|

در مرگ تو ‌ای بانو

کلمات هم سیاه پوشیده‌اند

شاهرخ تویسرکانی . منتقد

از کجا و از کی و از چه کسانی می‌توان آغاز کرد. هر کجای اقیانوس که باشی، همانجا مرکز ثقل آب‌های جهان است؛ جریانی نامیرا که توفان موج‌ها و سونامی‌های عظیم خود را به تاریخ تحویل می‌دهد. جریان توفنده تاریخ ادبیات زنانه و ادبیات زن در ایران به گونه‌ای است که از هر فراز و مقطعی آغاز کنید، باز با دست پر به منزل نهایی می‌رسید. در اینجا به گونه تذکار، من تنها به چند نام تاریخ‌ساز در حوزه کلمه و شعر اشاره می‌کنم تا برسیم به عصر پویای خویش: رابعه بنت کعب، فارسی‌گوی بی‌نظیر عصر رودکی را به یاد آورید، شاعره جسور و خلاق و سنت‌شکنی که کلام و صدای زنانه خود را از پس پرده به گوش تاریخ مذکر رساند، تا آنجا که این سنت‌شکنی‌ها به مرگ فجیع او منجر شد. چون کسان و محرمان دریافتند که رابعه نخست چنین از پرده برون آمده، دل به بکتاش غلام باخته و نیز دست در کار شعر و صدا در امر آزادی دارد، به دست برادر در حمام کشته شد و این عشق چه شورانگیز بود که بکتاش نیز با شنیدن خبر، خود را به حمام رساند و رگ خویش زد تا محبوب، تنها نماند به راه دلدادگی. و در ادامه دیدیم و می‌دانیم که زنان پارسی‌گوی سراسر نیمی از آسیا، پراکنده بوده به تاریخ و خود شاعرانی در خور بوده‌اند، از مهستی گنجوی و مستوره کردستانی تا پروین اعتصامی بزرگ، که خود سفیران آزادی و کلمه بوده‌اند به اعصار شعر کهن، تا می‌رسیم به این خانه موعود و این روزگار هم‌رکاب، یعنی عصر ظهور دو زن بزرگ در شعر که متأسفانه تا این مقطع بی‌جانشین مانده‌اند؛ فروغ فرخزاد در پهنه شعر نو و بانوی بزرگ سیمین بهبهانی در سیطره غزل، که نه دوش و نه امروز چون او نداشته‌ایم. بسا در آینده نزدیک نیز این زن تاریخ‌ساز در جهان شعر، بی‌جانشین بماند! بانوی غزل همه روزگاران، سیمین بهبهانی با عمر طلایی و پربرکت خود، توانست ردی عظیم از رویاهای شاعرانه انسان معاصر ایرانی را دنبال کند و به ثمر برساند. 70 سال کار شاعری، یعنی عمری برابر با چهار نسل! حیرت حادثه اینجاست که شعر او در همان قالب کلاسیک، هرگز کهنه نشد و به جرأت می‌توان استدلال کرد که سیمین بهبهانی بنیانگذار غزل نو در پهنای شعر پارسی است؛ شاعری که شعرش، چهره‌ای جهانی به خود گرفت. استقبال از ترجمه آثار این زن بزرگ، در کشورهای غربی و اروپایی، نشانه‌ای روشن از این قدرت فائقه است. از این سو شعر سیمین بهبهانی در کشورهای هم‌کیش و هم‌تبار مثل تاجیکستان و افغانستان، زبانزد عام و خاص است. از هر منظری که به نظرگاه کلام این بانو بنگریم، آنقدر حرف و سخن برای گفتن هست که پایانی بر آن متصور نیست. بانو سیمین بهبهانی با نخستین دفتر شعر خود (جای پا) با نام حقیقی خود: سیمین‌بر خلیلی، آن هم در عنفوان و نوجوانی، توانست توجه بسیاری از بزرگان عصر خود از جمله نیما یوشیج، خانلری، مینوی و ملک‌الشعرای بهار را به جانب کلام خود جذب و جلب کند، تا آنجا که در همان سنین نوجوانی توانست از دست نیما‌یوشیج جایزه دریافت کند. سیمین بهبهانی که خود از خاندان‌های ریشه‌دار و فرهنگی و صاحب جایگاه اجتماعی بود، همه داشته و امکانات سببی و نسبی را درواقع نذر شعر کرد و البته توانست چهره‌ای را از خود در تاریخ باز بگذارد که مشابهش را نداشته و حالا حالاها نیز نخواهیم داشت.
غزل سیم‌سای و موثر و کم‌نظیر بهبهانی، ورقی زرین در تاریخ شعر گرامی پارسی است که مردم ایران قدر آن را می‌دانند و همین بوده که این زن را همواره بر صدر می‌نشاندند و او را به غایت احترام می‌گذاشتند. سوای کار غزل بی‌همتا، سوای ارایه صورتی تازه در غزل- غزل سیمین معاصر- و- غزل نو نیمایی- بهبهانی یکی از روشنفکران متعهد و مستقل جامعه ما بود که همواره در کار و عمل و کلام و سخن، عدالت و اعتدال را با دقتی زنانه رعایت می‌کرد. در ستایش خصایل ایشان، بسا کتاب‌ها نوشته شود و باید سرمشق هم باشد، اما آنچه ما در قید حیات او دیدیم همین مادربودن ایشان بود. او مادر معنوی همه ما بود، مادر ایران بود؛ زنی که مردم و میهن خود را با تمام وجود دوست می‌داشت؛ زنی که همواره برای این مردم و این سرزمین آرزوی سربلندی داشت. او فارغ از هر نوع نگاه، تنها به آزادی خود و خود آزادی فکر می‌کرد. مردم‌دوست و میهن‌پرست بود. با امکانات وسیعی که در اختیار داشت و با محبوبیت جهانگیر خود می‌توانست به دور از همه جنجال‌های سپنج‌روزه، در گوشه‌ای از غربت، عمر را در آرامش بگذراند، اما به پاس همدلی با همه مردم این خاک خوب، تنگناها را پذیرفت و هزینه‌ها را قبول کرد و صاحب مسوولیت شد. او نه تنها خود یک تنه مبشر نیکی و آزادی و خوبی‌ها بود، بلکه شاگردان و فرزندان معنوی خوشنامی نیز- در همین رشته شعر- تربیت کرد و مورد حمایت خود قرار داد، از آن جمله می‌توان از سیدعلی صالحی یاد کرد که بهبهانی همواره او را «علی» صدا می‌زد و می‌گفت: من دو علی دارم، علی بهبهانی و علی صالحی! به صالحی گفتم درباره این مادر گرامی بنویس، با بغض گفت: در این شرایط، هیچ کلمه‌ای یاری‌ام نمی‌کند! سیمین بهبهانی بزرگ، دریغا که بی‌جانشین! سیمین بهبهانی بزرگ، دریغا که ما بی‌او شدیم. سیمین بهبهانی بزرگ، همه را عزادار کرد، همه ایرانیان در سرتاسر جهان. او به همه تعلق داشت و نه یک طیف خاص، یا گروه، یا حزب، او انسانی فراجناحی بود... که دوست او را دوست می‌داشت و دشمن قادر به توهین نبود. آیا شعر بی‌نظیر و ابدی «می‌سازمت وطن» را به یاد می‌آورید؟ سرودی برای همه از هر طیف و نگاهی است. آری چنین کنند بزرگان! یادش گرامی و پاینده باد، که فقدان وجودش، حتی واژه‌ها را نیز سیاه‌پوش کرده است.
از کجا و از کی و از چه کسانی می‌توان آغاز کرد. هر کجای اقیانوس که باشی، همانجا مرکز ثقل آب‌های جهان است؛ جریانی نامیرا که توفان موج‌ها و سونامی‌های عظیم خود را به تاریخ تحویل می‌دهد. جریان توفنده تاریخ ادبیات زنانه و ادبیات زن در ایران به گونه‌ای است که از هر فراز و مقطعی آغاز کنید، باز با دست پر به منزل نهایی می‌رسید. در اینجا به گونه تذکار، من تنها به چند نام تاریخ‌ساز در حوزه کلمه و شعر اشاره می‌کنم تا برسیم به عصر پویای خویش: رابعه بنت کعب، فارسی‌گوی بی‌نظیر عصر رودکی را به یاد آورید، شاعره جسور و خلاق و سنت‌شکنی که کلام و صدای زنانه خود را از پس پرده به گوش تاریخ مذکر رساند، تا آنجا که این سنت‌شکنی‌ها به مرگ فجیع او منجر شد. چون کسان و محرمان دریافتند که رابعه نخست چنین از پرده برون آمده، دل به بکتاش غلام باخته و نیز دست در کار شعر و صدا در امر آزادی دارد، به دست برادر در حمام کشته شد و این عشق چه شورانگیز بود که بکتاش نیز با شنیدن خبر، خود را به حمام رساند و رگ خویش زد تا محبوب، تنها نماند به راه دلدادگی. و در ادامه دیدیم و می‌دانیم که زنان پارسی‌گوی سراسر نیمی از آسیا، پراکنده بوده به تاریخ و خود شاعرانی در خور بوده‌اند، از مهستی گنجوی و مستوره کردستانی تا پروین اعتصامی بزرگ، که خود سفیران آزادی و کلمه بوده‌اند به اعصار شعر کهن، تا می‌رسیم به این خانه موعود و این روزگار هم‌رکاب، یعنی عصر ظهور دو زن بزرگ در شعر که متأسفانه تا این مقطع بی‌جانشین مانده‌اند؛ فروغ فرخزاد در پهنه شعر نو و بانوی بزرگ سیمین بهبهانی در سیطره غزل، که نه دوش و نه امروز چون او نداشته‌ایم. بسا در آینده نزدیک نیز این زن تاریخ‌ساز در جهان شعر، بی‌جانشین بماند! بانوی غزل همه روزگاران، سیمین بهبهانی با عمر طلایی و پربرکت خود، توانست ردی عظیم از رویاهای شاعرانه انسان معاصر ایرانی را دنبال کند و به ثمر برساند. 70 سال کار شاعری، یعنی عمری برابر با چهار نسل! حیرت حادثه اینجاست که شعر او در همان قالب کلاسیک، هرگز کهنه نشد و به جرأت می‌توان استدلال کرد که سیمین بهبهانی بنیانگذار غزل نو در پهنای شعر پارسی است؛ شاعری که شعرش، چهره‌ای جهانی به خود گرفت. استقبال از ترجمه آثار این زن بزرگ، در کشورهای غربی و اروپایی، نشانه‌ای روشن از این قدرت فائقه است. از این سو شعر سیمین بهبهانی در کشورهای هم‌کیش و هم‌تبار مثل تاجیکستان و افغانستان، زبانزد عام و خاص است. از هر منظری که به نظرگاه کلام این بانو بنگریم، آنقدر حرف و سخن برای گفتن هست که پایانی بر آن متصور نیست. بانو سیمین بهبهانی با نخستین دفتر شعر خود (جای پا) با نام حقیقی خود: سیمین‌بر خلیلی، آن هم در عنفوان و نوجوانی، توانست توجه بسیاری از بزرگان عصر خود از جمله نیما یوشیج، خانلری، مینوی و ملک‌الشعرای بهار را به جانب کلام خود جذب و جلب کند، تا آنجا که در همان سنین نوجوانی توانست از دست نیما‌یوشیج جایزه دریافت کند. سیمین بهبهانی که خود از خاندان‌های ریشه‌دار و فرهنگی و صاحب جایگاه اجتماعی بود، همه داشته و امکانات سببی و نسبی را درواقع نذر شعر کرد و البته توانست چهره‌ای را از خود در تاریخ باز بگذارد که مشابهش را نداشته و حالا حالاها نیز نخواهیم داشت.
غزل سیم‌سای و موثر و کم‌نظیر بهبهانی، ورقی زرین در تاریخ شعر گرامی پارسی است که مردم ایران قدر آن را می‌دانند و همین بوده که این زن را همواره بر صدر می‌نشاندند و او را به غایت احترام می‌گذاشتند. سوای کار غزل بی‌همتا، سوای ارایه صورتی تازه در غزل- غزل سیمین معاصر- و- غزل نو نیمایی- بهبهانی یکی از روشنفکران متعهد و مستقل جامعه ما بود که همواره در کار و عمل و کلام و سخن، عدالت و اعتدال را با دقتی زنانه رعایت می‌کرد. در ستایش خصایل ایشان، بسا کتاب‌ها نوشته شود و باید سرمشق هم باشد، اما آنچه ما در قید حیات او دیدیم همین مادربودن ایشان بود. او مادر معنوی همه ما بود، مادر ایران بود؛ زنی که مردم و میهن خود را با تمام وجود دوست می‌داشت؛ زنی که همواره برای این مردم و این سرزمین آرزوی سربلندی داشت. او فارغ از هر نوع نگاه، تنها به آزادی خود و خود آزادی فکر می‌کرد. مردم‌دوست و میهن‌پرست بود. با امکانات وسیعی که در اختیار داشت و با محبوبیت جهانگیر خود می‌توانست به دور از همه جنجال‌های سپنج‌روزه، در گوشه‌ای از غربت، عمر را در آرامش بگذراند، اما به پاس همدلی با همه مردم این خاک خوب، تنگناها را پذیرفت و هزینه‌ها را قبول کرد و صاحب مسوولیت شد. او نه تنها خود یک تنه مبشر نیکی و آزادی و خوبی‌ها بود، بلکه شاگردان و فرزندان معنوی خوشنامی نیز- در همین رشته شعر- تربیت کرد و مورد حمایت خود قرار داد، از آن جمله می‌توان از سیدعلی صالحی یاد کرد که بهبهانی همواره او را «علی» صدا می‌زد و می‌گفت: من دو علی دارم، علی بهبهانی و علی صالحی! به صالحی گفتم درباره این مادر گرامی بنویس، با بغض گفت: در این شرایط، هیچ کلمه‌ای یاری‌ام نمی‌کند! سیمین بهبهانی بزرگ، دریغا که بی‌جانشین! سیمین بهبهانی بزرگ، دریغا که ما بی‌او شدیم. سیمین بهبهانی بزرگ، همه را عزادار کرد، همه ایرانیان در سرتاسر جهان. او به همه تعلق داشت و نه یک طیف خاص، یا گروه، یا حزب، او انسانی فراجناحی بود... که دوست او را دوست می‌داشت و دشمن قادر به توهین نبود. آیا شعر بی‌نظیر و ابدی «می‌سازمت وطن» را به یاد می‌آورید؟ سرودی برای همه از هر طیف و نگاهی است. آری چنین کنند بزرگان! یادش گرامی و پاینده باد، که فقدان وجودش، حتی واژه‌ها را نیز سیاه‌پوش کرده است.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها