|

مروری بر «هومو فابر» اثر ماکس فریش

تقدیر علیهِ اعداد

شرق: «هومو فابر» نوشته ماکس فریش از مهم‌ترین رمان‌های قرن بیستم در زبان آلمانی است که زندگیِ مهندس والتر فابر را روایت می‌کند. او که به جهان‌بینی عقل‌گرایانه باور دارد به‌خاطر مواجهه با داستانی عاشقانه در باورهایش شک می‌کند. از این‌روست که در آخر داستان چنین می‌خوانیم: «وصیتم در صورتی که بمیرم: همه اسنادم اعم از نامه‌ها و دفترهایم باید از بین بروند، هیچ چیز آن صحت ندارد. در دنیا بودن: نور بودن... در نور، در شوق پایدار می‌مانم و با علم به این‌که من در نور روی یاس زرد، روی آسفالت و دریا حل می‌شوم، باید پایداری کرد. یا به عبارت دیگر ابدیت در لحظه. ابدی‌بودن: در وجود بوده‌ام». پرداخت ماکس فریش به مسئله هویت انسان مدرن در این رمان ستودنی است. او خود در خطابه‌ای که در مراسم دریافت جایزه ادبی زوریخ در سال 1958 ایراد کرد از تنهایی انسان سخن گفت: «من به سبب هراسی که از تنهایی دارم، می‌نویسم. اگر در تاریکی آواز می‌خوانم دلیل آن وحشت است» و علت این هراس به اعتقاد فریش بی‌هویتی انسان مدرن است. حسن نقره‌چی، مترجم این رمان در مقدمه خود از عنوان رمان آغاز می‌کند و چنین شرح می‌دهد که در تئوری مردم‌شناسی قدیم، «هومو فابر» به «انسان عمل‌گرا» خطاب می‌شده است در مقابل مفهوم «هومو لودن» به معنای «انسان بازیگر» یعنی کسی که نقشی را که بر عهده‌اش نهاده‌اند بازی می‌کند. در قرن بیستم ماکس شلر و هانا آرنت مفهوم فلسفی تازه‌ای به آن دادند. آنها در ادامه تکامل فرضیه داروین، انسان را حیوانی تکامل‌یافته و آن را «حیوان ابزارساز» یا «حیوان عمل‌گرا» نام نهادند. «ماکس فریش برای معروف‌ترین رمان خود این عنوان را برگزید و نام شخصیت اصلی رمانش را نیز والتر فابر گذاشت. مهندس والتر فابر انسانی است که به سرنوشت و تقدیر اعتقاد ندارد و همه مسائل دنیا را از دریچه علم ریاضی نگاه می‌کند. برای او تنها اعداد مهم‌اند. به روح و سرنوشت و دنیای دیگر و به طور کلی هرچه که ملموس نیست، اعتقاد ندارد و معتقد است انسان می‌تواند سرنوشت خود را خودش با درنظرگرفتن علم ریاضی و آمار تعیین می‌کند. او سرنوشت را مجموعه پیش‌آمدهایی می‌داند که قابل محاسبه و پیش‌بینی‌اند، اما شگفت آنکه خود او بر اثر یکی از همین تصاد‌ف‌های قابل پیش‌بینی از پای درمی‌آید». در انتهای این رمان روزشمار زندگی و آثار ماکس فریش آمده است. فریش متولد 15 ماه مه 1911، دانش‌آموخته رشته زبا‌ن آلمانی و معماری است. و بارها جوایز ادبی مختلفی را دریافت کرده است ازجمله جایزه کنراد فردیناند مایر در سال 1938، جایزه ویلهلم رابه در 1955 و نیز جایزه ادبی شهر زوریخ در سال 1958، همان سالی که از او دو اثر «بیدارمان و آتش‌افروزان» و «خشم‌گرانِ فلیپ هوتس» منتشر شده بود. در این روزشمار، اتفاقاتِ جالب زندگی او ازجمله دیدارهایش با چهره‌های سرشناس و تأثیرگذار نیز آمده است که از جمله آنها دیدار او با برتولد برشت در زوریخ است به سالِ 1948. زبان رمان «فومو فابر» که در جاهایی منقطع و بدون فعل است نمایانگر واقعیات روزگار خود است و همان‌طور که مترجم اشاره می‌کند فریش آن را به شیوه دفتر خاطرات نوشته است و جمله‌هایی را یادداشت کرده که به متن تلگرام بیشتر شباهت دارد. «این جمله‌ها ویژگی دیگری نیز دارند: اغلب بدون فعل به کار برده می‌شوند. این شیوه نشان می‌دهد که فابر به فعل که اجزاء جمله را به هم پیوند می‌دهد، اعتقاد ندارد. فریش خوب می‌داند در جوامع صنعتی امروز که میان افراد آن پیوندی عاطفی نیست، زبان نیز که تصویرگر واقعیات است، نمی‌تواند نظامی استوار داشته باشد و سبب پیوند آدمیان گردد». رمانِ «هومو فابر» با عنوانِ فرعی «انسان ابزارساز» نوشته ماکس فریش اخیرا با ترجمه حسن نقره‌چی در نشر نیلوفر منتشر شده است.

شرق: «هومو فابر» نوشته ماکس فریش از مهم‌ترین رمان‌های قرن بیستم در زبان آلمانی است که زندگیِ مهندس والتر فابر را روایت می‌کند. او که به جهان‌بینی عقل‌گرایانه باور دارد به‌خاطر مواجهه با داستانی عاشقانه در باورهایش شک می‌کند. از این‌روست که در آخر داستان چنین می‌خوانیم: «وصیتم در صورتی که بمیرم: همه اسنادم اعم از نامه‌ها و دفترهایم باید از بین بروند، هیچ چیز آن صحت ندارد. در دنیا بودن: نور بودن... در نور، در شوق پایدار می‌مانم و با علم به این‌که من در نور روی یاس زرد، روی آسفالت و دریا حل می‌شوم، باید پایداری کرد. یا به عبارت دیگر ابدیت در لحظه. ابدی‌بودن: در وجود بوده‌ام». پرداخت ماکس فریش به مسئله هویت انسان مدرن در این رمان ستودنی است. او خود در خطابه‌ای که در مراسم دریافت جایزه ادبی زوریخ در سال 1958 ایراد کرد از تنهایی انسان سخن گفت: «من به سبب هراسی که از تنهایی دارم، می‌نویسم. اگر در تاریکی آواز می‌خوانم دلیل آن وحشت است» و علت این هراس به اعتقاد فریش بی‌هویتی انسان مدرن است. حسن نقره‌چی، مترجم این رمان در مقدمه خود از عنوان رمان آغاز می‌کند و چنین شرح می‌دهد که در تئوری مردم‌شناسی قدیم، «هومو فابر» به «انسان عمل‌گرا» خطاب می‌شده است در مقابل مفهوم «هومو لودن» به معنای «انسان بازیگر» یعنی کسی که نقشی را که بر عهده‌اش نهاده‌اند بازی می‌کند. در قرن بیستم ماکس شلر و هانا آرنت مفهوم فلسفی تازه‌ای به آن دادند. آنها در ادامه تکامل فرضیه داروین، انسان را حیوانی تکامل‌یافته و آن را «حیوان ابزارساز» یا «حیوان عمل‌گرا» نام نهادند. «ماکس فریش برای معروف‌ترین رمان خود این عنوان را برگزید و نام شخصیت اصلی رمانش را نیز والتر فابر گذاشت. مهندس والتر فابر انسانی است که به سرنوشت و تقدیر اعتقاد ندارد و همه مسائل دنیا را از دریچه علم ریاضی نگاه می‌کند. برای او تنها اعداد مهم‌اند. به روح و سرنوشت و دنیای دیگر و به طور کلی هرچه که ملموس نیست، اعتقاد ندارد و معتقد است انسان می‌تواند سرنوشت خود را خودش با درنظرگرفتن علم ریاضی و آمار تعیین می‌کند. او سرنوشت را مجموعه پیش‌آمدهایی می‌داند که قابل محاسبه و پیش‌بینی‌اند، اما شگفت آنکه خود او بر اثر یکی از همین تصاد‌ف‌های قابل پیش‌بینی از پای درمی‌آید». در انتهای این رمان روزشمار زندگی و آثار ماکس فریش آمده است. فریش متولد 15 ماه مه 1911، دانش‌آموخته رشته زبا‌ن آلمانی و معماری است. و بارها جوایز ادبی مختلفی را دریافت کرده است ازجمله جایزه کنراد فردیناند مایر در سال 1938، جایزه ویلهلم رابه در 1955 و نیز جایزه ادبی شهر زوریخ در سال 1958، همان سالی که از او دو اثر «بیدارمان و آتش‌افروزان» و «خشم‌گرانِ فلیپ هوتس» منتشر شده بود. در این روزشمار، اتفاقاتِ جالب زندگی او ازجمله دیدارهایش با چهره‌های سرشناس و تأثیرگذار نیز آمده است که از جمله آنها دیدار او با برتولد برشت در زوریخ است به سالِ 1948. زبان رمان «فومو فابر» که در جاهایی منقطع و بدون فعل است نمایانگر واقعیات روزگار خود است و همان‌طور که مترجم اشاره می‌کند فریش آن را به شیوه دفتر خاطرات نوشته است و جمله‌هایی را یادداشت کرده که به متن تلگرام بیشتر شباهت دارد. «این جمله‌ها ویژگی دیگری نیز دارند: اغلب بدون فعل به کار برده می‌شوند. این شیوه نشان می‌دهد که فابر به فعل که اجزاء جمله را به هم پیوند می‌دهد، اعتقاد ندارد. فریش خوب می‌داند در جوامع صنعتی امروز که میان افراد آن پیوندی عاطفی نیست، زبان نیز که تصویرگر واقعیات است، نمی‌تواند نظامی استوار داشته باشد و سبب پیوند آدمیان گردد». رمانِ «هومو فابر» با عنوانِ فرعی «انسان ابزارساز» نوشته ماکس فریش اخیرا با ترجمه حسن نقره‌چی در نشر نیلوفر منتشر شده است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها