|

گفت‌وگو با سهيلا ترابي ‌فارساني درباره انقلاب مشروطه:

مشروطیت پیروزی نوگرایی در جامعه‌ای پیشامدرن بود

گروه اندیشه: بیش از صدوده سال از انقلاب مشروطه می‌گذرد و بحث درباره این مهم‌ترین رخداد تاریخ معاصر ایران از جنبه‌های مختلف همچنان بین مورخان ادامه دارد. به مناسبت سالگرد انقلاب مشروطه با سهیلا ترابی‌فارسانی گفت‌وگویی مکتوب کردیم. او استاد تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی نجف‌آباد است و حوزه پژوهشی‌اش تاریخ معاصر ایران (قاجار، مشروطیت، پهلوی)، تاریخ اجتماعی ایران، تاریخ آموزش در ایران و جامعه‌شناسی تاریخی ایران است. ترابی‌فارسانی نویسنده کتاب‌هایی همچون «تجار»، «مشروطیت و دولت مدرن» (نشر تاریخ ایران، 1384)، «زن ایرانی در گذار از سنت به مدرن» (انتشارات نیلوفر، 1397)، «اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی» (انتشارات سازمان اسناد ملی ایران، 1378) است و ترجمه آثاری مثل طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب در ایران تألیف احمد اشرف و علی بنوعزیزی (نشر نیلوفر، 1387) و مقالاتی در جامعه‌شناسی سیاسی ایران تألیف یرواند آبراهامیان (نشر شیرازه، 1376) را در کارنامه خود دارد. ترابی‌فارسانی در گفت‌وگوی پیش‌رو معتقد است که در تحولات اجتماعی و سیاسی نمی‌توان نقطه‌ای را برای شکست در نظر گرفت و انقلاب‌ها نیز مانند تمامی تحولات اجتماعی و سیاسی در روند حرکتی خود به سمت اهداف‌شان پیش می‌روند. بنابراین به گمان او مشروطیت هرچند در سال‌های پس از پیروزی نتوانست به‌تمامی به اهداف مورد نظر خود دست یابد، اما در مسیر حرکت دستاوردهای درخور‌توجهی را به دست آورد.

‌ ریشه‌های شکل‌گیری انقلاب مشروطه و مطالبات اصلی آن چه بود؟ دلایل آن بیشتر سیاسی بود، اقتصادی یا فرهنگی؟ آیا اصلا می‌توان این رویداد را یک انقلاب دانست؟
شکل‌گیری انقلاب مشروطه حاصل تعارض سنت و مدرن در دوره قاجار بوده است. ابعاد گوناگون اجتماعی ازجمله تحولات سیاسی، حضور قدرت خارجی و ورود سرمایه‌های خارجی به کشور زمینه‌های تغییراتی را در دوره قاجار فراهم کرد که از آن به‌عنوان ورود نوگرایی یا مدرنیسم به ایران یاد کرده‌اند. تحولات اقتصادی در آغاز به دنبال عصر امتیازات ایجاد شد که زمینه‌های دگرگونی اقتصادی را فراهم کرد. تغییرات اقتصادی زمینه دگرگونی‌های سیاسی و اجتماعی را به همراه داشت. ازاین‌رو می‌توان گفت جنبش مشروطه حاصل دگرگونی‌های عمیق و همه‌جانبه در جامعه عصر قاجار بوده است. به دنبال تغییرات گوناگونی که در کشور ایجاد شد ضرورت ایجاد تغییرات سیاسی نیز فراهم شد. ازاین‌رو برخی از سیاست‌مداران اصلاح‌گرا به‌ دنبال تغییرات سیاسی برآمدند. میرزا تقی‌خان امیرکبیر، میرزا حسین‌خان سپهسالار و امین‌الدوله از اصلاح‌گرانی بودند که کوشیدند بخشی از این تغییرات ضروری را ایجاد کنند. اما از آنجا که هم سیاست‌مداران محافظه‌کار و هم بدنه جامعه در مقابل این تغییرات یا ایستادگی کردند یا همراه نبودند، این اصلاحات به نتیجه مطلوب نرسید. ازاین‌رو، تعارضات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هر روز پیچیده‌تر و بی‌پاسخ‌تر باقی ماند. تعارضات به‌تدریج به بدنه جامعه منتقل شد و کلیت جامعه را به سوی انقلاب کشاند. درباره اینکه آیا می‌توان مشروطیت را انقلاب نامید باید گفت که برخی از پژوهشگران با به‌کارگیری انقلاب برای مشروطیت موافق نبودند. اما از آنجایی که مفهوم انقلاب به معنی دگرگونی‌های همه‌جانبه است باید گفت که مشروطیت زمینه این دگرگونی‌ها را فراهم کرد. ازاین‌رو به‌کاربردن واژه انقلاب نادرست نیست. اما برای آنکه همه موافقان و مخالفان را بتوان پوشش داد می‌توان از واژه جنبش برای این تغییرات استفاده کرد اما نظر شخصی من آن است که می‌توان واژه انقلاب را برای مشروطیت به کار برد؛ چراکه حقیقتا دگرگونی‌های همه‌جانبه‌ای در این دوران به وقوع پیوسته است. در واقع می‌توان گفت که مشروطیت پیروزی نوگرایی در جامعه‌ای پیشامدرن بود.
‌ دستاوردهای انقلاب مشروطه چه بود؟ برخی آن را انقلابی شکست‌خورده می‌دانند و برخی با این نظر مخالف‌اند. نظر شما چیست؟
کسان بسیاری مشروطیت را پروژه‌ای شکست‌خورده می‌دانند و معتقدند که مشروطیت به اهداف خود دست نیافت. به گمان من در تحولات اجتماعی و سیاسی نمی‌توان نقطه‌ای را برای پیروزی یا شکست در نظر گرفت. انقلاب‌ها نیز مانند تمامی تحولات اجتماعی و سیاسی در روند حرکتی خود به سمت اهداف‌شان پیش می‌روند. بنابراین به گمان من مشروطیت هرچند در سال‌های پس از پیروزی نتوانست به‌تمامی به اهداف مورد نظر خود دست یابد، اما در مسیر حرکت دستاوردهای درخور‌توجهی را به دست آورد. اگر بخواهم نظریه‌ای را برای این مقطع تاریخ ایران در نظر بگیرم می‌توانم از واژه هابرماس استفاده کنم و بگویم که مشروطیت پروژه‌ای ناتمام بود که در سال‌ها و دهه‌های بعد به سمت اهداف خود حرکت کرد. البته نمی‌توان گفت که به‌تمامی به همه اهداف خود دست یافت اما در حرکت‌های اجتماعی مسیر بیش از رسیدن به هدف اهمیت دارد زیرا در مسیر جامعه و دولت تجربه‌هایی را کسب می‌کنند که به دگرگونی‌های آنها در درازمدت خواهد انجامید. بنابراین در سال‌ها و دهه‌های بعد دیگر نه آن مردم همان بودند که پیش از مشروطیت بودند و نه آن دولت را می‌توان با دولت‌های قبل از مشروطه یکی دانست. در مسیر دگرگونی‌هایی رخ می‌دهد که مسیری تکاملی است و جامعه برای رسیدن به اهداف خود باید این مراحل را طی کند و این نیز مسیری بود که جنبش مشروطیت طی کرد. مفاهیمی همچون برابری، برادری، آزادی، عدالت و اهدافی همچون دولت متمرکز قانون‌مدار، نهادهای مدرن و مردم‌سالاری از مفاهیم و اهدافی بود که هر‌چند به تمامی و به‌درستی در سال‌های بعد از مشروطه به دست نیامد، اما زمینه‌های دگرگونی، رشد و تکامل اجتماعی و سیاسی کشور را فراهم کرد.
‌ در انقلاب مشروطه چه اقشار و طبقاتی حضور داشتند؟ نقش دولت‌های خارجی در این انقلاب چه بود؟
تحولات جهانی هم‌زمان با جنبش مشروطه به وقوع پیوسته بود. در بیشتر کشورها زمینه این دگرگونی‌ها ایجاد شده بود و بنابراین مشروطیت حاصل یک ضرورت جهانی بود. در دهه‌های قبل از انقلاب مشروطه قدرت روسیه و نفوذ آن در ایران گسترش یافته بود و روسیه به سلطنت و شاه نزدیک بود و بنابراین قدرت دیگر یعنی انگلستان خواهان کاهش قدرت سلطنت بود. از آنجا که دو قدرت روسیه و انگلستان در آن زمان در رقابت دائم اقتصادی و سیاسی با یکدیگر بودند بنابراین روسیه خواهان حفظ وضع موجود و انگلستان خواهان تغییرات سیاسی بود. اما جامعه ایران به دلیل بحران‌های داخلی و تعارضات پاسخ‌نداده همه‌جانبه به سمت اعتراضات داخلی پیش رفت. عدم پیروزی اصلاح‌گرایان منجر به کشاندن تعارضات به بدنه جامعه شد و در نتیجه نارضایتی‌ها گسترده و همه‌جانبه شد. ازاین‌رو جامعه را به سمت انقلاب کشاند. در این تغییرات همان‌طور که گفته شد دولت انگلستان همراه با تغییرات و دولت روسیه مخالف تغییرات بود. گروه‌های اجتماعی تأثیرگذار در آغاز از پیوند سه طیف مؤثر اجتماعی در آن دوران یعنی تجار، روشنفکران و روحانیون به‌وجود آمد اما هرکدام از این اقشار فهم متفاوتی از آنچه به دنبال آن بودند در ذهن داشتند. در این مقطع و تا پیش از پیروزی مشروطیت با یکدیگر پیوند داشتند ولی پس از پیروزی جنبش مشروطه هر‌کدام به دنبال خواسته‌های ذهنی خود بودند. ازاین‌رو، پیوند و همبستگی خود با یکدیگر را از دست دادند.
‌ زنان چه نقشی در جنبش مشروطه داشتند و این انقلاب چه دستاوردهایی برای آنان داشت؟ علت نقش کم‌رنگ زنان در تاریخ‌نگاری مشروطه چیست؟
همان‌طور که در بیشتر پژوهش‌ها و منابع دوره مشروطه ذکر شده است، مشروطیت دستاوردی سیاسی به معنای عینی و واقعی و سریع‌الانتقال برای زنان به همراه نداشت، اما گفتمان حاصل از آن زمینه‌های فکری و اجتماعی را برای زنان مهیا کرد که در این فضای فرهنگی امکان تغییرات فرهنگی و اجتماعی جدیدی برای زنان مهیا شد. از این دستاوردها می‌‌توان به تأسیس مدارس دختران و اجباری‌شدن آموزش برای دختران و پسران که در مجلس دوم با تصویب قانون فرهنگ فراهم شد، نام برد. بنابراین مشروطیت برای زنان دستاورد سیاسی مثل امکان حق رأی و مشارکت سیاسی فراهم نکرد، اما امکاناتی که گفتمان مدرن برای زنان فراهم کرد زمینه آموزش‌های بعدی زنان را مهیا کرد. همچنین مجوز انتشار نشریات زنان که پس از مشروطیت صادر شد و بر این اساس نشریات مخصوص زنان که صاحب‌امتیاز و سردبیر آن زنان بودند، مجوز فعالیت گرفت. نشریات زنان در سال‌های پس از مشروطه تا اوایل دوره پهلوی مجوز انتشار گرفتند که در این نشریات زمینه‌های دگرگونی‌های فرهنگی و اجتماعی برای زنان تبلیغ و تشویق می‌شد. در این نشریات به آموزش دختران و تأسیس مدرسه‌های دخترانه تأکید فراوان می‌شد. بر توانمندسازی زنان تأکید شده بود و به‌تدریج علاوه ‌بر آموزش، بر حق رأی و حق انتخاب و حق شغل و مواردی از این دست، تأکید می‌شد که زمینه‌های توانمندسازی اجتماعی و فرهنگی زنان را فراهم می‌کرد. بنابراین به گمانم مشروطیت دستاورد سیاسی و حقوقی قابل قبولی برای زنان نداشت و امکان مشارکت سیاسی آنها را فراهم نکرد، ولی دستاوردهای فکری، فرهنگی و اجتماعی برای زنان به همراه داشت و مصداق آن نیز مدارس و نشریات زنان است که در این سال‌ها بنیان گذاشته شد. هر‌چند در مسیر تکوین و گسترش خود چالش‌های بسیاری نیز داشتند.‌
اینکه چرا در تاریخ‌نگاری مشروطه کمتر به زنان پرداخته شده، به این دلیل است که زنان در جامعه نیز کمتر حضور داشتند، هرچند در جنبش‌های نان و جنبش تنباکو ردپای حضور زنان به خوبی قابل مشاهده است و حتی در جنبش مشروطه نیز به حمایت‌های مالی زنان از بست‌نشینان و اعتراض‌های آنها به خروج روحانیون از شهر اشاره شده و حتی از زنانی یاد می‌شود که در درگیری‌های مسلحانه در جنبش با لباس مردانه حضور داشته‌اند که نشان‌دهنده توان بالقوه آنها برای حضور و تأثیرگذاری اجتماعی و سیاسی است، اما به این نکته واقع‌بینانه نیز باید اشاره کرد که زنانی که امکان مشارکت اجتماعی و سیاسی به آنها داده نشده بود و امکان آموزش فراگیر و تجربه و درک لازم برای فهم مسائل پیچیده اجتماعی و سیاسی نداشتند، در نتیجه اجازه حضور پررنگ در جامعه را نیز نداشته‌اند و ازاین‌رو است که مورد عنایت تاریخ‌نویسان نیز نبوده‌اند. از سوی دیگر، گفتمان حاکم بر جامعه و بینش و ذهنیت غالب بر افکار آن بوده که زنان را ناتوان می‌دیده‌اند و بنابراین در مواردی که به ضرورت انکارناپذیری دیده می‌شدند، در دیگر موارد به چشم مردان تاریخ‌نویس نمی‌آمده‌اند و اصلا مسئله ذهنی آنها نبودند که بتوانند آنها را ببینند و در گزارش‌های تاریخی‌شان به آنها بپردازند.

گروه اندیشه: بیش از صدوده سال از انقلاب مشروطه می‌گذرد و بحث درباره این مهم‌ترین رخداد تاریخ معاصر ایران از جنبه‌های مختلف همچنان بین مورخان ادامه دارد. به مناسبت سالگرد انقلاب مشروطه با سهیلا ترابی‌فارسانی گفت‌وگویی مکتوب کردیم. او استاد تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی نجف‌آباد است و حوزه پژوهشی‌اش تاریخ معاصر ایران (قاجار، مشروطیت، پهلوی)، تاریخ اجتماعی ایران، تاریخ آموزش در ایران و جامعه‌شناسی تاریخی ایران است. ترابی‌فارسانی نویسنده کتاب‌هایی همچون «تجار»، «مشروطیت و دولت مدرن» (نشر تاریخ ایران، 1384)، «زن ایرانی در گذار از سنت به مدرن» (انتشارات نیلوفر، 1397)، «اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی» (انتشارات سازمان اسناد ملی ایران، 1378) است و ترجمه آثاری مثل طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب در ایران تألیف احمد اشرف و علی بنوعزیزی (نشر نیلوفر، 1387) و مقالاتی در جامعه‌شناسی سیاسی ایران تألیف یرواند آبراهامیان (نشر شیرازه، 1376) را در کارنامه خود دارد. ترابی‌فارسانی در گفت‌وگوی پیش‌رو معتقد است که در تحولات اجتماعی و سیاسی نمی‌توان نقطه‌ای را برای شکست در نظر گرفت و انقلاب‌ها نیز مانند تمامی تحولات اجتماعی و سیاسی در روند حرکتی خود به سمت اهداف‌شان پیش می‌روند. بنابراین به گمان او مشروطیت هرچند در سال‌های پس از پیروزی نتوانست به‌تمامی به اهداف مورد نظر خود دست یابد، اما در مسیر حرکت دستاوردهای درخور‌توجهی را به دست آورد.

‌ ریشه‌های شکل‌گیری انقلاب مشروطه و مطالبات اصلی آن چه بود؟ دلایل آن بیشتر سیاسی بود، اقتصادی یا فرهنگی؟ آیا اصلا می‌توان این رویداد را یک انقلاب دانست؟
شکل‌گیری انقلاب مشروطه حاصل تعارض سنت و مدرن در دوره قاجار بوده است. ابعاد گوناگون اجتماعی ازجمله تحولات سیاسی، حضور قدرت خارجی و ورود سرمایه‌های خارجی به کشور زمینه‌های تغییراتی را در دوره قاجار فراهم کرد که از آن به‌عنوان ورود نوگرایی یا مدرنیسم به ایران یاد کرده‌اند. تحولات اقتصادی در آغاز به دنبال عصر امتیازات ایجاد شد که زمینه‌های دگرگونی اقتصادی را فراهم کرد. تغییرات اقتصادی زمینه دگرگونی‌های سیاسی و اجتماعی را به همراه داشت. ازاین‌رو می‌توان گفت جنبش مشروطه حاصل دگرگونی‌های عمیق و همه‌جانبه در جامعه عصر قاجار بوده است. به دنبال تغییرات گوناگونی که در کشور ایجاد شد ضرورت ایجاد تغییرات سیاسی نیز فراهم شد. ازاین‌رو برخی از سیاست‌مداران اصلاح‌گرا به‌ دنبال تغییرات سیاسی برآمدند. میرزا تقی‌خان امیرکبیر، میرزا حسین‌خان سپهسالار و امین‌الدوله از اصلاح‌گرانی بودند که کوشیدند بخشی از این تغییرات ضروری را ایجاد کنند. اما از آنجا که هم سیاست‌مداران محافظه‌کار و هم بدنه جامعه در مقابل این تغییرات یا ایستادگی کردند یا همراه نبودند، این اصلاحات به نتیجه مطلوب نرسید. ازاین‌رو، تعارضات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هر روز پیچیده‌تر و بی‌پاسخ‌تر باقی ماند. تعارضات به‌تدریج به بدنه جامعه منتقل شد و کلیت جامعه را به سوی انقلاب کشاند. درباره اینکه آیا می‌توان مشروطیت را انقلاب نامید باید گفت که برخی از پژوهشگران با به‌کارگیری انقلاب برای مشروطیت موافق نبودند. اما از آنجایی که مفهوم انقلاب به معنی دگرگونی‌های همه‌جانبه است باید گفت که مشروطیت زمینه این دگرگونی‌ها را فراهم کرد. ازاین‌رو به‌کاربردن واژه انقلاب نادرست نیست. اما برای آنکه همه موافقان و مخالفان را بتوان پوشش داد می‌توان از واژه جنبش برای این تغییرات استفاده کرد اما نظر شخصی من آن است که می‌توان واژه انقلاب را برای مشروطیت به کار برد؛ چراکه حقیقتا دگرگونی‌های همه‌جانبه‌ای در این دوران به وقوع پیوسته است. در واقع می‌توان گفت که مشروطیت پیروزی نوگرایی در جامعه‌ای پیشامدرن بود.
‌ دستاوردهای انقلاب مشروطه چه بود؟ برخی آن را انقلابی شکست‌خورده می‌دانند و برخی با این نظر مخالف‌اند. نظر شما چیست؟
کسان بسیاری مشروطیت را پروژه‌ای شکست‌خورده می‌دانند و معتقدند که مشروطیت به اهداف خود دست نیافت. به گمان من در تحولات اجتماعی و سیاسی نمی‌توان نقطه‌ای را برای پیروزی یا شکست در نظر گرفت. انقلاب‌ها نیز مانند تمامی تحولات اجتماعی و سیاسی در روند حرکتی خود به سمت اهداف‌شان پیش می‌روند. بنابراین به گمان من مشروطیت هرچند در سال‌های پس از پیروزی نتوانست به‌تمامی به اهداف مورد نظر خود دست یابد، اما در مسیر حرکت دستاوردهای درخور‌توجهی را به دست آورد. اگر بخواهم نظریه‌ای را برای این مقطع تاریخ ایران در نظر بگیرم می‌توانم از واژه هابرماس استفاده کنم و بگویم که مشروطیت پروژه‌ای ناتمام بود که در سال‌ها و دهه‌های بعد به سمت اهداف خود حرکت کرد. البته نمی‌توان گفت که به‌تمامی به همه اهداف خود دست یافت اما در حرکت‌های اجتماعی مسیر بیش از رسیدن به هدف اهمیت دارد زیرا در مسیر جامعه و دولت تجربه‌هایی را کسب می‌کنند که به دگرگونی‌های آنها در درازمدت خواهد انجامید. بنابراین در سال‌ها و دهه‌های بعد دیگر نه آن مردم همان بودند که پیش از مشروطیت بودند و نه آن دولت را می‌توان با دولت‌های قبل از مشروطه یکی دانست. در مسیر دگرگونی‌هایی رخ می‌دهد که مسیری تکاملی است و جامعه برای رسیدن به اهداف خود باید این مراحل را طی کند و این نیز مسیری بود که جنبش مشروطیت طی کرد. مفاهیمی همچون برابری، برادری، آزادی، عدالت و اهدافی همچون دولت متمرکز قانون‌مدار، نهادهای مدرن و مردم‌سالاری از مفاهیم و اهدافی بود که هر‌چند به تمامی و به‌درستی در سال‌های بعد از مشروطه به دست نیامد، اما زمینه‌های دگرگونی، رشد و تکامل اجتماعی و سیاسی کشور را فراهم کرد.
‌ در انقلاب مشروطه چه اقشار و طبقاتی حضور داشتند؟ نقش دولت‌های خارجی در این انقلاب چه بود؟
تحولات جهانی هم‌زمان با جنبش مشروطه به وقوع پیوسته بود. در بیشتر کشورها زمینه این دگرگونی‌ها ایجاد شده بود و بنابراین مشروطیت حاصل یک ضرورت جهانی بود. در دهه‌های قبل از انقلاب مشروطه قدرت روسیه و نفوذ آن در ایران گسترش یافته بود و روسیه به سلطنت و شاه نزدیک بود و بنابراین قدرت دیگر یعنی انگلستان خواهان کاهش قدرت سلطنت بود. از آنجا که دو قدرت روسیه و انگلستان در آن زمان در رقابت دائم اقتصادی و سیاسی با یکدیگر بودند بنابراین روسیه خواهان حفظ وضع موجود و انگلستان خواهان تغییرات سیاسی بود. اما جامعه ایران به دلیل بحران‌های داخلی و تعارضات پاسخ‌نداده همه‌جانبه به سمت اعتراضات داخلی پیش رفت. عدم پیروزی اصلاح‌گرایان منجر به کشاندن تعارضات به بدنه جامعه شد و در نتیجه نارضایتی‌ها گسترده و همه‌جانبه شد. ازاین‌رو جامعه را به سمت انقلاب کشاند. در این تغییرات همان‌طور که گفته شد دولت انگلستان همراه با تغییرات و دولت روسیه مخالف تغییرات بود. گروه‌های اجتماعی تأثیرگذار در آغاز از پیوند سه طیف مؤثر اجتماعی در آن دوران یعنی تجار، روشنفکران و روحانیون به‌وجود آمد اما هرکدام از این اقشار فهم متفاوتی از آنچه به دنبال آن بودند در ذهن داشتند. در این مقطع و تا پیش از پیروزی مشروطیت با یکدیگر پیوند داشتند ولی پس از پیروزی جنبش مشروطه هر‌کدام به دنبال خواسته‌های ذهنی خود بودند. ازاین‌رو، پیوند و همبستگی خود با یکدیگر را از دست دادند.
‌ زنان چه نقشی در جنبش مشروطه داشتند و این انقلاب چه دستاوردهایی برای آنان داشت؟ علت نقش کم‌رنگ زنان در تاریخ‌نگاری مشروطه چیست؟
همان‌طور که در بیشتر پژوهش‌ها و منابع دوره مشروطه ذکر شده است، مشروطیت دستاوردی سیاسی به معنای عینی و واقعی و سریع‌الانتقال برای زنان به همراه نداشت، اما گفتمان حاصل از آن زمینه‌های فکری و اجتماعی را برای زنان مهیا کرد که در این فضای فرهنگی امکان تغییرات فرهنگی و اجتماعی جدیدی برای زنان مهیا شد. از این دستاوردها می‌‌توان به تأسیس مدارس دختران و اجباری‌شدن آموزش برای دختران و پسران که در مجلس دوم با تصویب قانون فرهنگ فراهم شد، نام برد. بنابراین مشروطیت برای زنان دستاورد سیاسی مثل امکان حق رأی و مشارکت سیاسی فراهم نکرد، اما امکاناتی که گفتمان مدرن برای زنان فراهم کرد زمینه آموزش‌های بعدی زنان را مهیا کرد. همچنین مجوز انتشار نشریات زنان که پس از مشروطیت صادر شد و بر این اساس نشریات مخصوص زنان که صاحب‌امتیاز و سردبیر آن زنان بودند، مجوز فعالیت گرفت. نشریات زنان در سال‌های پس از مشروطه تا اوایل دوره پهلوی مجوز انتشار گرفتند که در این نشریات زمینه‌های دگرگونی‌های فرهنگی و اجتماعی برای زنان تبلیغ و تشویق می‌شد. در این نشریات به آموزش دختران و تأسیس مدرسه‌های دخترانه تأکید فراوان می‌شد. بر توانمندسازی زنان تأکید شده بود و به‌تدریج علاوه ‌بر آموزش، بر حق رأی و حق انتخاب و حق شغل و مواردی از این دست، تأکید می‌شد که زمینه‌های توانمندسازی اجتماعی و فرهنگی زنان را فراهم می‌کرد. بنابراین به گمانم مشروطیت دستاورد سیاسی و حقوقی قابل قبولی برای زنان نداشت و امکان مشارکت سیاسی آنها را فراهم نکرد، ولی دستاوردهای فکری، فرهنگی و اجتماعی برای زنان به همراه داشت و مصداق آن نیز مدارس و نشریات زنان است که در این سال‌ها بنیان گذاشته شد. هر‌چند در مسیر تکوین و گسترش خود چالش‌های بسیاری نیز داشتند.‌
اینکه چرا در تاریخ‌نگاری مشروطه کمتر به زنان پرداخته شده، به این دلیل است که زنان در جامعه نیز کمتر حضور داشتند، هرچند در جنبش‌های نان و جنبش تنباکو ردپای حضور زنان به خوبی قابل مشاهده است و حتی در جنبش مشروطه نیز به حمایت‌های مالی زنان از بست‌نشینان و اعتراض‌های آنها به خروج روحانیون از شهر اشاره شده و حتی از زنانی یاد می‌شود که در درگیری‌های مسلحانه در جنبش با لباس مردانه حضور داشته‌اند که نشان‌دهنده توان بالقوه آنها برای حضور و تأثیرگذاری اجتماعی و سیاسی است، اما به این نکته واقع‌بینانه نیز باید اشاره کرد که زنانی که امکان مشارکت اجتماعی و سیاسی به آنها داده نشده بود و امکان آموزش فراگیر و تجربه و درک لازم برای فهم مسائل پیچیده اجتماعی و سیاسی نداشتند، در نتیجه اجازه حضور پررنگ در جامعه را نیز نداشته‌اند و ازاین‌رو است که مورد عنایت تاریخ‌نویسان نیز نبوده‌اند. از سوی دیگر، گفتمان حاکم بر جامعه و بینش و ذهنیت غالب بر افکار آن بوده که زنان را ناتوان می‌دیده‌اند و بنابراین در مواردی که به ضرورت انکارناپذیری دیده می‌شدند، در دیگر موارد به چشم مردان تاریخ‌نویس نمی‌آمده‌اند و اصلا مسئله ذهنی آنها نبودند که بتوانند آنها را ببینند و در گزارش‌های تاریخی‌شان به آنها بپردازند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها