|

از انقلاب تا اصلاح «خمینی‌ها»

محسن مهیمنی . احمد خاندوزی

22 بهمن 37 سال پیش، تغییری در نظام سیاسی ایران اتفاق افتاد که رهبری آن را به نام روحانی‌ای می‌شناسند که امروز فعالان سیاسی و صاحب‌نظران گفتمان و ادبیات وی را تفسیر و توسعه می‌دهند. آیت‌الله امام «خمینی»، در مبارزات سیاسی خود با هدف استقرار حکومتی بر آمد که بنا بر تعهد و قول ایشان، عصاره آن بازگشت به «رأی و نظر مردم» در سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری‌ها بود. رهبر انقلاب سال 57 در پی تغییر از یک نظام پادشاهی به جمهوری بود؛ با تکیه بر اصول اسلام به‌عنوان دین رسمی کشور. سه دهه از انقلاب ایران گذشته، در دهه چهارم و در آستانه دو انتخاباتی که یکی با سطح عالی تعیین استراتژی‌های نظام و دیگری با سطح میانی و پایینی قانون‌گذاری گره خورده، نسل سوم «خمینی» قرار است پا به عرصه سیاسی به معنای حکمرانی بگذارد. «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدحسن خمینی» چهره نخست بیت امام(ره)، از قصد خود برای ورود به انتخابات مجلس خبرگان رهبری گفته تا قرائت فکری خود را در دستگاه نظارتی سطح عالی مملکت جاری کند، از طرفی دیگر نیز «حجت‌الاسلام‌والمسلمین مرتضی اشراقی» دغدغه‌هایی دارد که ترجیح را بر آن گرفته تا آنها را در دستگاه تقنینی کشور پیگیری کند. کشور ما سه دهه را با گفتمان‌های سیاسی و اقتصادی مختلف پشتِ‌سر گذاشت؛ از دهه ابتدای انقلاب که در آن انقلابیون، مردم و سیاست‌مداران در پی تحکیم و پایه‌گذاری دستگاه‌های حاکمیتی و نظام سیاسی و طراحی نهادها برآمدند. در این دهه در پروسه‌های تصمیم‌گیری افکار و منش‌های مختلف سیاسی در سطوح مختلف و نهادهای متنوع مشارکت داشتند. در دهه دوم که به‌تدریج نهادها، استقرار یافته بودند و حکومت تثبیت شده بود، اصحاب قدیمی‌تر انقلاب با رویکردی متکی به بازار آزاد و اقتصاد لیبرال، چرخ‌های توسعه اقتصادی را به جریان انداخته و گفتمان توسعه اقتصادی را شکل دادند. پس از آن بود که اما، از بطن اصحاب و یاران انقلاب، ندای ضرورت توسعه و اصلاح سیاسی متولد شد و با تغییرات اجتماعی و تغییر تمایل مردم و چرخش در ترکیب جمعیتی، میل به تغییر در روش مدیریت و اصلاح‌گری از درون نظام سیاسی، به گفتمان حاکم تبدیل شد؛ جایی که اصلاحات بر محور توسعه جامعه مدنی و نهادهای مردمی و احزاب و رسانه‌ها متبلور شد. اما پس از آن با ارائه گفتمانی غیرپایه‌ای و غیرمعمول در حوزه اقتصاد و بر پایه پوپولیسم، اقتصاد عامه‌محور و بدون برنامه هشت سال بر کشور حاکم شد؛ جایی که صدها ‌میلیارد درآمد نفتی در حوزه منابع اقتصادی و به همراه ‌هزاران نهاد مدنی و سیاسی فعال در حوزه نیروی اجتماعی و انسانی، در طول نیمه دوم دهه 80 به‌تدریج به عزلت کشانده شدند. تغییرات دهه اخیر با گوشه‌گیری عقلانیت، برنامه‌ریزی و جامع‌نگری در سطوح تصمیم‌گیری، به‌تدریج موجب احساس نگرانی کسانی شد که برآمدن دولت مهرورز، همراه با تهاجم و اتهام به آنها بود؛ کسانی که شاید می‌شد آنها را شناسنامه‌های انقلاب نامید. «خمینی‌ها» نه از باب وراثت و «بیت»، که بنا بر هویت‌خواهی و اجتهاد در زمانِ خود، همیشه مورد توجه بوده‌اند و در سیر تکوینی نظام جمهوری اسلامی، با متانت و عقلانیت، سهم مهمی داشته‌اند. همواره نیز نسبت به مسائل زمان خود آگاهی داشته و از موضع‌گیری دریغ نکرده‌اند. نباید غافل شد از عواقب سیاسی سال‌های اخیر که در آن روند مدیریت در غیاب «اصحاب انقلاب و مجرب‌های روزگار» جریان داشت، سال‌هایی که به‌تدریج ائتلاف‌ها و آرایش‌های سیاسی معمول و جاری در کشور را نیز دچار تغییر کرد. دوقطبی‌های اصلاح‌طلب و اصولگرا به‌تدریج مرزهای شفاف خود را از دست داد و در مقابل شیوه سیاست‌گذاری افراطی دولت گذشته، عقلا و اعتدال‌گرایان دو جناح سیاسی کشور به هم نزدیک‌تر شدند. اما حاصل این نزدیکی، تولد جبهه‌ای بود که ترجیح داد بدل از اصلاح‌طلب و اصولگرا با گفتمان «اعتدال» وارد صحنه سیاسی شود؛ با محوریت «آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی». سال 92 شاهد بازگشت سیاسیونی از بطن همان نظام متولد انقلاب بود، کسانی که در رفتار، گفتار، منش و سیاست‌گذاری خود بازبینی کرده بودند و نیاز کشور را دوری از همهمه‌ها و افراط‌ تشخیص داده بودند. این روزها و در دهه چهارم انقلاب، نسل سوم رهبر انقلاب، ترجیح داده‌اند تا کناره‌نشینی و موضع‌گیری صرف در میدان سیاست را کنار گذاشته و ردای حضور مستقیم در گود سیاسی را به تن کنند. قطعا این حضور قیمتی خواهد داشت و دلیلی. نگاهی به مشخصه‌های ادبیات «خمینی»‌ها، هم در ماه‌های اخیر و هم سال‌های طویل که البته از سیر و خط مشخص خود در دهه‌های گذشته خارج نشده و روند تکاملی و مردم‌محورانه خود را طی کرده، به‌خوبی نشان‌دهنده دلیل و دغدغه این «نسل رهبران انقلاب» خواهد بود. احکام ثانویه حضرت امام بعد از انقلاب، یا حتی دستور تشکیل «مجمع تشخیص مصلحت نظام» برای تسهیل امورات حکومت‌داری و درک درست از زمانه و نمایاندنِ اسلامِ دموکرات، مطرح‌کردن «خط سوم» توسط «سیداحمد خمینی» در زمانه‌ای که حزب جمهوری اسلامی در اوج قدرت قرار داشت و البته نیروهای مخالف نظام نیز و همراهی «بیت امام» در اصلاح‌خواهی و درک مناسب از زمان خود در تحولات بعد خرداد 76، از «خمینی‌ها» هویتی یکه می‌سازد که دیگر اسم و نشان آنها، بدل به روایت و اجتهادی مهم در ساخت سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران شده است.

امروز نیز تأکید ویژه بر نقش و جایگاه مردم در تصمیم‌گیری‌ها، لزوم پاسخ‌گویی به مردم، امید به تغییر و آینده، اعتماد به فهم مردم، تأکید بر حمایت از جوان‌گرایی، همراهی با دولت و گفتمان اعتدال و لزوم تغییر در مشی سیاسی، تأکید بر احترام به رأی مردم و... همه ادبیاتی هستند که به تکرار در سخنرانی‌ها و موضع‌گیری‌های نوه‌های امام «خمینی» به‌وضوح دیده می‌شود. صدالبته در این سال‌ها، پرهیز از انتساب و جهت‌گیری طرفدارانه از جریانات سیاسی کشور در حرکات و اقدامات این دو شخصیت سیاسی دیده شده است، اما نمی‌توان دید اصلاح‌گرایانه و مردم‌محورانه آنها را مورد تردید قرار داد. هویت و گفتمان «خمینی»‌ها نشئت‌گرفته از درکی جاری در زمان است که تلاش دارند در عصر خود زیست کنند؛ زیستی مسالمت‌جویانه، مصلحانه و دموکرات. «بیت امام» طی زمان از اصول اولیه و گوهر وجودی تفکرات بنیان‌گذار انقلاب زاویه نگرفته‌اند، که اتفاقا بیش‌ازپیش بر آنها پافشاری داشتند؛ به‌ویژه در زمانه دولت‌های نهم و دهم که آنچه در آن هشت سال به اجرا درنیامد، «فکر امام» بود. قطعا «حسن خمینی» و «مرتضی اشراقی» نیز مانند رقبای خود در انتخابات پیشِ‌رو دو نامزد خبرگان و مجلس خواهند بود، اما چه تردیدی در اینکه این ورود قطعا موجبات تغییر در آرایش سیاسی کشور، تقویت گفتمان اعتدال و اصلاح، افزایش وزن رقابت سیاسی و همچنین تحکیم بازتفسیر و بازنگاهی به آرمان‌های مردم‌محورانه انقلابی خواهد بود که ایران بر آن بنا شد. ‌بی‌شک این ورود یک به‌روزرسانی‌ای خواهد بود در ادبیات سیاسی کشور، سیاست‌گذاری و شیوه‌ها و منش مدیریت و قانون‌گذاری؛ چراکه این بار صاحبان و وارثان انقلاب اسلامی خود به اعلام مواضع، خط‌مشی‌گذاری و سیاست‌سازی در کشور خواهند پرداخت؛ با نگاهی نو، دموکراتیک و جوان‌گرایانه. حضور فرزندان «خمینی‌« در عرصه رقابتی و دموکراتیک، بیش از آنکه خواست حضور در قدرت را متبادر کند، تجلی هویت «خمینی»ها است که به معنای دقیق کلمه، «میزان، رأی ملت است» را مهم می‌شمارند و برای حضور در مناسبات قدرت نه از راه لابی و پشتِ‌پرده و رفتارهای خاص، بلکه با اتکا به رأی مردم و عرضه خود به جامعه، نشستن بر کرسی‌های مجلس خبرگان و مجلس را در نظر دارند. «خمینی»‌ها این بار به میدان سیاست وارد می‌شوند تا تغییر را محقق کنند؛ تغییری از طریق اصلاح رویه‌ها و با نگاهی نه انقلابی، بلکه معتقد به اصلاح و تغییر مسالمت‌آمیز.
حضور سیدحسن خمینی و مرتضی اشراقی در عرصه رقابت‌های انتخاباتی، استمرار هویتی است که حکومت‌کردن را حق مردم می‌دانست و می‌داند، این بار پس از سه دهه، بار دیگر در برهه‌ای حساس کشور قرار است حضور نسل و گفتمان «خمینی» را تجربه کند.

22 بهمن 37 سال پیش، تغییری در نظام سیاسی ایران اتفاق افتاد که رهبری آن را به نام روحانی‌ای می‌شناسند که امروز فعالان سیاسی و صاحب‌نظران گفتمان و ادبیات وی را تفسیر و توسعه می‌دهند. آیت‌الله امام «خمینی»، در مبارزات سیاسی خود با هدف استقرار حکومتی بر آمد که بنا بر تعهد و قول ایشان، عصاره آن بازگشت به «رأی و نظر مردم» در سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری‌ها بود. رهبر انقلاب سال 57 در پی تغییر از یک نظام پادشاهی به جمهوری بود؛ با تکیه بر اصول اسلام به‌عنوان دین رسمی کشور. سه دهه از انقلاب ایران گذشته، در دهه چهارم و در آستانه دو انتخاباتی که یکی با سطح عالی تعیین استراتژی‌های نظام و دیگری با سطح میانی و پایینی قانون‌گذاری گره خورده، نسل سوم «خمینی» قرار است پا به عرصه سیاسی به معنای حکمرانی بگذارد. «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدحسن خمینی» چهره نخست بیت امام(ره)، از قصد خود برای ورود به انتخابات مجلس خبرگان رهبری گفته تا قرائت فکری خود را در دستگاه نظارتی سطح عالی مملکت جاری کند، از طرفی دیگر نیز «حجت‌الاسلام‌والمسلمین مرتضی اشراقی» دغدغه‌هایی دارد که ترجیح را بر آن گرفته تا آنها را در دستگاه تقنینی کشور پیگیری کند. کشور ما سه دهه را با گفتمان‌های سیاسی و اقتصادی مختلف پشتِ‌سر گذاشت؛ از دهه ابتدای انقلاب که در آن انقلابیون، مردم و سیاست‌مداران در پی تحکیم و پایه‌گذاری دستگاه‌های حاکمیتی و نظام سیاسی و طراحی نهادها برآمدند. در این دهه در پروسه‌های تصمیم‌گیری افکار و منش‌های مختلف سیاسی در سطوح مختلف و نهادهای متنوع مشارکت داشتند. در دهه دوم که به‌تدریج نهادها، استقرار یافته بودند و حکومت تثبیت شده بود، اصحاب قدیمی‌تر انقلاب با رویکردی متکی به بازار آزاد و اقتصاد لیبرال، چرخ‌های توسعه اقتصادی را به جریان انداخته و گفتمان توسعه اقتصادی را شکل دادند. پس از آن بود که اما، از بطن اصحاب و یاران انقلاب، ندای ضرورت توسعه و اصلاح سیاسی متولد شد و با تغییرات اجتماعی و تغییر تمایل مردم و چرخش در ترکیب جمعیتی، میل به تغییر در روش مدیریت و اصلاح‌گری از درون نظام سیاسی، به گفتمان حاکم تبدیل شد؛ جایی که اصلاحات بر محور توسعه جامعه مدنی و نهادهای مردمی و احزاب و رسانه‌ها متبلور شد. اما پس از آن با ارائه گفتمانی غیرپایه‌ای و غیرمعمول در حوزه اقتصاد و بر پایه پوپولیسم، اقتصاد عامه‌محور و بدون برنامه هشت سال بر کشور حاکم شد؛ جایی که صدها ‌میلیارد درآمد نفتی در حوزه منابع اقتصادی و به همراه ‌هزاران نهاد مدنی و سیاسی فعال در حوزه نیروی اجتماعی و انسانی، در طول نیمه دوم دهه 80 به‌تدریج به عزلت کشانده شدند. تغییرات دهه اخیر با گوشه‌گیری عقلانیت، برنامه‌ریزی و جامع‌نگری در سطوح تصمیم‌گیری، به‌تدریج موجب احساس نگرانی کسانی شد که برآمدن دولت مهرورز، همراه با تهاجم و اتهام به آنها بود؛ کسانی که شاید می‌شد آنها را شناسنامه‌های انقلاب نامید. «خمینی‌ها» نه از باب وراثت و «بیت»، که بنا بر هویت‌خواهی و اجتهاد در زمانِ خود، همیشه مورد توجه بوده‌اند و در سیر تکوینی نظام جمهوری اسلامی، با متانت و عقلانیت، سهم مهمی داشته‌اند. همواره نیز نسبت به مسائل زمان خود آگاهی داشته و از موضع‌گیری دریغ نکرده‌اند. نباید غافل شد از عواقب سیاسی سال‌های اخیر که در آن روند مدیریت در غیاب «اصحاب انقلاب و مجرب‌های روزگار» جریان داشت، سال‌هایی که به‌تدریج ائتلاف‌ها و آرایش‌های سیاسی معمول و جاری در کشور را نیز دچار تغییر کرد. دوقطبی‌های اصلاح‌طلب و اصولگرا به‌تدریج مرزهای شفاف خود را از دست داد و در مقابل شیوه سیاست‌گذاری افراطی دولت گذشته، عقلا و اعتدال‌گرایان دو جناح سیاسی کشور به هم نزدیک‌تر شدند. اما حاصل این نزدیکی، تولد جبهه‌ای بود که ترجیح داد بدل از اصلاح‌طلب و اصولگرا با گفتمان «اعتدال» وارد صحنه سیاسی شود؛ با محوریت «آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی». سال 92 شاهد بازگشت سیاسیونی از بطن همان نظام متولد انقلاب بود، کسانی که در رفتار، گفتار، منش و سیاست‌گذاری خود بازبینی کرده بودند و نیاز کشور را دوری از همهمه‌ها و افراط‌ تشخیص داده بودند. این روزها و در دهه چهارم انقلاب، نسل سوم رهبر انقلاب، ترجیح داده‌اند تا کناره‌نشینی و موضع‌گیری صرف در میدان سیاست را کنار گذاشته و ردای حضور مستقیم در گود سیاسی را به تن کنند. قطعا این حضور قیمتی خواهد داشت و دلیلی. نگاهی به مشخصه‌های ادبیات «خمینی»‌ها، هم در ماه‌های اخیر و هم سال‌های طویل که البته از سیر و خط مشخص خود در دهه‌های گذشته خارج نشده و روند تکاملی و مردم‌محورانه خود را طی کرده، به‌خوبی نشان‌دهنده دلیل و دغدغه این «نسل رهبران انقلاب» خواهد بود. احکام ثانویه حضرت امام بعد از انقلاب، یا حتی دستور تشکیل «مجمع تشخیص مصلحت نظام» برای تسهیل امورات حکومت‌داری و درک درست از زمانه و نمایاندنِ اسلامِ دموکرات، مطرح‌کردن «خط سوم» توسط «سیداحمد خمینی» در زمانه‌ای که حزب جمهوری اسلامی در اوج قدرت قرار داشت و البته نیروهای مخالف نظام نیز و همراهی «بیت امام» در اصلاح‌خواهی و درک مناسب از زمان خود در تحولات بعد خرداد 76، از «خمینی‌ها» هویتی یکه می‌سازد که دیگر اسم و نشان آنها، بدل به روایت و اجتهادی مهم در ساخت سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران شده است.

امروز نیز تأکید ویژه بر نقش و جایگاه مردم در تصمیم‌گیری‌ها، لزوم پاسخ‌گویی به مردم، امید به تغییر و آینده، اعتماد به فهم مردم، تأکید بر حمایت از جوان‌گرایی، همراهی با دولت و گفتمان اعتدال و لزوم تغییر در مشی سیاسی، تأکید بر احترام به رأی مردم و... همه ادبیاتی هستند که به تکرار در سخنرانی‌ها و موضع‌گیری‌های نوه‌های امام «خمینی» به‌وضوح دیده می‌شود. صدالبته در این سال‌ها، پرهیز از انتساب و جهت‌گیری طرفدارانه از جریانات سیاسی کشور در حرکات و اقدامات این دو شخصیت سیاسی دیده شده است، اما نمی‌توان دید اصلاح‌گرایانه و مردم‌محورانه آنها را مورد تردید قرار داد. هویت و گفتمان «خمینی»‌ها نشئت‌گرفته از درکی جاری در زمان است که تلاش دارند در عصر خود زیست کنند؛ زیستی مسالمت‌جویانه، مصلحانه و دموکرات. «بیت امام» طی زمان از اصول اولیه و گوهر وجودی تفکرات بنیان‌گذار انقلاب زاویه نگرفته‌اند، که اتفاقا بیش‌ازپیش بر آنها پافشاری داشتند؛ به‌ویژه در زمانه دولت‌های نهم و دهم که آنچه در آن هشت سال به اجرا درنیامد، «فکر امام» بود. قطعا «حسن خمینی» و «مرتضی اشراقی» نیز مانند رقبای خود در انتخابات پیشِ‌رو دو نامزد خبرگان و مجلس خواهند بود، اما چه تردیدی در اینکه این ورود قطعا موجبات تغییر در آرایش سیاسی کشور، تقویت گفتمان اعتدال و اصلاح، افزایش وزن رقابت سیاسی و همچنین تحکیم بازتفسیر و بازنگاهی به آرمان‌های مردم‌محورانه انقلابی خواهد بود که ایران بر آن بنا شد. ‌بی‌شک این ورود یک به‌روزرسانی‌ای خواهد بود در ادبیات سیاسی کشور، سیاست‌گذاری و شیوه‌ها و منش مدیریت و قانون‌گذاری؛ چراکه این بار صاحبان و وارثان انقلاب اسلامی خود به اعلام مواضع، خط‌مشی‌گذاری و سیاست‌سازی در کشور خواهند پرداخت؛ با نگاهی نو، دموکراتیک و جوان‌گرایانه. حضور فرزندان «خمینی‌« در عرصه رقابتی و دموکراتیک، بیش از آنکه خواست حضور در قدرت را متبادر کند، تجلی هویت «خمینی»ها است که به معنای دقیق کلمه، «میزان، رأی ملت است» را مهم می‌شمارند و برای حضور در مناسبات قدرت نه از راه لابی و پشتِ‌پرده و رفتارهای خاص، بلکه با اتکا به رأی مردم و عرضه خود به جامعه، نشستن بر کرسی‌های مجلس خبرگان و مجلس را در نظر دارند. «خمینی»‌ها این بار به میدان سیاست وارد می‌شوند تا تغییر را محقق کنند؛ تغییری از طریق اصلاح رویه‌ها و با نگاهی نه انقلابی، بلکه معتقد به اصلاح و تغییر مسالمت‌آمیز.
حضور سیدحسن خمینی و مرتضی اشراقی در عرصه رقابت‌های انتخاباتی، استمرار هویتی است که حکومت‌کردن را حق مردم می‌دانست و می‌داند، این بار پس از سه دهه، بار دیگر در برهه‌ای حساس کشور قرار است حضور نسل و گفتمان «خمینی» را تجربه کند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها