|

‌منفعت شخصی هدایتگر یا رذیلت اخلاقی

حمزه نوذری . استاد دانشگاه خوارزمی

علم اقتصاد منفعت شخصی اقتصادی را به‌ معنای نیروی عظیمی در نظر می‌گیرد که هدایت‌کننده رفتار انسان است. در گفت‌وگوی روزمره، عرصه عمومی و رسانه‌ها منفعت شخصی امری مذموم و مردود تلقی می‌شود و همه سعی در پنهان‌کردن منفعت شخصی دارند و وانمود می‌کنند که منفعت عمومی برای‌شان اهمیت بیشتری دارد. بر‌اساس چنین رویکردی، منفعت شخصی در ضدیت با اخلاق و عدالت قرار دارد. کسی که آشکارا از منفعت شخصی اقتصادی سخن بگوید، شخصیت خردمندانه‌ای ندارد و قابل اطمینان نیست. همه ما به‌خوبی به نقش و اهمیت منفعت شخصی آگاهی داریم؛ اما پیش خود نگه می‌داریم و در انظار عمومی تظاهر می‌کنیم که درباره منفعت شخصی‌مان بی‌علاقه هستیم؛ گویی آشکارا در جست‌وجوی منفعت شخصی اقتصادی‌بودن رذیلتی عظیم است. از سیاست‌مدار و اندیشمند گرفته تا عموم همه سعی دارند وانمود کنند منفعت عمومی، جمعی و منفعت دیگران برای آنها اهمیت بیشتری دارد. توافق عمومی برای تظاهر‌کردن به ترجیح منفعت جمعی وجود دارد. پس در افکار عمومی منفعت به معنای فایده‌گرایی شخصی، که امری ناپسند و نادرست تلقی می‌شود، به کار برده می‌شود. علم اقتصاد از ابتدای تأسیس خود، جست‌وجوی منفعت شخصی را یگانه اصل هدایتگر کنش انسان تلقی می‌کند. اقتصاددانان از زمان آدام اسمیت به این سو معتقدند جست‌وجوی منفعت شخصی و مبادله آزاد اساس جامعه مدرن و بنیاد تمام پیشرفت‌ها است. گذشت آن زمانی که در دنیای سنت جایی برای بروز فردگرایی و منفعت‌طلبی شخصی وجود نداشت. دوران تفکر جمع‌گرایی که اساس بدبختی انسان و جوامع است، به پایان رسیده است. بر‌اساس این طرز ‌تلقی، اگر آحاد افراد جامعه منفعت شخصی اقتصادی را دنبال کنند، منفعت جمعی نیز حاصل می‌شود. آدام اسمیت جمله مشهوری دارد که اگر شب در خانه نان و گوشت داریم، نه به خاطر خیرخواهی و انسان‌دوستی نانوا و قصاب است؛ بلکه به ‌خاطر منفعت‌طلبی آنهاست. منفعت شخصی اقتصادی تنها نیروی هدایت‌کننده روابط اجتماعی تلقی می‌شود. با تحولات در علم اقتصاد و نقدهایی که از سوی علومی مانند جامعه‌شناسی به مفهوم منفعت شخصی اقتصادی و‌ فایده‌گرایی وارد شد، در تئوری‌های اقتصادی به جای مفهوم منفعت از مفاهیمی مانند ترجیحات و مطلوبیت استفاده می‌شود. جامعه‌شناسان به جز منفعت عوامل دیگری را نیز برای هدایت رفتار انسان در نظر می‌گیرند. برخی جامعه‌شناسان مانند وبر در‌حالی‌که از نقش منفعت شخصی اقتصادی در کنش و حیات اجتماعی آگاه بودند، از تأثیر و نقش اندیشه در رفتار انسان نیز غفلت نکرده‌اند. وبر در کنار منفعت مادی از منفعت آرمانی نیز سخن به میان می‌آورد. سوئد‌برگ در کتاب منفعت در بحث از اولویت منفعت یا اندیشه در کنش می‌نویسد وبر اندیشه‌ها را به‌مثابه سوزن‌بانانی برای کنش منفعت‌محورانه در نظر می‌گیرد، به این معنا که رفتار انسان مستقیما تحت تأثیر منافع مادی و آرمانی است؛ اما در جهتی که اندیشه‌ها کلیت آن را تعیین کرده‌اند. به‌ عبارتی کنش‌های انسان به‌ وسیله منافع به ‌سمت جلو سوق داده می‌شود و همانند قطاری با نهایت سرعت؛ اما در مسیری که سوزن‌بان برای آن در نظر گرفته است. سخن وبر به این معناست که منافع فقط مادی و اقتصادی نیست و در کنار منفعت عوامل دیگری نیز بر کنش انسانی مؤثرند. سوئدبرگ در تفسیر اندیشه‌های وبر می‌نویسد از نظر وبر، برخی اهداف سیاسی و مذهبی می‌تواند بسیار قدرتمندتر از منافع اقتصادی هدایتگر کنش باشد. مواردی در تاریخ است که در آن افراد تصمیم گرفتند که برای آرمان‌های سیاسی و مذهبی‌شان بمیرند؛ اما کسی تاکنون چیزی از قربانیان اقتصادی نشنیده است. در‌حالی‌که اساس علم اقتصاد بر مبنای منفعت شخصی اقتصادی است، جامعه‌شناسان تحلیل متفاوتی از انسان، منفعت و انگیزه کنش ارائه داده‌اند.در جامعه ایران تظاهر‌کردن به منفعت شخصی نه‌تنها مرسوم نیست؛ بلکه خلاف اخلاق تلقی می‌شود.

منفعت‌طلبی و فایده‌گرایی برای توصیف انسانی به‌ کار برده می‌شود که ضد‌اجتماعی است و نمی‌تواند کار خیر و درست انجام دهد. مسئله مهم در جامعه ایران درباره منفعت این است که از منفعتی که افراد در فضای عمومی از آن سخن می‌گویند، همان منفعتی نیست که در فضای خصوصی برگزیده شده است؛ در‌حالی‌که دیگر کنشگران به منفعتی که به صورت عمومی نمایان شده، واکنش نشان می‌دهند که این مسئله سبب ابهام در ارتباط و معاملات افراد شده است و سبب اشتباهات زیادی در فهم و پیش‌بینی دیگران می‌شود. نکته بعدی درباره نهادها و سازمان‌هایی است که از یکی‌شدن منفعت انسان ایرانی در حوزه خصوصی و عمومی جلوگیری و ابهام را بیشتر می‌کنند. نهادها و سازمان‌ها نه‌تنها کمکی به افراد در فهم منفعت‌شان نمی‌کنند؛ بلکه تظاهر و ریا را تشدید می‌کنند؛ در‌حالی‌که باید راهی برای هماهنگی و سازگاری منافع شخصی و منافع جمعی یافت. به‌ طور ‌کلی، آشکار‌ساختن منفعت شخصی اقتصادی ناشایست است؛ اما دنبال‌کردن آن در خفا را جایز می‌دانیم. مسئله این نیست که انسان ایرانی منفعت شخصی را به منفعت جمعی ترجیح می‌دهد؛ هرچند منفعت جمعی مفهومی به‌غایت پیچیده و مبهم است و این سؤال حل‌نشده باقی می‌ماند که چه کسی تعیین می‌کند منفعت جمعی کدام است. مسئله مهم این است، شرایط به گونه‌ای رقم خورده که منفعتی که انسان ایرانی در عرصه خصوصی بیان و دنبال می‌کند، آن نیست که در عرصه عمومی به آن تظاهر می‌کند که بیش از همه به نهادها و سازمان‌های جامعه برمی‌گردد که این تظاهر و تزویر را تقویت می‌کنند. قوانین و نهادها دو مؤلفه مهم برای هماهنگ‌ساختن منفعت شخصی و منافع همگانی است. نمی‌توان منفعت‌طلبی شخصی انسان‌ها را سرزنش کرد؛ چون نیروی عظیم هدایتگر رفتار انسان است و نمی‌توان قائل به این بود که منافع فردی و جمعی به صورت خودکار با هم هماهنگ می‌شوند. گام نخست زدودن تظاهر و ریا در حوزه عمومی درباره منفعت است.

علم اقتصاد منفعت شخصی اقتصادی را به‌ معنای نیروی عظیمی در نظر می‌گیرد که هدایت‌کننده رفتار انسان است. در گفت‌وگوی روزمره، عرصه عمومی و رسانه‌ها منفعت شخصی امری مذموم و مردود تلقی می‌شود و همه سعی در پنهان‌کردن منفعت شخصی دارند و وانمود می‌کنند که منفعت عمومی برای‌شان اهمیت بیشتری دارد. بر‌اساس چنین رویکردی، منفعت شخصی در ضدیت با اخلاق و عدالت قرار دارد. کسی که آشکارا از منفعت شخصی اقتصادی سخن بگوید، شخصیت خردمندانه‌ای ندارد و قابل اطمینان نیست. همه ما به‌خوبی به نقش و اهمیت منفعت شخصی آگاهی داریم؛ اما پیش خود نگه می‌داریم و در انظار عمومی تظاهر می‌کنیم که درباره منفعت شخصی‌مان بی‌علاقه هستیم؛ گویی آشکارا در جست‌وجوی منفعت شخصی اقتصادی‌بودن رذیلتی عظیم است. از سیاست‌مدار و اندیشمند گرفته تا عموم همه سعی دارند وانمود کنند منفعت عمومی، جمعی و منفعت دیگران برای آنها اهمیت بیشتری دارد. توافق عمومی برای تظاهر‌کردن به ترجیح منفعت جمعی وجود دارد. پس در افکار عمومی منفعت به معنای فایده‌گرایی شخصی، که امری ناپسند و نادرست تلقی می‌شود، به کار برده می‌شود. علم اقتصاد از ابتدای تأسیس خود، جست‌وجوی منفعت شخصی را یگانه اصل هدایتگر کنش انسان تلقی می‌کند. اقتصاددانان از زمان آدام اسمیت به این سو معتقدند جست‌وجوی منفعت شخصی و مبادله آزاد اساس جامعه مدرن و بنیاد تمام پیشرفت‌ها است. گذشت آن زمانی که در دنیای سنت جایی برای بروز فردگرایی و منفعت‌طلبی شخصی وجود نداشت. دوران تفکر جمع‌گرایی که اساس بدبختی انسان و جوامع است، به پایان رسیده است. بر‌اساس این طرز ‌تلقی، اگر آحاد افراد جامعه منفعت شخصی اقتصادی را دنبال کنند، منفعت جمعی نیز حاصل می‌شود. آدام اسمیت جمله مشهوری دارد که اگر شب در خانه نان و گوشت داریم، نه به خاطر خیرخواهی و انسان‌دوستی نانوا و قصاب است؛ بلکه به ‌خاطر منفعت‌طلبی آنهاست. منفعت شخصی اقتصادی تنها نیروی هدایت‌کننده روابط اجتماعی تلقی می‌شود. با تحولات در علم اقتصاد و نقدهایی که از سوی علومی مانند جامعه‌شناسی به مفهوم منفعت شخصی اقتصادی و‌ فایده‌گرایی وارد شد، در تئوری‌های اقتصادی به جای مفهوم منفعت از مفاهیمی مانند ترجیحات و مطلوبیت استفاده می‌شود. جامعه‌شناسان به جز منفعت عوامل دیگری را نیز برای هدایت رفتار انسان در نظر می‌گیرند. برخی جامعه‌شناسان مانند وبر در‌حالی‌که از نقش منفعت شخصی اقتصادی در کنش و حیات اجتماعی آگاه بودند، از تأثیر و نقش اندیشه در رفتار انسان نیز غفلت نکرده‌اند. وبر در کنار منفعت مادی از منفعت آرمانی نیز سخن به میان می‌آورد. سوئد‌برگ در کتاب منفعت در بحث از اولویت منفعت یا اندیشه در کنش می‌نویسد وبر اندیشه‌ها را به‌مثابه سوزن‌بانانی برای کنش منفعت‌محورانه در نظر می‌گیرد، به این معنا که رفتار انسان مستقیما تحت تأثیر منافع مادی و آرمانی است؛ اما در جهتی که اندیشه‌ها کلیت آن را تعیین کرده‌اند. به‌ عبارتی کنش‌های انسان به‌ وسیله منافع به ‌سمت جلو سوق داده می‌شود و همانند قطاری با نهایت سرعت؛ اما در مسیری که سوزن‌بان برای آن در نظر گرفته است. سخن وبر به این معناست که منافع فقط مادی و اقتصادی نیست و در کنار منفعت عوامل دیگری نیز بر کنش انسانی مؤثرند. سوئدبرگ در تفسیر اندیشه‌های وبر می‌نویسد از نظر وبر، برخی اهداف سیاسی و مذهبی می‌تواند بسیار قدرتمندتر از منافع اقتصادی هدایتگر کنش باشد. مواردی در تاریخ است که در آن افراد تصمیم گرفتند که برای آرمان‌های سیاسی و مذهبی‌شان بمیرند؛ اما کسی تاکنون چیزی از قربانیان اقتصادی نشنیده است. در‌حالی‌که اساس علم اقتصاد بر مبنای منفعت شخصی اقتصادی است، جامعه‌شناسان تحلیل متفاوتی از انسان، منفعت و انگیزه کنش ارائه داده‌اند.در جامعه ایران تظاهر‌کردن به منفعت شخصی نه‌تنها مرسوم نیست؛ بلکه خلاف اخلاق تلقی می‌شود.

منفعت‌طلبی و فایده‌گرایی برای توصیف انسانی به‌ کار برده می‌شود که ضد‌اجتماعی است و نمی‌تواند کار خیر و درست انجام دهد. مسئله مهم در جامعه ایران درباره منفعت این است که از منفعتی که افراد در فضای عمومی از آن سخن می‌گویند، همان منفعتی نیست که در فضای خصوصی برگزیده شده است؛ در‌حالی‌که دیگر کنشگران به منفعتی که به صورت عمومی نمایان شده، واکنش نشان می‌دهند که این مسئله سبب ابهام در ارتباط و معاملات افراد شده است و سبب اشتباهات زیادی در فهم و پیش‌بینی دیگران می‌شود. نکته بعدی درباره نهادها و سازمان‌هایی است که از یکی‌شدن منفعت انسان ایرانی در حوزه خصوصی و عمومی جلوگیری و ابهام را بیشتر می‌کنند. نهادها و سازمان‌ها نه‌تنها کمکی به افراد در فهم منفعت‌شان نمی‌کنند؛ بلکه تظاهر و ریا را تشدید می‌کنند؛ در‌حالی‌که باید راهی برای هماهنگی و سازگاری منافع شخصی و منافع جمعی یافت. به‌ طور ‌کلی، آشکار‌ساختن منفعت شخصی اقتصادی ناشایست است؛ اما دنبال‌کردن آن در خفا را جایز می‌دانیم. مسئله این نیست که انسان ایرانی منفعت شخصی را به منفعت جمعی ترجیح می‌دهد؛ هرچند منفعت جمعی مفهومی به‌غایت پیچیده و مبهم است و این سؤال حل‌نشده باقی می‌ماند که چه کسی تعیین می‌کند منفعت جمعی کدام است. مسئله مهم این است، شرایط به گونه‌ای رقم خورده که منفعتی که انسان ایرانی در عرصه خصوصی بیان و دنبال می‌کند، آن نیست که در عرصه عمومی به آن تظاهر می‌کند که بیش از همه به نهادها و سازمان‌های جامعه برمی‌گردد که این تظاهر و تزویر را تقویت می‌کنند. قوانین و نهادها دو مؤلفه مهم برای هماهنگ‌ساختن منفعت شخصی و منافع همگانی است. نمی‌توان منفعت‌طلبی شخصی انسان‌ها را سرزنش کرد؛ چون نیروی عظیم هدایتگر رفتار انسان است و نمی‌توان قائل به این بود که منافع فردی و جمعی به صورت خودکار با هم هماهنگ می‌شوند. گام نخست زدودن تظاهر و ریا در حوزه عمومی درباره منفعت است.