سینما و متون کهن موسیقی
بوطیقای سینما
«ازو و بوطیقای سینما» عنوان کتابی است از دیوید بوردول که بهتازگی با ترجمه روبرت صفاریان در نشر مرکز منتشر شده است. نویسنده کتاب، دیوید بوردول، نظریهپرداز سینما و استاد مطالعات سینمایی در دانشگاه ویسکانسین-مدیسن آمریکاست. از او پیشتر کتابهای «هنر سینما» با ترجمه فتاح محمدی و «تاریخ سینما» با ترجمه روبرت صفاریان منتشر شده بود و «ازو و بوطیقای سینما» درواقع دومین ترجمه صفاریان از این نویسنده است؛ کتابی که یکی از آثار نظری بوردول است و او در آن هم به یکی از فیلمسازان محبوب خود پرداخته است و هم نظریه بوطیقای سینمای خود را در کاربست عملی آزموده است. ازاینرو میتوان گفت که این کتاب همانقدر که به ازو مربوط است، به بوطیقای سینما نیز مرتبط است. یاسوجیرو ازو، فیلمساز و فیلمنامهنویس مشهور ژاپنی قرن بیستم است که سبکی منحصربهفرد داشت. بوردول در این کتابش هم به زندگینامه ازو توجه داشته و هم به سبک سینمایی او پرداخته است. ازو فیلمسازی است که تقریبا در همه کارهایش به خانواده پرداخته است. صفاریان در بخشی از مقدمهاش درباره نظریه سینمای بوردول و برخی از همفکرانش مثل نوئل کرون نوشته که این نظریه «یک نوع مقابله
با جریان غالب نقد هنری و سینمایی مسلط دهه هفتاد میلادی بود که با تأکید روزافزون بر نظریههای روانکاوی و ستیزهجویی سیاسی و ایدئولوژیک بهتدریج از سینما فاصله میگرفت یا سینما را وسیلهای میدید برای طرح دیدگاههای اجتماعی-سیاسی مبارزهجویانه. آن دیدگاه درعینحال به نوشتارهای دشوارفهمی میانجامید که برای سینمادوستان جذابیت چندانی نداشت. نمونه این دیدگاهها را در کارهای نویسندگان دوره بهاصطلاح چپ کایهدوسینما میتوان یافت. بوردول و همفکرانش به مقابله با این جریان پرداختند و با انتشار کتابی به نام پسانظریه یا پستتئوری به این دیدگاه مسلط در تئوری سینما تاختند». بوردول درباره عنوانی که برای کتابش انتخاب کرده، به همان ویژگی دوسویه اثر اشاره کرده است؛ اینکه از یک سو کتاب به ازو مربوط است: به فیلمهایش، ارتباط این فیلمها با جریانهای کلانتر سینمای ژاپن، جای آنها در صنعت سینمای بومی و نقش آنها در فرهنگ عامهپسند دوره او. وجه دیگر کتاب تلاشی است برای اینکه ارزش اندیشیدن درباره سینما از موضع بوطیقا به تصویر کشیده شود. در بخشی از فصل چهارم کتاب با نام «ساختارها، تنگناها و شگردها» میخوانیم: «مواد و مصالحی که ازو
از آنها بهره میگیرد، مطابق اصول ساختاری خاصی، سامان بیشتری پیدا میکنند. هیچ خانواده یا شهر دیگری در سینما شبیه خانواده و شهر ازو نیست. این یگانگی او از یک رشته فرایندهای فرمال ناشی میشود. بوطیقا-پوئتیکس مشتق از پوئسیس یونانی به معنی ساختن فعال- این پرسش را در کانون توجه خود قرار میدهد که آثار هنری چگونه بنا میشوند تا فلان تأثیرها و کاربردها را داشته باشند. هنر هنرمند، اعم از اصول انتزاعی او و کارهای خاصی که میکند، دراینمیان اهمیت زیادی دارند. در سینمای روایی، این امر مستلزم درک این نکته است که مصالح چگونه در الگوهای ساختاری- پیشروی، تکرار، برابری و از این دست- به کار گرفته میشوند و اینکه بیننده چطور از طریق فرایندی که من نامش را روایتگری میگذارم، برانگیخته میشود تا در طول زمان به این الگوها پویایی ببخشد. اگر شما میبینید که انتهای فیلمی ابتدای آن را به یاد میآورد، یک ویژگی ساختاری را پیدا کردهاید. اگر متوجه میشوید که چطور اطلاعات موجود در این پایان برداشت شما از شروع فیلم را دگرگون میکند، شما دارید فرایند روایتکردن را ردیابی میکنید...».
متون کهن موسیقی
زبان فارسی از معدود زبانهایی است که مجموعهای غنی از ادبیات موسیقایی در آن مشاهده میشود و این نکتهای درخورتوجه است. «مکتوبات فارسی در باب موسیقی»، عنوان کتابی است از مهرداد فلاحزاده که بهتازگی با ترجمه سهند سلطاندوست در نشر مرکز منتشر شده است. آنطور که از عنوان کتاب هم برمیآید، این کتاب تلاشی است برای درک و تفسیر بهتر سیر تحول مکتوبات فارسی در باب موسیقی، با تمرکز بر رویکردهای متفاوت این آثار و دگرگونی موضوعات آنها. بازه زمانی مدنظر کتاب، از قرن پنجم تا نهم هجری قمری را دربر گرفته است؛ یعنی دورهای که آن را عصر کلاسیک مکتوبات فارسی در باب موسیقی مینامند.
این کتاب در واقع ترجمه فارسی رساله دکترای مهرداد فلاحزاده است که حدود چهارده سال پیش نوشته شده و در جلسهای با حضور ژان دورینگ از آن دفاع شده است. مترجم کتاب در بخشی از مقدمهاش درباره کمبودهای تاریخنگاری موسیقی ایران به این نکته اشاره کرده که متون مربوط به این حوزه تاکنون از مرحله آغازین توصیف چندان فراتر نرفتهاند و تنها در مواردی اندک، وارد مرحله تحلیل علمی و روشمند شدهاند. او ترجمه این کتاب را پاسخی به همین نقصان و تلاشی برای جبران بخشی از کمبودهای این حوزه دانسته است: «روشنگری حقیقی درباره زوایای تاریک تاریخ موسیقی در ایران جز از رهگذر آثار توصیفی-تحلیلی از این دست که بتواند ماده اولیه و نقطه عزیمت پژوهشهای ژرفتر آینده باشد، میسر نمیشود». نویسنده کتاب در مقدمه اثرش، با اشاره به ادبیات موسیقایی زبان فارسی، اشاره کرده که امروزه مجموعه متونی در حدود ۲۰۰ رساله فارسی درباره موسیقی در اختیار داریم که مجموعهای درخورتوجه است؛ چراکه به قول او، «به رغم مخالفتی که در این منطقه با موسیقی و فعالیتهای موسیقایی وجود داشته و هنوز تا اندازهای وجود دارد، این مجموعه متون بهجامانده، از ادبیات موسیقایی تصویری
درخور از حیات موسیقی را در طی حدود ده قرن آفرینش این مجموعه ارائه میدهد». در این مجموعه هم با مباحث نظری مربوط به موسیقی و هم با فعالیتهای موسیقایی و حتی سیر تحول رویکردهای گوناگون به موسیقی روبهرو هستیم. نویسنده، این مجموعه را نهفقط به گستره ادبیات فارسی؛ بلکه همچنین به میراث موسیقایی ایران متعلق میداند. آنطورکه از عنوان این کتاب هم برمیآید، در این پژوهش به رسالهها، جزوات و آثاری پرداخته شده که به زبان فارسی درباره موسیقی نوشته شده است. ازاینرو آثاری که ایرانیان در قرون دو و سه قمری و حتی پس از آن به زبان عربی نوشتهاند، در قلمرو این پژوهش نمیگنجد. از سوی دیگر، شماری از تصنیفات و رسالاتی که در مناطقی مانند پاکستان، هند و ترکیه امروزی به زبان فارسی نوشته شدهاند و تا حدی مشخصا به موسیقی هندی و ترکی مربوط میشوند، در این پژوهش جای گرفتهاند. این گزینش با توجه به این واقعیت صورتگرفته که تبادل فرهنگی میان این مناطق همواره چشمگیر بوده و زبان فارسی بر این مناطق تأثیر گذاشته و از آنها تأثیر گرفته است. چنین گزینشی هم از جنبه موسیقی شناختی و هم از نظر تاریخ موسیقی درخورتوجه و مفید است. نویسنده کتاب
در یک تقسیمبندی کلی، مکتوبات فارسی در باب موسیقی را با دو رویکرد اصلی دستهبندی کرده است: رویکرد دینی و رویکرد غیردینی. این مکتوبات نیز در دو قالب عرضه شدهاند؛ بهصورت اثر یا رسالهای جداگانه و مستقل و بهصورت جزئی از اثری حجیمتر نظیر دانشنامه یا اثری تاریخی یا الهیاتی. همچنین در شماری از آثار ادبی، بهویژه شعر و نیز نثر، نویسندگان و شاعران برخی اصطلاحات موسیقی، بهویژه نام مقامات، آلات موسیقی و موسیقیدانان را گاهبهگاه و به گونهای غیرنظاممند، مانند آرایههای ادبی به کار گرفتهاند. همچنین در تعدادی از آثار دینی که توسط مراجع و علمای اسلامی و صوفیان نوشته شده، به موضوع سماع پرداخته شده؛ گرچه هیچ فصل یا بخش بخصوصی از آثار ایشان به طور کامل به این موضوع اختصاص نیافته است. ازجمله این آثار میتوان به «اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابوسعید» اثر محمدبن منور، «تذکره الاولیا»ی عطار، «مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد» نجمالدین رازی و... اشاره کرد. براساس این توضیحات، میتوان گفت مکتوبات فارسی در باب موسیقی در سه حوزه موسیقی، دین و ادبیات دستهبندی میشوند. نویسنده کتاب، با توجه به ویژگی بینارشتهای موضوع
پژوهش خود، چند هدف را دنبال کرده است. او درباره اهداف کتابش نوشته: «کار در ابتدا تلاشی بوده برای تکمیل اثر مسعودیه با عنوان فهرست نسخ خطی موسیقی ایرانی و هدف اولیهام روزآمدسازی بخشی از آن فهرست و انتشار اثر خودم در قالب ذیلی بر آن فهرست بود. ولیکن در طول کار علاقهای فزاینده به سیر تحول ادبیات موسیقایی فارسی، بهویژه تحولات موضوعی این نوع ادبی عالمانه، در خود یافتم. ماحصل این علاقه فزاینده پژوهش حاضر است که هدفش نورتاباندن بر سیر تحول مکتوبات فارسی در باب موسیقی بین سدههای ۵ و ۹ ق/ ۱۱ و ۱۵ میلادی است. اغلب دانشپژوهان و پژوهشگران حوزه ادبیات فارسی این دوره را دوره کلاسیک ادب فارسی خواندهاند و ما میتوانیم حد فاصل قرون ۵ و ۹ ق/ ۱۱ و ۱۵ میلادی را دوره کلاسیک مکتوبات فارسی در باب موسیقی نیز به حساب آوریم».
داستان نامهها
«آنچه بر سر ما میآید یا بر سر همه میآید یا فقط بر سر ما. اگر اولی باشد مهم نیست، دومی باشد غیرقابل درک است». این تکه از متن فرناندو پسوا در پیشانی کتابی از سم سوج با نام «تنبل نالان» درج شده است؛ کتابی که بهتازگی با ترجمه پویه میثاقی در نشر مرکز منتشر شده است. سم سوج از نویسندگان معاصر آمریکایی است که در سال 1940 متولد شد و مدتی پیش از دنیا رفت. «تنبل نالان» داستانی است که با فرم نامهنگارانه نوشته شده و تمام داستان از نامهها و نوشتههای اندرو ویتکر شکل گرفته است. ویتکر مدیر مجله صابون است و در رمان نامههای او در چهار بخش جولای، آگوست، سپتامبر و اکتبر روایت شدهاند. در این نامهها، ویتکر تصویری از وضعیت نابسامان اقتصادی جامعه در دوران نیکسون و نیز مسائل شخصیاش به دست داده است. در بخشی از این کتاب میخوانیم: «شما احتمالا نمیدانید من کی هستم، که این البته چیز خوبی است؛ چون به من امکان میدهد خودم را معرفی کنم؛ بدون آنکه مجبور باشم با حجم زیادی از برداشتهای غلط و تعصبهایی بجنگم که اینجا به خاطر شهرت زیاد من و در نتیجه عملا نامرئیشدنم وجود دارد. من سردبیر مجله ادبی صابون هستم که باز هم احتمالا
تابهحال نام آن را نشنیدهاید. نسخهای از تازهترین شمارهمان را برایتان میفرستم. ما درحالحاضر برنامه چندسالهای را برای بازسازی و توسعه مجله شروع کردهایم که پیشبینی میکنیم به کمک آن بهعنوان مهمترین صدای ادبی این گوشه از جهان، اگر نه کل کشور، مطرح شویم. در راستای این توسعه، قرار است نخستین جشنواره سالانه ادبی-هنری صابون را در ماه مییا ژوئن آینده برگزار کنیم. جزئیات کامل برنامهها را اینجا نمیآورم و فقط به این بسنده میکنم که این جشنواره هفت روز کامل ادامه خواهد داشت و دربرگیرنده برنامههای جنبی بسیاری خواهد بود. پیش از جشنواره، بروشورهای رنگیای توزیع خواهیم کرد. منتظر دریافت یکی از آنها در صندوق پستتان باشید. مسلما از خودتان میپرسید این قضیه چه منفعتی دارد؟ کاملا طبیعی است که با خودتان چنین فکری کنید یا اگر من و شما در گفتوگویی مشغول تبادلنظر باشیم یا شما از آنجور آدمهایی باشید که مثل من با نامهها، همینطور با تلویزیون، صحبت میکنند و جواب آنها را میدهند، حتی طبیعی است که رک و راست آن را مطرح کنید. به نظرم آدم نباید به خاطر دلسوزاندن برای کسبوکارش شرمنده باشد».
بوطیقای سینما
«ازو و بوطیقای سینما» عنوان کتابی است از دیوید بوردول که بهتازگی با ترجمه روبرت صفاریان در نشر مرکز منتشر شده است. نویسنده کتاب، دیوید بوردول، نظریهپرداز سینما و استاد مطالعات سینمایی در دانشگاه ویسکانسین-مدیسن آمریکاست. از او پیشتر کتابهای «هنر سینما» با ترجمه فتاح محمدی و «تاریخ سینما» با ترجمه روبرت صفاریان منتشر شده بود و «ازو و بوطیقای سینما» درواقع دومین ترجمه صفاریان از این نویسنده است؛ کتابی که یکی از آثار نظری بوردول است و او در آن هم به یکی از فیلمسازان محبوب خود پرداخته است و هم نظریه بوطیقای سینمای خود را در کاربست عملی آزموده است. ازاینرو میتوان گفت که این کتاب همانقدر که به ازو مربوط است، به بوطیقای سینما نیز مرتبط است. یاسوجیرو ازو، فیلمساز و فیلمنامهنویس مشهور ژاپنی قرن بیستم است که سبکی منحصربهفرد داشت. بوردول در این کتابش هم به زندگینامه ازو توجه داشته و هم به سبک سینمایی او پرداخته است. ازو فیلمسازی است که تقریبا در همه کارهایش به خانواده پرداخته است. صفاریان در بخشی از مقدمهاش درباره نظریه سینمای بوردول و برخی از همفکرانش مثل نوئل کرون نوشته که این نظریه «یک نوع مقابله
با جریان غالب نقد هنری و سینمایی مسلط دهه هفتاد میلادی بود که با تأکید روزافزون بر نظریههای روانکاوی و ستیزهجویی سیاسی و ایدئولوژیک بهتدریج از سینما فاصله میگرفت یا سینما را وسیلهای میدید برای طرح دیدگاههای اجتماعی-سیاسی مبارزهجویانه. آن دیدگاه درعینحال به نوشتارهای دشوارفهمی میانجامید که برای سینمادوستان جذابیت چندانی نداشت. نمونه این دیدگاهها را در کارهای نویسندگان دوره بهاصطلاح چپ کایهدوسینما میتوان یافت. بوردول و همفکرانش به مقابله با این جریان پرداختند و با انتشار کتابی به نام پسانظریه یا پستتئوری به این دیدگاه مسلط در تئوری سینما تاختند». بوردول درباره عنوانی که برای کتابش انتخاب کرده، به همان ویژگی دوسویه اثر اشاره کرده است؛ اینکه از یک سو کتاب به ازو مربوط است: به فیلمهایش، ارتباط این فیلمها با جریانهای کلانتر سینمای ژاپن، جای آنها در صنعت سینمای بومی و نقش آنها در فرهنگ عامهپسند دوره او. وجه دیگر کتاب تلاشی است برای اینکه ارزش اندیشیدن درباره سینما از موضع بوطیقا به تصویر کشیده شود. در بخشی از فصل چهارم کتاب با نام «ساختارها، تنگناها و شگردها» میخوانیم: «مواد و مصالحی که ازو
از آنها بهره میگیرد، مطابق اصول ساختاری خاصی، سامان بیشتری پیدا میکنند. هیچ خانواده یا شهر دیگری در سینما شبیه خانواده و شهر ازو نیست. این یگانگی او از یک رشته فرایندهای فرمال ناشی میشود. بوطیقا-پوئتیکس مشتق از پوئسیس یونانی به معنی ساختن فعال- این پرسش را در کانون توجه خود قرار میدهد که آثار هنری چگونه بنا میشوند تا فلان تأثیرها و کاربردها را داشته باشند. هنر هنرمند، اعم از اصول انتزاعی او و کارهای خاصی که میکند، دراینمیان اهمیت زیادی دارند. در سینمای روایی، این امر مستلزم درک این نکته است که مصالح چگونه در الگوهای ساختاری- پیشروی، تکرار، برابری و از این دست- به کار گرفته میشوند و اینکه بیننده چطور از طریق فرایندی که من نامش را روایتگری میگذارم، برانگیخته میشود تا در طول زمان به این الگوها پویایی ببخشد. اگر شما میبینید که انتهای فیلمی ابتدای آن را به یاد میآورد، یک ویژگی ساختاری را پیدا کردهاید. اگر متوجه میشوید که چطور اطلاعات موجود در این پایان برداشت شما از شروع فیلم را دگرگون میکند، شما دارید فرایند روایتکردن را ردیابی میکنید...».
متون کهن موسیقی
زبان فارسی از معدود زبانهایی است که مجموعهای غنی از ادبیات موسیقایی در آن مشاهده میشود و این نکتهای درخورتوجه است. «مکتوبات فارسی در باب موسیقی»، عنوان کتابی است از مهرداد فلاحزاده که بهتازگی با ترجمه سهند سلطاندوست در نشر مرکز منتشر شده است. آنطور که از عنوان کتاب هم برمیآید، این کتاب تلاشی است برای درک و تفسیر بهتر سیر تحول مکتوبات فارسی در باب موسیقی، با تمرکز بر رویکردهای متفاوت این آثار و دگرگونی موضوعات آنها. بازه زمانی مدنظر کتاب، از قرن پنجم تا نهم هجری قمری را دربر گرفته است؛ یعنی دورهای که آن را عصر کلاسیک مکتوبات فارسی در باب موسیقی مینامند.
این کتاب در واقع ترجمه فارسی رساله دکترای مهرداد فلاحزاده است که حدود چهارده سال پیش نوشته شده و در جلسهای با حضور ژان دورینگ از آن دفاع شده است. مترجم کتاب در بخشی از مقدمهاش درباره کمبودهای تاریخنگاری موسیقی ایران به این نکته اشاره کرده که متون مربوط به این حوزه تاکنون از مرحله آغازین توصیف چندان فراتر نرفتهاند و تنها در مواردی اندک، وارد مرحله تحلیل علمی و روشمند شدهاند. او ترجمه این کتاب را پاسخی به همین نقصان و تلاشی برای جبران بخشی از کمبودهای این حوزه دانسته است: «روشنگری حقیقی درباره زوایای تاریک تاریخ موسیقی در ایران جز از رهگذر آثار توصیفی-تحلیلی از این دست که بتواند ماده اولیه و نقطه عزیمت پژوهشهای ژرفتر آینده باشد، میسر نمیشود». نویسنده کتاب در مقدمه اثرش، با اشاره به ادبیات موسیقایی زبان فارسی، اشاره کرده که امروزه مجموعه متونی در حدود ۲۰۰ رساله فارسی درباره موسیقی در اختیار داریم که مجموعهای درخورتوجه است؛ چراکه به قول او، «به رغم مخالفتی که در این منطقه با موسیقی و فعالیتهای موسیقایی وجود داشته و هنوز تا اندازهای وجود دارد، این مجموعه متون بهجامانده، از ادبیات موسیقایی تصویری
درخور از حیات موسیقی را در طی حدود ده قرن آفرینش این مجموعه ارائه میدهد». در این مجموعه هم با مباحث نظری مربوط به موسیقی و هم با فعالیتهای موسیقایی و حتی سیر تحول رویکردهای گوناگون به موسیقی روبهرو هستیم. نویسنده، این مجموعه را نهفقط به گستره ادبیات فارسی؛ بلکه همچنین به میراث موسیقایی ایران متعلق میداند. آنطورکه از عنوان این کتاب هم برمیآید، در این پژوهش به رسالهها، جزوات و آثاری پرداخته شده که به زبان فارسی درباره موسیقی نوشته شده است. ازاینرو آثاری که ایرانیان در قرون دو و سه قمری و حتی پس از آن به زبان عربی نوشتهاند، در قلمرو این پژوهش نمیگنجد. از سوی دیگر، شماری از تصنیفات و رسالاتی که در مناطقی مانند پاکستان، هند و ترکیه امروزی به زبان فارسی نوشته شدهاند و تا حدی مشخصا به موسیقی هندی و ترکی مربوط میشوند، در این پژوهش جای گرفتهاند. این گزینش با توجه به این واقعیت صورتگرفته که تبادل فرهنگی میان این مناطق همواره چشمگیر بوده و زبان فارسی بر این مناطق تأثیر گذاشته و از آنها تأثیر گرفته است. چنین گزینشی هم از جنبه موسیقی شناختی و هم از نظر تاریخ موسیقی درخورتوجه و مفید است. نویسنده کتاب
در یک تقسیمبندی کلی، مکتوبات فارسی در باب موسیقی را با دو رویکرد اصلی دستهبندی کرده است: رویکرد دینی و رویکرد غیردینی. این مکتوبات نیز در دو قالب عرضه شدهاند؛ بهصورت اثر یا رسالهای جداگانه و مستقل و بهصورت جزئی از اثری حجیمتر نظیر دانشنامه یا اثری تاریخی یا الهیاتی. همچنین در شماری از آثار ادبی، بهویژه شعر و نیز نثر، نویسندگان و شاعران برخی اصطلاحات موسیقی، بهویژه نام مقامات، آلات موسیقی و موسیقیدانان را گاهبهگاه و به گونهای غیرنظاممند، مانند آرایههای ادبی به کار گرفتهاند. همچنین در تعدادی از آثار دینی که توسط مراجع و علمای اسلامی و صوفیان نوشته شده، به موضوع سماع پرداخته شده؛ گرچه هیچ فصل یا بخش بخصوصی از آثار ایشان به طور کامل به این موضوع اختصاص نیافته است. ازجمله این آثار میتوان به «اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابوسعید» اثر محمدبن منور، «تذکره الاولیا»ی عطار، «مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد» نجمالدین رازی و... اشاره کرد. براساس این توضیحات، میتوان گفت مکتوبات فارسی در باب موسیقی در سه حوزه موسیقی، دین و ادبیات دستهبندی میشوند. نویسنده کتاب، با توجه به ویژگی بینارشتهای موضوع
پژوهش خود، چند هدف را دنبال کرده است. او درباره اهداف کتابش نوشته: «کار در ابتدا تلاشی بوده برای تکمیل اثر مسعودیه با عنوان فهرست نسخ خطی موسیقی ایرانی و هدف اولیهام روزآمدسازی بخشی از آن فهرست و انتشار اثر خودم در قالب ذیلی بر آن فهرست بود. ولیکن در طول کار علاقهای فزاینده به سیر تحول ادبیات موسیقایی فارسی، بهویژه تحولات موضوعی این نوع ادبی عالمانه، در خود یافتم. ماحصل این علاقه فزاینده پژوهش حاضر است که هدفش نورتاباندن بر سیر تحول مکتوبات فارسی در باب موسیقی بین سدههای ۵ و ۹ ق/ ۱۱ و ۱۵ میلادی است. اغلب دانشپژوهان و پژوهشگران حوزه ادبیات فارسی این دوره را دوره کلاسیک ادب فارسی خواندهاند و ما میتوانیم حد فاصل قرون ۵ و ۹ ق/ ۱۱ و ۱۵ میلادی را دوره کلاسیک مکتوبات فارسی در باب موسیقی نیز به حساب آوریم».
داستان نامهها
«آنچه بر سر ما میآید یا بر سر همه میآید یا فقط بر سر ما. اگر اولی باشد مهم نیست، دومی باشد غیرقابل درک است». این تکه از متن فرناندو پسوا در پیشانی کتابی از سم سوج با نام «تنبل نالان» درج شده است؛ کتابی که بهتازگی با ترجمه پویه میثاقی در نشر مرکز منتشر شده است. سم سوج از نویسندگان معاصر آمریکایی است که در سال 1940 متولد شد و مدتی پیش از دنیا رفت. «تنبل نالان» داستانی است که با فرم نامهنگارانه نوشته شده و تمام داستان از نامهها و نوشتههای اندرو ویتکر شکل گرفته است. ویتکر مدیر مجله صابون است و در رمان نامههای او در چهار بخش جولای، آگوست، سپتامبر و اکتبر روایت شدهاند. در این نامهها، ویتکر تصویری از وضعیت نابسامان اقتصادی جامعه در دوران نیکسون و نیز مسائل شخصیاش به دست داده است. در بخشی از این کتاب میخوانیم: «شما احتمالا نمیدانید من کی هستم، که این البته چیز خوبی است؛ چون به من امکان میدهد خودم را معرفی کنم؛ بدون آنکه مجبور باشم با حجم زیادی از برداشتهای غلط و تعصبهایی بجنگم که اینجا به خاطر شهرت زیاد من و در نتیجه عملا نامرئیشدنم وجود دارد. من سردبیر مجله ادبی صابون هستم که باز هم احتمالا
تابهحال نام آن را نشنیدهاید. نسخهای از تازهترین شمارهمان را برایتان میفرستم. ما درحالحاضر برنامه چندسالهای را برای بازسازی و توسعه مجله شروع کردهایم که پیشبینی میکنیم به کمک آن بهعنوان مهمترین صدای ادبی این گوشه از جهان، اگر نه کل کشور، مطرح شویم. در راستای این توسعه، قرار است نخستین جشنواره سالانه ادبی-هنری صابون را در ماه مییا ژوئن آینده برگزار کنیم. جزئیات کامل برنامهها را اینجا نمیآورم و فقط به این بسنده میکنم که این جشنواره هفت روز کامل ادامه خواهد داشت و دربرگیرنده برنامههای جنبی بسیاری خواهد بود. پیش از جشنواره، بروشورهای رنگیای توزیع خواهیم کرد. منتظر دریافت یکی از آنها در صندوق پستتان باشید. مسلما از خودتان میپرسید این قضیه چه منفعتی دارد؟ کاملا طبیعی است که با خودتان چنین فکری کنید یا اگر من و شما در گفتوگویی مشغول تبادلنظر باشیم یا شما از آنجور آدمهایی باشید که مثل من با نامهها، همینطور با تلویزیون، صحبت میکنند و جواب آنها را میدهند، حتی طبیعی است که رک و راست آن را مطرح کنید. به نظرم آدم نباید به خاطر دلسوزاندن برای کسبوکارش شرمنده باشد».