جستاری در باب خنده
شرق: «معنی خنده چیست؟ چه چیزی در کُنه امور خندهدار نهفته است؟ میان شکلکدرآوردن یک دلقک، بازی با کلمات، اشتباهگرفتن شخصی با شخصی دیگر یا چیزی با چیزی دیگر در نمایشی سبک و سرگرمکننده، یا صحنهای از یک کمدی ناب چه وجه اشتراکی میبینیم؟» این مسائل بهظاهر کماهمیت و کوچک، پرسشهایی هستند که اندیشمندان بزرگی تاکنون به آن پرداختهاند و هانری برگسون نیز در جستاری این بحثها را مطرح کرده که اخیرا با عنوان «خنده» با ترجمه درخوری از مهستی بحرینی در نشر نیلوفر منتشر شده است. در فصل نخست کتاب، نخستین نکتهای که توجه خوانندگان را به خود جلب میکند، این است که امر خندهآور خارج از آنچه به معنی واقعی کلمه انسانی است، وجود ندارد. «ممکن است چشماندازی زیبا، جذاب، اعجابانگیز، بیاهمیت یا زشت باشد اما هرگز خندهدار نخواهد بود. درحالیکه ممکن است به حیوانی بخندیم چون در او به رفتاری خاص آدمها یا به حالتی انسانی برخوردهایم. از دیدن کلاهی به خنده میافتیم اما آنچه مایه تمسخرمان میشود تکهای از نمد یا حصیر نیست بلکه شکلی است که دست بشر به آن داده و در نتیجه کلاه به قالب هوا و هوس او درآمده است».
این کتاب دارای یک پیشگفتار است به قلم مترجم که شناخت مختصری از زندگی و کارِ فکری هانری برگسون به دست میدهد؛ از جایگاه برگسون بهعنوان یکی از مهمترین فیلسوفان اوایل قرن بیستم که در 1859 به دنیا آمد تا تحصیلات او در دانشسرای عالی پاریس در رشته فلسفه و استادی در این رشته و شهرتی که فراتر از مرزها رفت. «شهرت علمی او از محدوده فرانسه فراتر رفت و در سراسر جهان بهعنوان فیلسوفی تأثیرگذار شناخته شد چنانکه در 1927 به جایزه ادبی نوبل دست یافت». برگسون را میتوان الهامبخش نویسندگان و اندیشمندانی همچون شارل پگی، مارسل پروست و ادوارد لوروا دانست. مترجم در این پیشگفتار به مقاله «تحول متافیزیک» اشاره میکند که در 1903 به چاپ رسید و سرآغاز فلسفه او و مقدمهای بر تمام آثارش بود. برگسون در 1907 مقاله «تطور خلاق» را نوشت که با استقبال گستردهای روبهرو شد. این اثر که نظریه تطور را از دیدگاهی تازه بررسی میکرد، در میان روشنفکران مورد توجه فراوان قرار گرفت. به همین ترتیب، مقالات دیگر او با عنوان «انرژی ذهنی، جستارها و کنفرانس» و نیز «دو سرچشمه اخلاق و دین» چاپ شدند و اندیشه فلسفی برگسون را شکل دادند. برگسون کتاب اخیر،
«خنده» را که پژوهشی فلسفی درباره مفهوم امر خندهآور است، در سال 1900 تألیف کرد. این اثر شامل سه مقاله است که برگسون آن را ابتدا در «روو دو پاری» چاپ کرد و پس از آن به شکل کتابی مستقل به چاپ رساند. «او در این اثر کوشید تا با تجزیه و تحلیل مسائلی که موجب خنده میشود پی ببرد که این مسائل چرا و چگونه ما را میخنداند». ایده محوری برگسون در این مقالات این است که خنده کارکردی اجتماعی دارد. ما به اشخاص یا به کارهایی که میکنند میخندیم نه به اشیا. «برای درک خنده باید آن را در محیط طبیعیاش یعنی جامعه قرار دهیم و بهخصوص باید فایده آن را که جنبه اجتماعی دارد مشخص کنیم چون خنده باید پاسخگوی پارهای از مقتضیات زندگی باشد». برگسون میکوشد معنی خنده را توضیح دهد و بگوید که چه چیزی در کنه امر خندهآور نهفته است. او در تعریف خنده میگوید که «امری مکانیکی در جسمی زنده است». واکنشی است که جامعه به ویژگی فرد در توان رهاسازی خود از الزام و انضباط نشان میدهد؛ یعنی توجهی است به هوش و فهم و به همان اندازه واکنشی است به رفتار غیرارادی و بینظمی و اختلال. در جامعه با انواع رفتارهای ضداجتماعی روبهرو میشویم اما به افرادی
میخندیم که همچون دستگاهی خودکار رفتار میکنند؛ چون از مردم انتظار داریم که به آنچه در پیرامونشان میگذرد، توجه داشته باشند و رفتارشان را بر آن اساس تنظیم کنند. بنابراین کسی که از این اصل عدول کند، مایه خنده میشود. فرایند خنده با مشاهده نوعی بیمنطقی آغاز میشود و با خنده پایان میگیرد. «هربرت اسپنسر گفته است که خنده شاید نشانه کوششی باشد که ناگهان به خلأ برخورد کند و کانت گفته است که خنده از انتظاری سرچشمه میگیرد که ناگهان به هیچ و پوچ مبدل میشود». با این همه بسیاری از کوششهای عبث باعث خنده نمیشود. خنده را ترتیب مکانیکی خاصی برمیانگیزد که بتواند عدم تناسب میان علت و معلول را آشکار کند. بحرینی همچنین به تفاوت دیدگاه برگسون نسبت به غالب روانشناسان و بهخصوص فروید که شوخی را با ناخودآگاه مرتبط میدانست، اشاره میکند و مینویسد برگسون خلاف اینها تحلیلی روانشناختی از خنده به دست نمیدهد؛ چون به نظر او خنده حرکتی اجتماعی است و هدف ثمربخشی را دنبال میکند که اصلاح عموم است. جامعه میخواهد خشکی و انعطافناپذیری جسم و روح را که باعث خنده میشود اصلاح کند و خنده را برای این اصلاح به کار میگیرد. بنابراین
خنده سودمند است؛ چون نقشی اجتماعی دارد. اما برای اینکه بتوانیم بخندیم باید بتوانیم از نظر احساسی و عاطفی فاصلهمان را با آنچه هدف خنده ماست، حفظ کنیم. پس از پیشگفتار مختصر و مفید مترجم، نوبت به مقالهای میرسد در شناخت این کتاب و سه بخش «به چه میخندیم؟» که به برگسونِ روانشناس، برگسونِ جامعهشناس و فیلسوف هنر میپردازد. فردریک ورمس، استاد فلسفه معتقد است هنر برگسون در «خنده» مبتنیبر اثبات این نکته است که فرایند ایجاد خنده نهتنها به صحنه احتمالی برخوردی مضحک محدود نمیشود، بلکه دقیقا امکان پدیدآمدن یک هنر و حتی سلسلهای از هنرهایی را فراهم میکند که مختص آدمی است. کتاب «خنده» برگسون در سه فصل تدوین شده است: «امر خندهآور به طور عام»، «کمدی موقعیت و کمدی واژگان» و «کمدی شخصیت». برگسون بخش عمدهای از کتاب خود را به نمایشنامههای کمدی اختصاص داده است و در تبیین نظریاتش به آنها ارجاع داده و مثال آورده است. او بر این باور است که درام امکان دیدن درون انسان را فراهم میآورد و امکان درک اینکه بدون اجتماع انسان چه میتوانست باشد. به بیان دیگر، درام سرشت پنهان انسان را نشان میدهد و کمدی بر گرایشهای ضداجتماعی
ما تأکید میگذارد و از اینرو ما را به خندیدن وامیدارد.
شرق: «معنی خنده چیست؟ چه چیزی در کُنه امور خندهدار نهفته است؟ میان شکلکدرآوردن یک دلقک، بازی با کلمات، اشتباهگرفتن شخصی با شخصی دیگر یا چیزی با چیزی دیگر در نمایشی سبک و سرگرمکننده، یا صحنهای از یک کمدی ناب چه وجه اشتراکی میبینیم؟» این مسائل بهظاهر کماهمیت و کوچک، پرسشهایی هستند که اندیشمندان بزرگی تاکنون به آن پرداختهاند و هانری برگسون نیز در جستاری این بحثها را مطرح کرده که اخیرا با عنوان «خنده» با ترجمه درخوری از مهستی بحرینی در نشر نیلوفر منتشر شده است. در فصل نخست کتاب، نخستین نکتهای که توجه خوانندگان را به خود جلب میکند، این است که امر خندهآور خارج از آنچه به معنی واقعی کلمه انسانی است، وجود ندارد. «ممکن است چشماندازی زیبا، جذاب، اعجابانگیز، بیاهمیت یا زشت باشد اما هرگز خندهدار نخواهد بود. درحالیکه ممکن است به حیوانی بخندیم چون در او به رفتاری خاص آدمها یا به حالتی انسانی برخوردهایم. از دیدن کلاهی به خنده میافتیم اما آنچه مایه تمسخرمان میشود تکهای از نمد یا حصیر نیست بلکه شکلی است که دست بشر به آن داده و در نتیجه کلاه به قالب هوا و هوس او درآمده است».
این کتاب دارای یک پیشگفتار است به قلم مترجم که شناخت مختصری از زندگی و کارِ فکری هانری برگسون به دست میدهد؛ از جایگاه برگسون بهعنوان یکی از مهمترین فیلسوفان اوایل قرن بیستم که در 1859 به دنیا آمد تا تحصیلات او در دانشسرای عالی پاریس در رشته فلسفه و استادی در این رشته و شهرتی که فراتر از مرزها رفت. «شهرت علمی او از محدوده فرانسه فراتر رفت و در سراسر جهان بهعنوان فیلسوفی تأثیرگذار شناخته شد چنانکه در 1927 به جایزه ادبی نوبل دست یافت». برگسون را میتوان الهامبخش نویسندگان و اندیشمندانی همچون شارل پگی، مارسل پروست و ادوارد لوروا دانست. مترجم در این پیشگفتار به مقاله «تحول متافیزیک» اشاره میکند که در 1903 به چاپ رسید و سرآغاز فلسفه او و مقدمهای بر تمام آثارش بود. برگسون در 1907 مقاله «تطور خلاق» را نوشت که با استقبال گستردهای روبهرو شد. این اثر که نظریه تطور را از دیدگاهی تازه بررسی میکرد، در میان روشنفکران مورد توجه فراوان قرار گرفت. به همین ترتیب، مقالات دیگر او با عنوان «انرژی ذهنی، جستارها و کنفرانس» و نیز «دو سرچشمه اخلاق و دین» چاپ شدند و اندیشه فلسفی برگسون را شکل دادند. برگسون کتاب اخیر،
«خنده» را که پژوهشی فلسفی درباره مفهوم امر خندهآور است، در سال 1900 تألیف کرد. این اثر شامل سه مقاله است که برگسون آن را ابتدا در «روو دو پاری» چاپ کرد و پس از آن به شکل کتابی مستقل به چاپ رساند. «او در این اثر کوشید تا با تجزیه و تحلیل مسائلی که موجب خنده میشود پی ببرد که این مسائل چرا و چگونه ما را میخنداند». ایده محوری برگسون در این مقالات این است که خنده کارکردی اجتماعی دارد. ما به اشخاص یا به کارهایی که میکنند میخندیم نه به اشیا. «برای درک خنده باید آن را در محیط طبیعیاش یعنی جامعه قرار دهیم و بهخصوص باید فایده آن را که جنبه اجتماعی دارد مشخص کنیم چون خنده باید پاسخگوی پارهای از مقتضیات زندگی باشد». برگسون میکوشد معنی خنده را توضیح دهد و بگوید که چه چیزی در کنه امر خندهآور نهفته است. او در تعریف خنده میگوید که «امری مکانیکی در جسمی زنده است». واکنشی است که جامعه به ویژگی فرد در توان رهاسازی خود از الزام و انضباط نشان میدهد؛ یعنی توجهی است به هوش و فهم و به همان اندازه واکنشی است به رفتار غیرارادی و بینظمی و اختلال. در جامعه با انواع رفتارهای ضداجتماعی روبهرو میشویم اما به افرادی
میخندیم که همچون دستگاهی خودکار رفتار میکنند؛ چون از مردم انتظار داریم که به آنچه در پیرامونشان میگذرد، توجه داشته باشند و رفتارشان را بر آن اساس تنظیم کنند. بنابراین کسی که از این اصل عدول کند، مایه خنده میشود. فرایند خنده با مشاهده نوعی بیمنطقی آغاز میشود و با خنده پایان میگیرد. «هربرت اسپنسر گفته است که خنده شاید نشانه کوششی باشد که ناگهان به خلأ برخورد کند و کانت گفته است که خنده از انتظاری سرچشمه میگیرد که ناگهان به هیچ و پوچ مبدل میشود». با این همه بسیاری از کوششهای عبث باعث خنده نمیشود. خنده را ترتیب مکانیکی خاصی برمیانگیزد که بتواند عدم تناسب میان علت و معلول را آشکار کند. بحرینی همچنین به تفاوت دیدگاه برگسون نسبت به غالب روانشناسان و بهخصوص فروید که شوخی را با ناخودآگاه مرتبط میدانست، اشاره میکند و مینویسد برگسون خلاف اینها تحلیلی روانشناختی از خنده به دست نمیدهد؛ چون به نظر او خنده حرکتی اجتماعی است و هدف ثمربخشی را دنبال میکند که اصلاح عموم است. جامعه میخواهد خشکی و انعطافناپذیری جسم و روح را که باعث خنده میشود اصلاح کند و خنده را برای این اصلاح به کار میگیرد. بنابراین
خنده سودمند است؛ چون نقشی اجتماعی دارد. اما برای اینکه بتوانیم بخندیم باید بتوانیم از نظر احساسی و عاطفی فاصلهمان را با آنچه هدف خنده ماست، حفظ کنیم. پس از پیشگفتار مختصر و مفید مترجم، نوبت به مقالهای میرسد در شناخت این کتاب و سه بخش «به چه میخندیم؟» که به برگسونِ روانشناس، برگسونِ جامعهشناس و فیلسوف هنر میپردازد. فردریک ورمس، استاد فلسفه معتقد است هنر برگسون در «خنده» مبتنیبر اثبات این نکته است که فرایند ایجاد خنده نهتنها به صحنه احتمالی برخوردی مضحک محدود نمیشود، بلکه دقیقا امکان پدیدآمدن یک هنر و حتی سلسلهای از هنرهایی را فراهم میکند که مختص آدمی است. کتاب «خنده» برگسون در سه فصل تدوین شده است: «امر خندهآور به طور عام»، «کمدی موقعیت و کمدی واژگان» و «کمدی شخصیت». برگسون بخش عمدهای از کتاب خود را به نمایشنامههای کمدی اختصاص داده است و در تبیین نظریاتش به آنها ارجاع داده و مثال آورده است. او بر این باور است که درام امکان دیدن درون انسان را فراهم میآورد و امکان درک اینکه بدون اجتماع انسان چه میتوانست باشد. به بیان دیگر، درام سرشت پنهان انسان را نشان میدهد و کمدی بر گرایشهای ضداجتماعی
ما تأکید میگذارد و از اینرو ما را به خندیدن وامیدارد.