|

حاشیه‌ای بر انتشار «آواز کشتگان» اثر رضا براهنی

تعریف دیگر مساله

شیما بهره‌مند

1 اینکه یک رمان ایرانی تنها در دو روز به تعداد تیراژ متوسط هرکتاب در ادبیات داستانی ما بفروشد، از حضور ناگاهِ نوری در فضای همچنان سایه‌روشنِ ادبیات اخیر ما خبر می‌دهد. سرانجام «آواز کشتگانِ» رضا براهنی در روزهای تابستانی و خمود کتاب منتشر شد. رمانی که از پسِ سال‌ها نوشته‌شدن، تنها داستانی در خاطره ما مخاطبان ایرانی، یا بخشی از تاریخ ادبیات ما نیست، بلکه ادبیاتِ تاریخ ما را روایت می‌کند و می‌سازد. اینکه رمان «آواز کشتگان»، تنها در دو روز هزارنسخه به فروش می‌رسد، در حالی‌که هنوز هفته‌ای از انتشار آن نگذشته است، از سر اتفاق نیست. این امر از ضرورت انتشار این‌دست رمان‌ها در فضای اخیر ادبیات ما پرده‌برمی‌دارد؛ نویسندگان از سر وظیفه و به‌خاطر حفظ جایگاه نمادین‌شان هر از چندگاهی متن‌هایی را به چاپ می‌سپارند و تکثیر می‌کنند و فروشِ برحسب و ضرورت بازارشان را دارند. جز چندنویسنده شناخته‌شده که فارغ از سلیقه‌ورزی درباره آثارشان، هنوز «ادبیات» تولید می‌کنند، دیگران می‌نویسند و می‌نویسند تا همچنان نویسنده بمانند، همین. حال آنکه «نوشتن، چیزی به‌جز نویسنده‌شدن است.» این است که «آواز کشتگان» و فروش غریب آن، جدا از ارزیابی و ارزش‌گذاری کمی، برای ادبیات ما یک اتفاق است، اما اتفاقی که متعلق به گذشته است. این رمان گرچه رمانی ایرانی است و بی‌تردید بخشی از تاریخ ادبیات ما، اما در جایی دورتر از پیوستار منطقی ادبیات ما جا دارد. به بیان دیگر ادبیاتِ پس از این‌چنین رمان‌ها ابدا ادامه این‌گونه رمان‌نویسی نبوده و حتا در شکل غالب‌اش مسیری معکوس آن را در پیش گرفته است. از این‌رو انتشار این رمان و اقبال آن در میان مخاطبان، بیش از آنکه برای ادبیاتِ کم‌تیراژ این‌روزهای ما اتفاق خوشی باشد، شکاف عمیق ادبیات اخیر ما را با این رمان‌ها عیان می‌کند. مساله اما نوستالژی دوران براهنی یا دورانی از ادبیات ما نیست، مساله، بازگشت تلقی این نویسندگان از ادبیات است؛ تلقی‌ای که به ساده‌ترین بیان، ادبیات و فلسفه و سیاست و تاریخ و اقتصاد و هنر را حوزه‌هایی مستقل، جدا و پرت‌افتاده از هم نمی‌دانست و با رویکرد متفاوت به این حوزه‌ها تلاش می‌کرد فاصله میان متون را بردارد. و با تاکید بر «تفکر» و مساله‌سازبودن ادبیات، از تعهد نویسنده و متن سخن می‌گفت. همان‌طور که براهنی در دیباچه «طلا در مس» نوشت: «تفکر نویسنده، نوشته را هم به تفکر وامی‌دارد و آن وقت نوشته هم برمی‌گردد و نویسنده را هرچه بیشتر به خود آغشته می‌کند. آری، تسخیر بهترین تعبیر است. و گاهی مثل مشتی آب سرد، آن را روی صورت خفته مخاطبش می‌ریزد و بیدار شو، راه بیفت، فکر کن! بخشی از شگفتی خواننده در برابر اثر متفکر ادبی از این حس شبیخون ناشی می‌شود.» براهنی در ادامه تاکید می‌کند که تاریخ ادبی یک عصر جدا از سرنوشت ادبیات آن عصر است. در آن دخالتی ندارد. روایت آن است. و وظیفه اساسی متن ادبی را تولید فکر می‌داند. متن باید در تاریخ جدید شعر (=ادبیات) شرکت کند. «ادبیات تماشاگر نیست، شرکت‌کننده است. طرف سخن است و در حال گفت‌وگو با عصر خویش.» جریان ادبی موجود اما سال‌هاست که حاشیه را جای متن نشانده و خود به مخاطب تبدیل شده است. بازار یا سیستم تفکر حاکم ادبیاتی را رقم زده است که حالا در سایه حمایت نهادهای ادبی و جاروجنجال‌هاشان، به زحمت تیراژ و فروشی هزار تا هزارو500نسخه‌ای دارند. این شد که نویسندگانِ جریان غالب، هرکدام خود را به دارودسته‌ای نزدیک کردند و درصدد تسخیر این نهادها برآمدند. خیل کارگاه‌های رمان‌نویسی و نقد ادبی و انواع‌و اقسام جلسات رانتی و محافل ادبی و کارشناسی نشر با این تلقی، فضای ادبی ما را پر کرد. حال آنکه ادبیات به‌جای تن‌دادن به نهادهای مستقر، در فکر تسخیر کلام غالب و متن رسمی و از‌پیش‌موجود است و این نویسنده- روشنفکر است که فراموش‌شدگان را در هر دوره تاریخی، شناسایی و نام‌گذاری می‌کند. در این محافل، مدام این مساله پیش کشیده می‌شود که دوران تیراژ رویایی کتاب به سر آمده، و دیگر عصر نویسندگان و چهره‌های بزرگ نیست. اینترنت و انواع‌واقسام شبکه‌های اجتماعی کتابخوانی را به محاق برده‌اند و خلاصه اینکه تیراژ ناچیز ادبیات ما، نسبت چندانی با کیفیت آثار ندارد. و البته دلیل تیراژهای رویایی و حتا چهاررقمی رمان‌ها در دهه‌های40و50 را نه خود رمان‌ها که حاصل فضای سیاسی - اجتماعی آن دوران می‌دانند. اما فروش دوروز رمانی چون «آواز کشتگان» که معادل تیراژِ چاپ اول کتاب‌هاشان است، در فاصله دست‌کم سه‌دهه از دورانِ نوشته‌شدنش در پس‌زمینه‌ای سیاسی و البته دور از حضور شخصیت نویسنده‌اش، دیگر با این ادله توجیه نمی‌شود. به‌زعم این نویسندگان محفلی، ‌سقوط تیراژ همواره مساله‌ای بیرونی است و حاکی از تغییر الگوی زندگی و نسبت بسیار آن با اینترنت و پدیده ارتباطات است. این نویسندگان همواره تیراژ از دست‌رفته کتاب را در جایی بیرون از ادبیات و کیفیت آن جست‌وجو می‌کنند اما مساله را باید جایی دیگر تعریف کرد: در خود ادبیات و کیفیت آثار ادبی. در عین اینکه اگر نام نویسنده‌ای تنها دلیل اقبال مخاطب باشد، طبعا مخاطبِ خسته و بی‌اعتماد امروز با او و آثارش نسبتی احساس کرده است.
و باز از سر اتفاق نیست که نویسنده «آواز کشتگان»، از مهم‌ترین تئوریسین‌ها و منتقدان ادبی ادبیات ماست و در قصه‌نویسی و نقد و شعر، ایده‌های تازه‌ای را به ادبیات ما پیشنهاد داده است.
انتشار «آواز کشتگان» و نوشتن از آن ناشي از مواجهه با ضرورتي است که داستان‌نويسي معاصر سعي در نادیده‌گرفتن آن دارد. و آن نسبت ادبیات با سیاست و تاریخ است. با گونه‌ای از رمان‌نویسی که نه از سیاست می‌نویسد، و نه درباره سیاست.
2 اما رمان «آواز کشتگان» که از رمان‌های مطرح دهه60 است؛ روایت محمود شریفی، استاد دانشگاهی است که به خاطر مقالات و نوشته‌های ضدرژیم پهلوی راهی زندان می‌شود و بعد از تحمل شکنجه‌های سخت از زندان آزاد می‌شود. اما بعد از آزادی از زندان دیگر نمی‌تواند در سمت استاد، در دانشگاه تدریس کند. او حالا دیگر کارمند اداری دانشگاه است. محمود پسر مشهدی‌قربان، پادوی یکی از تجارتخانه‌های بازار تبریز، بعد از سال‌ها استاد دانشگاه شده اما به‌دلیل مبارزه‌ روشنفکرانه در محیط دانشگاه و انتشار مقالاتی و اقدامات افشاگرانه علیه رژیم شاهنشاهی سرنوشت دیگری پیدا می‌کند. زندان، کابل، شوک‌برقی، شکنجه‌های جوراجور و دست‌آخر هم شاید مرگ... و حالا فاجعه اینجاست، اگر مرگ نباشد، سوء‌تفاهم مردم به‌خاطر آزادی‌اش، نوعی مرگ تدریجی است. رمان در سه‌بخش «قهرمان زشت»، «حدیث پری‌داران» و «حدیث آینه چشمان» پیش می‌رود. «این‌بار که می‌آمدند، دیگر دفعه آخر بود. این را می‌دانست. چیزی ساده‌تر از این نمی‌توانست باشد. آنها باید تصمیم می‌گرفتند، مستقیم، دقیق و بدون رودربایستی وارد عمل می‌شدند و عمل را تا مرحله آخر اجرا می‌کردند... طرف‌های او دیگر او را خوب می‌شناختند و او هم آنها را خوب می‌شناخت. این دفعه به هر صورتی که پیداشان می‌شد، دفعه آخر بود.» رمان اینطور آغاز می‌شود. محمود شریفی به زندان رفته و برگشته بود. اول‌ها بت جوانان شده بود و در هر اثری از او تصویری از یک‌مبارزه طولانی پیدا می‌شد. بعدتر از سمت استادی اخراج و به کارمند اداری دانشگاه تبدیل شد.
فصل دوم رمان؛ «حدیث پری‌داران»، با این تصویر شروع می‌شود: «در زیرزمین، توی مخزن کتابخانه، پشت میز زهواردررفته‌اش نشسته بود و داشت کارت‌های یک‌ مجموعه اهدایی جدید را تنظیم می‌کرد. ولی در ذهنش به فکر قصه‌های جدید بود که درباره حمله گله گرگ‌ها به تبریز می‌نوشت... پس از آن که همه از مخزن می‌رفتند، روی قصه‌اش کار می‌کرد. قصه خوب پیش نمی‌رفت.» محمود که تا قبل از زندان اول، استاد ادبیات تطبیقی است، حالا در مخزن کتابخانه دانشگاه پشت میزی زهواردررفته می‌نشیند و قصه حمله گرگ‌ها به تبریز را می‌نویسد؛ قصه‌ای که پیوند عجیبی با زندگی محمود پیدا کرده است. اما دانشگاه در جریان یک‌کنگره، شلوغ می‌شود. و او در پایان این فصل درحالی‌که سه‌روز است کنگره تمام شده و شرکت‌کنندگان هم رفته‌اند، پشت همان میز روی قصه گرگ‌ها کار می‌کرد که بازداشت شد.
فصل سوم و آخر رمان؛ «حدیث آینه چشمان» با تلفنی از دکترخرسندی از استانبول شروع می‌شود که از به‌جریان‌افتادن پروژه افشای ساواک و شاه در خارج از کشور خبر می‌دهد. و بالاخره با تصویری از یک بازجویی جهنمی ادامه پیدا می‌کند. و بعد رییس زندان، محمود را از بند به دفتر زیر هشت آورده تا با کمک فردی خارجی که متخصص خط است، از او اعتراف بگیرد که نوشته‌های افشاگرانه‌ای که در خارج از کشور چاپ شده و می‌شود، به خط و امضای اوست. و بالاخره رمان با بازنگری واقعه ۳۰‌تیر و ۲۸مرداد و ۱۵خرداد از زبان محمود و پدرش تمام می‌شود. «آواز کشتگان» علاوه‌ بر این مرور سردستی، سرشار از شخصیت‌های واقعی و مکان‌یابی‌شان در تاریخ است. شخصیت‌های تاثیرگذار بسیاری به این رمان فراخوانده می‌شوند تا با نگاه انتقادی براهنی تاثیرشان در تاریخ و سیر روزگار ما معین شود. احمد فردید یکی از این شخصیت‌هاست که با عنوان دکتر فیلسوف و در دیالوگی طولانی با راوی به رمان احضار می‌شود تا نویسنده روایت خود از یکی از تئوریسین‌های مطرح و تاثیرش در سرنوشت جامعه را بیان کند.
و از سر اتفاق نیست که در صفحه اول رمان «آواز کشتگان» رضا براهنی، نوشته است: «چاپ اول انتشارات نگاه: 1388» و حالا بعد از حدود پنج‌سال از تاریخ دریافت مجوز و ماندن‌پشت‌خط اعلام وصول، این رمان در تیراژ سه‌هزارنسخه چاپ شده و تنها در دوروز هزار‌نسخه آن در میان مردم «منتشر» شده است.
1 اینکه یک رمان ایرانی تنها در دو روز به تعداد تیراژ متوسط هرکتاب در ادبیات داستانی ما بفروشد، از حضور ناگاهِ نوری در فضای همچنان سایه‌روشنِ ادبیات اخیر ما خبر می‌دهد. سرانجام «آواز کشتگانِ» رضا براهنی در روزهای تابستانی و خمود کتاب منتشر شد. رمانی که از پسِ سال‌ها نوشته‌شدن، تنها داستانی در خاطره ما مخاطبان ایرانی، یا بخشی از تاریخ ادبیات ما نیست، بلکه ادبیاتِ تاریخ ما را روایت می‌کند و می‌سازد. اینکه رمان «آواز کشتگان»، تنها در دو روز هزارنسخه به فروش می‌رسد، در حالی‌که هنوز هفته‌ای از انتشار آن نگذشته است، از سر اتفاق نیست. این امر از ضرورت انتشار این‌دست رمان‌ها در فضای اخیر ادبیات ما پرده‌برمی‌دارد؛ نویسندگان از سر وظیفه و به‌خاطر حفظ جایگاه نمادین‌شان هر از چندگاهی متن‌هایی را به چاپ می‌سپارند و تکثیر می‌کنند و فروشِ برحسب و ضرورت بازارشان را دارند. جز چندنویسنده شناخته‌شده که فارغ از سلیقه‌ورزی درباره آثارشان، هنوز «ادبیات» تولید می‌کنند، دیگران می‌نویسند و می‌نویسند تا همچنان نویسنده بمانند، همین. حال آنکه «نوشتن، چیزی به‌جز نویسنده‌شدن است.» این است که «آواز کشتگان» و فروش غریب آن، جدا از ارزیابی و ارزش‌گذاری کمی، برای ادبیات ما یک اتفاق است، اما اتفاقی که متعلق به گذشته است. این رمان گرچه رمانی ایرانی است و بی‌تردید بخشی از تاریخ ادبیات ما، اما در جایی دورتر از پیوستار منطقی ادبیات ما جا دارد. به بیان دیگر ادبیاتِ پس از این‌چنین رمان‌ها ابدا ادامه این‌گونه رمان‌نویسی نبوده و حتا در شکل غالب‌اش مسیری معکوس آن را در پیش گرفته است. از این‌رو انتشار این رمان و اقبال آن در میان مخاطبان، بیش از آنکه برای ادبیاتِ کم‌تیراژ این‌روزهای ما اتفاق خوشی باشد، شکاف عمیق ادبیات اخیر ما را با این رمان‌ها عیان می‌کند. مساله اما نوستالژی دوران براهنی یا دورانی از ادبیات ما نیست، مساله، بازگشت تلقی این نویسندگان از ادبیات است؛ تلقی‌ای که به ساده‌ترین بیان، ادبیات و فلسفه و سیاست و تاریخ و اقتصاد و هنر را حوزه‌هایی مستقل، جدا و پرت‌افتاده از هم نمی‌دانست و با رویکرد متفاوت به این حوزه‌ها تلاش می‌کرد فاصله میان متون را بردارد. و با تاکید بر «تفکر» و مساله‌سازبودن ادبیات، از تعهد نویسنده و متن سخن می‌گفت. همان‌طور که براهنی در دیباچه «طلا در مس» نوشت: «تفکر نویسنده، نوشته را هم به تفکر وامی‌دارد و آن وقت نوشته هم برمی‌گردد و نویسنده را هرچه بیشتر به خود آغشته می‌کند. آری، تسخیر بهترین تعبیر است. و گاهی مثل مشتی آب سرد، آن را روی صورت خفته مخاطبش می‌ریزد و بیدار شو، راه بیفت، فکر کن! بخشی از شگفتی خواننده در برابر اثر متفکر ادبی از این حس شبیخون ناشی می‌شود.» براهنی در ادامه تاکید می‌کند که تاریخ ادبی یک عصر جدا از سرنوشت ادبیات آن عصر است. در آن دخالتی ندارد. روایت آن است. و وظیفه اساسی متن ادبی را تولید فکر می‌داند. متن باید در تاریخ جدید شعر (=ادبیات) شرکت کند. «ادبیات تماشاگر نیست، شرکت‌کننده است. طرف سخن است و در حال گفت‌وگو با عصر خویش.» جریان ادبی موجود اما سال‌هاست که حاشیه را جای متن نشانده و خود به مخاطب تبدیل شده است. بازار یا سیستم تفکر حاکم ادبیاتی را رقم زده است که حالا در سایه حمایت نهادهای ادبی و جاروجنجال‌هاشان، به زحمت تیراژ و فروشی هزار تا هزارو500نسخه‌ای دارند. این شد که نویسندگانِ جریان غالب، هرکدام خود را به دارودسته‌ای نزدیک کردند و درصدد تسخیر این نهادها برآمدند. خیل کارگاه‌های رمان‌نویسی و نقد ادبی و انواع‌و اقسام جلسات رانتی و محافل ادبی و کارشناسی نشر با این تلقی، فضای ادبی ما را پر کرد. حال آنکه ادبیات به‌جای تن‌دادن به نهادهای مستقر، در فکر تسخیر کلام غالب و متن رسمی و از‌پیش‌موجود است و این نویسنده- روشنفکر است که فراموش‌شدگان را در هر دوره تاریخی، شناسایی و نام‌گذاری می‌کند. در این محافل، مدام این مساله پیش کشیده می‌شود که دوران تیراژ رویایی کتاب به سر آمده، و دیگر عصر نویسندگان و چهره‌های بزرگ نیست. اینترنت و انواع‌واقسام شبکه‌های اجتماعی کتابخوانی را به محاق برده‌اند و خلاصه اینکه تیراژ ناچیز ادبیات ما، نسبت چندانی با کیفیت آثار ندارد. و البته دلیل تیراژهای رویایی و حتا چهاررقمی رمان‌ها در دهه‌های40و50 را نه خود رمان‌ها که حاصل فضای سیاسی - اجتماعی آن دوران می‌دانند. اما فروش دوروز رمانی چون «آواز کشتگان» که معادل تیراژِ چاپ اول کتاب‌هاشان است، در فاصله دست‌کم سه‌دهه از دورانِ نوشته‌شدنش در پس‌زمینه‌ای سیاسی و البته دور از حضور شخصیت نویسنده‌اش، دیگر با این ادله توجیه نمی‌شود. به‌زعم این نویسندگان محفلی، ‌سقوط تیراژ همواره مساله‌ای بیرونی است و حاکی از تغییر الگوی زندگی و نسبت بسیار آن با اینترنت و پدیده ارتباطات است. این نویسندگان همواره تیراژ از دست‌رفته کتاب را در جایی بیرون از ادبیات و کیفیت آن جست‌وجو می‌کنند اما مساله را باید جایی دیگر تعریف کرد: در خود ادبیات و کیفیت آثار ادبی. در عین اینکه اگر نام نویسنده‌ای تنها دلیل اقبال مخاطب باشد، طبعا مخاطبِ خسته و بی‌اعتماد امروز با او و آثارش نسبتی احساس کرده است.
و باز از سر اتفاق نیست که نویسنده «آواز کشتگان»، از مهم‌ترین تئوریسین‌ها و منتقدان ادبی ادبیات ماست و در قصه‌نویسی و نقد و شعر، ایده‌های تازه‌ای را به ادبیات ما پیشنهاد داده است.
انتشار «آواز کشتگان» و نوشتن از آن ناشي از مواجهه با ضرورتي است که داستان‌نويسي معاصر سعي در نادیده‌گرفتن آن دارد. و آن نسبت ادبیات با سیاست و تاریخ است. با گونه‌ای از رمان‌نویسی که نه از سیاست می‌نویسد، و نه درباره سیاست.
2 اما رمان «آواز کشتگان» که از رمان‌های مطرح دهه60 است؛ روایت محمود شریفی، استاد دانشگاهی است که به خاطر مقالات و نوشته‌های ضدرژیم پهلوی راهی زندان می‌شود و بعد از تحمل شکنجه‌های سخت از زندان آزاد می‌شود. اما بعد از آزادی از زندان دیگر نمی‌تواند در سمت استاد، در دانشگاه تدریس کند. او حالا دیگر کارمند اداری دانشگاه است. محمود پسر مشهدی‌قربان، پادوی یکی از تجارتخانه‌های بازار تبریز، بعد از سال‌ها استاد دانشگاه شده اما به‌دلیل مبارزه‌ روشنفکرانه در محیط دانشگاه و انتشار مقالاتی و اقدامات افشاگرانه علیه رژیم شاهنشاهی سرنوشت دیگری پیدا می‌کند. زندان، کابل، شوک‌برقی، شکنجه‌های جوراجور و دست‌آخر هم شاید مرگ... و حالا فاجعه اینجاست، اگر مرگ نباشد، سوء‌تفاهم مردم به‌خاطر آزادی‌اش، نوعی مرگ تدریجی است. رمان در سه‌بخش «قهرمان زشت»، «حدیث پری‌داران» و «حدیث آینه چشمان» پیش می‌رود. «این‌بار که می‌آمدند، دیگر دفعه آخر بود. این را می‌دانست. چیزی ساده‌تر از این نمی‌توانست باشد. آنها باید تصمیم می‌گرفتند، مستقیم، دقیق و بدون رودربایستی وارد عمل می‌شدند و عمل را تا مرحله آخر اجرا می‌کردند... طرف‌های او دیگر او را خوب می‌شناختند و او هم آنها را خوب می‌شناخت. این دفعه به هر صورتی که پیداشان می‌شد، دفعه آخر بود.» رمان اینطور آغاز می‌شود. محمود شریفی به زندان رفته و برگشته بود. اول‌ها بت جوانان شده بود و در هر اثری از او تصویری از یک‌مبارزه طولانی پیدا می‌شد. بعدتر از سمت استادی اخراج و به کارمند اداری دانشگاه تبدیل شد.
فصل دوم رمان؛ «حدیث پری‌داران»، با این تصویر شروع می‌شود: «در زیرزمین، توی مخزن کتابخانه، پشت میز زهواردررفته‌اش نشسته بود و داشت کارت‌های یک‌ مجموعه اهدایی جدید را تنظیم می‌کرد. ولی در ذهنش به فکر قصه‌های جدید بود که درباره حمله گله گرگ‌ها به تبریز می‌نوشت... پس از آن که همه از مخزن می‌رفتند، روی قصه‌اش کار می‌کرد. قصه خوب پیش نمی‌رفت.» محمود که تا قبل از زندان اول، استاد ادبیات تطبیقی است، حالا در مخزن کتابخانه دانشگاه پشت میزی زهواردررفته می‌نشیند و قصه حمله گرگ‌ها به تبریز را می‌نویسد؛ قصه‌ای که پیوند عجیبی با زندگی محمود پیدا کرده است. اما دانشگاه در جریان یک‌کنگره، شلوغ می‌شود. و او در پایان این فصل درحالی‌که سه‌روز است کنگره تمام شده و شرکت‌کنندگان هم رفته‌اند، پشت همان میز روی قصه گرگ‌ها کار می‌کرد که بازداشت شد.
فصل سوم و آخر رمان؛ «حدیث آینه چشمان» با تلفنی از دکترخرسندی از استانبول شروع می‌شود که از به‌جریان‌افتادن پروژه افشای ساواک و شاه در خارج از کشور خبر می‌دهد. و بالاخره با تصویری از یک بازجویی جهنمی ادامه پیدا می‌کند. و بعد رییس زندان، محمود را از بند به دفتر زیر هشت آورده تا با کمک فردی خارجی که متخصص خط است، از او اعتراف بگیرد که نوشته‌های افشاگرانه‌ای که در خارج از کشور چاپ شده و می‌شود، به خط و امضای اوست. و بالاخره رمان با بازنگری واقعه ۳۰‌تیر و ۲۸مرداد و ۱۵خرداد از زبان محمود و پدرش تمام می‌شود. «آواز کشتگان» علاوه‌ بر این مرور سردستی، سرشار از شخصیت‌های واقعی و مکان‌یابی‌شان در تاریخ است. شخصیت‌های تاثیرگذار بسیاری به این رمان فراخوانده می‌شوند تا با نگاه انتقادی براهنی تاثیرشان در تاریخ و سیر روزگار ما معین شود. احمد فردید یکی از این شخصیت‌هاست که با عنوان دکتر فیلسوف و در دیالوگی طولانی با راوی به رمان احضار می‌شود تا نویسنده روایت خود از یکی از تئوریسین‌های مطرح و تاثیرش در سرنوشت جامعه را بیان کند.
و از سر اتفاق نیست که در صفحه اول رمان «آواز کشتگان» رضا براهنی، نوشته است: «چاپ اول انتشارات نگاه: 1388» و حالا بعد از حدود پنج‌سال از تاریخ دریافت مجوز و ماندن‌پشت‌خط اعلام وصول، این رمان در تیراژ سه‌هزارنسخه چاپ شده و تنها در دوروز هزار‌نسخه آن در میان مردم «منتشر» شده است.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها