|

مروري بر کتاب «احمد شاملو، عکس فوري»

در دل کوه صعب

علی شروقی

محمد قائد در مقاله معروف و خواندني‌اش درباره شاملو، او را «تحريريه‌اي يک نفره در حيطه کتابت» مي‌خواند که لقبي است درست براي شاعري که به جز شعر، که مشغوليت تمام‌وقت او بوده، در عرصه‌هاي مختلف اعم از قصه و مقاله و ترجمه قلم زده، چند نشريه تاثير‌گذار فرهنگي را پايه‌گذاري کرده، کار سترگ کتاب کوچه را يک‌تنه پيش برده و به همه اينها کارهاي خردي چون فيلمنامه‌نويسي را هم بايد افزود که البته شاملو خود اذعان داشت اين يکي را از غم نان انجام داده و نمي‌توان جزء کارنامه پربار هنري‌اش آورد. اينها همه اما شايد توجيه‌کننده اين باشد که همچنان وقتي کتابي درباره شاملو منتشر مي‌شود، کنجکاوانه آن را تورق کنيم تا شايد زاويه تازه‌اي را از شخصيت چندوجهي بامداد آشکار کند. شخصيتي که شناخت همه جوانب او تنها با تحليل آثارش ميسر نيست و چنين شناختي همچنين مستلزم ارايه روايت‌هاي چندگانه از اوست از طرف کساني که هر يک از جنبه‌اي به او نزديک بوده‌اند. يکي از اين نزديکان به شاملو مسعود خيام است که اخيرا کتابي از او درباره شاملو، با عنوان «احمد شاملو، عکس فوري»، از طرف نشر گوشه و با ويرايش و تنظيم افشين دشتي منتشر شده است.
کتاب، به جاي مقدمه با نامه‌اي از مسعود خيام به شاملو آغاز مي‌شود و خيام در اين نامه شاملوي درگذشته را خطاب قرار مي‌دهد. پس از اين نامه يادداشتي کوتاه آمده است و در آن، نويسنده درباره گزارش خود از شاملو چنين مي‌گويد: «هنگامي که از کوه‌هاي بزرگ و قله‌هاي بلند دور هستي، مي‌تواني دورنماي نسبتا شفافي بيابي. گزارش من از شاملو اما، گزارش کوهنوردي ا‌ست که در دل کوه صعب بالا مي‌رود اما به علت نزديکي، کوه را از دور نديده است.» خيام آن‌گاه گزارش خود از شاملو را با شعر شاملو آغاز مي‌کند و در مقاله‌اي با عنوان «شاملو و شعر»، از شعر کلاسيک و شعر نيمايي، به شعر شاملويي مي‌رسد و مقوله موسيقي و آهنگ دروني را در شعر شاملو با اشاره به شيفتگي شاملو به موسيقي بررسي مي‌کند. «قالب‌هاي کلاسيک در شعر شاملو» عنوان مقاله بعدي کتاب است. در اين مقاله، به تجربه‌هاي شعري شاملو در قالب‌هاي شعري کلاسيک پرداخته شده است. تجربه‌هايي مثل غزل «برف» با مطلع: «برف نو، برف نو، سلام، سلام!» و «ميان ماندن و رفتن» و... . خيام در مقاله بعدي کتاب به «تنوع در شعرهاي شاملو» پرداخته است. او در اين بخش يک تقسيم‌بندي مضموني از اشعار شاملو ارايه داده است و اين اشعار را به «شعرهاي کودکان»، «شعرهاي فلسفي»، «شعرهاي وصف طبيعت»، «شعرهاي عاشقانه» و «شعرهاي اجتماعي- سياسي» تقسيم‌بندي کرده است. بعد از اين بخش، يادداشتي کوتاه را با عنوان «مقدمه موومان سه» مي‌خوانيم که طبق توضيح نويسنده در پانوشت، ويرايش اول آن قبلا در نشريه نافه به چاپ رسيده است. يادداشت بعدي کتاب، يادداشت کوتاهي است درباره شاملوي مترجم شعر و بعد از آن مقاله‌اي مي‌خوانيم با عنوان «نه در ماندن سکوني» درباره علاقه شاملو به آموختن علوم تجربي و به‌ويژه فيزيک و استناد به اين گفته شاملو که «گفته بودم اگر دوباره به دنيا مي‌آمدم موسيقيدان مي‌شدم اما حالا مطمئن هستم فيزيکدان مي‌شدم.» اين مقاله يکي از خواندني‌ترين مقالات کتاب است، چراکه آن وجه از شاملو را مي‌نماياند که شايد کمتر از آن سخن به ميان آمده باشد. شاملوي کنجکاو نسبت به مقوله‌هاي علمي و شيفته فيزيک و نظريه نسبيت که پديده‌اي به نام «سياه‌چاله» او را به حيرت انداخته بوده است. خيام مي‌نويسد: «بزرگ‌ترين حيرت علمي شاملو، سياه‌چاله بود. پس از تورق کتاب سياه‌چاله و شنيدن مشخصات اين غول گرسنه آسمان‌ها، به‌ويژه پس از درک غريب‌ترين مکان جهان يعني لبه افق اتفاق سياه‌چاله، دغدغه رهايش نکرد.» نويسنده در پايان اين مقاله به مصاحبه‌اي ارجاع مي‌دهد که در آن با استناد به اين شعر شاملو که مي‌گويد «نه در رفتن حرکت بود/ نه در ماندن سکوني»، گفته است: «تنها جايي که نه در رفتن حرکت هست و نه در ماندن سکون، همان لبه افق اتفاق سياه‌چاله است.» نويسنده آن گاه مي‌گويد: «اما من پس از آنکه با خود شاعر صحبت کردم، ديدم با آنکه علم آشناست اما نه‌تنها مفهوم علمي سياه‌چاله را نمي‌شناسد بلکه به کلي از حرف‌هاي من در مورد تشريح لبه افق اتفاق در اين شعر تعجب مي‌کند و مي‌گويد که اصلا چنين چيزهايي در ذهنش نبوده و در اين شعر فقط به‌سادگي خواسته است در مورد مرگ گفت‌وگو کند.» پس از نوشته‌اي ديگر که آن هم ويرايش نخستش قبلا در نافه چاپ شده، مي‌رسيم به آن بخش از کتاب که شامل گفت‌وگوهايي است با شاملو و درباره او. گفت‌وگوهاي اين بخش گرچه پيش از اين در نشريات مختلف به چاپ رسيده، خواندن دوباره‌شان خالي از لطف نيست، ضمن اينکه ممکن است نسل جوان‌تر، آن گفت‌وگوها را در زمان چاپشان در نشريات نخوانده باشند و اکنون دسترسي به همه آن نشريات کار چندان آساني نباشد. بخشي از اين گفت‌وگوها با خود شاملو انجام شده و بخشي ديگر گفت‌وگوهايي است با مسعود خيام و گفت‌وگويي با آيدا درباره شاملو. خيام در برخي از اين گفت‌وگوها از خاطرات خود با شاملو سخن گفته است. «تو نيز بروتوس» و «آشتي بزرگ» از ديگر مطالبي است که در کتاب «احمد شاملو، عکس فوري» مي‌خوانيم. کتاب همچنين شامل دو پيوست است، يکي مطلبي با عنوان «جهان سوم، جهان ما» که به مناسبت دعوت از احمد‌ شاملو به اجلاس بين‌المللي اينترليت نگاشته شده و قبلا در نشريه دنياي سخن چاپ شده و ديگري «نامه سرگشاده به هيات اصلاح نگارش خط فارسي» که شاملو از امضا‌کنندگان آن بوده است.
محمد قائد در مقاله معروف و خواندني‌اش درباره شاملو، او را «تحريريه‌اي يک نفره در حيطه کتابت» مي‌خواند که لقبي است درست براي شاعري که به جز شعر، که مشغوليت تمام‌وقت او بوده، در عرصه‌هاي مختلف اعم از قصه و مقاله و ترجمه قلم زده، چند نشريه تاثير‌گذار فرهنگي را پايه‌گذاري کرده، کار سترگ کتاب کوچه را يک‌تنه پيش برده و به همه اينها کارهاي خردي چون فيلمنامه‌نويسي را هم بايد افزود که البته شاملو خود اذعان داشت اين يکي را از غم نان انجام داده و نمي‌توان جزء کارنامه پربار هنري‌اش آورد. اينها همه اما شايد توجيه‌کننده اين باشد که همچنان وقتي کتابي درباره شاملو منتشر مي‌شود، کنجکاوانه آن را تورق کنيم تا شايد زاويه تازه‌اي را از شخصيت چندوجهي بامداد آشکار کند. شخصيتي که شناخت همه جوانب او تنها با تحليل آثارش ميسر نيست و چنين شناختي همچنين مستلزم ارايه روايت‌هاي چندگانه از اوست از طرف کساني که هر يک از جنبه‌اي به او نزديک بوده‌اند. يکي از اين نزديکان به شاملو مسعود خيام است که اخيرا کتابي از او درباره شاملو، با عنوان «احمد شاملو، عکس فوري»، از طرف نشر گوشه و با ويرايش و تنظيم افشين دشتي منتشر شده است.
کتاب، به جاي مقدمه با نامه‌اي از مسعود خيام به شاملو آغاز مي‌شود و خيام در اين نامه شاملوي درگذشته را خطاب قرار مي‌دهد. پس از اين نامه يادداشتي کوتاه آمده است و در آن، نويسنده درباره گزارش خود از شاملو چنين مي‌گويد: «هنگامي که از کوه‌هاي بزرگ و قله‌هاي بلند دور هستي، مي‌تواني دورنماي نسبتا شفافي بيابي. گزارش من از شاملو اما، گزارش کوهنوردي ا‌ست که در دل کوه صعب بالا مي‌رود اما به علت نزديکي، کوه را از دور نديده است.» خيام آن‌گاه گزارش خود از شاملو را با شعر شاملو آغاز مي‌کند و در مقاله‌اي با عنوان «شاملو و شعر»، از شعر کلاسيک و شعر نيمايي، به شعر شاملويي مي‌رسد و مقوله موسيقي و آهنگ دروني را در شعر شاملو با اشاره به شيفتگي شاملو به موسيقي بررسي مي‌کند. «قالب‌هاي کلاسيک در شعر شاملو» عنوان مقاله بعدي کتاب است. در اين مقاله، به تجربه‌هاي شعري شاملو در قالب‌هاي شعري کلاسيک پرداخته شده است. تجربه‌هايي مثل غزل «برف» با مطلع: «برف نو، برف نو، سلام، سلام!» و «ميان ماندن و رفتن» و... . خيام در مقاله بعدي کتاب به «تنوع در شعرهاي شاملو» پرداخته است. او در اين بخش يک تقسيم‌بندي مضموني از اشعار شاملو ارايه داده است و اين اشعار را به «شعرهاي کودکان»، «شعرهاي فلسفي»، «شعرهاي وصف طبيعت»، «شعرهاي عاشقانه» و «شعرهاي اجتماعي- سياسي» تقسيم‌بندي کرده است. بعد از اين بخش، يادداشتي کوتاه را با عنوان «مقدمه موومان سه» مي‌خوانيم که طبق توضيح نويسنده در پانوشت، ويرايش اول آن قبلا در نشريه نافه به چاپ رسيده است. يادداشت بعدي کتاب، يادداشت کوتاهي است درباره شاملوي مترجم شعر و بعد از آن مقاله‌اي مي‌خوانيم با عنوان «نه در ماندن سکوني» درباره علاقه شاملو به آموختن علوم تجربي و به‌ويژه فيزيک و استناد به اين گفته شاملو که «گفته بودم اگر دوباره به دنيا مي‌آمدم موسيقيدان مي‌شدم اما حالا مطمئن هستم فيزيکدان مي‌شدم.» اين مقاله يکي از خواندني‌ترين مقالات کتاب است، چراکه آن وجه از شاملو را مي‌نماياند که شايد کمتر از آن سخن به ميان آمده باشد. شاملوي کنجکاو نسبت به مقوله‌هاي علمي و شيفته فيزيک و نظريه نسبيت که پديده‌اي به نام «سياه‌چاله» او را به حيرت انداخته بوده است. خيام مي‌نويسد: «بزرگ‌ترين حيرت علمي شاملو، سياه‌چاله بود. پس از تورق کتاب سياه‌چاله و شنيدن مشخصات اين غول گرسنه آسمان‌ها، به‌ويژه پس از درک غريب‌ترين مکان جهان يعني لبه افق اتفاق سياه‌چاله، دغدغه رهايش نکرد.» نويسنده در پايان اين مقاله به مصاحبه‌اي ارجاع مي‌دهد که در آن با استناد به اين شعر شاملو که مي‌گويد «نه در رفتن حرکت بود/ نه در ماندن سکوني»، گفته است: «تنها جايي که نه در رفتن حرکت هست و نه در ماندن سکون، همان لبه افق اتفاق سياه‌چاله است.» نويسنده آن گاه مي‌گويد: «اما من پس از آنکه با خود شاعر صحبت کردم، ديدم با آنکه علم آشناست اما نه‌تنها مفهوم علمي سياه‌چاله را نمي‌شناسد بلکه به کلي از حرف‌هاي من در مورد تشريح لبه افق اتفاق در اين شعر تعجب مي‌کند و مي‌گويد که اصلا چنين چيزهايي در ذهنش نبوده و در اين شعر فقط به‌سادگي خواسته است در مورد مرگ گفت‌وگو کند.» پس از نوشته‌اي ديگر که آن هم ويرايش نخستش قبلا در نافه چاپ شده، مي‌رسيم به آن بخش از کتاب که شامل گفت‌وگوهايي است با شاملو و درباره او. گفت‌وگوهاي اين بخش گرچه پيش از اين در نشريات مختلف به چاپ رسيده، خواندن دوباره‌شان خالي از لطف نيست، ضمن اينکه ممکن است نسل جوان‌تر، آن گفت‌وگوها را در زمان چاپشان در نشريات نخوانده باشند و اکنون دسترسي به همه آن نشريات کار چندان آساني نباشد. بخشي از اين گفت‌وگوها با خود شاملو انجام شده و بخشي ديگر گفت‌وگوهايي است با مسعود خيام و گفت‌وگويي با آيدا درباره شاملو. خيام در برخي از اين گفت‌وگوها از خاطرات خود با شاملو سخن گفته است. «تو نيز بروتوس» و «آشتي بزرگ» از ديگر مطالبي است که در کتاب «احمد شاملو، عکس فوري» مي‌خوانيم. کتاب همچنين شامل دو پيوست است، يکي مطلبي با عنوان «جهان سوم، جهان ما» که به مناسبت دعوت از احمد‌ شاملو به اجلاس بين‌المللي اينترليت نگاشته شده و قبلا در نشريه دنياي سخن چاپ شده و ديگري «نامه سرگشاده به هيات اصلاح نگارش خط فارسي» که شاملو از امضا‌کنندگان آن بوده است.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها