|

روزنامه‌نگاری؛ از «امید ممکن» تا «امید کاذب»

پژمان موسوی-روزنامه‌نگار

روزهای سختی است. هم سخت و هم تلخ و هم سوگوار. روزها و شب‌های مردم ایران به رویدادهایی گره خورده است که هیچ‌کدام رنگی از شادی و امید ندارند. «کووید19» با شدت و حدت در حال پیشروی است و روزی نیست که خانواده‌ای در غم عزیزی سوگوار نشود و رخت سیاه بر تن نکند. گرانی و بی‌ثباتی اقتصادی، چشم‌انداز زندگی را برای بسیاری تیره و تار کرده و غم هر‌روزه بخش زیادی از مردم را به «چگونه عبور‌کردن از این روزهای سخت» متمرکز کرده است. همه از هم می‌پرسند در نهایت چه خواهد شد و سیل ویرانگر گرانی و اثرات روانی افزایش هر‌روزه قیمت دلار و ارز و طلا و خودرو و مسکن، تا کجا قرار است تمام امید و سرمایه اجتماعی و فرهنگی را بر باد دهد. در میان تمام پاسخ‌های ریز و درشت به این پرسش‌های بزرگ و اساسی و نقشی که هر گروه و قشری می‌تواند برای عبور از بحران انجام دهد، یک موضوع مغفول، مبهم و محل سؤال است: روزنامه‌نگاران و اهالی رسانه در این روزها چه وظیفه‌ای دارند؟ آیا آنها مجازند در این شرایط، به هر قیمتی «امید» بیافرینند؟ آیا اساسا وظیفه روزنامه‌نگار، امیدآفرینی است؟ از آن سو و با فرض رد این گزینه، آیا وظیفه روزنامه‌نگار تنها «بازتاب» کژی‌ها و کاستی‌ها و تلخی‌ها و سیاهی‌هاست و هیچ وظیفه سازنده و امیدآفرینانه‌ای را نمی‌توان برایش قائل شد؟ به‌واقع تکلیف آنها چیست و راه درست کدام است؟

به نظر می‌رسد این پرسش‌ها، یک پاسخ خطی و تک‌جمله‌ای ندارند؛ اما آنچه مشخص و تقریبا مورد قبول همگان است، این است که روزنامه‌نگار حتما باید امیدوار باشد، نه امید بی‌قید و شرط و مطلق؛ بلکه «امید ممکن». اصلا مگر می‌توان روزنامه‌نگار بود، یادداشت نوشت، کار کرد، گفت‌وگو گرفت، گزارش نوشت، سرمقاله تحریر کرد و «امیدوار» نبود؟ جز امید و البته تلاش برای دستیابی به شرایط زیست بهتر، اساسا برای چه باید کار کرد و صفحات سفید را سیاه کرد؟ امید، تمام آن چیزی است که ما داریم و تمام تلاش‌های‌مان را بر مبنای آن تنظیم می‌کنیم. اما نکته اینجاست که روزنامه‌نگار به‌هیچ‌روی مجاز به پمپاژ «امید کاذب» نیست و نباید مردم را بدون وجود چشم‌اندازهای امیدوارکننده، به آینده‌ای نامعلوم امیدوار کند که این، خیانتی نابخشودنی است. روزنامه‌نگار در درجه اول، خدمتگزار حقیقت است و باید جز آن نگوید و جز در مسیر راستی و درستی گام بر‌ندارد. انتظار اول و واقعی هر مخاطبی از روزنامه‌نگاران این است که درست، دقیق و موشکافانه وقایع را روایت، تحلیل و گزارش کنند که شرط اول هر بهبودی، ترسیم دقیق صحنه است. در درجه دوم، از‌آنجا‌که روزنامه‌نگاران تنها روایتگر وقایع هم نیستند و در جهت اصلاح هم می‌توانند گام بردارند، می‌توان از آنها انتظار داشت که در جهت اصلاح سازو‌کارهای موجود و بهبود شرایط زندگی مردم هم گام بردارند و تنها نظاره‌گر و روایتگر وقایع نباشند. انتخاب دقیق سوژه‌ها، پرداخت درست آنها، انتشار وسیع به قصد دیده‌شدن و تأثیرگذاری، افشاگری و تاباندن نور روی تاریکخانه‌های رانت و فساد از‌جمله راه‌هایی است که روزنامه‌نگاران در اختیار دارند تا بتوانند به قدر توان خود شرایط را بهبود بخشند و «امید ممکن» را عملیاتی کنند. این «امید ممکن» را نباید دست‌کم گرفت. بسیاری از مسائل، مشکلات، کمبودها و تنگناها، فسادها، رانت‌ها و شرایطی که زندگی را برای مردم سخت می‌کند، با کار درست روزنامه‌نگارانه قابل روایت است و کیست که نداند گاه در اصلاح مواردی به‌ظاهر جزئی، گره‌های بزرگی باز می‌شود که در شعارهای دهان‌پر‌کن هیچ‌ نشانی از این دست گره‌گشایی‌ها نیست. شاید از همین رو هم هست که اگر هر روزنامه‌نگاری، در حوزه تخصصی خود بتواند خوب و حرفه‌ای کار کند و روایتش مقبول اهل آن حوزه باشد، می‌توان انتظار داشت که در بسیاری از حوزه‌ها، اوضاع، هر‌چند اندک، برای مخاطب اصلی یعنی مردم، بهبود یابد. به نظر می‌رسد این روزها این وظیفه بیشتر از روزها و ماه‌ها و سال‌های قبل بر گردن روزنامه‌نگاران سنگینی می‌کند؛ چرا‌که شرایط این روزهای جامعه ایرانی با هیچ دوره‌ای قابل مقایسه نیست و به تناسب این شرایط سخت، روزنامه‌نگاران نیز برای بهبود شرایط زیست مردم در حوزه‌های مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، وظیفه بیشتر و سخت‌تری بر‌عهده دارند. اگر به دولت و ساختارهای کلان حاکمیتی انتقاد داریم، خودمان به قدر وسع‌مان در اصلاح و بهبود شرایط بکوشیم و مطمئن باشیم این هم حرفه‌ای است و هم اخلاقی... .

روزهای سختی است. هم سخت و هم تلخ و هم سوگوار. روزها و شب‌های مردم ایران به رویدادهایی گره خورده است که هیچ‌کدام رنگی از شادی و امید ندارند. «کووید19» با شدت و حدت در حال پیشروی است و روزی نیست که خانواده‌ای در غم عزیزی سوگوار نشود و رخت سیاه بر تن نکند. گرانی و بی‌ثباتی اقتصادی، چشم‌انداز زندگی را برای بسیاری تیره و تار کرده و غم هر‌روزه بخش زیادی از مردم را به «چگونه عبور‌کردن از این روزهای سخت» متمرکز کرده است. همه از هم می‌پرسند در نهایت چه خواهد شد و سیل ویرانگر گرانی و اثرات روانی افزایش هر‌روزه قیمت دلار و ارز و طلا و خودرو و مسکن، تا کجا قرار است تمام امید و سرمایه اجتماعی و فرهنگی را بر باد دهد. در میان تمام پاسخ‌های ریز و درشت به این پرسش‌های بزرگ و اساسی و نقشی که هر گروه و قشری می‌تواند برای عبور از بحران انجام دهد، یک موضوع مغفول، مبهم و محل سؤال است: روزنامه‌نگاران و اهالی رسانه در این روزها چه وظیفه‌ای دارند؟ آیا آنها مجازند در این شرایط، به هر قیمتی «امید» بیافرینند؟ آیا اساسا وظیفه روزنامه‌نگار، امیدآفرینی است؟ از آن سو و با فرض رد این گزینه، آیا وظیفه روزنامه‌نگار تنها «بازتاب» کژی‌ها و کاستی‌ها و تلخی‌ها و سیاهی‌هاست و هیچ وظیفه سازنده و امیدآفرینانه‌ای را نمی‌توان برایش قائل شد؟ به‌واقع تکلیف آنها چیست و راه درست کدام است؟

به نظر می‌رسد این پرسش‌ها، یک پاسخ خطی و تک‌جمله‌ای ندارند؛ اما آنچه مشخص و تقریبا مورد قبول همگان است، این است که روزنامه‌نگار حتما باید امیدوار باشد، نه امید بی‌قید و شرط و مطلق؛ بلکه «امید ممکن». اصلا مگر می‌توان روزنامه‌نگار بود، یادداشت نوشت، کار کرد، گفت‌وگو گرفت، گزارش نوشت، سرمقاله تحریر کرد و «امیدوار» نبود؟ جز امید و البته تلاش برای دستیابی به شرایط زیست بهتر، اساسا برای چه باید کار کرد و صفحات سفید را سیاه کرد؟ امید، تمام آن چیزی است که ما داریم و تمام تلاش‌های‌مان را بر مبنای آن تنظیم می‌کنیم. اما نکته اینجاست که روزنامه‌نگار به‌هیچ‌روی مجاز به پمپاژ «امید کاذب» نیست و نباید مردم را بدون وجود چشم‌اندازهای امیدوارکننده، به آینده‌ای نامعلوم امیدوار کند که این، خیانتی نابخشودنی است. روزنامه‌نگار در درجه اول، خدمتگزار حقیقت است و باید جز آن نگوید و جز در مسیر راستی و درستی گام بر‌ندارد. انتظار اول و واقعی هر مخاطبی از روزنامه‌نگاران این است که درست، دقیق و موشکافانه وقایع را روایت، تحلیل و گزارش کنند که شرط اول هر بهبودی، ترسیم دقیق صحنه است. در درجه دوم، از‌آنجا‌که روزنامه‌نگاران تنها روایتگر وقایع هم نیستند و در جهت اصلاح هم می‌توانند گام بردارند، می‌توان از آنها انتظار داشت که در جهت اصلاح سازو‌کارهای موجود و بهبود شرایط زندگی مردم هم گام بردارند و تنها نظاره‌گر و روایتگر وقایع نباشند. انتخاب دقیق سوژه‌ها، پرداخت درست آنها، انتشار وسیع به قصد دیده‌شدن و تأثیرگذاری، افشاگری و تاباندن نور روی تاریکخانه‌های رانت و فساد از‌جمله راه‌هایی است که روزنامه‌نگاران در اختیار دارند تا بتوانند به قدر توان خود شرایط را بهبود بخشند و «امید ممکن» را عملیاتی کنند. این «امید ممکن» را نباید دست‌کم گرفت. بسیاری از مسائل، مشکلات، کمبودها و تنگناها، فسادها، رانت‌ها و شرایطی که زندگی را برای مردم سخت می‌کند، با کار درست روزنامه‌نگارانه قابل روایت است و کیست که نداند گاه در اصلاح مواردی به‌ظاهر جزئی، گره‌های بزرگی باز می‌شود که در شعارهای دهان‌پر‌کن هیچ‌ نشانی از این دست گره‌گشایی‌ها نیست. شاید از همین رو هم هست که اگر هر روزنامه‌نگاری، در حوزه تخصصی خود بتواند خوب و حرفه‌ای کار کند و روایتش مقبول اهل آن حوزه باشد، می‌توان انتظار داشت که در بسیاری از حوزه‌ها، اوضاع، هر‌چند اندک، برای مخاطب اصلی یعنی مردم، بهبود یابد. به نظر می‌رسد این روزها این وظیفه بیشتر از روزها و ماه‌ها و سال‌های قبل بر گردن روزنامه‌نگاران سنگینی می‌کند؛ چرا‌که شرایط این روزهای جامعه ایرانی با هیچ دوره‌ای قابل مقایسه نیست و به تناسب این شرایط سخت، روزنامه‌نگاران نیز برای بهبود شرایط زیست مردم در حوزه‌های مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، وظیفه بیشتر و سخت‌تری بر‌عهده دارند. اگر به دولت و ساختارهای کلان حاکمیتی انتقاد داریم، خودمان به قدر وسع‌مان در اصلاح و بهبود شرایط بکوشیم و مطمئن باشیم این هم حرفه‌ای است و هم اخلاقی... .

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها