تواند نوعی بی‌اعتمادی از سوی هر‌یک از طرفین ایجاد کند. به‌عنوان مثال پس از آنکه در ماه گذشته افکار عمومی در تقابل با قرارداد ۲۵‌ساله با چین قرار گرفت و اظهارات ضد‌و‌نقیضی درباره آن منتشر شد، ظریف هفته گذشته در سفر خود به مسکو در پاسخ به خبرنگار ایرنا درباره تمدید قرارداد ۲۰‌ساله با روسیه تأکید می‌کند که این موضوع در دستور کار است و اگر دوستان روس موافقت داشته باشند، ‌ما آمادگی قرارداد بلند‌مدت دیگری را نیز داریم. او در گفت‌وگویی دیگر معتقد است تمدید اتوماتیک قرارداد با نوع روابط کنونی ایران و روسیه سازگار نیست و توافق شده است تا پیش از رسیدن به آن تاریخ قرارداد جدیدی انجام شود.
این اظهارات ظریف البته از چند نظر تأمل‌برانگیز است:
نخست آنکه مطابق بند ۲۱ این قرارداد که در ۱۲ مارس ۲۰۰۱ میان سید‌محمد خاتمی و ولادیمیر پوتین منعقد شده است،‌ به صورت خودکار برای پنج سال دیگر تمدید می‌شود؛ مگر آنکه هریک از طرفین یک سال پیش از انقضای آن به صورت کتبی انصراف خود را اعلام کنند. موضوع مهم دیگر این است که این قرارداد در شرایطی با دولت روسیه امضا شده که از یک سو در زمان دولت اصلاحات ایران و اروپا، کشورهای عربی حاشیه خلیج ‌فارس، چین و دیگر بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی در نقطه طلایی و شکوفایی خویش در سیاست خارجی بودند و از سوی دیگر ولادیمیر پوتین تنها یک سال از ریاست‌جمهوری‌اش بر کشور روسیه می‌گذشت که سال‌های سخت بحران را سپری کرده بود؛ بدیهی است که ایران در آن موقعیت، به‌مراتب قدرت چانه‌زنی بسیار بالایی داشت که ماحصل آن عقد چنین قرارداد منحصر‌به‌فردی شده است که بدون آنکه امتیازی بدهد، ضمانت‌های چشمگیری در حوزه‌های امنیتی و سیاسی کسب کرده و در گسترش روابط فرهنگی و اقتصادی گام برداشته که نتیجه آن شکوفایی تراز تجاری در روابط تهران - مسکو شده است که دیگر پس از آن تکرار نشد و به طور مشخص در دولت روحانی با افول مواجه شد. اکنون باید به انتظار نشست که آیا وزارت خارجه ظریف موفق می‌شود در یک سال باقی‌مانده، خرگوش‌(های) مد‌نظر خود را در دیپلماسی صید کند؟

روس‌ها ضرب‌المثل معروفی دارند که می‌گوید وقتی دو خرگوش را دنبال می‌کنی، هیچ‌کدام را نمی‌توانی بگیری. به نظر می‌رسد این نکته در روابط بین‌الملل نیز صدق می‌کند؛ از‌این‌رو بعید است که دولتی سودای کسب منافع حداکثری در سر داشته باشد؛ اما ستاره راهبردی یا همان سند یا بهتر بگوییم یک دکترین سیاست خارجی مشخص بر‌اساس منافع ملی و مبتنی بر دیگاه واقع‌گرایی نداشته باشد؛ موضوعی که برایند آن می‌شود یک روز نگاه به غرب و فردا روزی راهنما برای چرخش به شرق. تا حد چشمگیری می‌توان گفت این موضوع در دستگاه دیپلماسی محمد‌جواد ظریف در سال‌های اخیر نیز به‌خوبی ظهور و بروز کرده است؛ چرا‌که تمام سیاست خارجی یک کشور خلاصه شد در یک کلمه و سه پیشوند: تلاش برای امضای برجام، برجام و تلاش برای حفظ برجام. به موجب این رویکرد گام اول خلاصه شد در نگاه به آمریکا گام دوم در سپهری آرمان‌گرایانه، تمام موضوعات روابط بین‌الملل و عرصه دیپلماسی در نگاه به غرب خلاصه شد؛ اما گام سوم کنشی بسیار پرهیجان بود؛ تا‌آنجا‌که یکباره کدخدا شد آمریکای خبیث و از غرب، اروپایش ماند، راهبردی که در زمان اندکی غروب کرد تا دستگاه دیپلماسی در چرخشی، طلوع خویش را از شرق جست‌وجو ‌کند.

البته در میان فضای جامعه سیاست‌زده این روزگار، هر کسی از ظن خویش به تفسیر رویکرد سیاست خارجی دولت می‌پردازد؛ برخی نگاه به غرب آن را در راستای تأمین منافع ملی حداکثری می‌دانند و دلواپسانی چرخش به شرق را قهرمانانه می‌خوانند؛ اما در‌این‌میان این پرسش وجود دارد که کدام بازیگران موفق خواهند بود بیشترین منافع را برای تأمین امنیت ملی خود کسب کنند: آمریکا، اروپا، روسیه، چین یا ایران؟
اگرچه گزاره‌ای مشهور در عرصه روابط بین‌الملل حکمفرماست که هیچ دوست یا دشمن همیشگی‌اي وجود ندارد؛ اما این موضوع سبب نمی‌شود که کشورها در تعریف روابط خود مبتنی بر اسناد بالادستی راهبردی خویش سطح و نوع نگاه خود به دیگر بازیگران بین‌المللی را تعریف و برای آن سیاست‌گذاری نکنند. به طور مشخص اگر در این مجال بر روابط تهران - مسکو در سال‌های اخیر بپردازیم، به نظر می‌رسد دولت سرگیجه‌ای در روابط خویش با کرملین دارد.
با روی‌کار‌آمدن دولت حسن روحانی، او در جست‌وجوی روابط با غرب و به طور ویژه مذاکره با آمریکا بود تا موازنه قدرت در سیاست خارجی ایران با دیگر بازیگران بین‌المللی تحقق یابد؛ اما به نظر می‌رسد این کنش در روندی هیجانی قرار گرفت و برایند آن در کاهش چشمگیر تراز تجاری ایران و فدراسیون روسیه در سه سال‌ نخست دولت به‌خوبی مشخص شد؛ موضوعی که نشان می‌دهد تهران در تحقق موازنه مثبت میان ‌بازیگران شرق و غرب ناکام ماند. این روند همچنان نیز وجود دارد. با خروج آمریکا و عملیاتی‌نشدن اینستکس،‌ محمد‌جواد ظریف به مسکو سفر می‌کند و روسیه و چین را دوستان روزهای سخت خود می‌داند و از دوستان و شرکای پیشین خود شکایت می‌کند؛ اگرچه کرملین تأکید دارد که روسیه آتش‌نشان نیست؛ اما تلاش خود را برای حفظ برجام انجام می‌دهد،‌ ملاحظه‌ای که در آخرین دکترین سیاست خارجی روسیه نیز در بند مربوط به ایران تأکید شده است که مسکو بر حفظ و اجرای توافق جامع هسته‌ای ایران و ۱+۵ تلاش کند؛ چرا‌که به نظر می‌رسد مسکو خروج ایران از این توافق‌نامه را مساوی با برهم‌خوردن نظم منطقه می‌داند و در مسیر موازنه تهدید، همه تلاش خود را برای حفظ آن انجام می‌دهد و همواره مقامات ارشد این کشور نظیر پوتین و لاوروف با همتایان آمریکایی، اروپایی و چینی خود برای جلوگیری از برهم‌خوردن آن، مذاکره و گفت‌وگو می‌کنند.
اما در‌این‌میان گویا ظریف همچنان نگاه به غرب دارد و امیدش به انتخابات آمریکاست تا جو بایدن سکان قدرت را در دست بگیرد؛ شاید از همین منظر باشد که از یک سو مذاکراتی با چین و روسیه انجام می‌شود و از سوی دیگر به غرب این پیام را بدهد که اگر با شرایط مد‌نظر ما وارد مذاکره نشوید، گزینه‌های دیگري نیز روی میز داریم که ماحصل آن می‌تواند قراردادهای بیست‌و‌چند‌ساله با روسیه و چین باشد. البته در‌این‌میان نیز باید بر این موضوع توجه داشت که کدام بازیگران در نهایت از این تاکتیک موازنه مثبت ایران بیشتر منتفع خواهند شد؟
از سوی دیگر برایند این شرایط می‌تواند نوعی بی‌اعتمادی از سوی هر‌یک از طرفین ایجاد کند. به‌عنوان مثال پس از آنکه در ماه گذشته افکار عمومی در تقابل با قرارداد ۲۵‌ساله با چین قرار گرفت و اظهارات ضد‌و‌نقیضی درباره آن منتشر شد، ظریف هفته گذشته در سفر خود به مسکو در پاسخ به خبرنگار ایرنا درباره تمدید قرارداد ۲۰‌ساله با روسیه تأکید می‌کند که این موضوع در دستور کار است و اگر دوستان روس موافقت داشته باشند، ‌ما آمادگی قرارداد بلند‌مدت دیگری را نیز داریم. او در گفت‌وگویی دیگر معتقد است تمدید اتوماتیک قرارداد با نوع روابط کنونی ایران و روسیه سازگار نیست و توافق شده است تا پیش از رسیدن به آن تاریخ قرارداد جدیدی انجام شود.
این اظهارات ظریف البته از چند نظر تأمل‌برانگیز است:
نخست آنکه مطابق بند ۲۱ این قرارداد که در ۱۲ مارس ۲۰۰۱ میان سید‌محمد خاتمی و ولادیمیر پوتین منعقد شده است،‌ به صورت خودکار برای پنج سال دیگر تمدید می‌شود؛ مگر آنکه هریک از طرفین یک سال پیش از انقضای آن به صورت کتبی انصراف خود را اعلام کنند. موضوع مهم دیگر این است که این قرارداد در شرایطی با دولت روسیه امضا شده که از یک سو در زمان دولت اصلاحات ایران و اروپا، کشورهای عربی حاشیه خلیج ‌فارس، چین و دیگر بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی در نقطه طلایی و شکوفایی خویش در سیاست خارجی بودند و از سوی دیگر ولادیمیر پوتین تنها یک سال از ریاست‌جمهوری‌اش بر کشور روسیه می‌گذشت که سال‌های سخت بحران را سپری کرده بود؛ بدیهی است که ایران در آن موقعیت، به‌مراتب قدرت چانه‌زنی بسیار بالایی داشت که ماحصل آن عقد چنین قرارداد منحصر‌به‌فردی شده است که بدون آنکه امتیازی بدهد، ضمانت‌های چشمگیری در حوزه‌های امنیتی و سیاسی کسب کرده و در گسترش روابط فرهنگی و اقتصادی گام برداشته که نتیجه آن شکوفایی تراز تجاری در روابط تهران - مسکو شده است که دیگر پس از آن تکرار نشد و به طور مشخص در دولت روحانی با افول مواجه شد. اکنون باید به انتظار نشست که آیا وزارت خارجه ظریف موفق می‌شود در یک سال باقی‌مانده، خرگوش‌(های) مد‌نظر خود را در دیپلماسی صید کند؟

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها