بازسازی امید اجتماعی
عباس عبدی.تحلیلگر اجتماعی
مقدمه
پیمایشهای دوگانه از نظرات مردم درباره شهرداری تهران که در شهریور 1396 و خرداد 1397، یعنی اولی در پایان دوره آقای قالیباف و آغاز شورای جدید و دومی نیز حدود 9 ماه بعد از آغازبهکار شورای جدید انجام شد، به لحاظ نمونهگیری و ساختار کلی دو نظرسنجی مشابهتهای فراوانی دارند، بنابراين تحلیل نتایج آنها میتواند به ما در فهم درک و نگاه مردم از شهرداری و شهر کمک کند. تحلیل ثانویه حاضر که در دو بخش ارزیابی مدیریتی از مدیریت دوره پیش به علاوه انتظارات از مدیریت جدید و فضای ادراک عمومی شهروندان از شهر تدوین شده است، با این هدف انجام شده که تصویری کلی از این عناوین به دست آید تا برای برنامهریزی در امور شهرداری مورد استفاده قرار گیرد. پیش از جمعبندی یافتهها، به دو تفاوت بسیار مهم این دو پیمایش باید اشاره کرد. بخش مهمی از پیمایش اول در ارزیابی عملکرد آقای قالیباف بهعنوان شهردار تهران بود. این ارزیابی پس از یک عملکرد 12ساله که زماني به نسبت طولانی است، رخ داده است. درحالیکه ارزیابی خرداد 1397، فقط 9 ماه پس از آغازبهکار شورا و شهردار جدید به انجام رسید، ضمن اینکه در این فاصله یک شهردار نیز تغییر کرده و شهرداری نیز
مدتی به صورت سرپرستی اداره شده است. نکته دیگر که بسیار مهم و تعیینکننده است، تفاوت ناشی از فضای عمومی جامعه است. پیمایش شهریور 1396 پس از انتخابات امیدبخش بهار 1396 انجام شده بود، در حالی که پیمایش 1397، پس از اتفاقات دیماه 1396 و نیز صعود نرخ ارز و خروج ترامپ از برجام بود که فضای عمومی جامعه را به نسبت کمامید، اگر نگوییم ناامید کرده بود. این فضا تأثیر تعیینکنندهای بر ارزیابیهای مردم از سایر مقولات از جمله شهر و مدیریت شهری دارد. این نتیجهای است که در تحلیل دادهها نیز به وضوح دیده میشد.
ارزیابی مردم
بهطور کلی در هر دو پیمایش، ارزیابی مردم از وضعیت و وجوه گوناگون شهر کمابیش مشابه است. اگر ارزیابی و پاسخ مردم را در پنج مقوله بسیار مطلوب تا بسیار نامطلوب طبقهبندی کنیم، موضوعات شهری حدودا به این ترتیب در این پنج طبقه از پاسخ و رضایتمندی قرار میگیرند.
1ـ بسیار مطلوب؛ شامل وضعیت مترو و حملونقل عمومی و...
2ـ مطلوب؛ شامل وضعیت فضای سبز و زیباسازی و...
3ـ متوسط؛ شامل جمعآوری زباله، نظافت شهر، وضعیت پیادهروها و...
4ـ نامطلوب؛ شامل فقدان ایمنی و فقدان نظم در ساختوساز و معماری، نابرابری شمالـ جنوب شهر، کودکان کار، دستفروشان و...
5ـ بسیار نامطلوب؛ شامل تکدیگری، ترافیک، آلودگی هوا، فساد، کارتنخوابی و...
این ارزیابی مردم به نسبت منصفانه است و با مشاهدات نیز تأیید میشود و نشان میدهد که مردم اسیر داوریهای صفرویکی نیستند. آنها براساس آنچه میبینند، داوری میکنند. هرچند برخی از افراد هستند که داوریهای غیرمنصفانهای دارند، ولی غالب مردم منصفانه ارزیابی کرده یا نظر دادهاند. این ارزیابیها نشان میدهد موضوعاتی که عموما و وجه غالب آنها با امکانات مالی و بهطور کلی سختافزاری انجام میشود، مورد رضایت مردم و در حد بسیار مطلوب و مطلوب بوده است. پل، اتوبان، اتوبوس، فضای سبز و... از این جملهاند. در نقطه مقابل موضوعاتی که عموما و وجه غالب آنها نیازمند اراده مدیریتی و پرداخت هزینههای اجتماعی و نیز استفاده از فکر، دانش و نرمافزار است، در وضعیت نامطلوب و بسیار نامطلوب قرار دارد. این ارزیابی مردم بهتر از هر چیز دیگری واقعیت شهر تهران را نمایان میکند، این ارزیابی در هر دو پیمایش کمابیش مشابه هستند بهطوری که در پیمایش دوم که در کنار ارزیابی عملکرد، بر مسائل اجتماعی نیز تأکید شده بود، ترتیب مسائل بر حسب میزان حاد و مهمبودن اینگونه به دست آمد: ترافیک، آلودگی هوا، فاصله طبقاتی شمال و جنوب، جمعیت زیاد، بیتفاوتی مردم
نسبت به یکدیگر، آسیبپذیری در برابر زلزله، جرم و جنایت، ناامنی هنگام تردد از معابر، کمبود امکانات تفریحی و ورزشی و کمبود وسایل حملونقل عمومی. قابل توجه آن است؛ کسانی که دو مسئله اول این مجموعه یعنی ترافیک و آلودگی هوا را مهمترین مسئله تهران دانستهاند، سه برابر کسانی هستند که دو مسئله آخر این مجموعه یعنی کمبود وسایل حملونقل و کمبود امکانات تفریحی و ورزشی را به عنوان مهمترین مسئله نام بردهاند. براساس این نگاه، نمرهای مدیریتی به آقای قالیباف داده شده که حدود ۱۳ از ۲۰ است و میتوان آن را متوسط دانست. آنچه بیش از هر مفهوم دیگری بر این نمره مدیریتی اثرگذار است، میزان احساس راحتی مردم از زندگی در تهران است. بنابراین هر اقدامی که موجب افزایش این احساس شود، بهطور مستقیم میتواند به ارزیابی مثبت از عملکرد مدیریت شهری منجر شود و این مهمترین عامل در تبیین ارزیابی عملکرد مدیریت شهری و شهردار است. ولی یک مشکل مهم نزد مدیریت شهری تهران وجود دارد و اینکه امید مردم به حل مشکلات شهری در صورت ادامه وضع موجود بسیار اندک است. اگر میزان امیدواری متوسط به حل مشکلات را برابر یک بدانیم، میزان امیدواری مردم به حل مشکلات
شهر تهران در صورت ادامه وضع موجود 19. 0 است که بسیار پایین است. بنابراین مدیریت شهر تهران اگر نتواند اقداماتی انجام دهد که این امید را بازسازی کند، ممکن نیست نگرش مثبتی نسبت به خود ایجاد کند و اگر این نگرش نیز ایجاد نشود، نهتنها تأثیر منفی بر عملکرد مدیریت شهری خواهد گذاشت، بلکه همراهی و مشارکت مردم نیز کاهش خواهد یافت و اداره شهر در نهایت به رکود میانجامد. بنابراین شاید بتوان گفت اولویت اول مدیریت شهری ایجاد امید نزد مردم نسبت به حل مشکلات شهری در آینده است و این کار مستلزم تغییر وضعیت روند موجود است.
این روند چگونه و در چه زمینهای میتواند تغییر کند یا ظرفیت آن را دارد که تغییر کند؟ از پنج مقوله سطح رضایتمندی مردم تهران، مقولات اول و دوم را باید حفظ كرد و ارتقا داد. حتی ارتقای این دو یعنی حملونقل عمومی، امکانات تفریحی و ورزشی و فضای سبز و زیباسازی در پرسشهای دیگر نیز مورد توجه و اشاره مردم بوده است. ولی تأکید بر توسعه شهر تهران براساس این دو مقوله و فراموشکردن موارد دیگر یا در اولویتهای پایین قراردادن آنها صحیح نیست. چرا؟ در درجه اول موجب افزایش شکاف در رضایت مردم از سطوح گوناگون امور شهری میشود و این موجب کاهش احساس راحتی زندگی در شهر میشود. رضایت و راحتی زندگی در شهر، محصول تناسب میان وجوه زندگی شهری است. حملونقل، امنیت، زیبایی، پاکیزگی هوا و محیط، ترافیک، دسترسی به امکانات مورد نیاز، مسائل اجتماعی و... همه باید کمابیش در یک سطح از راحتی باشند، در غیر این صورت میزان راحتی زندگی شهری براساس بدترین و کمکیفیتترین وجه زندگی شهری ارزیابی خواهد شد. اگر یک شهر خوشآبوهوا و با حملونقل عالی و... باشد ولی امنیت نداشته باشد یا امنیت آن پایین باشد، کیفیت راحتی زندگی از نظر مردم متناسب با وجه اخیر
یعنی فقدان امنیت ابراز خواهد شد و برعکس آن نیز درست است. اگر امنیت کامل برقرار باشد، ولی شهر آلوده و فاقد حملونقل کافی باشد، رضایت و راحتی مردم براساس کیفیت این وجه ابراز میشود. بنابراین وظیفه و راهبرد مدیریت شهر تهران باید مبتنی بر بهبود کیفیت ابعادی از زندگی شهری باشد که میزان رضایتمندی مردم از آن پایین است، تا از لحاظ رضایت و کیفیت زندگی توازنی معقول میان وجوه گوناگون زندگی شهری ایجاد شود. خود مردم نیز گفتهاند اگر شهردار شوند، اولین کاری که میکنند رسیدگی به همین امور است؛ به عنوان مثال: کاهش ترافیک، کاهش آلودگی هوا، مبارزه با فساد اداری و رسیدگی به زندگی فقرا و محلههای فقیرنشین که همه آنها در حوزه رضایتمندی خیلی نامطلوب جای میگیرند. علت دیگری که توسعه و مدیریت شهری تهران را با تأکید بر دو مقوله اول دچار مشکل میکند، تکیه آنها بر منابع مادی است. بعید است شهرداری تهران قادر باشد که مثل گذشته منابع مالی لازم را برای طرحهای پرطمطراق تهیه کند. زیرا بسیاری از منابع شهری پیشفروش شده و از لحاظ مالی، شیره شهر کشیده شده است. علاوه بر اینکه مردم نیز چنین انتظاری ندارند که با فروش تراکم و برجسازی، باید
درآمد شهرداری را افزایش داد، چون این نوع تأمین درآمد میتواند بر مشکلات ترافیک، آلودگی هوا، جمعیت زیاد و فاصله طبقاتی بین شمال و جنوب به عنوان مهمترین و حادترین مسائلی که از سوی مردم عنوان شده، تأثیرگذار باشد.
یکی از مهمترین یافتههای پژوهش حاضر این حقیقت است که مهمترین عامل بر میزان احساس رضایت و راحتی مردم از زندگی شهری، برحسب درک و تصور آنان از راحتی زندگی در محله سکونتی آنان شکل میگیرد. بنابراین با توجه به اینکه بخش قابل توجهی از زندگی شهری مردم و بهویژه خانواده در درون محله میگذرد، راهبرد واقعی برای اداره شهر نه تأکید بر پروژههای کلان شهری، بلکه بر بهبود وضعیت هر محله است. محلاتی که هرکدام مشکلات خاص خود را دارند و از این طریق میتوان نتیجه گرفت که اختیارات شهرداریهای مناطق و بودجه آنها باید با سیاستهای محلهمحوری همسو شود. هنگامی که ارقام کلان صرف طرحهای کلان شهری میشود و حتما آرامش زندگی را در آن محله به هم میزند، عدم توازن شدیدی در رضایت و راحتی زندگی شهری ایجاد میکند. یکی دیگر از مهمترین یافتههای این پژوهشها نشاندهنده تأثیری است که نگرش شهروندان نسبت به وضعیت کل کشور بر نگرش آنها به امور شهری میگذارد. هنگامی که امید به آینده کشور کمرنگ شود، شهر و آینده آن نیز زیر این فضای عمومی، به رنگ تیره میشود. بنابراین منتزعفرضکردن مسائل شهر تهران و حتی رضایت مردم از امور و زندگی شهری از مسائل
کشور امری غیرواقعی است و باید این نکته را مورد توجه قرار داد. یافته مهم دیگر اینکه احساس و ارزیابی مردم نسبت به یکدیگر در ارزیابی از عملکرد شهرداری مؤثر است و این پذیرفتنی است چراکه رضایت ما از زندگی شهری در عمل با رضایت ما از تعامل با دیگران در هم تنیده شده است. برای نمونه یکی از موضوعاتی که متأسفانه هیچکدام از مدیریتهای شهرداری در سالهای اخیر به آن توجه نکردهاند، حل مشکلات آپارتماننشینی و اختلافات میان ساکنان آن است. شهرداریها به جای ساختن پل، اتوبان و تونل یا حداقل در کنار آنها باید قدری به این مسئله بپردازند که مسئله صبح تا شب مردم است و اثرات آن بر احساس راحتی و رضایت مردم از زندگی بسیار بیشتر از داشتن چند اتوبان، تونل و پل است. نکتهای دیگر که میتوان به آن اشاره کرد و به عنوان موضوعی درونسازمانی هم بر عملکرد سازمان شهرداری و هم بر نگرش مردم تأثیر زیادی دارد، مسئله فساد اداری است. حدود یکسوم از پاسخگویانی که به دلایلی برای پیگیری امورشان در یک سال گذشته به شهرداری آمدهاند، گفتهاند از آنان تقاضای رشوه و زیرمیزی شده است. فساد اداری در حوزه عملکردی بسیار نامطلوب جای گرفته است که نشان میدهد
ارزیابی و نگرش مردم در این زمینه تجربه مستقیم خودشان و در معرض دریافت رشوه بودن است. از این رو، از سوی مردم مبارزه با آن به عنوان دومین ویژگی شهردار خوب مطرح شده است. راهبردهای مدیریت شهری را میتوان از خلال انتظارات مردم به دست آورد. شهر بیش از هر مقوله دیگری پیوندی عمیق با ارزیابی و احساسات و مشارکت مردم دارد. هنگامی که مردم در توصیف از تهران، آن را با آلودگی حاد قرین میکنند، به منزله آن است که کاهش آلودگي بايد در اولویتهای اول مدیریت شهری باشد و چه بسا توسعه اتوبان، پل و تونل این وضع را تشدید کند و تخفیف ندهد. هنگامی که مردم، تهران را شهری با مسائل و آسیبهای اجتماعی توصیف میکنند و روز به روز نیز بر ابعاد کارتنخوابی، کودکان کار و... آن افزوده میشود، طبیعی است که مدیریت شهری باید بهبود این امور از شهر را وجه همت خویش قرار دهد. یا هنگامی که شکاف میان مناطق شمال ـ جنوب در تهران را یکی از مشخصهها و ممیزههای شهر تهران معرفی میکنند، باید ایجاد تعادل و کاهش این شکاف در دستور سیاستهای شهری قرار گیرد و از همه مهمتر هنگامی که شنیدن نام شهرداری همراه و مقارن شود با فساد اداری، لازم است بهبود ملموس این
ویژگی در دستور کار مدیریت شهری قرار گیرد و هرگونه سیاستگذاری متفاوت از آنها، کمکی به حل مسائل شهر و افزایش احساس رضایت و راحتی مردم نخواهد کرد.
پیشنهادها
آنچه بهعنوان پیشنهاد عرضه میشود، نکاتی است که در بین سطور تحلیلی بالا آمده و در اینجا به صورت فهرستوار مورد اشاره قرار میگیرد.
1. تلاش برای تغییر وضعیت روند موجود و تقویت امید نزد مردم نسبت به حل مشکلات شهری در آینده
2. همهجانبهدیدن ابعاد زندگی شهری و تلاش برای ارتقای متوازن منطقهای و موضوعی آنها. ازاینرو، تمرکز بر ابعادی که رضایتمندی در آنها پایین است و مسائلی که از نظر مردم حاد و مهم تلقی میشود، میتواند از عدم توازن رضایتمندی ابعاد گوناگون زندگی شهری بکاهد.
3. تقویت سیاست محلهمحوری و رفع نقاط ضعف روندهای کنونی در این زمینه برای افزایش رضایتمندی محلهای به عنوان مهمترین عاملی که به پایداری اجتماعی و در نهایت احساس راحتی زندگی در شهر میانجامد.
4. توجه به روابط اجتماعی ساکنان شهر، بهویژه در سطح محله و همسایگیها و بررسی، تدوین و اجرای راهکارهای تقویت این نوع روابط بهعنوان بستر احساس رضایت زندگی در محله و شهر.
5. تداوم فرایند شفافسازی و تقویت نظارتهای سازمانی بر عملکرد بخشهای گوناگون و تقویت سازوکارهای مشارکت محلهای و نظارت مردمی بر تصمیمسازیها و عملکردها.
مقدمه
پیمایشهای دوگانه از نظرات مردم درباره شهرداری تهران که در شهریور 1396 و خرداد 1397، یعنی اولی در پایان دوره آقای قالیباف و آغاز شورای جدید و دومی نیز حدود 9 ماه بعد از آغازبهکار شورای جدید انجام شد، به لحاظ نمونهگیری و ساختار کلی دو نظرسنجی مشابهتهای فراوانی دارند، بنابراين تحلیل نتایج آنها میتواند به ما در فهم درک و نگاه مردم از شهرداری و شهر کمک کند. تحلیل ثانویه حاضر که در دو بخش ارزیابی مدیریتی از مدیریت دوره پیش به علاوه انتظارات از مدیریت جدید و فضای ادراک عمومی شهروندان از شهر تدوین شده است، با این هدف انجام شده که تصویری کلی از این عناوین به دست آید تا برای برنامهریزی در امور شهرداری مورد استفاده قرار گیرد. پیش از جمعبندی یافتهها، به دو تفاوت بسیار مهم این دو پیمایش باید اشاره کرد. بخش مهمی از پیمایش اول در ارزیابی عملکرد آقای قالیباف بهعنوان شهردار تهران بود. این ارزیابی پس از یک عملکرد 12ساله که زماني به نسبت طولانی است، رخ داده است. درحالیکه ارزیابی خرداد 1397، فقط 9 ماه پس از آغازبهکار شورا و شهردار جدید به انجام رسید، ضمن اینکه در این فاصله یک شهردار نیز تغییر کرده و شهرداری نیز
مدتی به صورت سرپرستی اداره شده است. نکته دیگر که بسیار مهم و تعیینکننده است، تفاوت ناشی از فضای عمومی جامعه است. پیمایش شهریور 1396 پس از انتخابات امیدبخش بهار 1396 انجام شده بود، در حالی که پیمایش 1397، پس از اتفاقات دیماه 1396 و نیز صعود نرخ ارز و خروج ترامپ از برجام بود که فضای عمومی جامعه را به نسبت کمامید، اگر نگوییم ناامید کرده بود. این فضا تأثیر تعیینکنندهای بر ارزیابیهای مردم از سایر مقولات از جمله شهر و مدیریت شهری دارد. این نتیجهای است که در تحلیل دادهها نیز به وضوح دیده میشد.
ارزیابی مردم
بهطور کلی در هر دو پیمایش، ارزیابی مردم از وضعیت و وجوه گوناگون شهر کمابیش مشابه است. اگر ارزیابی و پاسخ مردم را در پنج مقوله بسیار مطلوب تا بسیار نامطلوب طبقهبندی کنیم، موضوعات شهری حدودا به این ترتیب در این پنج طبقه از پاسخ و رضایتمندی قرار میگیرند.
1ـ بسیار مطلوب؛ شامل وضعیت مترو و حملونقل عمومی و...
2ـ مطلوب؛ شامل وضعیت فضای سبز و زیباسازی و...
3ـ متوسط؛ شامل جمعآوری زباله، نظافت شهر، وضعیت پیادهروها و...
4ـ نامطلوب؛ شامل فقدان ایمنی و فقدان نظم در ساختوساز و معماری، نابرابری شمالـ جنوب شهر، کودکان کار، دستفروشان و...
5ـ بسیار نامطلوب؛ شامل تکدیگری، ترافیک، آلودگی هوا، فساد، کارتنخوابی و...
این ارزیابی مردم به نسبت منصفانه است و با مشاهدات نیز تأیید میشود و نشان میدهد که مردم اسیر داوریهای صفرویکی نیستند. آنها براساس آنچه میبینند، داوری میکنند. هرچند برخی از افراد هستند که داوریهای غیرمنصفانهای دارند، ولی غالب مردم منصفانه ارزیابی کرده یا نظر دادهاند. این ارزیابیها نشان میدهد موضوعاتی که عموما و وجه غالب آنها با امکانات مالی و بهطور کلی سختافزاری انجام میشود، مورد رضایت مردم و در حد بسیار مطلوب و مطلوب بوده است. پل، اتوبان، اتوبوس، فضای سبز و... از این جملهاند. در نقطه مقابل موضوعاتی که عموما و وجه غالب آنها نیازمند اراده مدیریتی و پرداخت هزینههای اجتماعی و نیز استفاده از فکر، دانش و نرمافزار است، در وضعیت نامطلوب و بسیار نامطلوب قرار دارد. این ارزیابی مردم بهتر از هر چیز دیگری واقعیت شهر تهران را نمایان میکند، این ارزیابی در هر دو پیمایش کمابیش مشابه هستند بهطوری که در پیمایش دوم که در کنار ارزیابی عملکرد، بر مسائل اجتماعی نیز تأکید شده بود، ترتیب مسائل بر حسب میزان حاد و مهمبودن اینگونه به دست آمد: ترافیک، آلودگی هوا، فاصله طبقاتی شمال و جنوب، جمعیت زیاد، بیتفاوتی مردم
نسبت به یکدیگر، آسیبپذیری در برابر زلزله، جرم و جنایت، ناامنی هنگام تردد از معابر، کمبود امکانات تفریحی و ورزشی و کمبود وسایل حملونقل عمومی. قابل توجه آن است؛ کسانی که دو مسئله اول این مجموعه یعنی ترافیک و آلودگی هوا را مهمترین مسئله تهران دانستهاند، سه برابر کسانی هستند که دو مسئله آخر این مجموعه یعنی کمبود وسایل حملونقل و کمبود امکانات تفریحی و ورزشی را به عنوان مهمترین مسئله نام بردهاند. براساس این نگاه، نمرهای مدیریتی به آقای قالیباف داده شده که حدود ۱۳ از ۲۰ است و میتوان آن را متوسط دانست. آنچه بیش از هر مفهوم دیگری بر این نمره مدیریتی اثرگذار است، میزان احساس راحتی مردم از زندگی در تهران است. بنابراین هر اقدامی که موجب افزایش این احساس شود، بهطور مستقیم میتواند به ارزیابی مثبت از عملکرد مدیریت شهری منجر شود و این مهمترین عامل در تبیین ارزیابی عملکرد مدیریت شهری و شهردار است. ولی یک مشکل مهم نزد مدیریت شهری تهران وجود دارد و اینکه امید مردم به حل مشکلات شهری در صورت ادامه وضع موجود بسیار اندک است. اگر میزان امیدواری متوسط به حل مشکلات را برابر یک بدانیم، میزان امیدواری مردم به حل مشکلات
شهر تهران در صورت ادامه وضع موجود 19. 0 است که بسیار پایین است. بنابراین مدیریت شهر تهران اگر نتواند اقداماتی انجام دهد که این امید را بازسازی کند، ممکن نیست نگرش مثبتی نسبت به خود ایجاد کند و اگر این نگرش نیز ایجاد نشود، نهتنها تأثیر منفی بر عملکرد مدیریت شهری خواهد گذاشت، بلکه همراهی و مشارکت مردم نیز کاهش خواهد یافت و اداره شهر در نهایت به رکود میانجامد. بنابراین شاید بتوان گفت اولویت اول مدیریت شهری ایجاد امید نزد مردم نسبت به حل مشکلات شهری در آینده است و این کار مستلزم تغییر وضعیت روند موجود است.
این روند چگونه و در چه زمینهای میتواند تغییر کند یا ظرفیت آن را دارد که تغییر کند؟ از پنج مقوله سطح رضایتمندی مردم تهران، مقولات اول و دوم را باید حفظ كرد و ارتقا داد. حتی ارتقای این دو یعنی حملونقل عمومی، امکانات تفریحی و ورزشی و فضای سبز و زیباسازی در پرسشهای دیگر نیز مورد توجه و اشاره مردم بوده است. ولی تأکید بر توسعه شهر تهران براساس این دو مقوله و فراموشکردن موارد دیگر یا در اولویتهای پایین قراردادن آنها صحیح نیست. چرا؟ در درجه اول موجب افزایش شکاف در رضایت مردم از سطوح گوناگون امور شهری میشود و این موجب کاهش احساس راحتی زندگی در شهر میشود. رضایت و راحتی زندگی در شهر، محصول تناسب میان وجوه زندگی شهری است. حملونقل، امنیت، زیبایی، پاکیزگی هوا و محیط، ترافیک، دسترسی به امکانات مورد نیاز، مسائل اجتماعی و... همه باید کمابیش در یک سطح از راحتی باشند، در غیر این صورت میزان راحتی زندگی شهری براساس بدترین و کمکیفیتترین وجه زندگی شهری ارزیابی خواهد شد. اگر یک شهر خوشآبوهوا و با حملونقل عالی و... باشد ولی امنیت نداشته باشد یا امنیت آن پایین باشد، کیفیت راحتی زندگی از نظر مردم متناسب با وجه اخیر
یعنی فقدان امنیت ابراز خواهد شد و برعکس آن نیز درست است. اگر امنیت کامل برقرار باشد، ولی شهر آلوده و فاقد حملونقل کافی باشد، رضایت و راحتی مردم براساس کیفیت این وجه ابراز میشود. بنابراین وظیفه و راهبرد مدیریت شهر تهران باید مبتنی بر بهبود کیفیت ابعادی از زندگی شهری باشد که میزان رضایتمندی مردم از آن پایین است، تا از لحاظ رضایت و کیفیت زندگی توازنی معقول میان وجوه گوناگون زندگی شهری ایجاد شود. خود مردم نیز گفتهاند اگر شهردار شوند، اولین کاری که میکنند رسیدگی به همین امور است؛ به عنوان مثال: کاهش ترافیک، کاهش آلودگی هوا، مبارزه با فساد اداری و رسیدگی به زندگی فقرا و محلههای فقیرنشین که همه آنها در حوزه رضایتمندی خیلی نامطلوب جای میگیرند. علت دیگری که توسعه و مدیریت شهری تهران را با تأکید بر دو مقوله اول دچار مشکل میکند، تکیه آنها بر منابع مادی است. بعید است شهرداری تهران قادر باشد که مثل گذشته منابع مالی لازم را برای طرحهای پرطمطراق تهیه کند. زیرا بسیاری از منابع شهری پیشفروش شده و از لحاظ مالی، شیره شهر کشیده شده است. علاوه بر اینکه مردم نیز چنین انتظاری ندارند که با فروش تراکم و برجسازی، باید
درآمد شهرداری را افزایش داد، چون این نوع تأمین درآمد میتواند بر مشکلات ترافیک، آلودگی هوا، جمعیت زیاد و فاصله طبقاتی بین شمال و جنوب به عنوان مهمترین و حادترین مسائلی که از سوی مردم عنوان شده، تأثیرگذار باشد.
یکی از مهمترین یافتههای پژوهش حاضر این حقیقت است که مهمترین عامل بر میزان احساس رضایت و راحتی مردم از زندگی شهری، برحسب درک و تصور آنان از راحتی زندگی در محله سکونتی آنان شکل میگیرد. بنابراین با توجه به اینکه بخش قابل توجهی از زندگی شهری مردم و بهویژه خانواده در درون محله میگذرد، راهبرد واقعی برای اداره شهر نه تأکید بر پروژههای کلان شهری، بلکه بر بهبود وضعیت هر محله است. محلاتی که هرکدام مشکلات خاص خود را دارند و از این طریق میتوان نتیجه گرفت که اختیارات شهرداریهای مناطق و بودجه آنها باید با سیاستهای محلهمحوری همسو شود. هنگامی که ارقام کلان صرف طرحهای کلان شهری میشود و حتما آرامش زندگی را در آن محله به هم میزند، عدم توازن شدیدی در رضایت و راحتی زندگی شهری ایجاد میکند. یکی دیگر از مهمترین یافتههای این پژوهشها نشاندهنده تأثیری است که نگرش شهروندان نسبت به وضعیت کل کشور بر نگرش آنها به امور شهری میگذارد. هنگامی که امید به آینده کشور کمرنگ شود، شهر و آینده آن نیز زیر این فضای عمومی، به رنگ تیره میشود. بنابراین منتزعفرضکردن مسائل شهر تهران و حتی رضایت مردم از امور و زندگی شهری از مسائل
کشور امری غیرواقعی است و باید این نکته را مورد توجه قرار داد. یافته مهم دیگر اینکه احساس و ارزیابی مردم نسبت به یکدیگر در ارزیابی از عملکرد شهرداری مؤثر است و این پذیرفتنی است چراکه رضایت ما از زندگی شهری در عمل با رضایت ما از تعامل با دیگران در هم تنیده شده است. برای نمونه یکی از موضوعاتی که متأسفانه هیچکدام از مدیریتهای شهرداری در سالهای اخیر به آن توجه نکردهاند، حل مشکلات آپارتماننشینی و اختلافات میان ساکنان آن است. شهرداریها به جای ساختن پل، اتوبان و تونل یا حداقل در کنار آنها باید قدری به این مسئله بپردازند که مسئله صبح تا شب مردم است و اثرات آن بر احساس راحتی و رضایت مردم از زندگی بسیار بیشتر از داشتن چند اتوبان، تونل و پل است. نکتهای دیگر که میتوان به آن اشاره کرد و به عنوان موضوعی درونسازمانی هم بر عملکرد سازمان شهرداری و هم بر نگرش مردم تأثیر زیادی دارد، مسئله فساد اداری است. حدود یکسوم از پاسخگویانی که به دلایلی برای پیگیری امورشان در یک سال گذشته به شهرداری آمدهاند، گفتهاند از آنان تقاضای رشوه و زیرمیزی شده است. فساد اداری در حوزه عملکردی بسیار نامطلوب جای گرفته است که نشان میدهد
ارزیابی و نگرش مردم در این زمینه تجربه مستقیم خودشان و در معرض دریافت رشوه بودن است. از این رو، از سوی مردم مبارزه با آن به عنوان دومین ویژگی شهردار خوب مطرح شده است. راهبردهای مدیریت شهری را میتوان از خلال انتظارات مردم به دست آورد. شهر بیش از هر مقوله دیگری پیوندی عمیق با ارزیابی و احساسات و مشارکت مردم دارد. هنگامی که مردم در توصیف از تهران، آن را با آلودگی حاد قرین میکنند، به منزله آن است که کاهش آلودگي بايد در اولویتهای اول مدیریت شهری باشد و چه بسا توسعه اتوبان، پل و تونل این وضع را تشدید کند و تخفیف ندهد. هنگامی که مردم، تهران را شهری با مسائل و آسیبهای اجتماعی توصیف میکنند و روز به روز نیز بر ابعاد کارتنخوابی، کودکان کار و... آن افزوده میشود، طبیعی است که مدیریت شهری باید بهبود این امور از شهر را وجه همت خویش قرار دهد. یا هنگامی که شکاف میان مناطق شمال ـ جنوب در تهران را یکی از مشخصهها و ممیزههای شهر تهران معرفی میکنند، باید ایجاد تعادل و کاهش این شکاف در دستور سیاستهای شهری قرار گیرد و از همه مهمتر هنگامی که شنیدن نام شهرداری همراه و مقارن شود با فساد اداری، لازم است بهبود ملموس این
ویژگی در دستور کار مدیریت شهری قرار گیرد و هرگونه سیاستگذاری متفاوت از آنها، کمکی به حل مسائل شهر و افزایش احساس رضایت و راحتی مردم نخواهد کرد.
پیشنهادها
آنچه بهعنوان پیشنهاد عرضه میشود، نکاتی است که در بین سطور تحلیلی بالا آمده و در اینجا به صورت فهرستوار مورد اشاره قرار میگیرد.
1. تلاش برای تغییر وضعیت روند موجود و تقویت امید نزد مردم نسبت به حل مشکلات شهری در آینده
2. همهجانبهدیدن ابعاد زندگی شهری و تلاش برای ارتقای متوازن منطقهای و موضوعی آنها. ازاینرو، تمرکز بر ابعادی که رضایتمندی در آنها پایین است و مسائلی که از نظر مردم حاد و مهم تلقی میشود، میتواند از عدم توازن رضایتمندی ابعاد گوناگون زندگی شهری بکاهد.
3. تقویت سیاست محلهمحوری و رفع نقاط ضعف روندهای کنونی در این زمینه برای افزایش رضایتمندی محلهای به عنوان مهمترین عاملی که به پایداری اجتماعی و در نهایت احساس راحتی زندگی در شهر میانجامد.
4. توجه به روابط اجتماعی ساکنان شهر، بهویژه در سطح محله و همسایگیها و بررسی، تدوین و اجرای راهکارهای تقویت این نوع روابط بهعنوان بستر احساس رضایت زندگی در محله و شهر.
5. تداوم فرایند شفافسازی و تقویت نظارتهای سازمانی بر عملکرد بخشهای گوناگون و تقویت سازوکارهای مشارکت محلهای و نظارت مردمی بر تصمیمسازیها و عملکردها.