|

نگاهی به نمایش ترور، نوشته و کار حمیدرضا نعیمی

فصل تازه برای نمایش‌های مذهبی

رضا آشفته

نمایش ترور، فصل تازه‌ای در نمایش‌‌های مذهبی است. عمده‌‌ترین دلیل این اتفاق همانا نوع زاویه دید حمیدرضا نعیمی است که از منظر تازه‌ای بر آن است شهادت حضرت‌ علی(ع) را برایمان یادآوری کند. در این نمایش، ابن‌ملجم مرادی محور اصلی و روایت‌کننده واقعه است؛ هرچند نوع نگاه هم متفاوت است برای اینکه نعیمی نمی‌خواهد طبق کلیشه‌های مرسوم از ابن‌ملجم موجودی خبیث و شقی بسازد بلکه او را چون انسانی معمولی در بستر رویدادها قرار می‌دهد و گاهی به عینیت زندگی‌اش و گاه به ذهنیت و درونیاتش می‌پردازد. اینکه نگاه مطلق بین خیر و شر را به کناری می‌گذارد و از منظر روان‌شناسی نوین عبدالرحمن پسر ملجم مرادی موردکنکاش واقع می‌شود، یعنی اتفاق خوشایندی به لحاظ درام‌شناسی در حال وقوع است. چون ما عادت کرده‌‌ایم هنگامی که به سراغ دشمنان اولیا و امامانمان می‌رویم، آنها را فقط و فقط از بعد منفی بنگریم اما روش و بیان امروزی، طور دیگری است و دنیای درام نیز تفاوت‌های عمده‌ای به لحاظ شخصیت‌پردازی دارد که اگر به آنها توجه نشان دهیم، می‌توانیم در پردازشی قابل‌باورتر، موقعیت و درام را شکل دهیم. ابن‌ملجم شخصیت منفی و ضدقهرمان است اما از منظر نعیمی او یک مسلمان است که دارد راه را به‌خطا می‌رود. یعنی او هم در بستر یک تراژدی است که دچار خطای تراژیک - هامارتیا- می‌شود و این خطا با تردید نمایان خواهد شد. زیباتر اینکه نعیمی مصمم است قاتل امام و مولای متقیان را در موقعیتی حساس‌تر قرار دهد و به جای آنکه یک نفر را کشنده و خطاکار معرفی کند، پا را فراتر می‌گذارد و در گستره‌ای دقیق‌تر، دسیسه‌کاران بسیاری را نمایان می‌کند که حتی خود آنان می‌توانند عوامل اصلی این ترور باشند.
اگر بپذیریم ترور مفهوم و بن‌مایه نمایش ترور است؛ باید اذعان کرد حمیدرضا نعیمی می‌خواهد در نگاهی متکثر و در گذر از گستره زمانی، این مفهوم را نمایان کند با این تفکر که تروریسم امری پایدار در تاریخ است. اگر امروز در خاورمیانه گروه‌های تروریستی تهدیدی بزرگ هستند، این خود دلالت می‌کند که پیش از ترور حضرت علی و پس از ایشان هم، بسیاری بوده‌اند که ترور شده‌اند. نعیمی نمی‌خواهد خود را محدود به زمان و مکان خاصی کند، برای همین ابن‌ملجم چون آدم امروزی، پوتین و عینک دارد و تقریبا شباهت زیادی به تیپ و شمایل تروریست‌های امروز خاورمیانه دارد. اینکه برخی از همین‌ها از اروپا رهسپار عراق و سوریه شده‌اند، خود نمونه آشکاری است که مسئله ترور را باید امری درونی و اعتقادی در نظر گرفت و در حالت معمول، تروریست‌ها مثل هریک از ما هستند، با نشانه‌های مثبت و منفی که یکباره در شرایط و موقعیتی دیگر قرار می‌گیرند و دست به انتخاب می‌زنند که بنا بر ضرورت اعتقادی‌شان وارد جریانی خشونت‌آمیز می‌شوند که در این راه جان‌نثاری هم می‌کنند. هیچ فرقی بین ابن‌ملجم و تروریست‌های رادیکال امروزی نیست، هر دو اینها می‌گویند با ترور مخالفان، اسلام نابی استقرار می‌یابد.
در فرایند درونی این موقعیت، ابن‌ملجم دچار بحران و برزخ تردید است؛ اینکه جانب خودش را بگیرد و چنانچه روح مادرش نیز یادآوری می‌کند او باید در راه خیر پا بگذارد و خلاف قرآن و پیامبر (ص) کاری نکند که بانی رسوایی‌اش شود. او حتی برخلاف آنچه که گفته‌اند؛ زنی به نام قطام بر او تأثیرگذار است که زودتر مصمم شود برای کشتن علی؛ در این روایت، او خانه قطام را ترک می‌کند برای اینکه نمی‌خواهد خودش را دچار وسوسه‌ای زمینی کند و کارش را جریانی عبادی می‌داند و باید چون مجاهدی در این راه مبارزه کند.
فرید قبادی هم بازیگری است که بازی‌اش را دقیق طراحی کرده و پیش می‌برد. هدف این است که یک انسان با اندیشه پیش‌رویمان قرار بگیرد که دچار تردید است و درواقع در پایان هم بر تردیدش چیره می‌شود اما این دسیسه‌گران هستند که شمشیر افتاده را برمی‌دارند و بر فرق سر حضرت و امیرالمؤمنین فرود می‌آورند. این چندجانبه‌شدن کشتن است که هم نگاهی تازه است و هم مفهوم گسترده و قابل‌تعمیمی است که می‌تواند از اجرای نعیمی یک اجرای درخورتأمل و چشمگیر بسازد. شاید این هم خود دلیل موجهی است که کارش را از یک اجرای فرمایشی و سفارشی فراتر می‌برد. حمایت از این نمایش به دلیل نگاه مستقل هنرمند است که در حد یک حمایت باقی می‌ماند. این برخلاف آن چیزی است که در اکثر آثار فرمایشی، کمتر نگاه رها و مستقل هنرمند را می‌بینیم بنابراین این آثار هم اغلب دچار سردرگمی و بدون رعایت معیارهای زیبایی‌شناسی ارائه می‌شوند. حمیدرضا نعیمی برای گریز از فرمایشی‌شدن فقط در درام دچار دگرگونی و پرهیز از کلیشه‌های رایج نمی‌شود بلکه او در دیگر عناصر و انتخاب عوامل اجرا نیز از چنین روال و تمهیدی بهره می‌برد و به همین سادگی اثر درخورتأمل و چشمگیری را ایجاد می‌کند. در طراحی صحنه، نور، لباس، گریم، حرکات موزون و موسیقی هم جریانی نوآورانه حاکم است. هرچند در برخی از عناصر این نوآوری‌ها و کلیشه‌شکنی‌ها سرانجامی نیافته است.

نمایش ترور، فصل تازه‌ای در نمایش‌‌های مذهبی است. عمده‌‌ترین دلیل این اتفاق همانا نوع زاویه دید حمیدرضا نعیمی است که از منظر تازه‌ای بر آن است شهادت حضرت‌ علی(ع) را برایمان یادآوری کند. در این نمایش، ابن‌ملجم مرادی محور اصلی و روایت‌کننده واقعه است؛ هرچند نوع نگاه هم متفاوت است برای اینکه نعیمی نمی‌خواهد طبق کلیشه‌های مرسوم از ابن‌ملجم موجودی خبیث و شقی بسازد بلکه او را چون انسانی معمولی در بستر رویدادها قرار می‌دهد و گاهی به عینیت زندگی‌اش و گاه به ذهنیت و درونیاتش می‌پردازد. اینکه نگاه مطلق بین خیر و شر را به کناری می‌گذارد و از منظر روان‌شناسی نوین عبدالرحمن پسر ملجم مرادی موردکنکاش واقع می‌شود، یعنی اتفاق خوشایندی به لحاظ درام‌شناسی در حال وقوع است. چون ما عادت کرده‌‌ایم هنگامی که به سراغ دشمنان اولیا و امامانمان می‌رویم، آنها را فقط و فقط از بعد منفی بنگریم اما روش و بیان امروزی، طور دیگری است و دنیای درام نیز تفاوت‌های عمده‌ای به لحاظ شخصیت‌پردازی دارد که اگر به آنها توجه نشان دهیم، می‌توانیم در پردازشی قابل‌باورتر، موقعیت و درام را شکل دهیم. ابن‌ملجم شخصیت منفی و ضدقهرمان است اما از منظر نعیمی او یک مسلمان است که دارد راه را به‌خطا می‌رود. یعنی او هم در بستر یک تراژدی است که دچار خطای تراژیک - هامارتیا- می‌شود و این خطا با تردید نمایان خواهد شد. زیباتر اینکه نعیمی مصمم است قاتل امام و مولای متقیان را در موقعیتی حساس‌تر قرار دهد و به جای آنکه یک نفر را کشنده و خطاکار معرفی کند، پا را فراتر می‌گذارد و در گستره‌ای دقیق‌تر، دسیسه‌کاران بسیاری را نمایان می‌کند که حتی خود آنان می‌توانند عوامل اصلی این ترور باشند.
اگر بپذیریم ترور مفهوم و بن‌مایه نمایش ترور است؛ باید اذعان کرد حمیدرضا نعیمی می‌خواهد در نگاهی متکثر و در گذر از گستره زمانی، این مفهوم را نمایان کند با این تفکر که تروریسم امری پایدار در تاریخ است. اگر امروز در خاورمیانه گروه‌های تروریستی تهدیدی بزرگ هستند، این خود دلالت می‌کند که پیش از ترور حضرت علی و پس از ایشان هم، بسیاری بوده‌اند که ترور شده‌اند. نعیمی نمی‌خواهد خود را محدود به زمان و مکان خاصی کند، برای همین ابن‌ملجم چون آدم امروزی، پوتین و عینک دارد و تقریبا شباهت زیادی به تیپ و شمایل تروریست‌های امروز خاورمیانه دارد. اینکه برخی از همین‌ها از اروپا رهسپار عراق و سوریه شده‌اند، خود نمونه آشکاری است که مسئله ترور را باید امری درونی و اعتقادی در نظر گرفت و در حالت معمول، تروریست‌ها مثل هریک از ما هستند، با نشانه‌های مثبت و منفی که یکباره در شرایط و موقعیتی دیگر قرار می‌گیرند و دست به انتخاب می‌زنند که بنا بر ضرورت اعتقادی‌شان وارد جریانی خشونت‌آمیز می‌شوند که در این راه جان‌نثاری هم می‌کنند. هیچ فرقی بین ابن‌ملجم و تروریست‌های رادیکال امروزی نیست، هر دو اینها می‌گویند با ترور مخالفان، اسلام نابی استقرار می‌یابد.
در فرایند درونی این موقعیت، ابن‌ملجم دچار بحران و برزخ تردید است؛ اینکه جانب خودش را بگیرد و چنانچه روح مادرش نیز یادآوری می‌کند او باید در راه خیر پا بگذارد و خلاف قرآن و پیامبر (ص) کاری نکند که بانی رسوایی‌اش شود. او حتی برخلاف آنچه که گفته‌اند؛ زنی به نام قطام بر او تأثیرگذار است که زودتر مصمم شود برای کشتن علی؛ در این روایت، او خانه قطام را ترک می‌کند برای اینکه نمی‌خواهد خودش را دچار وسوسه‌ای زمینی کند و کارش را جریانی عبادی می‌داند و باید چون مجاهدی در این راه مبارزه کند.
فرید قبادی هم بازیگری است که بازی‌اش را دقیق طراحی کرده و پیش می‌برد. هدف این است که یک انسان با اندیشه پیش‌رویمان قرار بگیرد که دچار تردید است و درواقع در پایان هم بر تردیدش چیره می‌شود اما این دسیسه‌گران هستند که شمشیر افتاده را برمی‌دارند و بر فرق سر حضرت و امیرالمؤمنین فرود می‌آورند. این چندجانبه‌شدن کشتن است که هم نگاهی تازه است و هم مفهوم گسترده و قابل‌تعمیمی است که می‌تواند از اجرای نعیمی یک اجرای درخورتأمل و چشمگیر بسازد. شاید این هم خود دلیل موجهی است که کارش را از یک اجرای فرمایشی و سفارشی فراتر می‌برد. حمایت از این نمایش به دلیل نگاه مستقل هنرمند است که در حد یک حمایت باقی می‌ماند. این برخلاف آن چیزی است که در اکثر آثار فرمایشی، کمتر نگاه رها و مستقل هنرمند را می‌بینیم بنابراین این آثار هم اغلب دچار سردرگمی و بدون رعایت معیارهای زیبایی‌شناسی ارائه می‌شوند. حمیدرضا نعیمی برای گریز از فرمایشی‌شدن فقط در درام دچار دگرگونی و پرهیز از کلیشه‌های رایج نمی‌شود بلکه او در دیگر عناصر و انتخاب عوامل اجرا نیز از چنین روال و تمهیدی بهره می‌برد و به همین سادگی اثر درخورتأمل و چشمگیری را ایجاد می‌کند. در طراحی صحنه، نور، لباس، گریم، حرکات موزون و موسیقی هم جریانی نوآورانه حاکم است. هرچند در برخی از عناصر این نوآوری‌ها و کلیشه‌شکنی‌ها سرانجامی نیافته است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها