|

در اندیشه احیای محور فرهنگی تهران

گفت‌وگوی «شرق» با پیروز حناچی، شهردار تهران

پیروز حناچی که حالا 10 ماه است شهردار پایتخت شده، سومین شهردار منتخب شورای شهر اصلاح‌طلب تهران است. این‌روزها هم دقیقا دومین سالگرد آغاز به کار رسمی این شورا و به‌دست‌گرفتن سکان مدیریت شهری است. پیش از این برای مدت 14 سال شورا و شهرداری در ید قدرت اصولگرایان بود، خوب یا بد، قوی یا ضعیف، یادگارانی از خود برای تهران و وضعیت شهری‌اش باقی گذاشتند و اهالی شهر آنها را به آن می‌شناسند. اصلاح‌طلبان هم بی‌تردید تا همین‌جای کار از خود چهره و تصویری در ذهن شهروندان ساخته‌اند. هرچند سابقه عملکرد 14ساله با تجربه تازه دو سال شده تفاوتش از حد قضاوت و قیاس بیشتر است، اما خواهی نخواهی عملکردها در سنجه داوری نظر شهروندان قرار می‌گیرد. وجه ممیزه و تفاوت این تصویرها و عملکردها چیست؟
مقابل شهردار تهران نشستن برای مصاحبه، فارغ از اینکه چه کسی باشد، بی‌نهایت سوال به ذهن می‌آورد. وقتی شهردار پیروز حناچی باشد که پیش از این، خود معاون شهردار بود و به غیر از این تجربه سال‌ها معاونت در وزارت مسکن و شهرسازی را هم دارد و متخصص و استاد دانشگاه هم هست، ابعاد سوال‌ها خودبه‌خود بیشتر هم می‌شود. می‌شود یک سوال را از حناچیِ شهردار پرسید و یکی را از حناچیِ متخصص و استاد دانشگاه. این مصاحبه و پرسش و پاسخ‌هایش از همین جنس هستند. روبه‌روی او نشستیم و علاوه بر سوال‌های ابتدایی این متن، از او درباره موضوعات و جزئیات دیگری از وضعیت و چشم‌انداز و پیشینه شهر پرسیدیم. آقای شهردار هم با حوصله و جزء‌به‌جزء، هرکدام را در مقام مناسب، گاهی شهردار و مسئول و گاهی کارشناسِ صاحب‌نظر پاسخ داد.

چشم‌انداز ذهنی خودتان برای پایان دوره کاری‌تان در سال 1400 چیست؟ دوست دارید شهروندان چه شهری را در سال 1400 تحویل بگیرند؟ اینکه چه تصویر و تصوری از شهرداری دوره آقای حناچی در پایان دوره داشته باشند؟ اگر بخواهیم مقایسه کنیم، چه شهری در مقایسه با تهران 96 در سال 1400 به مردم تحویل داده خواهد شد؟ تمایل خودتان چیست؟ اگر بخواهیم چشم‌انداز مطلوب درازمدت‌تر را برای شهری مانند تهران در نظر بگیریم، مثلا 20 سال دیگر، تهران مطلوب باید چطور جایی باشد؟ نظرتان را به عنوان یک کارشناس بگویید و نه حتی شهردار تهران؟
در شهرسازی چیزی به اسم حس تعلق به مکان داریم. فضا با مکان، جا با مکان فرق دارد. مکان جایی است که حس تعلق به آن دارید. در شهرسازی به آن پلیس‌میکینگ می‌گوییم. اینکه بخواهید جایی را که مردم، حس تعلق نسبت به آن دارند به‌وجود آورید، یا حس تعلق به‌وجود آورید تا مردم عکس‌العمل نشان دهند، ویژگی‌هایی است که باید در طراحی‌ها مورد توجه قرار گیرند. خیلی از فضاهای شهر از گذشته این پتانسیل را دارند. معمولا فضاهای تاریخی شهر، این پتانسیل را دارند. همه نسبت به آنها، حس نوستالژی دارند، حس مشترک دارند. شهرداری‌های موفق زمانی که در این بخش‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند، به اندازه یک ریال که سرمایه‌گذاری می‌کنند، 10 ریال سود می‌کنند. چون آن عقبه و رشته‌ها وجود دارند. از این جهت، محورهای فرهنگی تاریخی شهر بسیار باارزش است. به همین کشور همسایه خودمان، ترکیه و استانبول نگاه کنید. استانبول در دو دهه گذشته واقعا تغییر کرده است. می‌توانیم بگوییم مدیریت شهری استانبول موفق عمل کرده است، هم در بافت تاریخی موفق عمل کرده، هم حوزه‌های جدیدی از جنس پلیس‌میکینگ به‌وجود آورده است. مثلا میدان تقسیم و خیابان استقلال را نگاه کنید. فکر می‌کنم حدود 15 سال از احداث و پیاده‌شدن آن گذشته است اما خیلی زود... .
اصلا به خاطره جمعی مردم خاورمیانه تبدیل شده است.
آنجا خصیصه‌ای ایجاد شده که زمانی که به آنجا می‌روید، دلتان نمی‌خواهد بیرون بیایید. این همان تأثیرات پلیس‌میکینگ است، حس تعلق به مکان ایجاد می‌شود. ما در کشور خودمان هم چنین چیزی داریم. الان پل طبیعت، با وجود اینکه یک کار مدرن است، ولی وقتی می‌روید دلتان نمی‌خواهد به‌راحتی از این فضا بیرون بیایید. این فضا روی شما اثر می‌گذارد. اینکه چه فضایی در حوزه قلمروی عمومی، چه خصیصه‌ای باید داشته باشد، باید به چه مؤلفه‌هایی توجه کنیم تا این اتفاق‌ها بیفتد، موضوع بسیار مهمی است. هر جایی این اتفاق نخواهد افتاد. در زمان آقای قالیباف، زحمت کشیدند با میدان امام حسین این کار را کردند. همان موقع عضو کمیسیون ماده پنج بودیم. اشاره کردیم که این تصمیمی اشتباه است و پس خواهد زد. توجه نکردند اما عملا با این اتفاق مواجه شدیم. مردم آن را نپسندیدند چون تصمیم را درست نگرفته بودیم، جا را درست انتخاب نکرده بودیم اما در همان دوره، 15 خرداد هم انجام شد. 15 خرداد گرفت، با وجود اینکه کسبه، روزهای اول خیلی شاکی و ناراحت بودند. اما اگر همین الان بخواهید 15 خرداد را سواره کنید، همان کسبه مخالفت خواهند کرد. این تأثیرات پلیس‌میکینگ است. چرا این اتفاق می‌افتد؟ تصور کنید ایستگاه متروی گلوبندک را آنجا نداشتیم. آیا می‌توانستیم 15 خرداد را این‌طور پیاده کنیم؟ خیلی از جاهای دیگر در شهر هستند که این پتانسیل را دارند. اگر میدان هفتم‌تیر گرفت، به‌خاطر ایستگاه مترو بود. میدان امام خمینی هم این خصیصه را دارد. میدان حسن‌آباد هم این خصیصه را دارد. سرمایه‌گذاری کوچک درست، منبعث به ارزش‌های تاریخی، می‌تواند تغییر جدی را ایجاد کند. از میدان‌هایی که از این جهت با میدان امام خمینی قابل مقایسه است، میدان ترافالگار لندن است. میدان ترافالگار لندن از میادینی است که شاید از نظر قدمت هم با میدان امام خمینی برابری می‌کند. یک میدان مرکزی است که یک زمان، از چهار طرفش هم ماشین رد می‌شد. شلوغ و پرازدحام بود. شهرداری در زمانی تصمیم گرفت بخش عمده‌ای از این میدان را به پیاده اختصاص دهد. این پتانسیلی است که در میدان امام خمینی هم وجود دارد. بعد از آن، تحولات ایجاد شد. الان در میدان ترافالگار لندن، شب سال نوی میلادی که می‌شود، تمام مردم لندن برای مراسم شب عید در آن جمع می‌شوند. چون عقبه تاریخی وجود دارد.
این را توضیح دهید که تهران مطلوب شما در 1400 و مثلا 1420 چطور تهرانی است؟
تهرانی است که مردم بتوانند زیبایی‌هایش را ببینند و درک کنند. تهران خیلی شهر زیبایی است. کمتر شهری در دنیا پیدا می‌کنید که طبیعت، این‌قدر به آن نزدیک باشد.
برای اینها به طور مشخص برنامه دارید؟ اینکه این هویت‌ها و زیبایی‌ها را نشان دهید.
به هر صورت این نگاه وجود دارد. اینکه شهر را چطور ببینید. ارزش‌های شهر تهران را پالادیوم و کوروش می‌بینید یا عناصری که شهر تهران با آن زندگی کرده است. در دنیا، دومی تأثیرگذار است. اگر می‌خواهید تهران یک شهر جهانی شود، جذاب شود، کسی تهران را به عنوان مقصد انتخاب کند، باید روی دومی سرمایه‌گذاری کنید. اسکلت شش‌هزارساله که در میدان امین‌السلطان پیدا می‌شود نشان می‌دهد قدمت این شهر به حدود شش، هفت هزار سال پیش برمی‌گردد. در دنیا با چنین چیزی پول پارو می‌کنند. منتها لازمه‌اش این است که مقدمه و زیرساخت‌های دیگری را هم فراهم کنید. من می‌گویم ثروت یک شهر چیزی است که مردم به خاطر آن، آن شهر را به عنوان مقصد انتخاب کنند. از داخل ایران ممکن است، اما از خارج از ایران، کسی به خاطر پالادیوم به ایران نمی‌آید. کسی به خاطر کوروش به ایران نمی‌آید. اما اسکلت شش‌هزارساله می‌تواند تعداد زیادی را اینجا بیاورد و نشان دهد قدمت این شهر به چه دوره‌ای برمی‌گردد. برج طغرل یا دیواره قدیمی قرن سوم و چهارم حضرت عبدالعظیم، شناسنامه‌های این شهر هستند. دژ رشکان، شناسنامه این شهر است. چشمه‌علی شناسنامه این شهر است.
از شعارها و ایدئال‌های شما، زیست‌پذیرکردن شهر برای شهروندان بوده است. زنان، توان‌یابان، معلولان و سالمندان. مشخصا برای تحقق این شعارها چه کرده‌اید و چه برنامه‌ها یا حتي ایدئال‌هایی دارید؟
به آلمان رفته بودم. یک ایرانی راهنمای ما بود. می‌گفت زن من ‌ام‌اس دارد، مجبور هستم روی ویلچر تردد کنم. به من می‌گفت هیچ جای عمومی در این شهر نیست که وقتی با ویلچر هستم، خانمم را نتوانم ببرم. خیلی به فکر فرو رفتم که اگر بپرسند، نمی‌توانیم بگوییم شهر ما چنین حالتی دارد. می‌خواهم زاویه دیدمان را عوض کنیم. وقتی مي‌گوييم معلولان، از جمعیت سه‌درصدی تا پنج‌درصدی صحبت می‌کنیم. چون در کشور ما جنگ بوده، این آمار مقداری بالاتر است. وقتي از مناسب‌سازی فضاهای عمومی صحبت می‌کنیم، از جمعیت بالای 35درصدی صحبت می‌کنیم. خانمی که باردار است، پیرمردی که با عصا راه می‌رود، من که زانویم را عمل کرده‌ام، خانمی که کالسکه بچه‌اش را می‌برد. تا زمانی که زانویم را عمل نکرده بودم، این را حس نمی‌کردم که یک دست‌انداز 10سانتی هم می‌تواند برای آدم، مانع باشد که بتواند در حوزه‌های عمومی تردد کند. کاری که الان انجام می‌دهیم، این است که از نظر زیرساختی به موضوع نگاه کنیم. در تهران، چرا در پیاده‌روها این‌مقدار ناهمواری داریم؟ تا حالا از خودتان سؤال کرده‌اید؟
اگر بخواهم سؤال کلی بپرسم، اینکه به نظر خودتان و هم تصوری که فکر می‌کنید از بیرون وجود دارد، مردم چه تصوری نسبت به مدیریت شهری دوره اصولگرایان و دوره اصلاح‌طلبان دارند؟ اول نظر خودتان را بگویید. به نظرتان، تصویری که به افکار عمومی بازنمایی شده است، چیست؟
در دوره قبل، کم کار نشد. حجم کاری که انجام شد، انصافا کم نبود. اینکه 50 هزار میلیارد تعهد برای آیندگان ایجاد کنید، خودتان هم سالانه کلی هزینه در شهر کرده‌اید، چیزی حدود 150 هزار میلیارد هزینه شده است. ولی نظرسنجی‌هایی که در سال 91، شهرداری تهران داشت و بعد هم انتخابات ریاست‌جمهوری آن را تأیید کرد، نشان داد مردم با وجود این حجم از سرمایه‌گذاری، رضايت ندارند. شهردار تهران در آن دوره، فکر می‌کنم 600 هزار رأی از تهران کسب کرد. این رأی بالایی نبود. نشان‌دهنده رضایت نبود. می‌خواهم بگویم لزوما اجرای پروژه‌های بزرگ، زیادهزینه‌کردن، رضایتمندی ایجاد نمی‌کند. بلکه بهره‌وری بالا و تأثیرگذاری مهم است. می‌گویم تعداد پروژه‌ها باید زیاد باشد ولی مقیاسش کوچک، محلی و تأثیرگذار باشد. هدفش هم بالابردن کیفیت زندگی باشد. آرامش‌بخشیدن به محلات مسکونی باشد. این می‌تواند تغییرات ایجاد کند. اینکه قضاوت كنيم ارزیابی مردم از عملکرد ما چیست، مقداری زود است. ما دو سال است آمده‌ایم، یک‌سالش خیلی پرتلاطم بوده، سال دوم هم هنوز کامل نشده است. فکر می‌کنم دو، سه ماه دیگر مانده تا کامل شود. اما توانستیم تغییراتی ایجاد کنیم؛ به اعتقاد من. مثلا تغییر نگرش در اداره امور شهر. بحث دوچرخه که اضافه کردیم، تنها یک مد حمل‌و‌نقل نیست. نویدی برای یک تغییر است. ما اعتقاد داریم که الناس علی دین ملوکهم. من به‌عنوان مدیر ارشد شهرداری تهران، این کار را شروع کردم که به تأسی از من، مدیرانم و بعد هم شهروندانم این کار را انجام دهند. به نظرم این اتفاق می‌افتد. زمینه‌اش را البته هم فراهم کرده‌ایم، هم بیشتر فراهم می‌کنیم. ورود بخش خصوصی، اپلیکیشن‌هایی که در این زمینه سرویس می‌دهند، بسیار تأثیرگذار بوده است. راهی هم جز این نداریم. تصور کنید هر کسی به این کمپین بپیوندد، یک ماشین در سطح شهر کم می‌شود. من که صبح سر کار می‌آیم، اگر بخواهم با ماشین سر کار بروم، یا ترجیح دهم پیاده، با دوچرخه، مترو يا اتوبوس سر کار بروم، یعنی یک ماشین کم شده است. راهی جز این ندارد تهران. ما باید این کار را شروع کنیم. من و اعضای دولت، حتي مسئولانی که رده یک هستند، اگر شروع کنند، مردم هم به‌تبع آنها این کار را خواهند کرد. هفته گذشته، سفیر اتریش به اینجا آمده بود برای ملاقات. روز سه‌شنبه بود. ایشان با دوچرخه آمد. در کشور آنها این کار، عادی تلقی می‌شود. در ایران مقداری عادی نیست اما عادی می‌شود. امیدواریم. این قضیه در فرهنگ و تاریخ ما هم ریشه دارد. ما همیشه دنبال سیمرغ می‌گردیم. در عطار؛ داستان سی مرغ و سیمرغ؛ همه دنبال پرنده افسانه‌ای سیمرغ می‌گشتند تا بیاید و مشکلات را حل کند. بعد متوجه شدند خودشان سی مرغ هستند که خیلی کارها از عهده‌شان برمی‌آید. فکر می‌کنم فرهنگ و تاریخ عمیق و غنی یعنی همین. ما ریشه‌های مشکلاتمان را، کارها و راه‌حل‌های اساسی را بايد از همین فرهنگ و تاریخ درآوریم.
حتما هر کار و تحول و تغییری، موانعی هم پیش‌رو دارد. اصلی‌ترین یا بخشی از اصلی‌ترین موانع پیش‌روی تغییر و تحولات در شهر چیست؟ مثلا طرح حیات شبانه از طر‌ح‌هایی بود که براي من به‌عنوان شهروند و جامعه اطراف من، حس خوشایندی ايجاد كرده بود. برای ما و جامعه دوستان‌مان این‌طور بود که شب‌ها می‌توانیم به جایی برویم. این طرح به مشکل خورد. اصلی‌ترین یا از اصلی‌ترین موانع این موارد چیست؟
به فنلاند بروید، به پاریس، کپنهاگ در دانمارک. می‌بینید ساعت 9 شب، شهر تعطیل شد. تنها جاهای خاصی باز هستند. ما دنبال فضاهای بانشاط شهر هستیم. ولی در همان پاریس، ساعاتی که شهر زنده است، بسیاری از فضاها، بسیار بانشاط و فعال هستند. اگر از حیات شبانه در آن شهرها صحبت کنید، یعنی دیسکو. ما که دنبال دیسکو نیستیم. دنبال فضای بانشاط هستیم که مردم برای گذراندن اوقات فراغت خودشان و خانواده خود، ساعاتی را آنجا بگذرانند. باید اسمش را درست بگذاریم. ما اسم این را توسعه قلمرو عمومی گذاشتیم. یعنی فضاهایی که مردم به شکل عادلانه در ساعاتی از روز، حتی شب‌ها، روز و شب‌های جمعه و روزهای تعطیل، بتوانند دست زن و بچه خود را بگیرند و اوقاتی را آنجا بگذرانند. با هم شامی بخورند. فکر می‌کنم ما در مفاهمه این قضیه مشکل داریم نه در اصل قضیه. وگرنه می‌دانم و اطلاع دارم که رهبری هم تأکید کرده‌اند هر چیزی که ایجاد نشاط و شادی می‌کند، مورد تأیید ایشان هم هست، استقبال می‌کنند تا این اتفاق بیفتد. ولی وقتی این را جور دیگری مطرح می‌کنیم، اسم دیگری برایش می‌گذاریم، طوری که آن اسم متناسب با کاری که می‌خواهیم بکنیم نیست، سوء‌تفاهم به‌وجود می‌آورد. نباید به سوء‌تفاهم دامن بزنیم و کاری کنیم که واقعا دلمان می‌خواهد. اسمی رویش بگذاریم که واقعا دلمان می‌خواهد.
مسئله فساد مالی در شهرداری، قدیمی و درازدامن است. به خیلی جاها هم آسیب زده است، هم به نگاه عمومی به شهرداری و هم به کارکرد شهرداری. حل هم نشده، فربه‌تر هم شده است. شرایط الان درباره فساد مالی چطور است؟ برای آن چه می‌شود کرد؟
پیام‌هایی در فضای مجازی پخش می‌شود که به امیرکبیر گفتند چه شد فساد را ریشه‌کن کردید، گفت خودم دزدی نکردم، نگذاشتم زیردستانم هم چنین کاری کنند. شما دستگاهی را پیدا نمی‌کنید که مردم با آن مانند شهرداری در ارتباط باشند. از ابتدای ولادت تا بعد از مرگ، مردم با این دستگاه در ارتباط هستند. در میزان ارتباط شهروندان با این دستگاه و اصطکاک‌شان اگر با ناهنجاری‌هایی هم همراه باشد، حتي اگر کمتر از دستگاه‌های دیگر باشد، خودش را بیشتر نشان می‌دهد. نمی‌گویم کمتر است، اما بیشتر از دستگاه‌های دیگر نیست اگر نسبی بگیریم. اما چون ارتباط مردم با این سیستم زیاد است، این اتفاق ممکن است بیفتد. ما دستگاه‌های دیگر را ارزیابی نکرده‌ایم. یکی یکی درمی‌آید، هدفی که ما گذاشتیم این است. اول اینکه گردش مالی شهرداری بسیار بالاست. بودجه ما به‌اندازه بودجه عمرانی کشور است. تازه بودجه عمرانی پر کشور، الان البته بودجه ما کمتر است. این حجم از گردش مالی می‌تواند فرصت‌طلب‌هایی را دور خودش جمع کند. چطور می‌شود جلوی اینها را گرفت؟ یکی با استفاده از رکن چهارم، یعنی اطلاع‌رسانی، گردش اطلاعات و شفاف‌سازی که این کار را می‌کنیم. این از اهدافی است که هم شورا و هم ما دنبالش هستیم. مثلا الان می‌توانید کد نوسازی خود یا همسایه خود را ببینید. پلاک‌های سفیدی که روی پلاک خانه است، کد نوسازی شماست. آن را بزنید، یک عدد کمترش، پلاک کناری شماست. یکی بیشترش، پلاک بعدی شماست. ما این را هم تعقیب کرده‌ایم. اطلاعات بیشتر از این را هم روی سایت می‌گذاریم. خیلی از اینها به راحتی قابل دسترسی است. اعتقاد من این است که بیش از 50درصدش، مستقیم به انتصابات برمی‌گردد. اینکه افراد خوش‌نام... .
بیش از 50 درصد فساد مالی به انتصابات برمی‌گردد؟
بله. خیلی موقع‌ها افراد سالم و متخصص را در رأس کار می‌گذارید. آنها هم زیردستان خود را با همین شرایط انتخاب می‌کنند. این ارتباط مستقیمی با هم دارد. من تلاش می‌کنم این کار را بکنم. ساعت‌ها برای مدیرانی که می‌خواهند به جمع ما اضافه شوند و در مجموعه ما قرار بگیرند، وقت می‌گذارم. تلاش می‌کنم این اتفاق بیفتد. از همکارانم هم می‌خواهم کسانی را که انتخاب می‌کنند، این خصیصه را داشته باشند. بی‌سر‌وصدا هم با فساد برخورد می‌کنیم. خیلی داد و هوار نمی‌کنیم. ولی جایی که با موضوع برخورد می‌کنیم، شدید برخورد می‌کنیم. بی‌سروصدا عکس‌العمل نشان می‌دهیم.

پیروز حناچی که حالا 10 ماه است شهردار پایتخت شده، سومین شهردار منتخب شورای شهر اصلاح‌طلب تهران است. این‌روزها هم دقیقا دومین سالگرد آغاز به کار رسمی این شورا و به‌دست‌گرفتن سکان مدیریت شهری است. پیش از این برای مدت 14 سال شورا و شهرداری در ید قدرت اصولگرایان بود، خوب یا بد، قوی یا ضعیف، یادگارانی از خود برای تهران و وضعیت شهری‌اش باقی گذاشتند و اهالی شهر آنها را به آن می‌شناسند. اصلاح‌طلبان هم بی‌تردید تا همین‌جای کار از خود چهره و تصویری در ذهن شهروندان ساخته‌اند. هرچند سابقه عملکرد 14ساله با تجربه تازه دو سال شده تفاوتش از حد قضاوت و قیاس بیشتر است، اما خواهی نخواهی عملکردها در سنجه داوری نظر شهروندان قرار می‌گیرد. وجه ممیزه و تفاوت این تصویرها و عملکردها چیست؟
مقابل شهردار تهران نشستن برای مصاحبه، فارغ از اینکه چه کسی باشد، بی‌نهایت سوال به ذهن می‌آورد. وقتی شهردار پیروز حناچی باشد که پیش از این، خود معاون شهردار بود و به غیر از این تجربه سال‌ها معاونت در وزارت مسکن و شهرسازی را هم دارد و متخصص و استاد دانشگاه هم هست، ابعاد سوال‌ها خودبه‌خود بیشتر هم می‌شود. می‌شود یک سوال را از حناچیِ شهردار پرسید و یکی را از حناچیِ متخصص و استاد دانشگاه. این مصاحبه و پرسش و پاسخ‌هایش از همین جنس هستند. روبه‌روی او نشستیم و علاوه بر سوال‌های ابتدایی این متن، از او درباره موضوعات و جزئیات دیگری از وضعیت و چشم‌انداز و پیشینه شهر پرسیدیم. آقای شهردار هم با حوصله و جزء‌به‌جزء، هرکدام را در مقام مناسب، گاهی شهردار و مسئول و گاهی کارشناسِ صاحب‌نظر پاسخ داد.

چشم‌انداز ذهنی خودتان برای پایان دوره کاری‌تان در سال 1400 چیست؟ دوست دارید شهروندان چه شهری را در سال 1400 تحویل بگیرند؟ اینکه چه تصویر و تصوری از شهرداری دوره آقای حناچی در پایان دوره داشته باشند؟ اگر بخواهیم مقایسه کنیم، چه شهری در مقایسه با تهران 96 در سال 1400 به مردم تحویل داده خواهد شد؟ تمایل خودتان چیست؟ اگر بخواهیم چشم‌انداز مطلوب درازمدت‌تر را برای شهری مانند تهران در نظر بگیریم، مثلا 20 سال دیگر، تهران مطلوب باید چطور جایی باشد؟ نظرتان را به عنوان یک کارشناس بگویید و نه حتی شهردار تهران؟
در شهرسازی چیزی به اسم حس تعلق به مکان داریم. فضا با مکان، جا با مکان فرق دارد. مکان جایی است که حس تعلق به آن دارید. در شهرسازی به آن پلیس‌میکینگ می‌گوییم. اینکه بخواهید جایی را که مردم، حس تعلق نسبت به آن دارند به‌وجود آورید، یا حس تعلق به‌وجود آورید تا مردم عکس‌العمل نشان دهند، ویژگی‌هایی است که باید در طراحی‌ها مورد توجه قرار گیرند. خیلی از فضاهای شهر از گذشته این پتانسیل را دارند. معمولا فضاهای تاریخی شهر، این پتانسیل را دارند. همه نسبت به آنها، حس نوستالژی دارند، حس مشترک دارند. شهرداری‌های موفق زمانی که در این بخش‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند، به اندازه یک ریال که سرمایه‌گذاری می‌کنند، 10 ریال سود می‌کنند. چون آن عقبه و رشته‌ها وجود دارند. از این جهت، محورهای فرهنگی تاریخی شهر بسیار باارزش است. به همین کشور همسایه خودمان، ترکیه و استانبول نگاه کنید. استانبول در دو دهه گذشته واقعا تغییر کرده است. می‌توانیم بگوییم مدیریت شهری استانبول موفق عمل کرده است، هم در بافت تاریخی موفق عمل کرده، هم حوزه‌های جدیدی از جنس پلیس‌میکینگ به‌وجود آورده است. مثلا میدان تقسیم و خیابان استقلال را نگاه کنید. فکر می‌کنم حدود 15 سال از احداث و پیاده‌شدن آن گذشته است اما خیلی زود... .
اصلا به خاطره جمعی مردم خاورمیانه تبدیل شده است.
آنجا خصیصه‌ای ایجاد شده که زمانی که به آنجا می‌روید، دلتان نمی‌خواهد بیرون بیایید. این همان تأثیرات پلیس‌میکینگ است، حس تعلق به مکان ایجاد می‌شود. ما در کشور خودمان هم چنین چیزی داریم. الان پل طبیعت، با وجود اینکه یک کار مدرن است، ولی وقتی می‌روید دلتان نمی‌خواهد به‌راحتی از این فضا بیرون بیایید. این فضا روی شما اثر می‌گذارد. اینکه چه فضایی در حوزه قلمروی عمومی، چه خصیصه‌ای باید داشته باشد، باید به چه مؤلفه‌هایی توجه کنیم تا این اتفاق‌ها بیفتد، موضوع بسیار مهمی است. هر جایی این اتفاق نخواهد افتاد. در زمان آقای قالیباف، زحمت کشیدند با میدان امام حسین این کار را کردند. همان موقع عضو کمیسیون ماده پنج بودیم. اشاره کردیم که این تصمیمی اشتباه است و پس خواهد زد. توجه نکردند اما عملا با این اتفاق مواجه شدیم. مردم آن را نپسندیدند چون تصمیم را درست نگرفته بودیم، جا را درست انتخاب نکرده بودیم اما در همان دوره، 15 خرداد هم انجام شد. 15 خرداد گرفت، با وجود اینکه کسبه، روزهای اول خیلی شاکی و ناراحت بودند. اما اگر همین الان بخواهید 15 خرداد را سواره کنید، همان کسبه مخالفت خواهند کرد. این تأثیرات پلیس‌میکینگ است. چرا این اتفاق می‌افتد؟ تصور کنید ایستگاه متروی گلوبندک را آنجا نداشتیم. آیا می‌توانستیم 15 خرداد را این‌طور پیاده کنیم؟ خیلی از جاهای دیگر در شهر هستند که این پتانسیل را دارند. اگر میدان هفتم‌تیر گرفت، به‌خاطر ایستگاه مترو بود. میدان امام خمینی هم این خصیصه را دارد. میدان حسن‌آباد هم این خصیصه را دارد. سرمایه‌گذاری کوچک درست، منبعث به ارزش‌های تاریخی، می‌تواند تغییر جدی را ایجاد کند. از میدان‌هایی که از این جهت با میدان امام خمینی قابل مقایسه است، میدان ترافالگار لندن است. میدان ترافالگار لندن از میادینی است که شاید از نظر قدمت هم با میدان امام خمینی برابری می‌کند. یک میدان مرکزی است که یک زمان، از چهار طرفش هم ماشین رد می‌شد. شلوغ و پرازدحام بود. شهرداری در زمانی تصمیم گرفت بخش عمده‌ای از این میدان را به پیاده اختصاص دهد. این پتانسیلی است که در میدان امام خمینی هم وجود دارد. بعد از آن، تحولات ایجاد شد. الان در میدان ترافالگار لندن، شب سال نوی میلادی که می‌شود، تمام مردم لندن برای مراسم شب عید در آن جمع می‌شوند. چون عقبه تاریخی وجود دارد.
این را توضیح دهید که تهران مطلوب شما در 1400 و مثلا 1420 چطور تهرانی است؟
تهرانی است که مردم بتوانند زیبایی‌هایش را ببینند و درک کنند. تهران خیلی شهر زیبایی است. کمتر شهری در دنیا پیدا می‌کنید که طبیعت، این‌قدر به آن نزدیک باشد.
برای اینها به طور مشخص برنامه دارید؟ اینکه این هویت‌ها و زیبایی‌ها را نشان دهید.
به هر صورت این نگاه وجود دارد. اینکه شهر را چطور ببینید. ارزش‌های شهر تهران را پالادیوم و کوروش می‌بینید یا عناصری که شهر تهران با آن زندگی کرده است. در دنیا، دومی تأثیرگذار است. اگر می‌خواهید تهران یک شهر جهانی شود، جذاب شود، کسی تهران را به عنوان مقصد انتخاب کند، باید روی دومی سرمایه‌گذاری کنید. اسکلت شش‌هزارساله که در میدان امین‌السلطان پیدا می‌شود نشان می‌دهد قدمت این شهر به حدود شش، هفت هزار سال پیش برمی‌گردد. در دنیا با چنین چیزی پول پارو می‌کنند. منتها لازمه‌اش این است که مقدمه و زیرساخت‌های دیگری را هم فراهم کنید. من می‌گویم ثروت یک شهر چیزی است که مردم به خاطر آن، آن شهر را به عنوان مقصد انتخاب کنند. از داخل ایران ممکن است، اما از خارج از ایران، کسی به خاطر پالادیوم به ایران نمی‌آید. کسی به خاطر کوروش به ایران نمی‌آید. اما اسکلت شش‌هزارساله می‌تواند تعداد زیادی را اینجا بیاورد و نشان دهد قدمت این شهر به چه دوره‌ای برمی‌گردد. برج طغرل یا دیواره قدیمی قرن سوم و چهارم حضرت عبدالعظیم، شناسنامه‌های این شهر هستند. دژ رشکان، شناسنامه این شهر است. چشمه‌علی شناسنامه این شهر است.
از شعارها و ایدئال‌های شما، زیست‌پذیرکردن شهر برای شهروندان بوده است. زنان، توان‌یابان، معلولان و سالمندان. مشخصا برای تحقق این شعارها چه کرده‌اید و چه برنامه‌ها یا حتي ایدئال‌هایی دارید؟
به آلمان رفته بودم. یک ایرانی راهنمای ما بود. می‌گفت زن من ‌ام‌اس دارد، مجبور هستم روی ویلچر تردد کنم. به من می‌گفت هیچ جای عمومی در این شهر نیست که وقتی با ویلچر هستم، خانمم را نتوانم ببرم. خیلی به فکر فرو رفتم که اگر بپرسند، نمی‌توانیم بگوییم شهر ما چنین حالتی دارد. می‌خواهم زاویه دیدمان را عوض کنیم. وقتی مي‌گوييم معلولان، از جمعیت سه‌درصدی تا پنج‌درصدی صحبت می‌کنیم. چون در کشور ما جنگ بوده، این آمار مقداری بالاتر است. وقتي از مناسب‌سازی فضاهای عمومی صحبت می‌کنیم، از جمعیت بالای 35درصدی صحبت می‌کنیم. خانمی که باردار است، پیرمردی که با عصا راه می‌رود، من که زانویم را عمل کرده‌ام، خانمی که کالسکه بچه‌اش را می‌برد. تا زمانی که زانویم را عمل نکرده بودم، این را حس نمی‌کردم که یک دست‌انداز 10سانتی هم می‌تواند برای آدم، مانع باشد که بتواند در حوزه‌های عمومی تردد کند. کاری که الان انجام می‌دهیم، این است که از نظر زیرساختی به موضوع نگاه کنیم. در تهران، چرا در پیاده‌روها این‌مقدار ناهمواری داریم؟ تا حالا از خودتان سؤال کرده‌اید؟
اگر بخواهم سؤال کلی بپرسم، اینکه به نظر خودتان و هم تصوری که فکر می‌کنید از بیرون وجود دارد، مردم چه تصوری نسبت به مدیریت شهری دوره اصولگرایان و دوره اصلاح‌طلبان دارند؟ اول نظر خودتان را بگویید. به نظرتان، تصویری که به افکار عمومی بازنمایی شده است، چیست؟
در دوره قبل، کم کار نشد. حجم کاری که انجام شد، انصافا کم نبود. اینکه 50 هزار میلیارد تعهد برای آیندگان ایجاد کنید، خودتان هم سالانه کلی هزینه در شهر کرده‌اید، چیزی حدود 150 هزار میلیارد هزینه شده است. ولی نظرسنجی‌هایی که در سال 91، شهرداری تهران داشت و بعد هم انتخابات ریاست‌جمهوری آن را تأیید کرد، نشان داد مردم با وجود این حجم از سرمایه‌گذاری، رضايت ندارند. شهردار تهران در آن دوره، فکر می‌کنم 600 هزار رأی از تهران کسب کرد. این رأی بالایی نبود. نشان‌دهنده رضایت نبود. می‌خواهم بگویم لزوما اجرای پروژه‌های بزرگ، زیادهزینه‌کردن، رضایتمندی ایجاد نمی‌کند. بلکه بهره‌وری بالا و تأثیرگذاری مهم است. می‌گویم تعداد پروژه‌ها باید زیاد باشد ولی مقیاسش کوچک، محلی و تأثیرگذار باشد. هدفش هم بالابردن کیفیت زندگی باشد. آرامش‌بخشیدن به محلات مسکونی باشد. این می‌تواند تغییرات ایجاد کند. اینکه قضاوت كنيم ارزیابی مردم از عملکرد ما چیست، مقداری زود است. ما دو سال است آمده‌ایم، یک‌سالش خیلی پرتلاطم بوده، سال دوم هم هنوز کامل نشده است. فکر می‌کنم دو، سه ماه دیگر مانده تا کامل شود. اما توانستیم تغییراتی ایجاد کنیم؛ به اعتقاد من. مثلا تغییر نگرش در اداره امور شهر. بحث دوچرخه که اضافه کردیم، تنها یک مد حمل‌و‌نقل نیست. نویدی برای یک تغییر است. ما اعتقاد داریم که الناس علی دین ملوکهم. من به‌عنوان مدیر ارشد شهرداری تهران، این کار را شروع کردم که به تأسی از من، مدیرانم و بعد هم شهروندانم این کار را انجام دهند. به نظرم این اتفاق می‌افتد. زمینه‌اش را البته هم فراهم کرده‌ایم، هم بیشتر فراهم می‌کنیم. ورود بخش خصوصی، اپلیکیشن‌هایی که در این زمینه سرویس می‌دهند، بسیار تأثیرگذار بوده است. راهی هم جز این نداریم. تصور کنید هر کسی به این کمپین بپیوندد، یک ماشین در سطح شهر کم می‌شود. من که صبح سر کار می‌آیم، اگر بخواهم با ماشین سر کار بروم، یا ترجیح دهم پیاده، با دوچرخه، مترو يا اتوبوس سر کار بروم، یعنی یک ماشین کم شده است. راهی جز این ندارد تهران. ما باید این کار را شروع کنیم. من و اعضای دولت، حتي مسئولانی که رده یک هستند، اگر شروع کنند، مردم هم به‌تبع آنها این کار را خواهند کرد. هفته گذشته، سفیر اتریش به اینجا آمده بود برای ملاقات. روز سه‌شنبه بود. ایشان با دوچرخه آمد. در کشور آنها این کار، عادی تلقی می‌شود. در ایران مقداری عادی نیست اما عادی می‌شود. امیدواریم. این قضیه در فرهنگ و تاریخ ما هم ریشه دارد. ما همیشه دنبال سیمرغ می‌گردیم. در عطار؛ داستان سی مرغ و سیمرغ؛ همه دنبال پرنده افسانه‌ای سیمرغ می‌گشتند تا بیاید و مشکلات را حل کند. بعد متوجه شدند خودشان سی مرغ هستند که خیلی کارها از عهده‌شان برمی‌آید. فکر می‌کنم فرهنگ و تاریخ عمیق و غنی یعنی همین. ما ریشه‌های مشکلاتمان را، کارها و راه‌حل‌های اساسی را بايد از همین فرهنگ و تاریخ درآوریم.
حتما هر کار و تحول و تغییری، موانعی هم پیش‌رو دارد. اصلی‌ترین یا بخشی از اصلی‌ترین موانع پیش‌روی تغییر و تحولات در شهر چیست؟ مثلا طرح حیات شبانه از طر‌ح‌هایی بود که براي من به‌عنوان شهروند و جامعه اطراف من، حس خوشایندی ايجاد كرده بود. برای ما و جامعه دوستان‌مان این‌طور بود که شب‌ها می‌توانیم به جایی برویم. این طرح به مشکل خورد. اصلی‌ترین یا از اصلی‌ترین موانع این موارد چیست؟
به فنلاند بروید، به پاریس، کپنهاگ در دانمارک. می‌بینید ساعت 9 شب، شهر تعطیل شد. تنها جاهای خاصی باز هستند. ما دنبال فضاهای بانشاط شهر هستیم. ولی در همان پاریس، ساعاتی که شهر زنده است، بسیاری از فضاها، بسیار بانشاط و فعال هستند. اگر از حیات شبانه در آن شهرها صحبت کنید، یعنی دیسکو. ما که دنبال دیسکو نیستیم. دنبال فضای بانشاط هستیم که مردم برای گذراندن اوقات فراغت خودشان و خانواده خود، ساعاتی را آنجا بگذرانند. باید اسمش را درست بگذاریم. ما اسم این را توسعه قلمرو عمومی گذاشتیم. یعنی فضاهایی که مردم به شکل عادلانه در ساعاتی از روز، حتی شب‌ها، روز و شب‌های جمعه و روزهای تعطیل، بتوانند دست زن و بچه خود را بگیرند و اوقاتی را آنجا بگذرانند. با هم شامی بخورند. فکر می‌کنم ما در مفاهمه این قضیه مشکل داریم نه در اصل قضیه. وگرنه می‌دانم و اطلاع دارم که رهبری هم تأکید کرده‌اند هر چیزی که ایجاد نشاط و شادی می‌کند، مورد تأیید ایشان هم هست، استقبال می‌کنند تا این اتفاق بیفتد. ولی وقتی این را جور دیگری مطرح می‌کنیم، اسم دیگری برایش می‌گذاریم، طوری که آن اسم متناسب با کاری که می‌خواهیم بکنیم نیست، سوء‌تفاهم به‌وجود می‌آورد. نباید به سوء‌تفاهم دامن بزنیم و کاری کنیم که واقعا دلمان می‌خواهد. اسمی رویش بگذاریم که واقعا دلمان می‌خواهد.
مسئله فساد مالی در شهرداری، قدیمی و درازدامن است. به خیلی جاها هم آسیب زده است، هم به نگاه عمومی به شهرداری و هم به کارکرد شهرداری. حل هم نشده، فربه‌تر هم شده است. شرایط الان درباره فساد مالی چطور است؟ برای آن چه می‌شود کرد؟
پیام‌هایی در فضای مجازی پخش می‌شود که به امیرکبیر گفتند چه شد فساد را ریشه‌کن کردید، گفت خودم دزدی نکردم، نگذاشتم زیردستانم هم چنین کاری کنند. شما دستگاهی را پیدا نمی‌کنید که مردم با آن مانند شهرداری در ارتباط باشند. از ابتدای ولادت تا بعد از مرگ، مردم با این دستگاه در ارتباط هستند. در میزان ارتباط شهروندان با این دستگاه و اصطکاک‌شان اگر با ناهنجاری‌هایی هم همراه باشد، حتي اگر کمتر از دستگاه‌های دیگر باشد، خودش را بیشتر نشان می‌دهد. نمی‌گویم کمتر است، اما بیشتر از دستگاه‌های دیگر نیست اگر نسبی بگیریم. اما چون ارتباط مردم با این سیستم زیاد است، این اتفاق ممکن است بیفتد. ما دستگاه‌های دیگر را ارزیابی نکرده‌ایم. یکی یکی درمی‌آید، هدفی که ما گذاشتیم این است. اول اینکه گردش مالی شهرداری بسیار بالاست. بودجه ما به‌اندازه بودجه عمرانی کشور است. تازه بودجه عمرانی پر کشور، الان البته بودجه ما کمتر است. این حجم از گردش مالی می‌تواند فرصت‌طلب‌هایی را دور خودش جمع کند. چطور می‌شود جلوی اینها را گرفت؟ یکی با استفاده از رکن چهارم، یعنی اطلاع‌رسانی، گردش اطلاعات و شفاف‌سازی که این کار را می‌کنیم. این از اهدافی است که هم شورا و هم ما دنبالش هستیم. مثلا الان می‌توانید کد نوسازی خود یا همسایه خود را ببینید. پلاک‌های سفیدی که روی پلاک خانه است، کد نوسازی شماست. آن را بزنید، یک عدد کمترش، پلاک کناری شماست. یکی بیشترش، پلاک بعدی شماست. ما این را هم تعقیب کرده‌ایم. اطلاعات بیشتر از این را هم روی سایت می‌گذاریم. خیلی از اینها به راحتی قابل دسترسی است. اعتقاد من این است که بیش از 50درصدش، مستقیم به انتصابات برمی‌گردد. اینکه افراد خوش‌نام... .
بیش از 50 درصد فساد مالی به انتصابات برمی‌گردد؟
بله. خیلی موقع‌ها افراد سالم و متخصص را در رأس کار می‌گذارید. آنها هم زیردستان خود را با همین شرایط انتخاب می‌کنند. این ارتباط مستقیمی با هم دارد. من تلاش می‌کنم این کار را بکنم. ساعت‌ها برای مدیرانی که می‌خواهند به جمع ما اضافه شوند و در مجموعه ما قرار بگیرند، وقت می‌گذارم. تلاش می‌کنم این اتفاق بیفتد. از همکارانم هم می‌خواهم کسانی را که انتخاب می‌کنند، این خصیصه را داشته باشند. بی‌سر‌وصدا هم با فساد برخورد می‌کنیم. خیلی داد و هوار نمی‌کنیم. ولی جایی که با موضوع برخورد می‌کنیم، شدید برخورد می‌کنیم. بی‌سروصدا عکس‌العمل نشان می‌دهیم.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها