|

بازيابي پيمان ‌ازدست‌رفته روزولت ‌و ‌چرچيل

چهاردهم آگوست 1941، «فرانکلین روزولت»، رئیس‌جمهوری ایالات متحده و «وینستون چرچیل»، نخست‌وزیر بریتانیا، دیداری مخفیانه در کشتی در سواحل نیوفاندلند داشتند. این دو رهبر درباره استراتژی‌های جنگ بحث کردند اما مهم‌تر از آن، بیانیه مشترک آنها بود که در آن دیدگاه مشترک خود درباره دوران پس از جنگ را بیان کرده بودند و بعدها این بیانیه به «منشور آتلانتیک» مشهور شد. این منشور اصول مشترکی را بیان کرد و نه‌تنها اتحاد دو سوی اقیانوس اطلس (ترنس آتلانتیک)، بلکه بنیان نظم جهانی را محکم کرد که بیش از 70 سال دوام داشت.
به گزارش فارن‌افرز، امروز، این اتحاد به دوران افول خود رسیده است. «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهوری ایالات متحده، تهدید به ترک ناتو کرده و از اروپا به‌عنوان «دشمن» نام می‌برد. برخی از مقام‌های اروپایی زیر‌سؤال‌بردن این اتحاد از سوی دولت ترامپ را امری عادی می‌دانند و اعتقاد دارند که دیر یا زود هنجارهای تاریخی دوباره بازمی‌گردند.
استدلال آنها هم این است که ایالات ‌متحده در حال بازگشت به انزواگرایی قبل از 1941 و آغاز جنگ جهانی دوم است و هشت دهه همکاری‌های دو سوی اقیانوس اطلس در این میان استثنا خواهند بود. اما به نظر می‌رسد در این میان استثنا، ترامپ است. این اتحاد در دولت‌های قبلی ایالات متحده هم تا حدودی راکد بود اما ترامپ تهدیدی آشکار علیه اتحادی را مطرح کرد که زمانی روزولت و چرچیل با آن جاودانه شدند. رئیس‌جمهوری فعلی ایالات متحده با رهبران اروپایی مخالفت می‌کند، بی‌اعتمادی میان دو طرف را دامن می‌زند و ارزش رابطه آمریکا و اروپا را مورد تردید قرار می‌دهد.
اتحاد و همکاری دو سوی اقیانوس اطلس که روزولت و چرچیل پایه‌گذاری کردند تا ابد ماندگار نیست. رهبران ایالات ‌متحده و اروپا در‌حال‌حاضر نگاهی فراتر از دوران ریاست‌جمهوری ترامپ دارند و به دنبال فرصت‌های جدید برای اتحادی تازه می‌گردند. «اورسلا فون درلاین»، رئیس کمیسیون اروپا، در تازه‌ترین سخنرانی خود درباره وضعیت اتحادیه تأکید کرد که اروپایی‌ها «همیشه اتحاد دو سوی اقیانوس اطلس را گرامی خواهند داشت و امیدوارند اتحاد جدیدی میان ایالات متحده و اروپا شکل بگیرد». در واقع موفقیت سیاست ‌خارجی ایالات متحده و اروپا نیازمند همکاری گسترده با طرف مقابل است. آنچه این اتحاد به آن احتیاج دارد، تجدید‌ حیات است: بیانیه‌ای تازه از اهداف مشترک و ارزش‌های دموکراتیک، همراه با نهادهای جدیدی که برای اقدام مشترک شکل گرفته‌اند.
ایالات متحده و اروپا هنوز به یکدیگر احتیاج دارند و جهان هم برای حفظ نظم جهانی به یک غرب پرجنب‌وجوش و پرانرژی نیاز دارد. اگرچه برخی از محققان استدلال می‌کنند که مرکز قدرت اقتصادی و سیاسی جهان تغییر کرده اما همچنان تعادل منابع مادی در غرب است، زیرا ایالات متحده و اروپا تقریبا نیمی از درآمد جهان را کسب می‌کنند و تقریبا نیمی از هزینه‌های نظامی جهان را به خود اختصاص داده‌اند. سایر دموکراسی‌های صنعتی مانند استرالیا، هند، ژاپن و کره جنوبی درگیر ظهور چین و مقابله با تهدید کره شمالی هستند؛ بنابراین اتحاد دو سوی اقیانوس اطلس همچنان بنیادی ضروری برای هر نظم لیبرالی است که بتواند در جهت منافع جهانی عمل کند.
احیای اتحاد
با وجود تمام تفاوت‌هایی که در دهه‌های گذشته میان ایالات متحده و اتحادیه اروپا فاصله انداخته، هنوز هم بسیاری از سیاست‌گذاران در هر دو قاره آمریکا و اروپا برای روابط بین اقیانوس اطلس اهمیت ویژه‌ای قائل هستند و آرزو می‌کنند این اتحاد دوباره احیا شود. «جان نگروپونته»، معاون وزیر خارجه پیشین آمریکا می‌گوید: «دولت بعدی ایالات متحده باید بر اروپا تمرکز داشته باشد، این برای آمریکا امری حیاتی است. «ولفگانگ ایشینگر»، سفیر سابق آلمان در ایالات متحده هم بر همین نکته تأکید می‌کند و می‌گوید: «با تحولات سال‌های اخیر، رابطه ایالات متحده و اروپا به مراقبت و تعامل بسیار بیشتری نسبت به گذشته نیاز خواهد داشت».
بهبود رابطه اروپا و ایالات متحده قطعا نیازمند بازنگری در برخی از ساختارها و نهادهایی است که نقشی اساسی در این اتحاد ایفا می‌کنند. نگرانی‌هایی که امروز ایالات متحده را به خود مشغول کرده است - از جمله ظهور چین، ماجراجویی‌های خطرناک روسیه، تغییرات آب‌و‌هوایی، فضای مجازی، تجارت، فناوری و بهداشت عمومی - نه زیر چتر ناتو قرار می‌گیرند و نه نشست‌های بین‌المللی ایالات متحده و اتحادیه اروپا به اندازه کافی به آنها رسیدگی می‌کنند.
هنگامی که رهبران ایالات متحده و اتحادیه اروپا با یکدیگر ملاقات می‌کنند، تمایل دارند همه کارها خیلی زود انجام شوند و سپس وعده‌هایی نامشخص و کلی برای همکاری مشترک به هم می‌دهند. در مقابل چنین جلسات بی‌نتیجه‌ای میان اروپا و آمریکا، جلسات گروه 20 (G20) را باید قرار داد. آسیا‌محوربودن این جلسات و حتی تمرکز نشست‌های دو سال اول گروه 20 بر لزوم احیای روابط با روسیه خروجی‌های مؤثرتری در مقایسه با نشست‌های آمریکا و اروپا داشته است.
اگرچه ممکن است واشنگتن صرفا با همکاری اروپا نتواند مهم‌ترین مشکلات و چالش‌های سیاست خارجی خود را حل کند؛ اما تردیدی نیست که بدون همکاری و تعامل با اروپا نه‌تنها هیچ مشکلی حل نخواهد شد، بلکه بر چالش‌ها افزوده می‌شود. به‌همین‌ترتیب، اروپا هم به حمایت و ضمانت‌های امنیتی ایالات متحده متکی است.
با اینکه «آنگلا مرکل»، صدراعظم آلمان و «امانوئل مکرون»، رئیس‌جمهوری فرانسه، خواستار اقدام‌های جدی‌تر اروپا برای توسعه خودمختاری استراتژیک شده‌اند، اما واقعیت این است که بسیار بعید به نظر می‌رسد که اروپا در آینده نزدیک بتواند به‌تنهایی جلوی روسیه به‌عنوان مهم‌ترین تهدید علیه خود را بگیرد، یا بدون کمک آمریکا بتواند با تروریسم مقابله کند؛ بنابراین ناتو همچنان مهم‌ترین نقش را در تأمین امنیت اروپا ایفا خواهد کرد.
همچنین اروپا بدون هماهنگی دقیق با ایالات متحده نمی‌تواند برای ایجاد ثبات در خاورمیانه و شمال آفریقا اقدام مؤثری انجام دهد. به همین دلایل رهبران اروپایی اتفاق نظر دارند که ایالات متحده می‌تواند یک شریک جدایی‌ناپذیر برای اروپا باقی بماند البته تا زمانی که مجبور به معامله با ترامپ نباشند.
منشور جدید آتلانتیک
در ادامه این گزارش آمده است كه به مدت بیش از 70 سال و از زمان پایه‌گذاری منشور آتلانتیک، اتحاد دو سوی اقیانوس اطلس میان آمریکا و اروپا موتور محرکه نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانین بوده است. این اتحاد از تجارت آزاد بین‌المللی، توسعه اقتصادی و حقوق بشر حمایت کرده است. این نظم لیبرال به نوبه خود بسیار به نفع غرب بوده است: اروپا دیگر درگیر جنگ نشد، اگرچه ماجراجویی‌های اخیر روسیه به‌شدت نگرانی اروپا را برانگیخته است. این نظم لیبرال، سایر نقاط جهان را هم منتفع کرد؛ برای مثال، توسعه اقتصادی و تجارت آزاد میلیون‌ها نفر را در چین از فقر نجات داده است. امروز نمای کلی جهان بدون لنگر محکم اتحاد اروپا و آمریکا قابل‌تشخیص‌تر از هر زمان دیگر است.
چشم‌انداز جهان پیش‌رو به ما می‌گوید که ایالات متحده تحت تأثیر انگیزه‌های منفی ترامپ خواهد بود، چین اراده و خواست خود را بیش از گذشته به جهان دیکته می‌کند و روسیه با ادامه مداخله در امور دیگر کشورها به مرزهای آنها تجاوز می‌کند. یک بیماری همه‌گیر کره زمین را فرا‌گرفته اما دولت ترامپ همچنان از همکاری با اروپا برای واکنش جهانی به این بحران سر باز می‌زند. به‌طور‌ خلاصه می‌توان گفت که شکاف میان دو سوی اقیانوس اطلس، ایالات متحده را ضعیف‌تر و جهان را خطرناک‌تر کرده است.
بازیابی اعتماد
زمان آن رسیده که اتحاد ترنس‌آتلانتیک دوباره تقویت شود. اما تقاضاها و نیازهای جهان امروز حکم می‌کند که مشارکت در چنین اتحادی از چارچوب فعلی آن فراتر رفته و ساختارهای جدیدی شکل بگیرد. رهبران غربی باید نسخه منشور آتلانتیک را برای قرن بیست‌و‌یکم به‌روز‌رسانی کنند و آن را توافق‌نامه همکاری استراتژیک فرا‌آتلانتیک (TSPA) بنامند. منشور آتلانتیک چشم‌اندازی برای ایجاد نهادهایی مانند سازمان ملل، ناتو و اتحادیه اروپا ایجاد کرد. به‌همین‌ترتیب، ایالات متحده و اروپا اکنون باید چشم‌انداز خود را به‌روز کنند و نهادهای جدیدی را برای پاسخ‌گویی به چالش‌های امروز ایجاد کنند.
از جمله این مؤسسات می‌توان به یک شورای ترنس‌آتلانتیک اشاره کرد که همکاری بین دولتی را در سطح رؤسای دولت‌ها تسهیل می‌کند. این شورا می‌تواند گفت‌وگوهای ساختاری را در زمینه‌های مورد علاقه مشترک در مناطق خاص یا موضوعاتی مانند بهداشت عمومی ایجاد کند. این شورا بر جلسات و نشست‌های بین ایالات متحده و اروپا هم نظارت بیشتری خواهد داشت.
این موضوعات هم می‌توانند در اولویت نشست‌های ناتو قرار گیرند: در روز اول، رهبران ایالات متحده و اروپا بر مأموریت دفاع جمعی ناتو تمرکز می‌کنند و در روز دوم، رهبران کشورهای عضو ناتو و اتحادیه اروپا درباره نگرانی‌های گسترده‌تر درباره سیاست خارجی در دو سوی اقیانوس اطلس بحث خواهند کرد.
برای پیشگیری از بحران‌های آینده، این شورا می‌تواند سیاست‌های مشترکی برای رسیدگی به چالش تغییرات آب‌و‌هوایی تهیه کند یا به ارزیابی روندهای جهانی بپردازد. ایالات متحده و اروپا می‌توانند تحت نظارت دوجانبه یا نظارت TSPA، استراتژی‌های لازم را درباره موضوعات مشترک مانند چین، روسیه، توسعه یا حملات سایبری هماهنگ کنند.
در نهایت این نهادهای جدید می‌توانند به بازگرداندن اخلاق مشارکتی که زمانی یکی از شاخصه‌های روابط ایالات متحده و اروپا بود، کمک کنند. زمانی ایالات متحده و اروپا تقریبا به‌طور غریزی به یکدیگر اعتماد داشتند اما اکنون آنها باید تلاش کنند تا این اعتماد را بازیابی کنند. نه‌تنها ایالات متحده و اروپا بلکه نظم لیبرال گسترده‌تر هم به تجدید همکاری و تعامل در دو سوی اقیانوس اطلس نیاز دارد.

چهاردهم آگوست 1941، «فرانکلین روزولت»، رئیس‌جمهوری ایالات متحده و «وینستون چرچیل»، نخست‌وزیر بریتانیا، دیداری مخفیانه در کشتی در سواحل نیوفاندلند داشتند. این دو رهبر درباره استراتژی‌های جنگ بحث کردند اما مهم‌تر از آن، بیانیه مشترک آنها بود که در آن دیدگاه مشترک خود درباره دوران پس از جنگ را بیان کرده بودند و بعدها این بیانیه به «منشور آتلانتیک» مشهور شد. این منشور اصول مشترکی را بیان کرد و نه‌تنها اتحاد دو سوی اقیانوس اطلس (ترنس آتلانتیک)، بلکه بنیان نظم جهانی را محکم کرد که بیش از 70 سال دوام داشت.
به گزارش فارن‌افرز، امروز، این اتحاد به دوران افول خود رسیده است. «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهوری ایالات متحده، تهدید به ترک ناتو کرده و از اروپا به‌عنوان «دشمن» نام می‌برد. برخی از مقام‌های اروپایی زیر‌سؤال‌بردن این اتحاد از سوی دولت ترامپ را امری عادی می‌دانند و اعتقاد دارند که دیر یا زود هنجارهای تاریخی دوباره بازمی‌گردند.
استدلال آنها هم این است که ایالات ‌متحده در حال بازگشت به انزواگرایی قبل از 1941 و آغاز جنگ جهانی دوم است و هشت دهه همکاری‌های دو سوی اقیانوس اطلس در این میان استثنا خواهند بود. اما به نظر می‌رسد در این میان استثنا، ترامپ است. این اتحاد در دولت‌های قبلی ایالات متحده هم تا حدودی راکد بود اما ترامپ تهدیدی آشکار علیه اتحادی را مطرح کرد که زمانی روزولت و چرچیل با آن جاودانه شدند. رئیس‌جمهوری فعلی ایالات متحده با رهبران اروپایی مخالفت می‌کند، بی‌اعتمادی میان دو طرف را دامن می‌زند و ارزش رابطه آمریکا و اروپا را مورد تردید قرار می‌دهد.
اتحاد و همکاری دو سوی اقیانوس اطلس که روزولت و چرچیل پایه‌گذاری کردند تا ابد ماندگار نیست. رهبران ایالات ‌متحده و اروپا در‌حال‌حاضر نگاهی فراتر از دوران ریاست‌جمهوری ترامپ دارند و به دنبال فرصت‌های جدید برای اتحادی تازه می‌گردند. «اورسلا فون درلاین»، رئیس کمیسیون اروپا، در تازه‌ترین سخنرانی خود درباره وضعیت اتحادیه تأکید کرد که اروپایی‌ها «همیشه اتحاد دو سوی اقیانوس اطلس را گرامی خواهند داشت و امیدوارند اتحاد جدیدی میان ایالات متحده و اروپا شکل بگیرد». در واقع موفقیت سیاست ‌خارجی ایالات متحده و اروپا نیازمند همکاری گسترده با طرف مقابل است. آنچه این اتحاد به آن احتیاج دارد، تجدید‌ حیات است: بیانیه‌ای تازه از اهداف مشترک و ارزش‌های دموکراتیک، همراه با نهادهای جدیدی که برای اقدام مشترک شکل گرفته‌اند.
ایالات متحده و اروپا هنوز به یکدیگر احتیاج دارند و جهان هم برای حفظ نظم جهانی به یک غرب پرجنب‌وجوش و پرانرژی نیاز دارد. اگرچه برخی از محققان استدلال می‌کنند که مرکز قدرت اقتصادی و سیاسی جهان تغییر کرده اما همچنان تعادل منابع مادی در غرب است، زیرا ایالات متحده و اروپا تقریبا نیمی از درآمد جهان را کسب می‌کنند و تقریبا نیمی از هزینه‌های نظامی جهان را به خود اختصاص داده‌اند. سایر دموکراسی‌های صنعتی مانند استرالیا، هند، ژاپن و کره جنوبی درگیر ظهور چین و مقابله با تهدید کره شمالی هستند؛ بنابراین اتحاد دو سوی اقیانوس اطلس همچنان بنیادی ضروری برای هر نظم لیبرالی است که بتواند در جهت منافع جهانی عمل کند.
احیای اتحاد
با وجود تمام تفاوت‌هایی که در دهه‌های گذشته میان ایالات متحده و اتحادیه اروپا فاصله انداخته، هنوز هم بسیاری از سیاست‌گذاران در هر دو قاره آمریکا و اروپا برای روابط بین اقیانوس اطلس اهمیت ویژه‌ای قائل هستند و آرزو می‌کنند این اتحاد دوباره احیا شود. «جان نگروپونته»، معاون وزیر خارجه پیشین آمریکا می‌گوید: «دولت بعدی ایالات متحده باید بر اروپا تمرکز داشته باشد، این برای آمریکا امری حیاتی است. «ولفگانگ ایشینگر»، سفیر سابق آلمان در ایالات متحده هم بر همین نکته تأکید می‌کند و می‌گوید: «با تحولات سال‌های اخیر، رابطه ایالات متحده و اروپا به مراقبت و تعامل بسیار بیشتری نسبت به گذشته نیاز خواهد داشت».
بهبود رابطه اروپا و ایالات متحده قطعا نیازمند بازنگری در برخی از ساختارها و نهادهایی است که نقشی اساسی در این اتحاد ایفا می‌کنند. نگرانی‌هایی که امروز ایالات متحده را به خود مشغول کرده است - از جمله ظهور چین، ماجراجویی‌های خطرناک روسیه، تغییرات آب‌و‌هوایی، فضای مجازی، تجارت، فناوری و بهداشت عمومی - نه زیر چتر ناتو قرار می‌گیرند و نه نشست‌های بین‌المللی ایالات متحده و اتحادیه اروپا به اندازه کافی به آنها رسیدگی می‌کنند.
هنگامی که رهبران ایالات متحده و اتحادیه اروپا با یکدیگر ملاقات می‌کنند، تمایل دارند همه کارها خیلی زود انجام شوند و سپس وعده‌هایی نامشخص و کلی برای همکاری مشترک به هم می‌دهند. در مقابل چنین جلسات بی‌نتیجه‌ای میان اروپا و آمریکا، جلسات گروه 20 (G20) را باید قرار داد. آسیا‌محوربودن این جلسات و حتی تمرکز نشست‌های دو سال اول گروه 20 بر لزوم احیای روابط با روسیه خروجی‌های مؤثرتری در مقایسه با نشست‌های آمریکا و اروپا داشته است.
اگرچه ممکن است واشنگتن صرفا با همکاری اروپا نتواند مهم‌ترین مشکلات و چالش‌های سیاست خارجی خود را حل کند؛ اما تردیدی نیست که بدون همکاری و تعامل با اروپا نه‌تنها هیچ مشکلی حل نخواهد شد، بلکه بر چالش‌ها افزوده می‌شود. به‌همین‌ترتیب، اروپا هم به حمایت و ضمانت‌های امنیتی ایالات متحده متکی است.
با اینکه «آنگلا مرکل»، صدراعظم آلمان و «امانوئل مکرون»، رئیس‌جمهوری فرانسه، خواستار اقدام‌های جدی‌تر اروپا برای توسعه خودمختاری استراتژیک شده‌اند، اما واقعیت این است که بسیار بعید به نظر می‌رسد که اروپا در آینده نزدیک بتواند به‌تنهایی جلوی روسیه به‌عنوان مهم‌ترین تهدید علیه خود را بگیرد، یا بدون کمک آمریکا بتواند با تروریسم مقابله کند؛ بنابراین ناتو همچنان مهم‌ترین نقش را در تأمین امنیت اروپا ایفا خواهد کرد.
همچنین اروپا بدون هماهنگی دقیق با ایالات متحده نمی‌تواند برای ایجاد ثبات در خاورمیانه و شمال آفریقا اقدام مؤثری انجام دهد. به همین دلایل رهبران اروپایی اتفاق نظر دارند که ایالات متحده می‌تواند یک شریک جدایی‌ناپذیر برای اروپا باقی بماند البته تا زمانی که مجبور به معامله با ترامپ نباشند.
منشور جدید آتلانتیک
در ادامه این گزارش آمده است كه به مدت بیش از 70 سال و از زمان پایه‌گذاری منشور آتلانتیک، اتحاد دو سوی اقیانوس اطلس میان آمریکا و اروپا موتور محرکه نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانین بوده است. این اتحاد از تجارت آزاد بین‌المللی، توسعه اقتصادی و حقوق بشر حمایت کرده است. این نظم لیبرال به نوبه خود بسیار به نفع غرب بوده است: اروپا دیگر درگیر جنگ نشد، اگرچه ماجراجویی‌های اخیر روسیه به‌شدت نگرانی اروپا را برانگیخته است. این نظم لیبرال، سایر نقاط جهان را هم منتفع کرد؛ برای مثال، توسعه اقتصادی و تجارت آزاد میلیون‌ها نفر را در چین از فقر نجات داده است. امروز نمای کلی جهان بدون لنگر محکم اتحاد اروپا و آمریکا قابل‌تشخیص‌تر از هر زمان دیگر است.
چشم‌انداز جهان پیش‌رو به ما می‌گوید که ایالات متحده تحت تأثیر انگیزه‌های منفی ترامپ خواهد بود، چین اراده و خواست خود را بیش از گذشته به جهان دیکته می‌کند و روسیه با ادامه مداخله در امور دیگر کشورها به مرزهای آنها تجاوز می‌کند. یک بیماری همه‌گیر کره زمین را فرا‌گرفته اما دولت ترامپ همچنان از همکاری با اروپا برای واکنش جهانی به این بحران سر باز می‌زند. به‌طور‌ خلاصه می‌توان گفت که شکاف میان دو سوی اقیانوس اطلس، ایالات متحده را ضعیف‌تر و جهان را خطرناک‌تر کرده است.
بازیابی اعتماد
زمان آن رسیده که اتحاد ترنس‌آتلانتیک دوباره تقویت شود. اما تقاضاها و نیازهای جهان امروز حکم می‌کند که مشارکت در چنین اتحادی از چارچوب فعلی آن فراتر رفته و ساختارهای جدیدی شکل بگیرد. رهبران غربی باید نسخه منشور آتلانتیک را برای قرن بیست‌و‌یکم به‌روز‌رسانی کنند و آن را توافق‌نامه همکاری استراتژیک فرا‌آتلانتیک (TSPA) بنامند. منشور آتلانتیک چشم‌اندازی برای ایجاد نهادهایی مانند سازمان ملل، ناتو و اتحادیه اروپا ایجاد کرد. به‌همین‌ترتیب، ایالات متحده و اروپا اکنون باید چشم‌انداز خود را به‌روز کنند و نهادهای جدیدی را برای پاسخ‌گویی به چالش‌های امروز ایجاد کنند.
از جمله این مؤسسات می‌توان به یک شورای ترنس‌آتلانتیک اشاره کرد که همکاری بین دولتی را در سطح رؤسای دولت‌ها تسهیل می‌کند. این شورا می‌تواند گفت‌وگوهای ساختاری را در زمینه‌های مورد علاقه مشترک در مناطق خاص یا موضوعاتی مانند بهداشت عمومی ایجاد کند. این شورا بر جلسات و نشست‌های بین ایالات متحده و اروپا هم نظارت بیشتری خواهد داشت.
این موضوعات هم می‌توانند در اولویت نشست‌های ناتو قرار گیرند: در روز اول، رهبران ایالات متحده و اروپا بر مأموریت دفاع جمعی ناتو تمرکز می‌کنند و در روز دوم، رهبران کشورهای عضو ناتو و اتحادیه اروپا درباره نگرانی‌های گسترده‌تر درباره سیاست خارجی در دو سوی اقیانوس اطلس بحث خواهند کرد.
برای پیشگیری از بحران‌های آینده، این شورا می‌تواند سیاست‌های مشترکی برای رسیدگی به چالش تغییرات آب‌و‌هوایی تهیه کند یا به ارزیابی روندهای جهانی بپردازد. ایالات متحده و اروپا می‌توانند تحت نظارت دوجانبه یا نظارت TSPA، استراتژی‌های لازم را درباره موضوعات مشترک مانند چین، روسیه، توسعه یا حملات سایبری هماهنگ کنند.
در نهایت این نهادهای جدید می‌توانند به بازگرداندن اخلاق مشارکتی که زمانی یکی از شاخصه‌های روابط ایالات متحده و اروپا بود، کمک کنند. زمانی ایالات متحده و اروپا تقریبا به‌طور غریزی به یکدیگر اعتماد داشتند اما اکنون آنها باید تلاش کنند تا این اعتماد را بازیابی کنند. نه‌تنها ایالات متحده و اروپا بلکه نظم لیبرال گسترده‌تر هم به تجدید همکاری و تعامل در دو سوی اقیانوس اطلس نیاز دارد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها