|

زنان كوكلس‌كلان

یکی از مطالبی که این روزها در برخی رسانه‌های آمریکا مورد توجه قرار گرفته، مطلبی است که امیلی کاتنو در جی‌استور‌دیلی درباره زنان نوشته است. زنانی سفیدپوست که شاید در اکثر کشورها به عنوان قربانی شناخته شوند، اما این زنان متفاوت هستند. زنانی که در حوالی سال‌های 1870 و پیش از آن فعالیتی سهمگین را بر عهده داشته‌اند، زنان سفید کوکلس‌کلان. زنان سفیدپوستی که یکی از تکان‌دهنده‌ترین سازمان‌های مشارکتی زنان را شکل داده بودند. اولین فعالیت کوکلاس‌کلان‌ها در پولاسکی تنسی و پس از جنگ داخلی رخ داد. مردانی که از آزادی سیاه‌پوستان ناراضی بودند و نسبت به حق رأی آنان کینه داشتند، اما طرفداران این انجمن رفتار آنها را بدیع و مرموز می‌دانند. دادستان کل می‌سی‌سی‌پی در سال 1871 شهادت داد آنها با طراحی آیین‌های جزئی، مسخره و سلسله‌مراتب سخت‌گیرانه توانستند برنامه‌های نفرت‌پراکنانه و نفرت‌برانگیز خود را دنبال کنند. زنان در این مرحله همراه کلان‌ها نشدند، البته به آنها کمک کردند. آنان در این مرحله حضور نمادین داشتند چون یکی از اهداف اعلام‌شده آنها «محافظت از فرشتگان معصوم در برابر شیاطین سیاه‌پوست» است. ویلیام اف پینار، تاریخ‌دان می‌گوید: «مرد کلان دارای دو تصویر متناقض از زنانگی بودند؛ یکی تخیل و دیگری واقعیت. در تصور آنها، زنان پروتستان سفیدپوست (زنانگی فقط در مورد آنها اعمال می‌شد) موجوداتی بی‌گناه و پاکدامن بودند که وظیفه اصلی آنها فرمان‌برداری و خدمت به مردان بود. به نوبه خود، مردان از این بانوان آسیب‌پذیر جذاب باید محافظت کنند. اولین کلان در سال‌های 1870 فروپاشید، اما این سازمان هنوز اوج شکوفایی خود را ندیده بود. دومین كلان در سال 1915 و به دنبال شرایط پیش‌آمده پس از آتش‌سوزی كارخانه تولید مداد در آتلانتا و سوختن صلیب در کوه استون (همچنین در جورجیا) آغاز شد. این كلان‌های جدید که در دهه 1920 بین سه تا شش میلیون آمریكایی را به خود جلب کردند، از لحاظ كلیدی با گذشته خود متفاوت بودند. این سازمان بازسازی‌شده مورد پذیرش و مقبولیت مردم بود و حتی دولت آمریکا نیز با آنها ارتباط خوبی داشت و در سراسر ایالات متحده گسترده شدند. KKK که دوباره جوان شده بود، اعضایش از کاتولیک‌ها، یهودیان، آمریکایی‌های آسیایی-آمریکایی، مورمون‌ها، مهاجران، سوسیالیست‌ها، رادیکال‌های کارگری، صاحبان سالن‌های رقص و... بودند. به این ترتیب کلان‌ها موفق شدند در مناطقی که تعداد جمعیت سیاه‌پوست کم بود بیشتر و بیشتر شوند. در این دوره بود که یک سازمان جداگانه خاص زنان پروتستان سفیدپوست تشکیل شد. در سازمان اولیه WKKK رقابت‌هایی داشتند و سرانجام یک انجمن مخفی زنان با ماسک طلایی اولین منشور رسمی خود را در لیتل راک، آرکانزاس اعلام کردند و پایه‌گذار این گروه شدند. این انجمن در هر ایالت به صورت فعالانه، اعضای خود را هدایت می‌کرد و مانند بخش مردان دارای سلسله‌مراتبی بر مبنای درجه‌های ارتش امپراتوری ایتالیا بود. همه این فعالیت‌ها از منظر نژادپرستی، ملی‌گرایی، بیگانه‌ستیزی و تمایل به حفظ خانواده و مبارزه با آنچه آنها اخلاقی تصور می‌کردند، برنامه‌ریزی می‌شد. اما آن چیزی که در تحقیقات سال‌های بعد از طرف زنان مطرح می‌شد به‌گونه‌ای دیگر بود. تعدادی از زنان سازمان خود را به عنوان یک باشگاه اجتماعی و فرصتی برای گذراندن اوقات خوش با دوستان می‌دیدند. در پایان قرن بیستم، زنان سفیدپوست پروتستان در مصاحبه‌ای عنوان کردند که کلان «فقط یک جشن... راهی برای بزرگ‌شدن» و «راهی برای دور هم جمع‌شدن و لذت‌بردن» بود و در دهه 1980، هنگامی که محققان سعی کردند بفهمند چه کسی از کلان تازه‌نفس دوران حقوق مدنی در 1920 حمایت می‌کند، پاسخ‌دهندگان زن طرفدار کلان استدلال کردند که این سازمان به فعالیت‌های خیریه اختصاص داشت و از افراد خوبی تشکیل شده بود. جالب‌تر اینکه وقتی تحقیق بیشتری درباره این سازمان انجام می‌شود معلوم می‌شود بسیاری از رهبران WKKK از قبل در خارج از خانه فعال بودند: لولو مارکول، اولین رئیس ملی، برای رأی‌دادن زنان کار کرده بود. دیزی داگلاس بار که رهبری در ایندیانا و هفت ایالت دیگر را بر عهده داشت، یک مبلغ بود. مری بنادوم، یکی دیگر از رهبران در مونسی، در باشگاه‌ها، کلیساها و در سازمانی به نام زنان تجارت و حرفه‌ای ایندیانا فعال بود در حالی که لیلیان سدویک، رهبر دیگر، در هیئت‌مدیره مدرسه‌ای در ایندیاناپولیس بود. برخی از این زنان ادعا کردند که سازمان از آزار جنسی و شوهران بزهکار محافظت می‌کند. آنها ادعا كردند كه كلان علیه فرهنگ‌های به‌اصطلاح ارتجاعی یهودیان، كاتولیك‌ها و سیاه‌پوستان جنوبی می‌جنگد. بسیاری از این زنان ادعا می‌کردند که به فمینیسم و حقوق برابر اعتقاد دارند. آنها ادعا کردند از طریق زنان پروتستان سفیدپوست می‌توانند احترام و حمایت بیشتری نسبت به زنان سنتی درخواست کنند. دانستن انگیزه‌های واقعی بازیگران تاریخی این سازمان، غیرممکن است، اما پینار، تاریخ‌دان، پیش‌تر در مقاله‌اش نوشته است : «... برخی از زنان کلان به آسانی می‌‌توانند تعصب تلخ نژادی و مذهبی را در سیاست‌های مترقی تلفیق کنند. همان‌طور که می‌دانیم، این زنان ادعا کردند که هیچ تضادی بین نژادپرستی و تعصب آنها برای مزایای تأمین اجتماعی و حقوق برابر وجود ندارد».
در این مقاله تأکید شده که الحاقیه حق رأی فقط برای زنان سفیدپوست مفید است و باید توجه داشت به صرف فعالیت‌های برخی زنان نمی‌توان برای آنها اهمیت و اعتبار قائل شد و باید تحقیقات بیشتری درباره تفکراتشان داشت.

یکی از مطالبی که این روزها در برخی رسانه‌های آمریکا مورد توجه قرار گرفته، مطلبی است که امیلی کاتنو در جی‌استور‌دیلی درباره زنان نوشته است. زنانی سفیدپوست که شاید در اکثر کشورها به عنوان قربانی شناخته شوند، اما این زنان متفاوت هستند. زنانی که در حوالی سال‌های 1870 و پیش از آن فعالیتی سهمگین را بر عهده داشته‌اند، زنان سفید کوکلس‌کلان. زنان سفیدپوستی که یکی از تکان‌دهنده‌ترین سازمان‌های مشارکتی زنان را شکل داده بودند. اولین فعالیت کوکلاس‌کلان‌ها در پولاسکی تنسی و پس از جنگ داخلی رخ داد. مردانی که از آزادی سیاه‌پوستان ناراضی بودند و نسبت به حق رأی آنان کینه داشتند، اما طرفداران این انجمن رفتار آنها را بدیع و مرموز می‌دانند. دادستان کل می‌سی‌سی‌پی در سال 1871 شهادت داد آنها با طراحی آیین‌های جزئی، مسخره و سلسله‌مراتب سخت‌گیرانه توانستند برنامه‌های نفرت‌پراکنانه و نفرت‌برانگیز خود را دنبال کنند. زنان در این مرحله همراه کلان‌ها نشدند، البته به آنها کمک کردند. آنان در این مرحله حضور نمادین داشتند چون یکی از اهداف اعلام‌شده آنها «محافظت از فرشتگان معصوم در برابر شیاطین سیاه‌پوست» است. ویلیام اف پینار، تاریخ‌دان می‌گوید: «مرد کلان دارای دو تصویر متناقض از زنانگی بودند؛ یکی تخیل و دیگری واقعیت. در تصور آنها، زنان پروتستان سفیدپوست (زنانگی فقط در مورد آنها اعمال می‌شد) موجوداتی بی‌گناه و پاکدامن بودند که وظیفه اصلی آنها فرمان‌برداری و خدمت به مردان بود. به نوبه خود، مردان از این بانوان آسیب‌پذیر جذاب باید محافظت کنند. اولین کلان در سال‌های 1870 فروپاشید، اما این سازمان هنوز اوج شکوفایی خود را ندیده بود. دومین كلان در سال 1915 و به دنبال شرایط پیش‌آمده پس از آتش‌سوزی كارخانه تولید مداد در آتلانتا و سوختن صلیب در کوه استون (همچنین در جورجیا) آغاز شد. این كلان‌های جدید که در دهه 1920 بین سه تا شش میلیون آمریكایی را به خود جلب کردند، از لحاظ كلیدی با گذشته خود متفاوت بودند. این سازمان بازسازی‌شده مورد پذیرش و مقبولیت مردم بود و حتی دولت آمریکا نیز با آنها ارتباط خوبی داشت و در سراسر ایالات متحده گسترده شدند. KKK که دوباره جوان شده بود، اعضایش از کاتولیک‌ها، یهودیان، آمریکایی‌های آسیایی-آمریکایی، مورمون‌ها، مهاجران، سوسیالیست‌ها، رادیکال‌های کارگری، صاحبان سالن‌های رقص و... بودند. به این ترتیب کلان‌ها موفق شدند در مناطقی که تعداد جمعیت سیاه‌پوست کم بود بیشتر و بیشتر شوند. در این دوره بود که یک سازمان جداگانه خاص زنان پروتستان سفیدپوست تشکیل شد. در سازمان اولیه WKKK رقابت‌هایی داشتند و سرانجام یک انجمن مخفی زنان با ماسک طلایی اولین منشور رسمی خود را در لیتل راک، آرکانزاس اعلام کردند و پایه‌گذار این گروه شدند. این انجمن در هر ایالت به صورت فعالانه، اعضای خود را هدایت می‌کرد و مانند بخش مردان دارای سلسله‌مراتبی بر مبنای درجه‌های ارتش امپراتوری ایتالیا بود. همه این فعالیت‌ها از منظر نژادپرستی، ملی‌گرایی، بیگانه‌ستیزی و تمایل به حفظ خانواده و مبارزه با آنچه آنها اخلاقی تصور می‌کردند، برنامه‌ریزی می‌شد. اما آن چیزی که در تحقیقات سال‌های بعد از طرف زنان مطرح می‌شد به‌گونه‌ای دیگر بود. تعدادی از زنان سازمان خود را به عنوان یک باشگاه اجتماعی و فرصتی برای گذراندن اوقات خوش با دوستان می‌دیدند. در پایان قرن بیستم، زنان سفیدپوست پروتستان در مصاحبه‌ای عنوان کردند که کلان «فقط یک جشن... راهی برای بزرگ‌شدن» و «راهی برای دور هم جمع‌شدن و لذت‌بردن» بود و در دهه 1980، هنگامی که محققان سعی کردند بفهمند چه کسی از کلان تازه‌نفس دوران حقوق مدنی در 1920 حمایت می‌کند، پاسخ‌دهندگان زن طرفدار کلان استدلال کردند که این سازمان به فعالیت‌های خیریه اختصاص داشت و از افراد خوبی تشکیل شده بود. جالب‌تر اینکه وقتی تحقیق بیشتری درباره این سازمان انجام می‌شود معلوم می‌شود بسیاری از رهبران WKKK از قبل در خارج از خانه فعال بودند: لولو مارکول، اولین رئیس ملی، برای رأی‌دادن زنان کار کرده بود. دیزی داگلاس بار که رهبری در ایندیانا و هفت ایالت دیگر را بر عهده داشت، یک مبلغ بود. مری بنادوم، یکی دیگر از رهبران در مونسی، در باشگاه‌ها، کلیساها و در سازمانی به نام زنان تجارت و حرفه‌ای ایندیانا فعال بود در حالی که لیلیان سدویک، رهبر دیگر، در هیئت‌مدیره مدرسه‌ای در ایندیاناپولیس بود. برخی از این زنان ادعا کردند که سازمان از آزار جنسی و شوهران بزهکار محافظت می‌کند. آنها ادعا كردند كه كلان علیه فرهنگ‌های به‌اصطلاح ارتجاعی یهودیان، كاتولیك‌ها و سیاه‌پوستان جنوبی می‌جنگد. بسیاری از این زنان ادعا می‌کردند که به فمینیسم و حقوق برابر اعتقاد دارند. آنها ادعا کردند از طریق زنان پروتستان سفیدپوست می‌توانند احترام و حمایت بیشتری نسبت به زنان سنتی درخواست کنند. دانستن انگیزه‌های واقعی بازیگران تاریخی این سازمان، غیرممکن است، اما پینار، تاریخ‌دان، پیش‌تر در مقاله‌اش نوشته است : «... برخی از زنان کلان به آسانی می‌‌توانند تعصب تلخ نژادی و مذهبی را در سیاست‌های مترقی تلفیق کنند. همان‌طور که می‌دانیم، این زنان ادعا کردند که هیچ تضادی بین نژادپرستی و تعصب آنها برای مزایای تأمین اجتماعی و حقوق برابر وجود ندارد».
در این مقاله تأکید شده که الحاقیه حق رأی فقط برای زنان سفیدپوست مفید است و باید توجه داشت به صرف فعالیت‌های برخی زنان نمی‌توان برای آنها اهمیت و اعتبار قائل شد و باید تحقیقات بیشتری درباره تفکراتشان داشت.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها