2بانوی ایرانی تأثیرگذار در تاریخ کوتاه پاکستان
اسکندرمیرزا اولین رئیسجمهور پاکستان ازجمله رجال برجسته شبهقاره هند است که سابقه وصلت با ایرانیان را در شرححال خود دارد. او در خاندان شیعهمذهب و متمول نواببنگال متولد شد و مانند دیگر اشراف شبهقاره، به زبان پارسی تکلم میکرد. نخستین ازدواج او در سال 1922 با بانویی ایرانی به نام رفعت شیرازی، از خانواده سرشناس ایرانی مقیم بنگال انجام شد و دو فرزند پسر و شش دختر حاصل این وصلت بود.
با استقلال پاکستان در سال 1947، اسکندرمیرزا عهدهدار سمت مهم قائممقام وزارت دفاع شد. در ماه دسامبر سال 1951 و در مراسم جشن سفارت شوروی، اسکندرمیرزا با وابسته نظامی ایران آشنا شد و همین آشنایی موجب تعلق خاطر او به ناهید کلالی، همسر سرهنگ امیرهوشنگ افخمی، وابسته نظامی ایران شد. ناهید امیرتیمورکلالی دختر ارشد محمدابراهیم امیرتیمورکلالی ملقب به سردار نصرت، زمیندار مشهور خراسان، عضو جبهه ملی با سابقه چندین دوره نمایندگی مجلس و وزارت در دولت دکتر مصدق بود. در فعلوانفعالاتی مکتوم و برگرفته از ترجیحات سیاسی که ظاهرا دربار پهلوی نیز در آن دخیل بود، مقدمات جدایی احتمالا مصلحتآمیز ناهید کلالی و خاتمه مأموریت سرهنگ افخمی در پاکستان فراهم شد. ناهید کلالی به همراه صفیه، تنها فرزند خود، در پاکستان باقی ماند و وصلت غیررسمی او با اسکندرمیرزا تا ثبت رسمی ازدواج در سال 1954 ادامه یافت.
در سال 1955 اسکندرمیرزا در جایگاه قائممقام فرماندار کل و وزیر داخله، فرماندار کل را برکنار کرد و با رأی نمایندگان مجلس جانشین وی شد. سال بعد جمهوری اسلامی پاکستان تأسیس شد و نمایندگان مجلس اسکندرمیرزا را بهعنوان اولین رئیسجمهوری پاکستان انتخاب کردند و در مراسم تحلیف، ناهید کلالی بهعنوان نخستین بانوی اول پاکستان در کنار اسکندرمیرزا حضور داشت. در خلال 18 ماه ریاستجمهوری اسکندرمیرزا، ناهید کلالی در مجالس رسمی و سفرهای خارجی او را همراهی میکرد و حضوری پررنگ در مراسم داخلی و فعالیتهای خیریه و عامالمنفعه داشت و از اشتهار و محبوبیت در بین مردم پاکستان برخوردار بود. دوران کوتاه ریاستجمهوری اسکندرمیرزا با بحران و بیثباتی همراه بود. او به قصد تحکیم موقعیت و با تصمیمی اشتباه که خود به آن اذعان کرد، ژنرال ایوبخان را به سمت رئیس دولت حکومت نظامی منصوب کرد. اختلافات اسکندرمیرزا با ایوبخان تنها در چند هفته به اوج خود رسید و در 27 سپتامبر 1958 عوامل ایوبخان با هجوم شبانه به کاخ ریاستجمهوری، اسکندرمیرزا و همسرش را بازداشت و به یک پایگاه نظامی منتقل کردند. اسکندرمیرزا تحت فشار ارتش از ریاستجمهوری
استعفا داد و به همراه ناهید کلالی به بریتانیا تبعید شد. ایوبخان املاک و دارایی اسکندرمیرزا در پاکستان شرقی را مصادره کرد و موجب شد او تحت شرایطی سخت با دایرکردن یک رستوران پاکستانی در لندن و همچنین دریافت مستمری بازنشستگی و مساعدت دربار پهلوی گذران عمر کند. اسکندرمیرزا پس از 10 سال زندگی در تبعید در 13 نوامبر 1969 بر اثر نارسایی قلبی در لندن درگذشت. یحییخان، رئیسجمهور جدید بهرغم وصیت متوفی دایر بر خاکسپاری در زادگاه خود و همچنین وساطت اردشیر زاهدی، وزیر امور خارجه وقت ایران، مانع انتقال جسد او به پاکستان شرقی شد. دو روز بعد از فوت اسکندرمیرزا، با مساعدت محمدرضا پهلوی و اعزام هواپیمای سلطنتی جنازه اسکندرمیرزا به تهران منتقل و طی تشریفات کامل رسمی با حضور هویدا، نخستوزیر، در امامزاده عبدالله به خاک سپرده شد. رفعت شیرازی، همسر اول اسکندرمیرزا که ترجیح داده بود به دور از حواشی کماکان در قباله نکاح اسکندرمیرزا باقی بماند، پیش از همسر خود در سال 1967 در پاکستان درگذشت. ناهید کلالی پس از فوت اسکندرمیرزا در لندن باقی ماند و در سال 2019 در 99سالگی فوت کرد و در لندن به خاک سپرده شد.
دومین بانوی تأثیرگذار در تاریخ پاکستان، نصرت صابونچی اصفهانی است. او در خانواده اصالتا کُرد مقیم اصفهان به دنیا آمد و با خانواده به بمبئی مهاجرت کرد. پدر وی از تجار معروف و تولیدکننده صابون با نشان «اصپهانی» بود که بعد از تشکیل پاکستان و درگیریهای هندو-مسلمان به کراچی مهاجرت کرده و مقیم شد. نصرت اصفهانی تحصیلات عالی خود را در ایران ادامه داد و در سال 1950 از دانشگاه اصفهان فارغالتحصیل شد.
او در سال 1951 با ذوالفقار علی بوتو از خانواده شیعهمذهب و زمیندار پاکستان ازدواج کرد و بههمراه همسرش که برای تحصیلات در رشته حقوق عازم انگلیس بود، مقیم لندن شد. همزمانی خاتمه تحصیل و بازگشت بوتو به کراچی با حضور ناهید کلالی، همسر رئیسجمهور، زمینهساز دوستی دو بانوی ایرانی، تغییر مسیر زندگی بوتو، ورود به عرصه سیاست و تصدی وزارت بازرگانی کابینه اسکندرمیرزا شد. با وجود عزل اسکندرمیرزا از ریاستجمهوری، بوتو به همکاری با حکومت نظامی ایوب در سمتهای مشاور و وزیر تا سال 1965 و استعفا از مقام خود ادامه داد. او در سال 1967 حزب مردم پاکستان را تأسیس کرد و به مخالفت با ایوبخان پرداخت و به مدت یک سال محبوس شد. در این احوال، نصرت بوتو، همسر وی، وارد صحنه سیاست شد و هدایت تحرکات و اعتراضات حزبی را بر عهده گرفت. ژنرال یحییخان، رئیسجمهور جدید، پس از شکست در جنگ با هند و جدایی پاکستان شرقی در سال 1971 حکومت را به ذوالفقار علی بوتو واگذار کرد و بوتو بهعنوان چهارمین رئیسجمهور سوگند یاد کرد و به این ترتیب نصرت بوتو نیز در جایگاه بانوی اول پاکستان قرار گرفت.
تنشهای سیاسی و ناآرامیهای پاکستان در سال 1977 به اوج خود رسید. ژنرال ضیاءالحق که در مارس 1976 از سوی بوتو و خلاف موازین و سلسلهمراتب نظامی بهعنوان رئیس ستاد ارتش منصوب شده بود، در جولای 1977 با وضع حکومتنظامی، بوتو را برکنار و برای مدتی او را محبوس کرد. ضیاءالحق از بیم بازگشت مجدد بوتو به قدرت، پرونده اتهام آمریت او در قتل یک مخالف سیاسی را مفتوح کرد که به محکومیت بوتو و سپردهشدن او به چوبه دار در آوریل 1979 انجامید.
با اعدام ذوالفقار علی بوتو، نصرت بوتو بهعنوان رهبر مادامالعمر حزب مردم انتخاب شد و به همراه دختر خود بینظیر بوتو، هدایت حزب در تحرکات علیه ضیاءالحق را بر عهده گرفت. فعالیتهای نصرت بوتو با تحمل ضربوشتم مأموران حکومتنظامی، ماهها حبس و در نهایتا حصر خانگی همراه شد. تصاویر چهره خونآلود نصرت بوتو براثر ضربوشتم پلیس از عوامل تأثیرگذار بر افکار عمومی و مبلغ مظلومیت خانواده بوتو در مبارزات سیاسی علیه حکومت ضیاءالحق بود. نصرت بوتو در سال 1982 برای معالجه بیماری سرطان اجازه خروج از کشور و سفر به بریتانیا را یافت و مدیریت حزب عملا در سال 1984به بینظیر بوتو منتقل شد. مرگ ژنرال ضیاءالحق در سال 1988 صحنه سیاسی پاکستان را دگرگون کرد و در فرایند انتخاباتی، حزب مردم به قدرت بازگشت و بینظیر بوتو ریاست دولت را بر عهده گرفت. نصرت بوتو به عضویت مجلس ملی انتخاب و عهدهدار مناصب وزارت و معاونت نخستوزیری شد. روابط نصرت بوتو با بینظیر بوتو به دلیل حمایت نصرت بوتو از پسر خود مرتضی که با اتهام تأسیس گروه تروریستی الذوالفقار مواجه بود و قصد بازگشت و ورود به صحنه سیاسی پاکستان را داشت، تیره شد. این سردی روابط تا بازگشت
قانونی مرتضی بوتو و کشتهشدن او در کراچی به دست نیروهای امنیتی در سال 1996 ادامه داشت. پیش از آن و در سال 1985 شهنواز بوتو، پسر دوم نصرت بوتو که در فرانسه اقامت داشت، در شرایطی مشکوک درگذشت و مرگ این دو اثرات نامطلوب روحی و جسمیای بر نصرت بوتو باقی گذاشت؛ بهنحویکه او از سیاست و فعالیتهای سیاسی کناره گرفت. ابتلای نصرت بوتو به بیماری آلزایمر موجب شد بینظیر بوتو او را به دوبی منتقل کرده و از انظار پنهان نگه دارد. پیشرفت بیماری در سالهای آخر عمر نصرت بوتو بهگونهای بود که او حتی از حادثه ترور و مرگ بینظیر بوتو در سال 2007 نیز آگاه نشد. نصرت بوتو در 23 اکتبر 2011 و در 82سالگی در بیمارستان ایرانیان دوبی درگذشت.
پاکستان تحت حاکمیت ضیاءالحق مشی و مسیری متفاوت از گذشته اختیار کرد که میتوان از آن بهعنوان نقطه عطف در تاریخ این کشور یاد کرد. ترویج تفکر سلفی، بروز تعارضات فرقهای، تولد گروههای مسلح و تروریستی فرقهگرا، دخالت گسترده و بیپروا در افغانستان منجر به پایهگذاری گروهها و تشکلهای تروریستی خطرناک نظیر القاعده شد که تماما در دوره ضیاءالحق وقوع یافتند که اثرات و نتایج منطقهای و بینالمللی آن هماینک هم مشهود است. اگرچه مسئول و مرتبطدانستن برخی تحولات عادی در سیر وقایع آتی نمیتواند قاعدهای کلی تلقی شود، اما بدون تردید حضور این دو بانوی ایرانی در صحنه سیاسی پاکستان و نقش خواسته یا ناخواسته آنها منجر به سیاسیشدن و صعود ذوالفقار علی بوتو به عالیترین مناصب حکومتی شد. البته خطای او در نصب ضیاءالحق به منصب ریاست ستاد ارتش که تغییر مسیر کلی تحولات در پاکستان و منطقه را بهدنبال داشت، قابل کتمان نیست.
اسکندرمیرزا اولین رئیسجمهور پاکستان ازجمله رجال برجسته شبهقاره هند است که سابقه وصلت با ایرانیان را در شرححال خود دارد. او در خاندان شیعهمذهب و متمول نواببنگال متولد شد و مانند دیگر اشراف شبهقاره، به زبان پارسی تکلم میکرد. نخستین ازدواج او در سال 1922 با بانویی ایرانی به نام رفعت شیرازی، از خانواده سرشناس ایرانی مقیم بنگال انجام شد و دو فرزند پسر و شش دختر حاصل این وصلت بود.
با استقلال پاکستان در سال 1947، اسکندرمیرزا عهدهدار سمت مهم قائممقام وزارت دفاع شد. در ماه دسامبر سال 1951 و در مراسم جشن سفارت شوروی، اسکندرمیرزا با وابسته نظامی ایران آشنا شد و همین آشنایی موجب تعلق خاطر او به ناهید کلالی، همسر سرهنگ امیرهوشنگ افخمی، وابسته نظامی ایران شد. ناهید امیرتیمورکلالی دختر ارشد محمدابراهیم امیرتیمورکلالی ملقب به سردار نصرت، زمیندار مشهور خراسان، عضو جبهه ملی با سابقه چندین دوره نمایندگی مجلس و وزارت در دولت دکتر مصدق بود. در فعلوانفعالاتی مکتوم و برگرفته از ترجیحات سیاسی که ظاهرا دربار پهلوی نیز در آن دخیل بود، مقدمات جدایی احتمالا مصلحتآمیز ناهید کلالی و خاتمه مأموریت سرهنگ افخمی در پاکستان فراهم شد. ناهید کلالی به همراه صفیه، تنها فرزند خود، در پاکستان باقی ماند و وصلت غیررسمی او با اسکندرمیرزا تا ثبت رسمی ازدواج در سال 1954 ادامه یافت.
در سال 1955 اسکندرمیرزا در جایگاه قائممقام فرماندار کل و وزیر داخله، فرماندار کل را برکنار کرد و با رأی نمایندگان مجلس جانشین وی شد. سال بعد جمهوری اسلامی پاکستان تأسیس شد و نمایندگان مجلس اسکندرمیرزا را بهعنوان اولین رئیسجمهوری پاکستان انتخاب کردند و در مراسم تحلیف، ناهید کلالی بهعنوان نخستین بانوی اول پاکستان در کنار اسکندرمیرزا حضور داشت. در خلال 18 ماه ریاستجمهوری اسکندرمیرزا، ناهید کلالی در مجالس رسمی و سفرهای خارجی او را همراهی میکرد و حضوری پررنگ در مراسم داخلی و فعالیتهای خیریه و عامالمنفعه داشت و از اشتهار و محبوبیت در بین مردم پاکستان برخوردار بود. دوران کوتاه ریاستجمهوری اسکندرمیرزا با بحران و بیثباتی همراه بود. او به قصد تحکیم موقعیت و با تصمیمی اشتباه که خود به آن اذعان کرد، ژنرال ایوبخان را به سمت رئیس دولت حکومت نظامی منصوب کرد. اختلافات اسکندرمیرزا با ایوبخان تنها در چند هفته به اوج خود رسید و در 27 سپتامبر 1958 عوامل ایوبخان با هجوم شبانه به کاخ ریاستجمهوری، اسکندرمیرزا و همسرش را بازداشت و به یک پایگاه نظامی منتقل کردند. اسکندرمیرزا تحت فشار ارتش از ریاستجمهوری
استعفا داد و به همراه ناهید کلالی به بریتانیا تبعید شد. ایوبخان املاک و دارایی اسکندرمیرزا در پاکستان شرقی را مصادره کرد و موجب شد او تحت شرایطی سخت با دایرکردن یک رستوران پاکستانی در لندن و همچنین دریافت مستمری بازنشستگی و مساعدت دربار پهلوی گذران عمر کند. اسکندرمیرزا پس از 10 سال زندگی در تبعید در 13 نوامبر 1969 بر اثر نارسایی قلبی در لندن درگذشت. یحییخان، رئیسجمهور جدید بهرغم وصیت متوفی دایر بر خاکسپاری در زادگاه خود و همچنین وساطت اردشیر زاهدی، وزیر امور خارجه وقت ایران، مانع انتقال جسد او به پاکستان شرقی شد. دو روز بعد از فوت اسکندرمیرزا، با مساعدت محمدرضا پهلوی و اعزام هواپیمای سلطنتی جنازه اسکندرمیرزا به تهران منتقل و طی تشریفات کامل رسمی با حضور هویدا، نخستوزیر، در امامزاده عبدالله به خاک سپرده شد. رفعت شیرازی، همسر اول اسکندرمیرزا که ترجیح داده بود به دور از حواشی کماکان در قباله نکاح اسکندرمیرزا باقی بماند، پیش از همسر خود در سال 1967 در پاکستان درگذشت. ناهید کلالی پس از فوت اسکندرمیرزا در لندن باقی ماند و در سال 2019 در 99سالگی فوت کرد و در لندن به خاک سپرده شد.
دومین بانوی تأثیرگذار در تاریخ پاکستان، نصرت صابونچی اصفهانی است. او در خانواده اصالتا کُرد مقیم اصفهان به دنیا آمد و با خانواده به بمبئی مهاجرت کرد. پدر وی از تجار معروف و تولیدکننده صابون با نشان «اصپهانی» بود که بعد از تشکیل پاکستان و درگیریهای هندو-مسلمان به کراچی مهاجرت کرده و مقیم شد. نصرت اصفهانی تحصیلات عالی خود را در ایران ادامه داد و در سال 1950 از دانشگاه اصفهان فارغالتحصیل شد.
او در سال 1951 با ذوالفقار علی بوتو از خانواده شیعهمذهب و زمیندار پاکستان ازدواج کرد و بههمراه همسرش که برای تحصیلات در رشته حقوق عازم انگلیس بود، مقیم لندن شد. همزمانی خاتمه تحصیل و بازگشت بوتو به کراچی با حضور ناهید کلالی، همسر رئیسجمهور، زمینهساز دوستی دو بانوی ایرانی، تغییر مسیر زندگی بوتو، ورود به عرصه سیاست و تصدی وزارت بازرگانی کابینه اسکندرمیرزا شد. با وجود عزل اسکندرمیرزا از ریاستجمهوری، بوتو به همکاری با حکومت نظامی ایوب در سمتهای مشاور و وزیر تا سال 1965 و استعفا از مقام خود ادامه داد. او در سال 1967 حزب مردم پاکستان را تأسیس کرد و به مخالفت با ایوبخان پرداخت و به مدت یک سال محبوس شد. در این احوال، نصرت بوتو، همسر وی، وارد صحنه سیاست شد و هدایت تحرکات و اعتراضات حزبی را بر عهده گرفت. ژنرال یحییخان، رئیسجمهور جدید، پس از شکست در جنگ با هند و جدایی پاکستان شرقی در سال 1971 حکومت را به ذوالفقار علی بوتو واگذار کرد و بوتو بهعنوان چهارمین رئیسجمهور سوگند یاد کرد و به این ترتیب نصرت بوتو نیز در جایگاه بانوی اول پاکستان قرار گرفت.
تنشهای سیاسی و ناآرامیهای پاکستان در سال 1977 به اوج خود رسید. ژنرال ضیاءالحق که در مارس 1976 از سوی بوتو و خلاف موازین و سلسلهمراتب نظامی بهعنوان رئیس ستاد ارتش منصوب شده بود، در جولای 1977 با وضع حکومتنظامی، بوتو را برکنار و برای مدتی او را محبوس کرد. ضیاءالحق از بیم بازگشت مجدد بوتو به قدرت، پرونده اتهام آمریت او در قتل یک مخالف سیاسی را مفتوح کرد که به محکومیت بوتو و سپردهشدن او به چوبه دار در آوریل 1979 انجامید.
با اعدام ذوالفقار علی بوتو، نصرت بوتو بهعنوان رهبر مادامالعمر حزب مردم انتخاب شد و به همراه دختر خود بینظیر بوتو، هدایت حزب در تحرکات علیه ضیاءالحق را بر عهده گرفت. فعالیتهای نصرت بوتو با تحمل ضربوشتم مأموران حکومتنظامی، ماهها حبس و در نهایتا حصر خانگی همراه شد. تصاویر چهره خونآلود نصرت بوتو براثر ضربوشتم پلیس از عوامل تأثیرگذار بر افکار عمومی و مبلغ مظلومیت خانواده بوتو در مبارزات سیاسی علیه حکومت ضیاءالحق بود. نصرت بوتو در سال 1982 برای معالجه بیماری سرطان اجازه خروج از کشور و سفر به بریتانیا را یافت و مدیریت حزب عملا در سال 1984به بینظیر بوتو منتقل شد. مرگ ژنرال ضیاءالحق در سال 1988 صحنه سیاسی پاکستان را دگرگون کرد و در فرایند انتخاباتی، حزب مردم به قدرت بازگشت و بینظیر بوتو ریاست دولت را بر عهده گرفت. نصرت بوتو به عضویت مجلس ملی انتخاب و عهدهدار مناصب وزارت و معاونت نخستوزیری شد. روابط نصرت بوتو با بینظیر بوتو به دلیل حمایت نصرت بوتو از پسر خود مرتضی که با اتهام تأسیس گروه تروریستی الذوالفقار مواجه بود و قصد بازگشت و ورود به صحنه سیاسی پاکستان را داشت، تیره شد. این سردی روابط تا بازگشت
قانونی مرتضی بوتو و کشتهشدن او در کراچی به دست نیروهای امنیتی در سال 1996 ادامه داشت. پیش از آن و در سال 1985 شهنواز بوتو، پسر دوم نصرت بوتو که در فرانسه اقامت داشت، در شرایطی مشکوک درگذشت و مرگ این دو اثرات نامطلوب روحی و جسمیای بر نصرت بوتو باقی گذاشت؛ بهنحویکه او از سیاست و فعالیتهای سیاسی کناره گرفت. ابتلای نصرت بوتو به بیماری آلزایمر موجب شد بینظیر بوتو او را به دوبی منتقل کرده و از انظار پنهان نگه دارد. پیشرفت بیماری در سالهای آخر عمر نصرت بوتو بهگونهای بود که او حتی از حادثه ترور و مرگ بینظیر بوتو در سال 2007 نیز آگاه نشد. نصرت بوتو در 23 اکتبر 2011 و در 82سالگی در بیمارستان ایرانیان دوبی درگذشت.
پاکستان تحت حاکمیت ضیاءالحق مشی و مسیری متفاوت از گذشته اختیار کرد که میتوان از آن بهعنوان نقطه عطف در تاریخ این کشور یاد کرد. ترویج تفکر سلفی، بروز تعارضات فرقهای، تولد گروههای مسلح و تروریستی فرقهگرا، دخالت گسترده و بیپروا در افغانستان منجر به پایهگذاری گروهها و تشکلهای تروریستی خطرناک نظیر القاعده شد که تماما در دوره ضیاءالحق وقوع یافتند که اثرات و نتایج منطقهای و بینالمللی آن هماینک هم مشهود است. اگرچه مسئول و مرتبطدانستن برخی تحولات عادی در سیر وقایع آتی نمیتواند قاعدهای کلی تلقی شود، اما بدون تردید حضور این دو بانوی ایرانی در صحنه سیاسی پاکستان و نقش خواسته یا ناخواسته آنها منجر به سیاسیشدن و صعود ذوالفقار علی بوتو به عالیترین مناصب حکومتی شد. البته خطای او در نصب ضیاءالحق به منصب ریاست ستاد ارتش که تغییر مسیر کلی تحولات در پاکستان و منطقه را بهدنبال داشت، قابل کتمان نیست.