|

‌عاشورا به‌عنوان يك قاعده در تاريخ

محمدتقی فاضل‌میبدی*

واقعه عاشورا را دو گونه می‌توان تفسیر كرد؛ رازآلود و قدسی و دیگری تحلیلی و تاریخی. نگاه نخست كه جریان عاشورا را رازآلود می‌داند، برای نسل روزگاران بعد از عاشورا نمی‌تواند درس و پیامی داشته باشد. اما عاشورا با نگاه تحلیلی می‌تواند برای همه تاریخ درس و پند و عبرت باشد. امام حسین‌(ع) برای اینكه حركت خود را جهانی كند و این تكلیف را فراگیر کند و آن را از رازآلودگی به‌در آورد، در نامه‌ای كه به كوفیان می‌نگارد از قول پیامبر(ص) چنین می‌گوید: مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِاللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ‌اللهِ، یَعْمَلُ فِی عِبادِاللهِ بِالاِْثْمِ وَالْعُدْوانِ، ثُمَّ لَمْ‌یُغَیِّرْ بِقَوْل وَلابِفِعْل، کانَ حَقِیقاً عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ»؛ بى‌شک مى‌دانید که رسول خدا(ص) در زمان حیاتش فرمود: «هر کس حاکم ظالمى و سلطان جائری را ببیند که در اثر ظلم و جور محرمات الهى را حلال شمرده و عهد و پیمان‌هاى الهى را شکسته و با سنّت و سیره رسول خدا مخالفت کرده و در میان بندگان خدا با گناه و دشمنى عمل مى‌کند و در مقابل چنین حاکم ستمگرى هیچ‌گونه عکس‌العمل گفتارى یا رفتارى از خود بروز ندهد، خداوند چنین انسانى را در جایگاه همان ظالم ستمگر داخل مى‌کند و سرنوشت هر دو یکى است». ‌این سخنی نیست كه پیامش تنها برای مسلمین یا هویت‌بخشی برای شیعیان باشد. این پیام به همه انسان‌های ظلم‌ستیز تاریخ است كه باید در برابر جور حاكمان ایستاد.اینكه حضرت چنین قاعده‌ای را به صورت عام و فراگیر از قول پیامبر بیان می‌دارد، در مقام بیان این است كه در هر نقطه‌ای از تاریخ اگر كسی با چنین حكومتی مواجه شد، باید واكنش داشته باشد و در برابر جور و بیدادپیشگی بایستد. در این نگاه، امام حسین نه آغازگر و نه پایان‌بخش قیام علیه جوراست. هر كجا ستمی درگیرد، باید در برابر آن ایستاد تا از آدمیان رفع ستم شود و بساط ستم در جامعه برچیده شود. حضرت از آغاز حركت خود به‌دنبال این نبوده است تا شهید شود و پیروانش را در آخرت رستگار کند یا آنان را شفاعت بخشد. اینها همه هست، اما در عبارت بالا امام حسین یك اصل تكلیفی را كه بر دوش همه آدمیان در این دنیاست، بیان می‌كند. خطر بزرگی كه حكومت امویان و در رأس آن معاویه، برای دنیای اسلام آفرید این بود كه دین خداوند را در راستای منافع خود تأویل و توجیه می‌كردند.

علی(ع) در یكی از نامه‌های خود اسلام آل‌امیه را چنین معرفی می‌كند: «ما اسلموا ولكن استسلموا و اسروا الكفر فلما وجدوا اعوانا علیه اظهروه»، آنان اسلام نیاوردند بلكه تظاهر به اسلام كردند و كفر و پیشینه خود را نهفته داشتند، زمانی كه حامیانی یافتند حقیقتشان كه كفر است آشكار کردند(نامه 16). اسلام امویان برای دستیابی به دو چیز بود؛ یكی قدرت و دیگری ثروت. معاویه برای دست‌یازیدن به این دو چیز و حفظ آن، دست به هر كاری زد. به‌طوركامل از سیره خلفای پیشین عدول كرد و جامعه را به رسم جاهلیت بازگرداند و نظام قبیلگی قریش و سیاست برتری عرب بر عجم را كه پیامبر از بین برده بود، بازگرداند. امام حسین در یكی از سخنان خود درباره اینان می‌گوید: استاثروا باموال فقرا و المساكین؛ اینها -بنی‌امیه پس از قدرت‌گرفتن- اموال فقرا و مساكین را در اختیار خود گرفتند. پس از اینكه قدرت و ثروت مسلمین در اختیارشان قرار گرفت بنای تحریف دین خدا را گذاشتند. واعظانی را در اختیار گرفتند و بر منابر علی(ع) را كه مظهر اسلام واقعی بود، از چشم مردم انداختند و روایاتی را در شأن امویان جعل می‌كردند و برخی از عالمان دین كه حقیقت را می‌دانستند، از ترس و از طمع سكوت برگزیدند. امام حسین دو سال پیش از واقعه عاشورا و پس از شهادت امام حسن در صحرای منا خطبه‌ای ایراد كرد كه بنا بر نقل تاریخ دست‌كم در میان حاضران، 300 نفر از كسانی بودند كه پیامبر را درك كرده بودند. امام حسین در مذمت برخی اصحاب و علمای دین فرمود :... إِنَّمَا عَابَ اللَّهُ ذَلِكَ عَلَیْهِمْ لِأَنَّهُمْ كَانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذِینَ بَیْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْكَرَ وَ الْفَسَادَ فَلَا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِكَ...، علت اینكه خداوند عالمان یهود و نصاری را در قرآن سرزنش كرده این بوده است که ظلم و فساد جلوی چشمشان بود و سكوت كرده و از فساد و تباهی جلوگیری نمی‌كردند؛ یعنی یكی از عوامل مهم پیدایش حكومتی مانند معاویه سكوت عالمان دین در برابر بدعت‌ها و ستم‌های این حاكم اموی بود. طبیعی است معاویه‌ای كه در برابر كردارهای خود مخالف و فریادگری نبیند تولید این نظام سیاسی یزید خواهد بود؛ لهذا امام حسین در برابر چنین حاكمی مرگ را بر زندگی ترجیح می‌دهد. آنجاست كه می‌فرماید: انی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما. و در روز عاشورا كه حضرت را به تسلیم‌شدن دعوت كردند چنین پاسخ داد: لا والله لا اعطیهم بیدی اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید؛ به‌خدا سوگند كه نه مانند انسان ذلیل تسلیم ایشان می‌شوم و نه مانند بردگان اقرار می‌كنم. بنابراین مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح داد.
*عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه

واقعه عاشورا را دو گونه می‌توان تفسیر كرد؛ رازآلود و قدسی و دیگری تحلیلی و تاریخی. نگاه نخست كه جریان عاشورا را رازآلود می‌داند، برای نسل روزگاران بعد از عاشورا نمی‌تواند درس و پیامی داشته باشد. اما عاشورا با نگاه تحلیلی می‌تواند برای همه تاریخ درس و پند و عبرت باشد. امام حسین‌(ع) برای اینكه حركت خود را جهانی كند و این تكلیف را فراگیر کند و آن را از رازآلودگی به‌در آورد، در نامه‌ای كه به كوفیان می‌نگارد از قول پیامبر(ص) چنین می‌گوید: مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِاللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ‌اللهِ، یَعْمَلُ فِی عِبادِاللهِ بِالاِْثْمِ وَالْعُدْوانِ، ثُمَّ لَمْ‌یُغَیِّرْ بِقَوْل وَلابِفِعْل، کانَ حَقِیقاً عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ»؛ بى‌شک مى‌دانید که رسول خدا(ص) در زمان حیاتش فرمود: «هر کس حاکم ظالمى و سلطان جائری را ببیند که در اثر ظلم و جور محرمات الهى را حلال شمرده و عهد و پیمان‌هاى الهى را شکسته و با سنّت و سیره رسول خدا مخالفت کرده و در میان بندگان خدا با گناه و دشمنى عمل مى‌کند و در مقابل چنین حاکم ستمگرى هیچ‌گونه عکس‌العمل گفتارى یا رفتارى از خود بروز ندهد، خداوند چنین انسانى را در جایگاه همان ظالم ستمگر داخل مى‌کند و سرنوشت هر دو یکى است». ‌این سخنی نیست كه پیامش تنها برای مسلمین یا هویت‌بخشی برای شیعیان باشد. این پیام به همه انسان‌های ظلم‌ستیز تاریخ است كه باید در برابر جور حاكمان ایستاد.اینكه حضرت چنین قاعده‌ای را به صورت عام و فراگیر از قول پیامبر بیان می‌دارد، در مقام بیان این است كه در هر نقطه‌ای از تاریخ اگر كسی با چنین حكومتی مواجه شد، باید واكنش داشته باشد و در برابر جور و بیدادپیشگی بایستد. در این نگاه، امام حسین نه آغازگر و نه پایان‌بخش قیام علیه جوراست. هر كجا ستمی درگیرد، باید در برابر آن ایستاد تا از آدمیان رفع ستم شود و بساط ستم در جامعه برچیده شود. حضرت از آغاز حركت خود به‌دنبال این نبوده است تا شهید شود و پیروانش را در آخرت رستگار کند یا آنان را شفاعت بخشد. اینها همه هست، اما در عبارت بالا امام حسین یك اصل تكلیفی را كه بر دوش همه آدمیان در این دنیاست، بیان می‌كند. خطر بزرگی كه حكومت امویان و در رأس آن معاویه، برای دنیای اسلام آفرید این بود كه دین خداوند را در راستای منافع خود تأویل و توجیه می‌كردند.

علی(ع) در یكی از نامه‌های خود اسلام آل‌امیه را چنین معرفی می‌كند: «ما اسلموا ولكن استسلموا و اسروا الكفر فلما وجدوا اعوانا علیه اظهروه»، آنان اسلام نیاوردند بلكه تظاهر به اسلام كردند و كفر و پیشینه خود را نهفته داشتند، زمانی كه حامیانی یافتند حقیقتشان كه كفر است آشكار کردند(نامه 16). اسلام امویان برای دستیابی به دو چیز بود؛ یكی قدرت و دیگری ثروت. معاویه برای دست‌یازیدن به این دو چیز و حفظ آن، دست به هر كاری زد. به‌طوركامل از سیره خلفای پیشین عدول كرد و جامعه را به رسم جاهلیت بازگرداند و نظام قبیلگی قریش و سیاست برتری عرب بر عجم را كه پیامبر از بین برده بود، بازگرداند. امام حسین در یكی از سخنان خود درباره اینان می‌گوید: استاثروا باموال فقرا و المساكین؛ اینها -بنی‌امیه پس از قدرت‌گرفتن- اموال فقرا و مساكین را در اختیار خود گرفتند. پس از اینكه قدرت و ثروت مسلمین در اختیارشان قرار گرفت بنای تحریف دین خدا را گذاشتند. واعظانی را در اختیار گرفتند و بر منابر علی(ع) را كه مظهر اسلام واقعی بود، از چشم مردم انداختند و روایاتی را در شأن امویان جعل می‌كردند و برخی از عالمان دین كه حقیقت را می‌دانستند، از ترس و از طمع سكوت برگزیدند. امام حسین دو سال پیش از واقعه عاشورا و پس از شهادت امام حسن در صحرای منا خطبه‌ای ایراد كرد كه بنا بر نقل تاریخ دست‌كم در میان حاضران، 300 نفر از كسانی بودند كه پیامبر را درك كرده بودند. امام حسین در مذمت برخی اصحاب و علمای دین فرمود :... إِنَّمَا عَابَ اللَّهُ ذَلِكَ عَلَیْهِمْ لِأَنَّهُمْ كَانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذِینَ بَیْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْكَرَ وَ الْفَسَادَ فَلَا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِكَ...، علت اینكه خداوند عالمان یهود و نصاری را در قرآن سرزنش كرده این بوده است که ظلم و فساد جلوی چشمشان بود و سكوت كرده و از فساد و تباهی جلوگیری نمی‌كردند؛ یعنی یكی از عوامل مهم پیدایش حكومتی مانند معاویه سكوت عالمان دین در برابر بدعت‌ها و ستم‌های این حاكم اموی بود. طبیعی است معاویه‌ای كه در برابر كردارهای خود مخالف و فریادگری نبیند تولید این نظام سیاسی یزید خواهد بود؛ لهذا امام حسین در برابر چنین حاكمی مرگ را بر زندگی ترجیح می‌دهد. آنجاست كه می‌فرماید: انی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما. و در روز عاشورا كه حضرت را به تسلیم‌شدن دعوت كردند چنین پاسخ داد: لا والله لا اعطیهم بیدی اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید؛ به‌خدا سوگند كه نه مانند انسان ذلیل تسلیم ایشان می‌شوم و نه مانند بردگان اقرار می‌كنم. بنابراین مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح داد.
*عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها