|

كورسو

گیسو فغفوری

همه آن چیزی كه از روزنامه‌نگاری یاد گرفته بودیم و یاد گرفتیم این بود كه «دانستن حق مردم است» اما حالا در مرداد 99 روزگار غریبی را پشت‌سر گذرانده‌ایم و در پیش داریم. ما و مردم هر روز با حجم زیاد اخباری روبه‌رو می‌شویم كه تلخی آن بر امیدواری غلبه دارد. تعداد اخبار و اتفاقات مهم روزانه آن‌قدر زیاد است كه مانند رگبار بر ذهن و فكر فرود می‌آید. همین امروز انفجاری كه در بیروت اتفاق افتاده، تعداد كشته‌شدگان كرونا در ایران، افزایش تعداد شهرهای با وضعیت قرمز و... .

و ما روزنامه‌نگاران می‌دانیم كه در كار و در حرفه‌مان نباید به احساسات خود میدان دهیم؛ چه حس ناامیدی، چه حس دلسردی، چه كمبود اعتماد‌به‌نفس و چه تحقیر و نادیده گرفته‌شدن!
بعد از اتفاقات آبان و آذر 98، هنگامی كه اینترنت قطع شد و اعتراضات شكل گرفت و در شرایطی قرار گرفتیم كه فقط ما با دنیای اطراف ارتباط داشتیم، وظیفه سنگینی بر عهده ما قرار گرفت؛ آیا توانستیم به‌خوبی ایفای نقش كنیم؟ تعداد زیادی گزارش میدانی در پوشش اتفاق نوشته شد، ماجرا با كشورهای متعدد مقایسه شد اما طبق تحقیقی كه انجمن صنفی روزنامه‌نگاران استان تهران انجام داد، در عملکرد رسانه‌هایی که برای تولید و پوشش خبری، تلاش‌هایی کردند، در شیوه انعکاس و صورت‌بندی مطالب، انتخاب تیترها و استفاده از عکس، «محافظه‌کاری» غالب است و پرسشگری «کم‌سو» و «بی‌رمق». در بیشتر مواقع منتظر اعلام رسمی نهادها مانده‌اند و به حضور افراد كم‌درآمد در این اعتراض‌ها كمتر توجه شده است و طبق این تحلیل «آبان 98 ایران تكان خورد و رسانه‌ها نه!».
اعتراضات بنزین ما را شگفت‌زده كرد، از خشمی كه عیان شد و از نحوه مقابله با آن جا خوردیم.
كمی بعدتر ضربه دیگری بر پیكره روزنامه‌نگاری مستقل زده شد. ماجرای پرواز اوكراین پدید آمد. رئیس‌جمهور 72 ساعت بعد فهمید، شوك پدیدآمده از این چندده ساعت مخفی‌كاری، بسیاری از مردم را نگران كرد و انتخاب بسیاری از روزنامه‌نگاران سكوت بود. از بین مردم كسانی اعتراض كردند. رفتارهایی كه با این فاجعه شد، روزنامه‌نگاران را «ناتوان» نشان داد؛ هم در برابر وجدان خودشان، هم در برابر خواسته مردم و آن چیزی كه آنها می‌خواستند.
بعدتر ماجرای كرونا پیش آمد، بازهم پنهان‌كاری بود اما این بار روزنامه‌نگاران دیگر به منابع رسمی اكتفا نكردند اما خب اعتماد عمومی كم‌رنگ شده بود. مردم سراغ رسانه‌های دیگر رفته‌اند، به سراغ منابعی نامطمئن‌تر و هرچقدر هم فریاد زده می‌شد و می‌شود، اما آن خبرهای نه‌چندان دقیق برایشان واقعی‌تر و قابل‌قبول‌تر است. ما روزنامه‌نگاران روزانه بارها و بارها با مسائلی روبه‌رو می‌شویم كه می‌خواهیم و می‌دانیم و دوست داریم درباره‌شان بنویسیم و دانسته‌هایمان را با دیگری و مردم به اشتراك بگذاریم اما... . پس ناگزیر می‌شویم به انتخاب كلمات و استفاده از نشانه‌ها. اما این شیوه برای مخاطبی كه می‌تواند معمولی‌ترین تحلیل‌ها را از جایی دیگر به دست آورد، به نظر كار سخت و وقت‌گیری است. ما روزانه با تعداد زیادی ترول درگیر هستیم، كاربرهای ناشناسی كه در شبكه‌های اجتماعی به‌راحتی دشنام می‌دهند، ایراد می‌گیرند و با رادیكال‌ترین سخنان، ایده‌ها و نظرات، واقعیت را منحرف می‌كنند و به شخصیت ما توهین می‌كنند؛ برایشان فرقی ندارد كه درخواست كار مطرح شود یا اعتراض. از این‌رو بسیاری مواقع شاید تصمیم به سكوت بگیریم و نظاره‌گر باشیم. ما در هر برهه‌ای سعی كردیم از شیوه‌های مختلف، دانسته‌هایمان را بیان كنیم، اما شده‌ایم مانند فردی كه میهمانی گرفته است اما كسی در خانه‌اش را نمی‌زند، تازه به او اتهام خست هم می‌زنند. بسیاری از ما روزنامه‌نگاران در این روزها هنوز كورسویی امید داریم برای روشن نگه‌داشتن چراغ اطلاع‌رسانی در ایران، كشوری كه بسیار دوستش داریم و حرفه‌ای كه هنوز عاشق آن هستیم.

همه آن چیزی كه از روزنامه‌نگاری یاد گرفته بودیم و یاد گرفتیم این بود كه «دانستن حق مردم است» اما حالا در مرداد 99 روزگار غریبی را پشت‌سر گذرانده‌ایم و در پیش داریم. ما و مردم هر روز با حجم زیاد اخباری روبه‌رو می‌شویم كه تلخی آن بر امیدواری غلبه دارد. تعداد اخبار و اتفاقات مهم روزانه آن‌قدر زیاد است كه مانند رگبار بر ذهن و فكر فرود می‌آید. همین امروز انفجاری كه در بیروت اتفاق افتاده، تعداد كشته‌شدگان كرونا در ایران، افزایش تعداد شهرهای با وضعیت قرمز و... .

و ما روزنامه‌نگاران می‌دانیم كه در كار و در حرفه‌مان نباید به احساسات خود میدان دهیم؛ چه حس ناامیدی، چه حس دلسردی، چه كمبود اعتماد‌به‌نفس و چه تحقیر و نادیده گرفته‌شدن!
بعد از اتفاقات آبان و آذر 98، هنگامی كه اینترنت قطع شد و اعتراضات شكل گرفت و در شرایطی قرار گرفتیم كه فقط ما با دنیای اطراف ارتباط داشتیم، وظیفه سنگینی بر عهده ما قرار گرفت؛ آیا توانستیم به‌خوبی ایفای نقش كنیم؟ تعداد زیادی گزارش میدانی در پوشش اتفاق نوشته شد، ماجرا با كشورهای متعدد مقایسه شد اما طبق تحقیقی كه انجمن صنفی روزنامه‌نگاران استان تهران انجام داد، در عملکرد رسانه‌هایی که برای تولید و پوشش خبری، تلاش‌هایی کردند، در شیوه انعکاس و صورت‌بندی مطالب، انتخاب تیترها و استفاده از عکس، «محافظه‌کاری» غالب است و پرسشگری «کم‌سو» و «بی‌رمق». در بیشتر مواقع منتظر اعلام رسمی نهادها مانده‌اند و به حضور افراد كم‌درآمد در این اعتراض‌ها كمتر توجه شده است و طبق این تحلیل «آبان 98 ایران تكان خورد و رسانه‌ها نه!».
اعتراضات بنزین ما را شگفت‌زده كرد، از خشمی كه عیان شد و از نحوه مقابله با آن جا خوردیم.
كمی بعدتر ضربه دیگری بر پیكره روزنامه‌نگاری مستقل زده شد. ماجرای پرواز اوكراین پدید آمد. رئیس‌جمهور 72 ساعت بعد فهمید، شوك پدیدآمده از این چندده ساعت مخفی‌كاری، بسیاری از مردم را نگران كرد و انتخاب بسیاری از روزنامه‌نگاران سكوت بود. از بین مردم كسانی اعتراض كردند. رفتارهایی كه با این فاجعه شد، روزنامه‌نگاران را «ناتوان» نشان داد؛ هم در برابر وجدان خودشان، هم در برابر خواسته مردم و آن چیزی كه آنها می‌خواستند.
بعدتر ماجرای كرونا پیش آمد، بازهم پنهان‌كاری بود اما این بار روزنامه‌نگاران دیگر به منابع رسمی اكتفا نكردند اما خب اعتماد عمومی كم‌رنگ شده بود. مردم سراغ رسانه‌های دیگر رفته‌اند، به سراغ منابعی نامطمئن‌تر و هرچقدر هم فریاد زده می‌شد و می‌شود، اما آن خبرهای نه‌چندان دقیق برایشان واقعی‌تر و قابل‌قبول‌تر است. ما روزنامه‌نگاران روزانه بارها و بارها با مسائلی روبه‌رو می‌شویم كه می‌خواهیم و می‌دانیم و دوست داریم درباره‌شان بنویسیم و دانسته‌هایمان را با دیگری و مردم به اشتراك بگذاریم اما... . پس ناگزیر می‌شویم به انتخاب كلمات و استفاده از نشانه‌ها. اما این شیوه برای مخاطبی كه می‌تواند معمولی‌ترین تحلیل‌ها را از جایی دیگر به دست آورد، به نظر كار سخت و وقت‌گیری است. ما روزانه با تعداد زیادی ترول درگیر هستیم، كاربرهای ناشناسی كه در شبكه‌های اجتماعی به‌راحتی دشنام می‌دهند، ایراد می‌گیرند و با رادیكال‌ترین سخنان، ایده‌ها و نظرات، واقعیت را منحرف می‌كنند و به شخصیت ما توهین می‌كنند؛ برایشان فرقی ندارد كه درخواست كار مطرح شود یا اعتراض. از این‌رو بسیاری مواقع شاید تصمیم به سكوت بگیریم و نظاره‌گر باشیم. ما در هر برهه‌ای سعی كردیم از شیوه‌های مختلف، دانسته‌هایمان را بیان كنیم، اما شده‌ایم مانند فردی كه میهمانی گرفته است اما كسی در خانه‌اش را نمی‌زند، تازه به او اتهام خست هم می‌زنند. بسیاری از ما روزنامه‌نگاران در این روزها هنوز كورسویی امید داریم برای روشن نگه‌داشتن چراغ اطلاع‌رسانی در ایران، كشوری كه بسیار دوستش داریم و حرفه‌ای كه هنوز عاشق آن هستیم.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها