|

بی‌اعتمادی مردم یا بی‌خیالی نسبت به کرونا

مصطفی ایزدی- فعال فرهنگی

کرونا آمد تا بیماری جدیدی را به رخ جهانیان بکشاند و انسان‌هایی را از دم تیغ یک ویروس ناشناخته بگذراند. مثل اینکه دیگر بلایا و فجایع طبیعی و انسانی، کم انسان‌ها را بیمار و مقتول و بی‌خانمان می‌کند که این عنصر منحوس هم - چه جزء بلاهای طبیعی باشد، چه جزء فجایع انسانی - بی‌رحمانه می‌تازد و جان می‌ستاند. جهانگیربودن این پدیده بی‌رحم، اندک‌اندک دارد روی زندگی عادی، رفتار‌ها و سنت‌های درست یا غلط پیشین و برنامه‌ریزی‌های مدام دست‌اندرکاران اداره جوامع بشری، آثار تعیین‌کننده می‌گذارد. گویا قرار است به این زودی‌ها نرود و بماند تا آینده مبهم و ناپیدای مردمان را در همه زوایای این کره خاکی دچار ناامیدی مفرط کند و شاید هم نظم پذیرفته‌شده‌ای را روی بی‌نظمی عصر حاضر تحمیل و استوار کند! این ویروس بیماری‌زا و جان‌فرسا خیل دانشمندان علوم زیستی، علوم پزشکی و علوم اجتماعی را به تکاپو واداشته تا راه رهایی جوامع بشری را از دست آن بیابند. همه امید ما این است که این تکاپو جواب دهد و شرایط تحمیل‌شده بر آحاد انسان‌های درگیر تغییر کند. باری از این کورسوی امید، دل به جواب مثبت تلاش‌های صورت‌گرفته می‌بندیم تا فرجی پیش آید و اوضاع به روال مناسب درآید. در این میان مسائل و موضوعات فراوانی پیش آمده و احتمالا بیشتر از این هم پیش می‌آید که نیازمند پاسخ‌های درخور توجه است. یکی از این مسائل چرایی به‌هم‌ریختن رابطه ملت‌ها با دولت‌ها و نیز چگونگی رفتار بین مردم و مسئولان کشورهاست. در این یادداشت به نمونه ایرانی این چرایی و چگونگی نگاهی گذرا می‌کنیم تا شاید به پاسخ بعضی از پرسش‌های ایجاد‌شده در اذهان بعضی از پرسشگران برسیم. نگارنده نه از نگاه جامعه‌شناسان و نه از نگاه دیگر دانش‌آموختگان علوم انسانی که از نگاه ساده اجتماعی نکاتی را به‌ویژه درباره علت بی‌اعتمادی مردم به اولیای امور در جریان برخورد با آفات ویرانگر ذره بیماری‌زای کرونا یادآوری می‌کند.

1 - 10، 11 ماه است که بخشی از جامعه درگیر با بیماری کرونا شده و جمعی از آنان جان سپرده‌اند. در بعضی کشور‌ها نسبت به جمعیتشان آمار بیماران و تلفات انسانی، کم و زیاد است. به نظر می‌رسد این آمار در ایران از بعضی جاهای دیگر بیشتر است. علت آن را دست‌اندرکاران مربوطه باید توضیح دهند، هرچند تاکنون نتوانسته‌اند افکار عمومی را قانع کنند.
2 - اولیای امور طرح‌هایی را برای جلوگیری از گسترش بیشتر این بیماری ارائه داده و هر روز بر سختگیری‌های خود در این زمینه می‌افزایند، اما انگار که نزدیک به نیمی از مردم نه از بیماری می‌ترسند و نه به هشدار‌ها وقعی می‌نهند. در نتیجه مهار بیماری با کندی پیش می‌رود. چرا چنین است؟
3 - پاسخ به این پرسش نباید به ذهن متولیان مربوطه و سایر کسانی که می‌توانستند و می‌توانند جامعه را به فرمانبری از دستورات بازدارنده شیوع بیماری وادارند، نرسیده باشد. شاید هم رسیده باشد اما از آن غفلت می‌کنند، فقط بلدند در رسانه ملی حرص بخورند یا به مردم قسم بدهند که چنین کنید و چنان نکنید. بدیهی است که عده‌ای بی‌خیال هستند و شیوه‌نامه‌های بهداشتی و اجرای دستورات مربوطه را مهم نمی‌دانند، اما اینها نباید عدد قابل توجهی باشند. بقیه افراد که جمعیت قابل توجه هستند، به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ یک دسته مشکل معیشت دارند و در چالش بین اجرای دستورات و سیرکردن شکم خود و خانواده‌شان، اجرای دستورات را وامی‌نهند. همه می‌دانند که دولت توان تزریق قطره‌چکانی پول به حساب این خانواده‌ها را هم ندارد، چه برسد به اینکه بتواند زندگی افرادی را که با تعطیلی و خانه‌نشینی آه در بساط ندارد، اداره کند؛ اما دسته دوم که از این دسته هم بیشتر و مهم‌‌تر هستند، کسانی‌اند که کلا از دولت و دستگاه‌ها سلب اعتماد کرده‌اند. آنان که کار به سفارش‌های مکرر مقامات ندارند و بدون توجه به اینکه کدام شهر قرمز است و کدام شهر نارنجی، دست زن و بچه خود را می‌گیرند و ترک خانه و کاشانه می‌کنند یا هرگز از دید و بازدید‌های خانوادگی دست برنمی‌دارند، با دولت و مقامات سر لج‌بازی ندارند، بلکه به آنان اعتماد ندارند. از جمله به حرف‌هایی که کارشناسان صدا‌و‌سیما می‌زنند، اعتماد ندارند. اصولا رسانه ملی با رفتار‌هایی که دارد و روش تک‌صدایی را در پیش گرفته، خود را از موقعیت اعتماد عمومی بیرون برده است. اینکه رئیس سازمان عریض و طویل صداوسیما ادعا می‌کند: «صداوسیما در رأس اعتماد مردم قرار دارد» (جراید 99/9/4)، خودش هم می‌داند که این‌طور نیست. اگر هر دستگاهی خودش بخواهد از مردم سؤال کند که ما چگونه دستگاهی هستیم؟ معلوم است که جواب راضی‌کننده به رئیس آن دستگاه می‌رسد. این آمار را که رئیس رسانه ملی را وامی‌دارد که بگوید ما خوب هستیم و مردم به ما اعتماد دارند، مؤسسه‌ای مستقل که تهیه نمی‌کند، بلکه افراد تحت امر خود آن رئیس تهیه می‌کنند. اگر مردم در حد بالا به رسانه ملی اعتماد دارند، چرا در مواقع بحرانی به رسانه ملی توجه ندارند؟

البته آن جمعیتی هم که به دستورالعمل‌های بهداشتی عمل می‌کنند، به رسانه ملی اعتماد ندارند، بلکه خودشان به این نتیجه می‌رسند که باید رعایت کنند. این تنها رسانه ملی نیست که جامعه به آن اعتماد ندارد، بلکه به سایر رسانه‌هایی که متعلق به اصولگرایان است و از طریق فضای مجازی اطلاع‌رسانی می‌کنند هم اعتماد ندارند. در پشت ذهن مردم بی‌اعتماد به مسئولان و رسانه‌های تحت امر آنان، تفکراتی هست که نمی‌توانند از طریق این‌گونه رسانه‌ها ذهنیت خودشان را اصلاح کنند و به پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای برسند. چرا؟ چون به آنان پاسخ درست و راست داده نشده است و امیدی هم ندارند که از این پس سخن راست بشنوند. حتی آمار روزانه بیماران و درگذشتگان را نیز درست نمی‌دانند. دولت و سایر دست‌اندرکاران از جمله رؤسای پیشین و حال صداوسیما هیچ‌گاه نخواستند به حرف آگاهان جامعه و دلسوزی فرهیختگان توجه کنند که این شیوه رفتار و مدیریت، اعتماد بین مردم و حاکمیت را رو به زوال می‌برد و اعتماد آحاد جامعه روزی به دردتان می‌خورد، اما گوش شنوایی نبود. شرایط امروز محصول همان بی‌توجهی‌هاست.

کرونا آمد تا بیماری جدیدی را به رخ جهانیان بکشاند و انسان‌هایی را از دم تیغ یک ویروس ناشناخته بگذراند. مثل اینکه دیگر بلایا و فجایع طبیعی و انسانی، کم انسان‌ها را بیمار و مقتول و بی‌خانمان می‌کند که این عنصر منحوس هم - چه جزء بلاهای طبیعی باشد، چه جزء فجایع انسانی - بی‌رحمانه می‌تازد و جان می‌ستاند. جهانگیربودن این پدیده بی‌رحم، اندک‌اندک دارد روی زندگی عادی، رفتار‌ها و سنت‌های درست یا غلط پیشین و برنامه‌ریزی‌های مدام دست‌اندرکاران اداره جوامع بشری، آثار تعیین‌کننده می‌گذارد. گویا قرار است به این زودی‌ها نرود و بماند تا آینده مبهم و ناپیدای مردمان را در همه زوایای این کره خاکی دچار ناامیدی مفرط کند و شاید هم نظم پذیرفته‌شده‌ای را روی بی‌نظمی عصر حاضر تحمیل و استوار کند! این ویروس بیماری‌زا و جان‌فرسا خیل دانشمندان علوم زیستی، علوم پزشکی و علوم اجتماعی را به تکاپو واداشته تا راه رهایی جوامع بشری را از دست آن بیابند. همه امید ما این است که این تکاپو جواب دهد و شرایط تحمیل‌شده بر آحاد انسان‌های درگیر تغییر کند. باری از این کورسوی امید، دل به جواب مثبت تلاش‌های صورت‌گرفته می‌بندیم تا فرجی پیش آید و اوضاع به روال مناسب درآید. در این میان مسائل و موضوعات فراوانی پیش آمده و احتمالا بیشتر از این هم پیش می‌آید که نیازمند پاسخ‌های درخور توجه است. یکی از این مسائل چرایی به‌هم‌ریختن رابطه ملت‌ها با دولت‌ها و نیز چگونگی رفتار بین مردم و مسئولان کشورهاست. در این یادداشت به نمونه ایرانی این چرایی و چگونگی نگاهی گذرا می‌کنیم تا شاید به پاسخ بعضی از پرسش‌های ایجاد‌شده در اذهان بعضی از پرسشگران برسیم. نگارنده نه از نگاه جامعه‌شناسان و نه از نگاه دیگر دانش‌آموختگان علوم انسانی که از نگاه ساده اجتماعی نکاتی را به‌ویژه درباره علت بی‌اعتمادی مردم به اولیای امور در جریان برخورد با آفات ویرانگر ذره بیماری‌زای کرونا یادآوری می‌کند.

1 - 10، 11 ماه است که بخشی از جامعه درگیر با بیماری کرونا شده و جمعی از آنان جان سپرده‌اند. در بعضی کشور‌ها نسبت به جمعیتشان آمار بیماران و تلفات انسانی، کم و زیاد است. به نظر می‌رسد این آمار در ایران از بعضی جاهای دیگر بیشتر است. علت آن را دست‌اندرکاران مربوطه باید توضیح دهند، هرچند تاکنون نتوانسته‌اند افکار عمومی را قانع کنند.
2 - اولیای امور طرح‌هایی را برای جلوگیری از گسترش بیشتر این بیماری ارائه داده و هر روز بر سختگیری‌های خود در این زمینه می‌افزایند، اما انگار که نزدیک به نیمی از مردم نه از بیماری می‌ترسند و نه به هشدار‌ها وقعی می‌نهند. در نتیجه مهار بیماری با کندی پیش می‌رود. چرا چنین است؟
3 - پاسخ به این پرسش نباید به ذهن متولیان مربوطه و سایر کسانی که می‌توانستند و می‌توانند جامعه را به فرمانبری از دستورات بازدارنده شیوع بیماری وادارند، نرسیده باشد. شاید هم رسیده باشد اما از آن غفلت می‌کنند، فقط بلدند در رسانه ملی حرص بخورند یا به مردم قسم بدهند که چنین کنید و چنان نکنید. بدیهی است که عده‌ای بی‌خیال هستند و شیوه‌نامه‌های بهداشتی و اجرای دستورات مربوطه را مهم نمی‌دانند، اما اینها نباید عدد قابل توجهی باشند. بقیه افراد که جمعیت قابل توجه هستند، به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ یک دسته مشکل معیشت دارند و در چالش بین اجرای دستورات و سیرکردن شکم خود و خانواده‌شان، اجرای دستورات را وامی‌نهند. همه می‌دانند که دولت توان تزریق قطره‌چکانی پول به حساب این خانواده‌ها را هم ندارد، چه برسد به اینکه بتواند زندگی افرادی را که با تعطیلی و خانه‌نشینی آه در بساط ندارد، اداره کند؛ اما دسته دوم که از این دسته هم بیشتر و مهم‌‌تر هستند، کسانی‌اند که کلا از دولت و دستگاه‌ها سلب اعتماد کرده‌اند. آنان که کار به سفارش‌های مکرر مقامات ندارند و بدون توجه به اینکه کدام شهر قرمز است و کدام شهر نارنجی، دست زن و بچه خود را می‌گیرند و ترک خانه و کاشانه می‌کنند یا هرگز از دید و بازدید‌های خانوادگی دست برنمی‌دارند، با دولت و مقامات سر لج‌بازی ندارند، بلکه به آنان اعتماد ندارند. از جمله به حرف‌هایی که کارشناسان صدا‌و‌سیما می‌زنند، اعتماد ندارند. اصولا رسانه ملی با رفتار‌هایی که دارد و روش تک‌صدایی را در پیش گرفته، خود را از موقعیت اعتماد عمومی بیرون برده است. اینکه رئیس سازمان عریض و طویل صداوسیما ادعا می‌کند: «صداوسیما در رأس اعتماد مردم قرار دارد» (جراید 99/9/4)، خودش هم می‌داند که این‌طور نیست. اگر هر دستگاهی خودش بخواهد از مردم سؤال کند که ما چگونه دستگاهی هستیم؟ معلوم است که جواب راضی‌کننده به رئیس آن دستگاه می‌رسد. این آمار را که رئیس رسانه ملی را وامی‌دارد که بگوید ما خوب هستیم و مردم به ما اعتماد دارند، مؤسسه‌ای مستقل که تهیه نمی‌کند، بلکه افراد تحت امر خود آن رئیس تهیه می‌کنند. اگر مردم در حد بالا به رسانه ملی اعتماد دارند، چرا در مواقع بحرانی به رسانه ملی توجه ندارند؟

البته آن جمعیتی هم که به دستورالعمل‌های بهداشتی عمل می‌کنند، به رسانه ملی اعتماد ندارند، بلکه خودشان به این نتیجه می‌رسند که باید رعایت کنند. این تنها رسانه ملی نیست که جامعه به آن اعتماد ندارد، بلکه به سایر رسانه‌هایی که متعلق به اصولگرایان است و از طریق فضای مجازی اطلاع‌رسانی می‌کنند هم اعتماد ندارند. در پشت ذهن مردم بی‌اعتماد به مسئولان و رسانه‌های تحت امر آنان، تفکراتی هست که نمی‌توانند از طریق این‌گونه رسانه‌ها ذهنیت خودشان را اصلاح کنند و به پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای برسند. چرا؟ چون به آنان پاسخ درست و راست داده نشده است و امیدی هم ندارند که از این پس سخن راست بشنوند. حتی آمار روزانه بیماران و درگذشتگان را نیز درست نمی‌دانند. دولت و سایر دست‌اندرکاران از جمله رؤسای پیشین و حال صداوسیما هیچ‌گاه نخواستند به حرف آگاهان جامعه و دلسوزی فرهیختگان توجه کنند که این شیوه رفتار و مدیریت، اعتماد بین مردم و حاکمیت را رو به زوال می‌برد و اعتماد آحاد جامعه روزی به دردتان می‌خورد، اما گوش شنوایی نبود. شرایط امروز محصول همان بی‌توجهی‌هاست.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها