|

الزامات کارآمدی وقف

محمدحسین شریف‌زادگان*

خبر وقف عرصه‌های طبیعی بخشی از مهم‌ترین اقلیم سرزمین ایران، کوه دماوند، واکنش‌ اجتماعی منفی‌ای در افکار عمومی ایران ایجاد کرد. این واکنش دوسویه بود؛ هم تعجب و اعتراض از واگذارکردن منابع طبیعی و اموال عمومی و هم بدبینی به امر وقف.

امروزه عرصه‌های طبیعی، محیط زیست و اکولوژی طبیعی، بستر، زمینه‌ها و شالوده‌های اصلی همه نوع فعالیت در سرزمین اعم از صنعت، کشاورزی، خدمات و حتی حیات شهری و منطقه‌ای است. همچنین پایداری در بستر محیط طبیعی پدیده‌ای است که همه فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی در زیر چتر آن مجاز می‌شود. پایداری به آن معنی است که به اندازه‌ای می‌توانیم از منابع طبیعی شامل عرصه‌های جنگل و مرتع، خاک و منابع آب‌های تجدیدشونده و نهایتا اکولوژی محیطی در امر توسعه استفاده کنیم که سر‌جمع تراز منابع آن برای انتقال به آیندگان همواره منفی نباشد؛ بنابراین اهمیت منابع طبیعی، به‌ویژه جنگل و مرتع را می‌توان در چارچوب زمینه‌ها و شالوده اکولوژیک و پایداری محیطی برای توسعه و زیست انسانی و اجتماعی ارزیابی کرد. حال هرگونه دست‌اندازی در منابع طبیعی کاری ناپسند و علیه زیست انسانی و اجتماعی و توسعه پایدار سرزمین ایران است. از سوی دیگر، وقف به‌خاطر دولتی‌کردن آن، تلقی سنتی و ایستا جلوه کرده است. درحالی‌که وقف یکی از سنت‌هایی است که می‌تواند در جهان مدرن امروز، به‌روزرسانی شده و به‌عنوان تجهیز منابع بخش عمومی و تقویت سیاست اجتماعی مورد بهره‌مندی قرار گیرد. سنت وقف در چارچوب حکمت خسروانی در دوران باستان حداقل در دوران ساسانیان وجود داشته و سپس به‌واسطه آنکه سنتی است اسلامی، در ایران به‌طور گسترده‌ای از آن استفاده شده است. صاحبان مال و ثروت بخشی از اموال خود را برای اهداف اجتماعی و انسانی وقف می‌کنند، بدین معنی که هم مالکیت و هم استفاده از آن را عمدتا به‌نفع عموم مردم واگذار و وقف می‌کنند. مدارس، آب‌انبارها، تأمین آب از طریق قنات، بیمارستان‌ها و مراکز دینی و زیارتی بخش‌های مهمی از اهداف وقف در ایران بوده است. حتی دانشگاه‌های جندی‌شاپور و ری که جزء مهم‌ترین دانشگاه‌های زمان خود بوده‌اند، از طریق وقف اداره می‌شدند. خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی، وزیر آگاه و کاردان غازان‌خان با توجه به نفوذ خود، اولین پارک علمی، پژوهشی و آموزشی جهان را در ربع رشیدی تبریز در قرن ششم هجری، یعنی در قرن دوازدهم میلادی که در اروپا جز معدودی دانشگاه وجود نداشت، بنا نهاد. این تأسیسات عظیم و دقیق علمی براساس وقف‌نامه‌ای که خواجه به دست خود نگاشته بود، اداره می‌شد و از سراسر ایران املاک و مؤسساتی وقفی، تأمین منابع برای اداره این پارک عظیم علمی را که متشکل از همه رشته‌های فیزیک، شیمی، پزشکی و فلسفه و دین و عرفان با دانشمندانی از ایران و هند و چین بوده است، برعهده داشته‌اند. حتی برای تأمین غذای مناسب بیماران بیمارستان ربع رشیدی طبق وقف‌نامه مذکور مجتمع‌های وقفی در چندین روستا جوجه مرغ تولید می‌کردند.‌امروزه وقف در اروپا، آمریکا، ترکیه، مصر، کویت و دیگر کشورها با شرایط روز خود را تطبیق داده است. دانشگاه‌هایی مثل هاروارد و استنفورد در آمریکا و آکسفورد و کمبریج در انگلستان که هر ساله جزء اولین تا پنجمین دانشگاه‌های معتبر جهان هستند، براساس سنت وقف ولی در قالبی مدرن و امروزی اداره می‌شوند.

هزاران طرح تحقیقاتی در بخش‌های مختلف پزشکی، علوم و مهندسی با پشتیبانی از منابع وقف به انجام می‌رسد و حتی خرید یک یا چند کتاب علمی در دانشگاه‌های معتبری چون دانشگاه لندن براساس وقف سالانه یک انسان خیر، خریداری و خوانده می‌شود. وقف یک سنت بسیار زیبا ناشی از بخشش انسان‌ها برای برپاداشتن «خیر اجتماعی» است که همواره در حال زایش و تکرار است به همین دلیل آن را «خیر اجتماعی مستمر» می‌نامند. زمانی شرایط لازم برای پیدایش وقف ایجاد می‌شود که جامعه از خود ظرفیتی نشان دهد که صاحبان ثروت اعتماد کرده و اموال خود را وقف کنند؛ بنابرین زمانی که سرمایه اجتماعی حداقل در بعد اعتماد آن در جامعه افزایش می‌یابد، بستر ظهور وقف فراهم می‌شود و درحالی‌که زوال سرمایه اجتماعی مشاهده می‌شود، وقف نیز رنگ می‌بازد. در ایران با دولتی‌کردن وقف، عدم شفافیت، نداشتن ابتکار در تنوع بخشی به کارکرد آن به‌عنوان تأمین‌کننده منابع بخش عمومی، به‌خصوص در دانشگاه‌ها، مراکز علمی و فرهنگی، سنت شایسته وقف در نهان‌خانه فراموشی، و ناکارآمدی گرفتار شده است و این خود از مصادیق کاهش سرمایه اجتماعی در این حوزه است. در فرهنگ اسلامی وقف عبادت شورانگیزی است که از جایی صادر می‌شود که انسان‌ها اموال و ثروتی را که دوست می‌دارند، می‌بخشند و درست نقطه عزیمت آن بخشش چیزی است که آدمیان به آن دلبسته‌اند، این مهم‌ترین عنصر بالابردن کرامت انسانی، ایثار و اخلاق اجتماعی است.
حال ما در ایران با این ظرفیت انسانی و اخلاق اجتماعی و مدنی خود چه کرده‌ایم که دست بردن به منابع طبیعی علیه توسعه سرزمینی ایران که مورد علاقه همه مردم و ایران‌دوستان است با یک امر کارآمد که تولیدکننده خیر اجتماعی است همراه کرده‌ایم و در این واقعه هم به محیط زیست و اکولوژی ایران به‌عنوان شالوده توسعه ستم کرده‌ایم و هم به وقف این سنت پسندیده فرهنگ ایران‌. با این کار هم سرمایه اجتماعی جامعه را کاهش داده‌ایم و هم توسعه پایدار را به خطر افکنده‌ایم و هم وقف را در جامعه بد جلوه داده‌ایم. چرا سنت وقف در ایران رنگ باخته است؟ به خاطر همین وقایع نظیر وقف عرصه‌های عمومی منابع طبیعی که جذابیت و اصالت وقف را درجامعه زیر سؤال می‌برد. در حیرتم چرا دستگاه‌های متولی وقف، صاحب‌نظران و اندیشمندانی که کارآمدی وقف در جامعه را می‌دانند، فریاد نمی‌زنند و این آفتی را که بر دامن وقف نشسته، نمی‌پالایند؟
در پایان همواره معتقدم که وقف را باید از اسارت دولتی‌بودن، غیرشفاف‌بودن، کهنگی و در چارچوب‌های تعریف‌شده رسمی آزاد كرد و به‌عنوان یک سیاست اجتماعی ریشه‌دار و کارآمد به صحنه حل معضلات اجتماعی جامعه ایران که سخت به «خیر اجتماعی» آن نیازمند است، درآورد. باید نهادی عمومی و پاسخ‌گو و غیردولتی آن را مدیریت و هدایت کند و در آن صورت ترس مردم از قرارگرفتن اموال وقفی‌شان در دست سازمان‌های دولتی کاهیده خواهد شد و اعتماد مردم به وقف، می‌تواند امر «خیر اجتماعی» را افزون کند. عموم مردم درکی کمتر از حاکمان و دولت‌مداران ندارند. می‌اندیشند که چرا مال ارزشمند خود را وقف کنند و به جاهایی متصل شوند که شفافیت و پاسخ‌گویی لازم را ندارند و به‌جای آنکه وقف کرده و «خیر مستمر» را نصیب خود کنند، به خیرات روزمره بسنده می‌کنند تا از کارآمدی بخشش خود اطمینان داشته باشند.

خبر وقف عرصه‌های طبیعی بخشی از مهم‌ترین اقلیم سرزمین ایران، کوه دماوند، واکنش‌ اجتماعی منفی‌ای در افکار عمومی ایران ایجاد کرد. این واکنش دوسویه بود؛ هم تعجب و اعتراض از واگذارکردن منابع طبیعی و اموال عمومی و هم بدبینی به امر وقف.

امروزه عرصه‌های طبیعی، محیط زیست و اکولوژی طبیعی، بستر، زمینه‌ها و شالوده‌های اصلی همه نوع فعالیت در سرزمین اعم از صنعت، کشاورزی، خدمات و حتی حیات شهری و منطقه‌ای است. همچنین پایداری در بستر محیط طبیعی پدیده‌ای است که همه فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی در زیر چتر آن مجاز می‌شود. پایداری به آن معنی است که به اندازه‌ای می‌توانیم از منابع طبیعی شامل عرصه‌های جنگل و مرتع، خاک و منابع آب‌های تجدیدشونده و نهایتا اکولوژی محیطی در امر توسعه استفاده کنیم که سر‌جمع تراز منابع آن برای انتقال به آیندگان همواره منفی نباشد؛ بنابراین اهمیت منابع طبیعی، به‌ویژه جنگل و مرتع را می‌توان در چارچوب زمینه‌ها و شالوده اکولوژیک و پایداری محیطی برای توسعه و زیست انسانی و اجتماعی ارزیابی کرد. حال هرگونه دست‌اندازی در منابع طبیعی کاری ناپسند و علیه زیست انسانی و اجتماعی و توسعه پایدار سرزمین ایران است. از سوی دیگر، وقف به‌خاطر دولتی‌کردن آن، تلقی سنتی و ایستا جلوه کرده است. درحالی‌که وقف یکی از سنت‌هایی است که می‌تواند در جهان مدرن امروز، به‌روزرسانی شده و به‌عنوان تجهیز منابع بخش عمومی و تقویت سیاست اجتماعی مورد بهره‌مندی قرار گیرد. سنت وقف در چارچوب حکمت خسروانی در دوران باستان حداقل در دوران ساسانیان وجود داشته و سپس به‌واسطه آنکه سنتی است اسلامی، در ایران به‌طور گسترده‌ای از آن استفاده شده است. صاحبان مال و ثروت بخشی از اموال خود را برای اهداف اجتماعی و انسانی وقف می‌کنند، بدین معنی که هم مالکیت و هم استفاده از آن را عمدتا به‌نفع عموم مردم واگذار و وقف می‌کنند. مدارس، آب‌انبارها، تأمین آب از طریق قنات، بیمارستان‌ها و مراکز دینی و زیارتی بخش‌های مهمی از اهداف وقف در ایران بوده است. حتی دانشگاه‌های جندی‌شاپور و ری که جزء مهم‌ترین دانشگاه‌های زمان خود بوده‌اند، از طریق وقف اداره می‌شدند. خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی، وزیر آگاه و کاردان غازان‌خان با توجه به نفوذ خود، اولین پارک علمی، پژوهشی و آموزشی جهان را در ربع رشیدی تبریز در قرن ششم هجری، یعنی در قرن دوازدهم میلادی که در اروپا جز معدودی دانشگاه وجود نداشت، بنا نهاد. این تأسیسات عظیم و دقیق علمی براساس وقف‌نامه‌ای که خواجه به دست خود نگاشته بود، اداره می‌شد و از سراسر ایران املاک و مؤسساتی وقفی، تأمین منابع برای اداره این پارک عظیم علمی را که متشکل از همه رشته‌های فیزیک، شیمی، پزشکی و فلسفه و دین و عرفان با دانشمندانی از ایران و هند و چین بوده است، برعهده داشته‌اند. حتی برای تأمین غذای مناسب بیماران بیمارستان ربع رشیدی طبق وقف‌نامه مذکور مجتمع‌های وقفی در چندین روستا جوجه مرغ تولید می‌کردند.‌امروزه وقف در اروپا، آمریکا، ترکیه، مصر، کویت و دیگر کشورها با شرایط روز خود را تطبیق داده است. دانشگاه‌هایی مثل هاروارد و استنفورد در آمریکا و آکسفورد و کمبریج در انگلستان که هر ساله جزء اولین تا پنجمین دانشگاه‌های معتبر جهان هستند، براساس سنت وقف ولی در قالبی مدرن و امروزی اداره می‌شوند.

هزاران طرح تحقیقاتی در بخش‌های مختلف پزشکی، علوم و مهندسی با پشتیبانی از منابع وقف به انجام می‌رسد و حتی خرید یک یا چند کتاب علمی در دانشگاه‌های معتبری چون دانشگاه لندن براساس وقف سالانه یک انسان خیر، خریداری و خوانده می‌شود. وقف یک سنت بسیار زیبا ناشی از بخشش انسان‌ها برای برپاداشتن «خیر اجتماعی» است که همواره در حال زایش و تکرار است به همین دلیل آن را «خیر اجتماعی مستمر» می‌نامند. زمانی شرایط لازم برای پیدایش وقف ایجاد می‌شود که جامعه از خود ظرفیتی نشان دهد که صاحبان ثروت اعتماد کرده و اموال خود را وقف کنند؛ بنابرین زمانی که سرمایه اجتماعی حداقل در بعد اعتماد آن در جامعه افزایش می‌یابد، بستر ظهور وقف فراهم می‌شود و درحالی‌که زوال سرمایه اجتماعی مشاهده می‌شود، وقف نیز رنگ می‌بازد. در ایران با دولتی‌کردن وقف، عدم شفافیت، نداشتن ابتکار در تنوع بخشی به کارکرد آن به‌عنوان تأمین‌کننده منابع بخش عمومی، به‌خصوص در دانشگاه‌ها، مراکز علمی و فرهنگی، سنت شایسته وقف در نهان‌خانه فراموشی، و ناکارآمدی گرفتار شده است و این خود از مصادیق کاهش سرمایه اجتماعی در این حوزه است. در فرهنگ اسلامی وقف عبادت شورانگیزی است که از جایی صادر می‌شود که انسان‌ها اموال و ثروتی را که دوست می‌دارند، می‌بخشند و درست نقطه عزیمت آن بخشش چیزی است که آدمیان به آن دلبسته‌اند، این مهم‌ترین عنصر بالابردن کرامت انسانی، ایثار و اخلاق اجتماعی است.
حال ما در ایران با این ظرفیت انسانی و اخلاق اجتماعی و مدنی خود چه کرده‌ایم که دست بردن به منابع طبیعی علیه توسعه سرزمینی ایران که مورد علاقه همه مردم و ایران‌دوستان است با یک امر کارآمد که تولیدکننده خیر اجتماعی است همراه کرده‌ایم و در این واقعه هم به محیط زیست و اکولوژی ایران به‌عنوان شالوده توسعه ستم کرده‌ایم و هم به وقف این سنت پسندیده فرهنگ ایران‌. با این کار هم سرمایه اجتماعی جامعه را کاهش داده‌ایم و هم توسعه پایدار را به خطر افکنده‌ایم و هم وقف را در جامعه بد جلوه داده‌ایم. چرا سنت وقف در ایران رنگ باخته است؟ به خاطر همین وقایع نظیر وقف عرصه‌های عمومی منابع طبیعی که جذابیت و اصالت وقف را درجامعه زیر سؤال می‌برد. در حیرتم چرا دستگاه‌های متولی وقف، صاحب‌نظران و اندیشمندانی که کارآمدی وقف در جامعه را می‌دانند، فریاد نمی‌زنند و این آفتی را که بر دامن وقف نشسته، نمی‌پالایند؟
در پایان همواره معتقدم که وقف را باید از اسارت دولتی‌بودن، غیرشفاف‌بودن، کهنگی و در چارچوب‌های تعریف‌شده رسمی آزاد كرد و به‌عنوان یک سیاست اجتماعی ریشه‌دار و کارآمد به صحنه حل معضلات اجتماعی جامعه ایران که سخت به «خیر اجتماعی» آن نیازمند است، درآورد. باید نهادی عمومی و پاسخ‌گو و غیردولتی آن را مدیریت و هدایت کند و در آن صورت ترس مردم از قرارگرفتن اموال وقفی‌شان در دست سازمان‌های دولتی کاهیده خواهد شد و اعتماد مردم به وقف، می‌تواند امر «خیر اجتماعی» را افزون کند. عموم مردم درکی کمتر از حاکمان و دولت‌مداران ندارند. می‌اندیشند که چرا مال ارزشمند خود را وقف کنند و به جاهایی متصل شوند که شفافیت و پاسخ‌گویی لازم را ندارند و به‌جای آنکه وقف کرده و «خیر مستمر» را نصیب خود کنند، به خیرات روزمره بسنده می‌کنند تا از کارآمدی بخشش خود اطمینان داشته باشند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها