|

انتخابات 1400؛ افراد یا سیاست‌ها

سیدمصطفی هاشمی‌طبا

این روزها پس از فعالیت‌های ابتدایی دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی که تظاهرکنندگان به اصولگرایی ظاهرا بر آن تکیه زده‌اند و چند مصوبه مورد توجه داشته‌اند، صحبت از آن است که نامزد اصولگرا‌ها، نامزد اصلاح‌طلب‌ها و نامزد مستقل برای رئیس‌جمهوری ۱۴۰۰ چه کسانی هستند و در رسانه‌های مکتوب و مجازی این مسئله مطرح و از افراد مختلف نظرخواهی می‌شود.

حتما مهم است که پس از گذشت ۴۳ سال از پیروزی انقلاب اسلامی و ورود به قرن پانزدهم رئیس‌جمهوری بر کشور گمارده شود که بتواند به قول رهبر انقلاب گام دوم انقلاب را با روحی جدید و شادابی و استحکام بردارد. اما ببینیم آیا از این مهم، مهم‌‌تر هم وجود دارد؟ به قول فلاسفه به جای بنیادنهادن یک فرضیه کلی و به دنبال اثبات آن خوب است از روش استقرا استفاده کنیم و ببینیم این انتخاب چقدر مهم است و آیا مطلبی مهم‌تر از آن وجود دارد یا خیر؟ با یک موضوع بسیار مطرح که هم در روزنامه‌ها به آن پرداخته می‌شود و هم در فضای مجازی مورد عنایت است شروع می‌کنیم. می‌بینیم که پدیده‌ای به نام باستی هیلز در لواسان شکل گرفته با ویلاهای بسیار، وسیع و ‌ لوکس که مساحت زیربنای برخی از آنان به پنج هزار متر می‌رسد و کاخ نیاوران محمدرضا پهلوی در برابر آن حقیر است. معمولا این ویلاها خالی است و در آخر هفته‌ها تنی‌چند برای اقامت در آن حاضر می‌شوند، حال برای چه کاری؟ وارد مقولات نمی‌شویم. مشابه این ساختمان‌های نوبنیاد در باستی هیلز در اطراف تهران و شهرهای مختلف نیز ساخته شده و در حقیقت سکونتگاه دوم یا چندم صاحبان آن است. این ساختمان‌ها در زمان طاغوت ساخته نشده، در جمهوری اسلامی به صورت مخفیانه ساخته نشده، بلکه در مقابل چشمان و دیدگاه مسئولان اعم از وزیر مسکن و شهرسازی، شهرداران، ائمه جمعه و جماعت و مردم عادی ساخته شده است. در طول ساخت این ساختمان‌ها همه نوع رئیس‌جمهوری اعم از توسعه‌گرا، اصلاح‌طلب، ولایی و حقوق‌دان وجود داشته‌اند و وزرای مسکن و شهرسازی هم‌نظر خود را هم انتخاب کرده‌اند، پس چگونه چنین امر نامیمونی قد برافراشته است؟ در کنار این ویلاها و قصرهای برافراشته، روستاهای کشور همچنان از خانه‌های خشت و گلی انباشته است که مردم آن با یک زلزله هلاک یا بی‌خانمان می‌شوند.

آری مصالح و امکاناتی که باید برای احیای بافت فرسوده و روستاهای ما به کار رود، صرف این ساختمان‌ها در مقابل چشم مسئولان مسلمان، مکتبی و مردم‌مدار شده است. معلوم می‌شود که رؤسای جمهور، وزیران و شهرداران عملا بی‌تأثیر هستند. آنچه مؤثر است سیاست‌های خانه‌سازی و اصلاح بافت مسکن است. نبود سیاست خانه‌سازی و واگذاری آن به قدرت و امکانات مردم، دهیاری‌ها و شهرداری‌ها چنین فاجعه‌ای را رقم زده است. برخی به یک حدیث (که معلوم نیست چقدر صحت دارد) استناد می‌کنند که مسکن وسیع و مرکوب راهور مستحب است و آن را دستمایه جلوگیری از هرگونه سیاست‌گذاری می‌دانند. مگر یک خانواده برای زندگی به چه مقدار مساحت مسکونی نیاز دارد؟ اگر سیاست مسکن‌سازی در کشور به نحوی بود که مثلا اجازه ساخت مسکن بیش از ۲۰۰متر را نمی‌دادند آیا امروز آپارتمان‌های هزار یا دو هزار متری در طبقه ۲۵ مجهز به استخر و سونا و سایر لوازم لاکچری وجود داشت؟ این حرف را هم که زده‌ایم، فورا اتهام سوسیالیستی یا کمونیستی‌بودن به گوینده زده شده؛ مثل همان زمان نهضت مشروطه که به مشروطه‌خواهان اتهام بابی، ازلی زده می‌شد.
درباره مرکوب راهور هم دیدیم که در همه دوران‌ها لوکس‌ترین اتومبیل‌ها مثل پورشه، مازراتی، لکسوس و... با پول نفت وارد کشور شد و یک جوان ۱۸ساله سوار بر آن بر کودک زباله‌گرد پوزخند می‌زد و از او عبور می‌کرد. سیاست واردات خودرو در همه دوران‌ها و همه رئیس‌جمهور‌ها با کم و زیاد چنین بوده است.
موضوع نبود سیاست‌گذاری در استفاده از آب زیرزمینی، کف‌شکنی و شیوه کشاورزی، سرزمین ایران را به برهوت‌شدن تهدید می‌کند. همه رؤسای جمهور و وزیران کشاورزی به‌جای پافشاری بر داشتن یک سیاست کشاورزی درست، در ارائه آمار رشد کشاورزی کوشش داشته‌اند؛ آماری که راستی‌آزمایی آن بسیار دشوار است و البته نتیجه همه آنها تهدید سرزمین کشاورزی است.
وزیران نیرو هم همواره در پی ساخت نیروگاه‌هایی با سوخت فسیلی بوده‌اند که هرچه بیشتر برق تولید کنند و با یارانه پنهان به مردم بدهند تا ویلاهای چهل‌چراغ‌دار و مغازه‌های لوکس هزارچراغه، از نعمت برق حاصل از نفت سرزمین مردمان محروم نباشند و مردم با برق ارزان هر‌چه بخواهند بیجا و بجا مصرف کنند و هیچ سیاستی تعیین‌کننده مصرف برق نباشد به‌جز شیب ملایم قیمتی بر اساس مصرف که با ترس و لرز ادا می‌کنند.
از این روش استقرا اگر استفاده کنیم، می‌بینیم که رؤسای جمهور تقریبا یک گونه و حسب روال در جریان، با کمی تغییر حرکت کرده‌اند. برای مثال برنامه‌های توسعه پنج‌ساله را معمولا در حد ۲۰ تا ۲۵ درصد به اجرا گذاشته‌‌اند و البته آنچه در حد ۲۵ درصد بوده، به روال عادی در جریان بوده که اگر برنامه هم نوشته نمی‌شد باز هم به اجرا درمی‌آمد. بگذریم که آقای احمدی‌نژاد اعلام کرد اصلا برنامه را خمیر کردیم و مجلس هم او را تشویق کرد. خلاصه از این استقرا نتیجه می‌گیریم که سیاست‌گذاری و اجرای برنامه اعم از سیاست‌گذاری خارجی، سیاست یارانه‌ها، سرمایه‌گذاری خارجیان در سرمایه‌گذاری داخلی، رشد نقدینگی، سیاست‌های بانکی و پولی کشور و سیاست‌های ارزی کشور مقابله با تفاوت‌های طبقاتی بر اساس «دستش نزن بدتر می‌شود» بوده و کار را به اینجا کشانده است. الحق در برخی موارد که سیاست‌گذاری شده بود (که در اینجا ضرورتا به آن اشاره نمی‌شود) کار خوب از آب درآمده است؛ یعنی می‌شود سیاست‌گذاری کرد، در آن ایستاد و کار را پیش برد. ظاهرا سیاست‌گذاری‌های عیان چون ممکن است موجب دلخوری اجتماعی، انتقاد و برخورد با سیاست‌گذار باشد، مغفول واقع می‌شود اما در برخی موارد که عیان‌شدن آن درست نیست، خوب از آب درآمده است.
پس اینکه چه کسی فرمان رئیس‌جمهوری را به دست بگیرد، چندان مهم نیست و مهم‌تر از آن سیاست‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که اگر بر آن پای بفشاریم که هر رئیس‌جمهوری موظف به اجرای آن است و البته توان رئیس‌جمهور در اجرای سیاست‌ها بسیار مهم است.
حالا آن‌قدر سؤال نکنید که نامزد رئیس‌جمهور آیا اصولگرا، لیبرال، اصلاح‌طلب، پایداری و مستقل خواهد بود یا نه. گمشده ما در این چهل‌و‌اندی سال سیاست‌گذاری‌های اصولی برای رشد کشور و ایجاد اشتغال مفید و افزایش درآمد سرانه مردم، پایداری و شادابی سرزمینی و امید به آینده مردم بوده است. این گمشده را هرچه زودتر بیابیم تا نمونه‌های عینی باستی‌هیلز و نمونه‌های مشابه آن را در سایر پدیده‌های اجتماعی تکرار نکنیم.

این روزها پس از فعالیت‌های ابتدایی دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی که تظاهرکنندگان به اصولگرایی ظاهرا بر آن تکیه زده‌اند و چند مصوبه مورد توجه داشته‌اند، صحبت از آن است که نامزد اصولگرا‌ها، نامزد اصلاح‌طلب‌ها و نامزد مستقل برای رئیس‌جمهوری ۱۴۰۰ چه کسانی هستند و در رسانه‌های مکتوب و مجازی این مسئله مطرح و از افراد مختلف نظرخواهی می‌شود.

حتما مهم است که پس از گذشت ۴۳ سال از پیروزی انقلاب اسلامی و ورود به قرن پانزدهم رئیس‌جمهوری بر کشور گمارده شود که بتواند به قول رهبر انقلاب گام دوم انقلاب را با روحی جدید و شادابی و استحکام بردارد. اما ببینیم آیا از این مهم، مهم‌‌تر هم وجود دارد؟ به قول فلاسفه به جای بنیادنهادن یک فرضیه کلی و به دنبال اثبات آن خوب است از روش استقرا استفاده کنیم و ببینیم این انتخاب چقدر مهم است و آیا مطلبی مهم‌تر از آن وجود دارد یا خیر؟ با یک موضوع بسیار مطرح که هم در روزنامه‌ها به آن پرداخته می‌شود و هم در فضای مجازی مورد عنایت است شروع می‌کنیم. می‌بینیم که پدیده‌ای به نام باستی هیلز در لواسان شکل گرفته با ویلاهای بسیار، وسیع و ‌ لوکس که مساحت زیربنای برخی از آنان به پنج هزار متر می‌رسد و کاخ نیاوران محمدرضا پهلوی در برابر آن حقیر است. معمولا این ویلاها خالی است و در آخر هفته‌ها تنی‌چند برای اقامت در آن حاضر می‌شوند، حال برای چه کاری؟ وارد مقولات نمی‌شویم. مشابه این ساختمان‌های نوبنیاد در باستی هیلز در اطراف تهران و شهرهای مختلف نیز ساخته شده و در حقیقت سکونتگاه دوم یا چندم صاحبان آن است. این ساختمان‌ها در زمان طاغوت ساخته نشده، در جمهوری اسلامی به صورت مخفیانه ساخته نشده، بلکه در مقابل چشمان و دیدگاه مسئولان اعم از وزیر مسکن و شهرسازی، شهرداران، ائمه جمعه و جماعت و مردم عادی ساخته شده است. در طول ساخت این ساختمان‌ها همه نوع رئیس‌جمهوری اعم از توسعه‌گرا، اصلاح‌طلب، ولایی و حقوق‌دان وجود داشته‌اند و وزرای مسکن و شهرسازی هم‌نظر خود را هم انتخاب کرده‌اند، پس چگونه چنین امر نامیمونی قد برافراشته است؟ در کنار این ویلاها و قصرهای برافراشته، روستاهای کشور همچنان از خانه‌های خشت و گلی انباشته است که مردم آن با یک زلزله هلاک یا بی‌خانمان می‌شوند.

آری مصالح و امکاناتی که باید برای احیای بافت فرسوده و روستاهای ما به کار رود، صرف این ساختمان‌ها در مقابل چشم مسئولان مسلمان، مکتبی و مردم‌مدار شده است. معلوم می‌شود که رؤسای جمهور، وزیران و شهرداران عملا بی‌تأثیر هستند. آنچه مؤثر است سیاست‌های خانه‌سازی و اصلاح بافت مسکن است. نبود سیاست خانه‌سازی و واگذاری آن به قدرت و امکانات مردم، دهیاری‌ها و شهرداری‌ها چنین فاجعه‌ای را رقم زده است. برخی به یک حدیث (که معلوم نیست چقدر صحت دارد) استناد می‌کنند که مسکن وسیع و مرکوب راهور مستحب است و آن را دستمایه جلوگیری از هرگونه سیاست‌گذاری می‌دانند. مگر یک خانواده برای زندگی به چه مقدار مساحت مسکونی نیاز دارد؟ اگر سیاست مسکن‌سازی در کشور به نحوی بود که مثلا اجازه ساخت مسکن بیش از ۲۰۰متر را نمی‌دادند آیا امروز آپارتمان‌های هزار یا دو هزار متری در طبقه ۲۵ مجهز به استخر و سونا و سایر لوازم لاکچری وجود داشت؟ این حرف را هم که زده‌ایم، فورا اتهام سوسیالیستی یا کمونیستی‌بودن به گوینده زده شده؛ مثل همان زمان نهضت مشروطه که به مشروطه‌خواهان اتهام بابی، ازلی زده می‌شد.
درباره مرکوب راهور هم دیدیم که در همه دوران‌ها لوکس‌ترین اتومبیل‌ها مثل پورشه، مازراتی، لکسوس و... با پول نفت وارد کشور شد و یک جوان ۱۸ساله سوار بر آن بر کودک زباله‌گرد پوزخند می‌زد و از او عبور می‌کرد. سیاست واردات خودرو در همه دوران‌ها و همه رئیس‌جمهور‌ها با کم و زیاد چنین بوده است.
موضوع نبود سیاست‌گذاری در استفاده از آب زیرزمینی، کف‌شکنی و شیوه کشاورزی، سرزمین ایران را به برهوت‌شدن تهدید می‌کند. همه رؤسای جمهور و وزیران کشاورزی به‌جای پافشاری بر داشتن یک سیاست کشاورزی درست، در ارائه آمار رشد کشاورزی کوشش داشته‌اند؛ آماری که راستی‌آزمایی آن بسیار دشوار است و البته نتیجه همه آنها تهدید سرزمین کشاورزی است.
وزیران نیرو هم همواره در پی ساخت نیروگاه‌هایی با سوخت فسیلی بوده‌اند که هرچه بیشتر برق تولید کنند و با یارانه پنهان به مردم بدهند تا ویلاهای چهل‌چراغ‌دار و مغازه‌های لوکس هزارچراغه، از نعمت برق حاصل از نفت سرزمین مردمان محروم نباشند و مردم با برق ارزان هر‌چه بخواهند بیجا و بجا مصرف کنند و هیچ سیاستی تعیین‌کننده مصرف برق نباشد به‌جز شیب ملایم قیمتی بر اساس مصرف که با ترس و لرز ادا می‌کنند.
از این روش استقرا اگر استفاده کنیم، می‌بینیم که رؤسای جمهور تقریبا یک گونه و حسب روال در جریان، با کمی تغییر حرکت کرده‌اند. برای مثال برنامه‌های توسعه پنج‌ساله را معمولا در حد ۲۰ تا ۲۵ درصد به اجرا گذاشته‌‌اند و البته آنچه در حد ۲۵ درصد بوده، به روال عادی در جریان بوده که اگر برنامه هم نوشته نمی‌شد باز هم به اجرا درمی‌آمد. بگذریم که آقای احمدی‌نژاد اعلام کرد اصلا برنامه را خمیر کردیم و مجلس هم او را تشویق کرد. خلاصه از این استقرا نتیجه می‌گیریم که سیاست‌گذاری و اجرای برنامه اعم از سیاست‌گذاری خارجی، سیاست یارانه‌ها، سرمایه‌گذاری خارجیان در سرمایه‌گذاری داخلی، رشد نقدینگی، سیاست‌های بانکی و پولی کشور و سیاست‌های ارزی کشور مقابله با تفاوت‌های طبقاتی بر اساس «دستش نزن بدتر می‌شود» بوده و کار را به اینجا کشانده است. الحق در برخی موارد که سیاست‌گذاری شده بود (که در اینجا ضرورتا به آن اشاره نمی‌شود) کار خوب از آب درآمده است؛ یعنی می‌شود سیاست‌گذاری کرد، در آن ایستاد و کار را پیش برد. ظاهرا سیاست‌گذاری‌های عیان چون ممکن است موجب دلخوری اجتماعی، انتقاد و برخورد با سیاست‌گذار باشد، مغفول واقع می‌شود اما در برخی موارد که عیان‌شدن آن درست نیست، خوب از آب درآمده است.
پس اینکه چه کسی فرمان رئیس‌جمهوری را به دست بگیرد، چندان مهم نیست و مهم‌تر از آن سیاست‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که اگر بر آن پای بفشاریم که هر رئیس‌جمهوری موظف به اجرای آن است و البته توان رئیس‌جمهور در اجرای سیاست‌ها بسیار مهم است.
حالا آن‌قدر سؤال نکنید که نامزد رئیس‌جمهور آیا اصولگرا، لیبرال، اصلاح‌طلب، پایداری و مستقل خواهد بود یا نه. گمشده ما در این چهل‌و‌اندی سال سیاست‌گذاری‌های اصولی برای رشد کشور و ایجاد اشتغال مفید و افزایش درآمد سرانه مردم، پایداری و شادابی سرزمینی و امید به آینده مردم بوده است. این گمشده را هرچه زودتر بیابیم تا نمونه‌های عینی باستی‌هیلز و نمونه‌های مشابه آن را در سایر پدیده‌های اجتماعی تکرار نکنیم.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها