|

هفته تهران و الزامات اجرائی توسعه شهری

تورج فرهادی . شهردار منطقه ۶ تهران

شهر چیست؟ شهروند کدام است؟ این دو پرسش می‌تواند محتوا و مضمون تلاش‌ها و برنامه‌هایی باشد که در «هفته تهران» هرساله از سوی شهرداری برگزار می‌شود. واقعیت این است که در سال‌های اخیر که مناسبت‌های رسمی و روزهای نمادین عموما از طرف نهاد‌ها و دستگاه‌های مختلف جدی گرفته می‌شود، نکته‌ای کلیدی و راهبردی همواره مغفول واقع شده است که می‌توانیم در دوگانه و تباین عرصه عمومی و عرصه رسمی آن را رده‌بندی کنیم. چالشی که سبب می‌شود دغدغه‌ها و ایده‌ها و الگوهای رفتاری و فکری شهروندان و نهاد‌های اداری و اجرائی تفاوت و فاصله فاحشی را تجربه کنند و در نهایت رویکرد‌ها و اقدامات انجام‌شده در این‌گونه مناسبت‌ها نتوانند برای هم‌افزایی و سینرژی تفاوت و حتی تعارض‌ها اقدامی فراتر از رسومات را شکل دهند. بدیهی است که این ضعف مانعی جدی در اجتماعی‌کردن سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌ها است. به این معنا که به علت محدودیت تحلیلی راهبردی قبل از آنکه شهر به‌عنوان سوژه و شهروند به‌مثابه ابژه بررسی و تعریف و تحدید جدی و علمی و فنی شود، نمی‌توان برنامه و افق روشنی را برای آن تصویر کرد و در صورت اقدام به این امر، جامعیت آن تعریف مورد خدشه جدی قرار می‌گیرد که در نهایت سرمایه‌های مادی و معنوی شهر در بستری از تزاحم سیاست‌ها و تداخل راهبرد‌ها به دلیل ضعف فلسفی و ماهیتی در شناخت ابعاد متعارض شهر تضعیف می‌شود و موجب تأخیر و حتی تعلیق در گذار از گفتمان سنتی به گفتمان مدرن در حوزه شهری می‌شود. این تعلیق و تعویق نقطه هشدار برای درک و جدی‌گرفتن ضرورت تدوین هویت شهر به‌عنوان «قلب برنامه‌ریزی شهری» است که عمده‌ترین مسئله در طراحی و مدیریت شهری تلقی می‌شود. مادامی که هویت متعین نشود و ابعاد و کُنه آن مشخص نشود، نمی‌توان از برنامه‌ریزی و استراتژی بلندمدت برای اداره و توسعه شهری، گسترش خلاقیت و تولیدات علمی، هنری و ادبی سخن گفت. هرچند گفتمان سنتی شهری که از دوره و عصر پیش از اسلام آغاز شد و در دوره اسلامی توسعه پیدا کرد و در عصر صفویه به اوج رسید، همچنان واجد سویه‌ها و ابعاد مهم و مؤثری است که نمی‌توانیم به‌سادگی از کنار آن عبور کنیم.

با وجود این اصالت و اعتبار، نباید فراموش کنیم که گفتمان سنتی شهری و گفتمان شهر مدرن تفاوت و تعارض‌هایی ماهوی و مبنایی دارند که در جهان کنونی و با توجه به واقعیت‌ها و نیاز‌های نوظهور شهری که علاوه بر سویه‌های فرهنگی و اجتماعی از ابعاد سیاسی نیز برخوردار است، ضرورت فعال‌کردن ظرفیت‌های شهروندی را مهم‌‌تر از گذشته پدیدار کرده است. بر‌اساس‌این می‌توان مدعی شد که الزامات و ضروریات هر‌کدام از این نحله‌ها و ترکیب یا تفکیک ساختاری و فلسفی آن می‌تواند نقطه عزیمتی برای پژوهش و مطالعه جدی درباره «هویت شهر» محسوب شود. مدیریت عقلانی با سویه‌های فرهنگی تهران به‌عنوان شهری مدرن زمانی می‌تواند به‌عنوان گفتمان غالب و هژمون مطرح شود که حیات ذهنی آن در دیدگاه مدیران شهری تثبیت شود و آهنگ و همسویی و هم‌افزایی آن با زندگی در شهر متناسب و هم‌آوا شود. هویت شهری از برجسته‌ترین مصادیق و مظاهر این عقلانیت و حیات ذهنی به شمار می‌آید. مسئله‌ای که بر‌خلاف تحلیل‌های مرسوم که تهران را شهری با غلبه فردیت می‌داند، می‌تواند پرداختن به آن و بهره‌گیری از تبعات مثبت و سازنده آن، انسجام شهری و پیوستگی روابط انسانی و اجتماعی را که در تأخیر طولانی سنت و تجدد دچار آسیب شده است، ترمیم و تقویت کند. به عبارت بهتر و دیگر معتقدم «تاریخ شهر» به‌عنوان پشتوانه و بستر استواری برای تدوین «هویت شهر» در ذیل تحلیل مفهومی گفتمان سنتی و مدرن شهری می‌تواند در فرایندی علمی و فنی با مشارکتی کارشناسانه و شهروندگرایانه به‌عنوان پروژه‌ای کلان که در سایه آن و مبتنی بر واقعیت‌ها و نه صرفا انتزاع و ذهنیت‌ها به دو پرسش مورد اشاره پاسخ می‌دهد، شهر را تعریف می‌کند و شهروند را تدقیق می‌کند، به‌عنوان اصلی‌ترین راهبرد و پروژه کلان‌شهری معرفی شود که در درون آن عمران شهری، زیست‌بوم شهری، مبلمان شهری، فضاهای شهری و زندگی شهری در بستر مجموعه‌ای از نیاز‌ها و مطالبات شهروندی و اجتماعی شاخص‌های بهتری را تجربه می‌کند و بالطبع رضایت حداکثری طبقات مختلف شهری را که ناهمگونی شاخصه بارز آن است، به دنبال خواهد داشت و قطعا تقسیم کار پیچیده شهری را نه به‌عنوان عاملی برای فرسایش سیاست‌ها بلکه به ظرفیتی برای پویایی شهر بدل می‌کند.

شهر چیست؟ شهروند کدام است؟ این دو پرسش می‌تواند محتوا و مضمون تلاش‌ها و برنامه‌هایی باشد که در «هفته تهران» هرساله از سوی شهرداری برگزار می‌شود. واقعیت این است که در سال‌های اخیر که مناسبت‌های رسمی و روزهای نمادین عموما از طرف نهاد‌ها و دستگاه‌های مختلف جدی گرفته می‌شود، نکته‌ای کلیدی و راهبردی همواره مغفول واقع شده است که می‌توانیم در دوگانه و تباین عرصه عمومی و عرصه رسمی آن را رده‌بندی کنیم. چالشی که سبب می‌شود دغدغه‌ها و ایده‌ها و الگوهای رفتاری و فکری شهروندان و نهاد‌های اداری و اجرائی تفاوت و فاصله فاحشی را تجربه کنند و در نهایت رویکرد‌ها و اقدامات انجام‌شده در این‌گونه مناسبت‌ها نتوانند برای هم‌افزایی و سینرژی تفاوت و حتی تعارض‌ها اقدامی فراتر از رسومات را شکل دهند. بدیهی است که این ضعف مانعی جدی در اجتماعی‌کردن سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌ها است. به این معنا که به علت محدودیت تحلیلی راهبردی قبل از آنکه شهر به‌عنوان سوژه و شهروند به‌مثابه ابژه بررسی و تعریف و تحدید جدی و علمی و فنی شود، نمی‌توان برنامه و افق روشنی را برای آن تصویر کرد و در صورت اقدام به این امر، جامعیت آن تعریف مورد خدشه جدی قرار می‌گیرد که در نهایت سرمایه‌های مادی و معنوی شهر در بستری از تزاحم سیاست‌ها و تداخل راهبرد‌ها به دلیل ضعف فلسفی و ماهیتی در شناخت ابعاد متعارض شهر تضعیف می‌شود و موجب تأخیر و حتی تعلیق در گذار از گفتمان سنتی به گفتمان مدرن در حوزه شهری می‌شود. این تعلیق و تعویق نقطه هشدار برای درک و جدی‌گرفتن ضرورت تدوین هویت شهر به‌عنوان «قلب برنامه‌ریزی شهری» است که عمده‌ترین مسئله در طراحی و مدیریت شهری تلقی می‌شود. مادامی که هویت متعین نشود و ابعاد و کُنه آن مشخص نشود، نمی‌توان از برنامه‌ریزی و استراتژی بلندمدت برای اداره و توسعه شهری، گسترش خلاقیت و تولیدات علمی، هنری و ادبی سخن گفت. هرچند گفتمان سنتی شهری که از دوره و عصر پیش از اسلام آغاز شد و در دوره اسلامی توسعه پیدا کرد و در عصر صفویه به اوج رسید، همچنان واجد سویه‌ها و ابعاد مهم و مؤثری است که نمی‌توانیم به‌سادگی از کنار آن عبور کنیم.

با وجود این اصالت و اعتبار، نباید فراموش کنیم که گفتمان سنتی شهری و گفتمان شهر مدرن تفاوت و تعارض‌هایی ماهوی و مبنایی دارند که در جهان کنونی و با توجه به واقعیت‌ها و نیاز‌های نوظهور شهری که علاوه بر سویه‌های فرهنگی و اجتماعی از ابعاد سیاسی نیز برخوردار است، ضرورت فعال‌کردن ظرفیت‌های شهروندی را مهم‌‌تر از گذشته پدیدار کرده است. بر‌اساس‌این می‌توان مدعی شد که الزامات و ضروریات هر‌کدام از این نحله‌ها و ترکیب یا تفکیک ساختاری و فلسفی آن می‌تواند نقطه عزیمتی برای پژوهش و مطالعه جدی درباره «هویت شهر» محسوب شود. مدیریت عقلانی با سویه‌های فرهنگی تهران به‌عنوان شهری مدرن زمانی می‌تواند به‌عنوان گفتمان غالب و هژمون مطرح شود که حیات ذهنی آن در دیدگاه مدیران شهری تثبیت شود و آهنگ و همسویی و هم‌افزایی آن با زندگی در شهر متناسب و هم‌آوا شود. هویت شهری از برجسته‌ترین مصادیق و مظاهر این عقلانیت و حیات ذهنی به شمار می‌آید. مسئله‌ای که بر‌خلاف تحلیل‌های مرسوم که تهران را شهری با غلبه فردیت می‌داند، می‌تواند پرداختن به آن و بهره‌گیری از تبعات مثبت و سازنده آن، انسجام شهری و پیوستگی روابط انسانی و اجتماعی را که در تأخیر طولانی سنت و تجدد دچار آسیب شده است، ترمیم و تقویت کند. به عبارت بهتر و دیگر معتقدم «تاریخ شهر» به‌عنوان پشتوانه و بستر استواری برای تدوین «هویت شهر» در ذیل تحلیل مفهومی گفتمان سنتی و مدرن شهری می‌تواند در فرایندی علمی و فنی با مشارکتی کارشناسانه و شهروندگرایانه به‌عنوان پروژه‌ای کلان که در سایه آن و مبتنی بر واقعیت‌ها و نه صرفا انتزاع و ذهنیت‌ها به دو پرسش مورد اشاره پاسخ می‌دهد، شهر را تعریف می‌کند و شهروند را تدقیق می‌کند، به‌عنوان اصلی‌ترین راهبرد و پروژه کلان‌شهری معرفی شود که در درون آن عمران شهری، زیست‌بوم شهری، مبلمان شهری، فضاهای شهری و زندگی شهری در بستر مجموعه‌ای از نیاز‌ها و مطالبات شهروندی و اجتماعی شاخص‌های بهتری را تجربه می‌کند و بالطبع رضایت حداکثری طبقات مختلف شهری را که ناهمگونی شاخصه بارز آن است، به دنبال خواهد داشت و قطعا تقسیم کار پیچیده شهری را نه به‌عنوان عاملی برای فرسایش سیاست‌ها بلکه به ظرفیتی برای پویایی شهر بدل می‌کند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها