|

این‌همانی و این نه‌آنی شهر

بلعیدن دارایی‌های شهر اتفاق بدی بود

شرق: تهران شهری است که بسیاری معتقدند به واسطه ساخت‌وسازهای بی‌قاعده‌اش از شهریت دور شده و تبدیل به جنگلی از ساختمان شده است. در همین ارتباط با عبدالرضا گلپایگانی، معاون معماری و شهرسازی شهرداری تهران به گفت‌وگو نشستیم تا وضعیت شهرسازی در تهران و عملکرد شهرداری درخصوص آن را ارزیابی کنیم.

آقای گلپایگانی، حوزه شهرسازی و معماری در تهران همواره یکی از حوزه‌های پرچالش بوده است و نزد مردم و متخصصان تصاویر و واژگانی مانند «شهرفروشی»، «تهران کارگاه ساختمانی»، «درآمد ناپایدار»، «فریزسازی محدوده‌ها در طرح‌ها»، «فضاهای بی‌دفاع شهری»، ««نوفرسوده‌سازی»، «بی‌هویتی» و «بدمنظری» از این حوزه وجود دارد. این تصویر در این سال‌ها چگونه شکل گرفت؟
در مسئله شهر از صدر فلسفی آن در زمینه هویت تا قاعده ارتباط با مردم دچار ابهامیم و نمی‌دانیم در کجای عالم ایستاده‌ایم. هویت یعنی این‌همانی و این نه آنی است که به معنای ویژگی‌های منحصر‌به‌فرد است. ما در مبانی علمی و فلسفی در وضعیت پرتاب‌شدگی به جهان مدرن دچار بلاتکلیفی و مشکل در مبانی هستیم. اینکه بیاییم در دوره معاصر و بدون توجه به مقتضیات زمان، همان فرم‌های گذشته را تکرار کنیم به معنای هویت نیست و بزک‌کردن کالبد با سیرت آن تناسب ندارد. ما از دوره صفویه وارد گفت‌وگو با تمدن اروپایی شدیم اما گفت‌وگوی ما در دوره صفویه مبتنی بر خودباوری بود. چهارباغ در عین اینکه یک الگوی ایرانی است اما متأثر از شهر اروپایی نیز هست. پیش از چهارباغ در قزوین خیابان عالی‌قاپو را داشتیم و پیش از آن هم در تبریز خیابان داشتیم و اینها همه برگرفته از باغ ایرانی بود. در دوره قاجار هم همین روال تقریبا هست که نمونه‌اش دارالفنون است که باید آن را نخستین دانشگاه ایرانی دانست که فنون غربی در آن آموزش داده می‌شود اما معماری آن، معماری مدرسه ایرانی است. وقتی این را مقایسه کنیم با دانشگاه تهران، می‌بینیم که وضعیت تفاوت می‌کند و معماری هم کاملا غربی شده است. در دوره پهلوی دیگر معماری ایرانی نداریم و این گفت‌وگو و مواجهه با غرب حالت تقلید و شکلی بیگانه می‌یابد. خیابان انقلاب، معماری بدنه آن آپارتمان‌های دارای بالکن رو به خیابان است که برگرفته از فرهنگ مدیترانه‌ای است و این در فرهنگ ما نیست. ما در مقابل، ایوان رو به حیاط خصوصی را داریم. بالکن نوعی کشف حجاب در زندگی بود. معماری ما با طبیعت زندگی می‌کرد نه بر طبیعت. یک ویژگی معماری مدرن سلطه بر طبیعت است اما معماری ایرانی با طبیعت پیوسته بود و حتی این در معماری مساجد ما وجود داشت. برای مثال مسجد گوهرشاد یک فضای ایوانی و نیمه‌باز است. این هویت و رنگ و سررشته واحد در معماری را همواره داشته‌ایم و اگر مساجد ایران در دوره‌های مختلف تاریخی را با دیدی عمومی نگاه کنیم، به نظر همه شبیه یکدیگر هستند اما با نگاهی تخصصی بسیار متفاوت‌اند. مشکل ما در اینکه چرا شهر به این شکل درآمده است، این است که ما تاریخ‌مندی را بریدیم.
اما در همان دوره پهلوی، با وجود معماری غربی، این معماری نظم داشت و ما در تک‌بناها هم شاهد ارزش معماری بودیم و هم در سیمای شهر، ولی از سال 1368 و با شهرفروشی وضعیت تغییر کرد و دیگر شاهد آن نظم و ارزش معماری نیستیم، پس می‌بینیم که عامل اقتصاد سیاسی قوی‌تر از مسئله هویت عمل کرده است.
با این تحلیل که شهرسازی پهلوی، شهرسازی منظم و ارزشمندی بود موافق نیستم. مگر ما چند خیابان مانند انقلاب در تهران داشتیم؟ از طرف دیگر اگر بررسی کنیم می‌بینیم که بخش عمده بافت فرسوده تهران که بدون برنامه‌ریزی شهری شکل گرفته، محصول اصلاحات ارضی و دهه 40 است و اینها هستند که بخش اصلی شهر را تشکیل می‌دهند. واقعیت پهلوی دوم، بی‌نظمی در شهرسازی است. اما درخصوص شهرفروشی و آنچه در مورد آن پس از سال 1368 طرح می‌شود، آنچه بود فروش تراکم برای هزینه‌های خودگردان شهری بود. تأمین مالی شهر به خودی خود امر درست و مقدسی است. تأمین درآمد از ظرفیت‌های ساخت‌و‌ساز هم بالذات ایراد ندارد اما اتفاق بد چیست؟ آنچه مذموم و خطرناک است این است که شهر دارایی‌هایی دارد که براساس آن ارزش‌گذاری می‌شود مانند باغات، حال اگر ما به جای خلق ثروت‌های جدید و تأمین درآمد از آن به بلعیدن دارایی‌ها مبادرت کنیم، این نقض غرض است. اما در مقابل نمونه‌هایی چون شهرک غرب و شهرک اکباتان، خلق ثروت جدید برای شهر بودند. در این دوره اقدامی که در عوارض کردیم، آن بود که آنها که از ویژگی‌های ذاتی شهر بهره می‌برند، باید عوارض بیشتری بپردازد تا حق بلعیدن ثروت شهر ممنوع شود.
در گزارش سند تحویل و تحول شهرداری تهران که سال 96 توسط آقای نجفی شهردار اسبق تهران ارائه شد، پنج محور درباره حوزه شهرسازی و معماری وجود داشت که عبارت بودند از: انحرافات از طرح جامع و طرح تفصیلی، کمبود خدمات سرانه‌ها، ضعف ایمنی در برابر زلزله و حریق، تخلفات و انحرافات شرکت نوسازی اراضی عباس‌آباد و 60 درصد از پلاک‌های بافت فرسوده نوسازی‌نشده. برای این چه برنامه‌ای دارید؟
براساس سند تحویل و تحول ما تغییر رویکرد از کمیت‌گرایی به کیفیت‌گرایی داشتیم. محدودیت تراکم را در حد ضوابط طرح تفصیلی اعمال کردیم که ابتدا این با بخش‌نامه اجرا شد و اکنون این موضوع سیستمی شده است؛ یعنی کاربری، تراکم، طبقات، همگی سیستمی و در سامانه تعیین می‌شوند و افراد در آن دخالتی ندارند و نه تنها هیچ پروانه‌ای خارج از سیستم ارائه نمی‌شود بلکه هیچ خلافی هم صادر نمی‌شود؛ یعنی نمی‌توانند خلاف پروانه بسازند و بعد بیایند و توافق کنند بلکه همه مراحل از طریق سیستم کنترل می‌شود. البته این شامل موارد گذشته نیست که عوارض پرداخت و حقوق مکتسبه اخذ کرده‌اند. به حوزه تخصصی اعتماد کردیم و این به ارتقای کیفی انجامیده است. در زمینه تخلفات شرکت نوسازی اراضی عباس‌آباد این تخلفات تحمیل‌شده بر شرکت بود و در مورد واگذاری‌ها نیز در زمان آقای کرباسچی و اوایل دوره آقای الویری اتفاق افتاد، البته در زمان آقای قالیباف هم واگذاری‌هایی مانند بانک تات بود. اکنون ما به هیچ چیز خارج از مصوبه شورای‌عالی شهرسازی و معماری در اراضی عباس‌آباد اجازه نمی‌دهیم. درباره موضوع ایمنی، ما مشکلات ناشی از نقصان نقشه و نقصان نظارت و عدم ساخت درست توسط سازنده را از طریق نظارت سیستمی حل کردیم. قاب‌بندها را در نمای ساختمان الزامی کردیم. جزئیات اجرائی نما را هم در بررسی کمیته‌های نما وارد کردیم و دیگر صرفا پوسته نما بررسی نمی‌شود. سازوکارهای کمیته نما را تخصصی کردیم. در مورد زیر شش طبقه خارج شمول نظارت سازمان آتش‌نشانی بود که با تفاهم‌نامه و آموزش، اجرای مقررات ملی ساختمان را در این زمینه هم تسری دادیم. برای استانداردسازی مصالح اقدام کردیم؛ اعم از تولیدکنندگان بتن و همین‌طور شناسنامه‌دار‌سازی تیرچه‌ها.
این تحلیل وجود داشت که در بودجه 98 نسبت به بودجه 97 درآمدهای ناپایدار ناشی از ساخت‌وساز افزایش داشته است، با وجود اینکه در بودجه 97 این موضوع لحاظ شد که روندی برای کاهش آن در نظر گرفته شود. البته مطرح می‌شود که چون روند کاهش درآمدها از جمله حذف هولوگرام‌ها شتاب‌زده بود، این اتفاق افتاد و برای جبرانش مجددا درآمدهای ساختمانی افزایش یافت. برای کاهش درآمدهای ناپایدار چه برنامه‌ای دارید؟
چه کسی می‌گوید که درآمدهای ناپایدار ما افزایش یافت؟ مگر درآمد از بخش ساخت‌وساز، درآمد ناپایدار است؟ اینها که از دارایی‌های شهر نبودند. ما برای ایمنی شهر و نوسازی آن باید از مکانیسم عوارض در هدایت ساخت‌وساز استفاده کنیم. نوسازی از طریق تراکم تشویقی الگویی است که طرح تفصیلی تجویز کرده است. حال ممکن است به آن نقد داشته باشیم که خود من هم به خاطر تأثیر بارگذاری‌ها بر شیرازه کالبدی و اجتماعی محلات و بافت‌ها به آن نقد دارم اما در هر حال الگوی تجویزی طرح تفصیلی است. ضمن اینکه توجه کنیم به لحاظ اقتصادی باید نوسازی دارای صرفه باشد و اگر از این مکانیسم استفاده نشود، نوسازی بسیار کند پیش می‌رود و ممکن است تا صد سال هم نتیجه ندهد. ما درآمد ناشی از عوارض را 20 درصد بالاتر بردیم اما صدور پروانه و ساخت‌وساز کاهش یافت. ما به سمت واقعی‌کردن درآمدهای ناشی از عوارض ساختمانی رفته‌ایم که هنوز خیلی با آن فاصله داریم. وقتی جایی ساخت‌وساز می‌کند و ارزش‌افزوده بالایی خلق می‌کند، شهرداری باید برای تأمین سرانه‌های خدماتی منتج از این ساخت‌وساز، از سهم ثروت آن بهره‌مند باشد.
به‌عنوان سؤال پایانی، به نوسازی اشاره كرديد؛ موضوع سیاست‌های نوسازی همواره مورد بحث و نقد جدی بوده است؛ از طرح نواب تا طرح خانه‌به‌خانه در اتابک، طرح‌های منظر، سیاست‌های تجمیع و به‌تازگی تجمیع چندبلوکی، از طرفی به اعترافات مدیران سازمان، سیاست‌های نوسازی در تأمین خدمات و فضای عمومی، گشایش معبر و کیفیت ساخت موفقیتي نداشته است به نحوی که کمیت‌گرایی سبب شده که کیفیت ساخت زیر 40 درصد باشد. برای تغییر این وضعیت چه رویکردی داشتید.
موضوع نوسازی خیلی بحث مفصل و پیچیده‌ای است. هم اقتصاد مسکن را در بر می‌گیرد و هم مسائل اجتماعی را. رویکرد امروز ما این است که هردو وجه را به صورت تلفیقی ببینیم و توجه کنیم که موضوع عودلاجان با هرندی و انبارگندم متفاوت است و مدل متفاوتي را می‌طلبد. اکنون محلات نزدیک بازار که در کنار بیشترین ثروت هستند، کمترین قیمت زمین را دارند و وضعیت فعلی آنها هم توجیه اقتصادی ندارد. ما چند الگو داریم که با هم پیش می‌بریم؛ نخست تسهیل نوسازی توسط مردم با بسته‌های تشویقی است. دوم، محلات الگوی نوسازی در مناطق 16، 18، 19 که بر ساخت محلات باکیفیت تأکید داریم. سوم، تأمین خدمات در محلات فرسوده اعم از پاتوق‌ها و خدمات عمومی که هم کیفیت زندگی را ارتقا دهد و هم تشویق به نوسازی کند.

شرق: تهران شهری است که بسیاری معتقدند به واسطه ساخت‌وسازهای بی‌قاعده‌اش از شهریت دور شده و تبدیل به جنگلی از ساختمان شده است. در همین ارتباط با عبدالرضا گلپایگانی، معاون معماری و شهرسازی شهرداری تهران به گفت‌وگو نشستیم تا وضعیت شهرسازی در تهران و عملکرد شهرداری درخصوص آن را ارزیابی کنیم.

آقای گلپایگانی، حوزه شهرسازی و معماری در تهران همواره یکی از حوزه‌های پرچالش بوده است و نزد مردم و متخصصان تصاویر و واژگانی مانند «شهرفروشی»، «تهران کارگاه ساختمانی»، «درآمد ناپایدار»، «فریزسازی محدوده‌ها در طرح‌ها»، «فضاهای بی‌دفاع شهری»، ««نوفرسوده‌سازی»، «بی‌هویتی» و «بدمنظری» از این حوزه وجود دارد. این تصویر در این سال‌ها چگونه شکل گرفت؟
در مسئله شهر از صدر فلسفی آن در زمینه هویت تا قاعده ارتباط با مردم دچار ابهامیم و نمی‌دانیم در کجای عالم ایستاده‌ایم. هویت یعنی این‌همانی و این نه آنی است که به معنای ویژگی‌های منحصر‌به‌فرد است. ما در مبانی علمی و فلسفی در وضعیت پرتاب‌شدگی به جهان مدرن دچار بلاتکلیفی و مشکل در مبانی هستیم. اینکه بیاییم در دوره معاصر و بدون توجه به مقتضیات زمان، همان فرم‌های گذشته را تکرار کنیم به معنای هویت نیست و بزک‌کردن کالبد با سیرت آن تناسب ندارد. ما از دوره صفویه وارد گفت‌وگو با تمدن اروپایی شدیم اما گفت‌وگوی ما در دوره صفویه مبتنی بر خودباوری بود. چهارباغ در عین اینکه یک الگوی ایرانی است اما متأثر از شهر اروپایی نیز هست. پیش از چهارباغ در قزوین خیابان عالی‌قاپو را داشتیم و پیش از آن هم در تبریز خیابان داشتیم و اینها همه برگرفته از باغ ایرانی بود. در دوره قاجار هم همین روال تقریبا هست که نمونه‌اش دارالفنون است که باید آن را نخستین دانشگاه ایرانی دانست که فنون غربی در آن آموزش داده می‌شود اما معماری آن، معماری مدرسه ایرانی است. وقتی این را مقایسه کنیم با دانشگاه تهران، می‌بینیم که وضعیت تفاوت می‌کند و معماری هم کاملا غربی شده است. در دوره پهلوی دیگر معماری ایرانی نداریم و این گفت‌وگو و مواجهه با غرب حالت تقلید و شکلی بیگانه می‌یابد. خیابان انقلاب، معماری بدنه آن آپارتمان‌های دارای بالکن رو به خیابان است که برگرفته از فرهنگ مدیترانه‌ای است و این در فرهنگ ما نیست. ما در مقابل، ایوان رو به حیاط خصوصی را داریم. بالکن نوعی کشف حجاب در زندگی بود. معماری ما با طبیعت زندگی می‌کرد نه بر طبیعت. یک ویژگی معماری مدرن سلطه بر طبیعت است اما معماری ایرانی با طبیعت پیوسته بود و حتی این در معماری مساجد ما وجود داشت. برای مثال مسجد گوهرشاد یک فضای ایوانی و نیمه‌باز است. این هویت و رنگ و سررشته واحد در معماری را همواره داشته‌ایم و اگر مساجد ایران در دوره‌های مختلف تاریخی را با دیدی عمومی نگاه کنیم، به نظر همه شبیه یکدیگر هستند اما با نگاهی تخصصی بسیار متفاوت‌اند. مشکل ما در اینکه چرا شهر به این شکل درآمده است، این است که ما تاریخ‌مندی را بریدیم.
اما در همان دوره پهلوی، با وجود معماری غربی، این معماری نظم داشت و ما در تک‌بناها هم شاهد ارزش معماری بودیم و هم در سیمای شهر، ولی از سال 1368 و با شهرفروشی وضعیت تغییر کرد و دیگر شاهد آن نظم و ارزش معماری نیستیم، پس می‌بینیم که عامل اقتصاد سیاسی قوی‌تر از مسئله هویت عمل کرده است.
با این تحلیل که شهرسازی پهلوی، شهرسازی منظم و ارزشمندی بود موافق نیستم. مگر ما چند خیابان مانند انقلاب در تهران داشتیم؟ از طرف دیگر اگر بررسی کنیم می‌بینیم که بخش عمده بافت فرسوده تهران که بدون برنامه‌ریزی شهری شکل گرفته، محصول اصلاحات ارضی و دهه 40 است و اینها هستند که بخش اصلی شهر را تشکیل می‌دهند. واقعیت پهلوی دوم، بی‌نظمی در شهرسازی است. اما درخصوص شهرفروشی و آنچه در مورد آن پس از سال 1368 طرح می‌شود، آنچه بود فروش تراکم برای هزینه‌های خودگردان شهری بود. تأمین مالی شهر به خودی خود امر درست و مقدسی است. تأمین درآمد از ظرفیت‌های ساخت‌و‌ساز هم بالذات ایراد ندارد اما اتفاق بد چیست؟ آنچه مذموم و خطرناک است این است که شهر دارایی‌هایی دارد که براساس آن ارزش‌گذاری می‌شود مانند باغات، حال اگر ما به جای خلق ثروت‌های جدید و تأمین درآمد از آن به بلعیدن دارایی‌ها مبادرت کنیم، این نقض غرض است. اما در مقابل نمونه‌هایی چون شهرک غرب و شهرک اکباتان، خلق ثروت جدید برای شهر بودند. در این دوره اقدامی که در عوارض کردیم، آن بود که آنها که از ویژگی‌های ذاتی شهر بهره می‌برند، باید عوارض بیشتری بپردازد تا حق بلعیدن ثروت شهر ممنوع شود.
در گزارش سند تحویل و تحول شهرداری تهران که سال 96 توسط آقای نجفی شهردار اسبق تهران ارائه شد، پنج محور درباره حوزه شهرسازی و معماری وجود داشت که عبارت بودند از: انحرافات از طرح جامع و طرح تفصیلی، کمبود خدمات سرانه‌ها، ضعف ایمنی در برابر زلزله و حریق، تخلفات و انحرافات شرکت نوسازی اراضی عباس‌آباد و 60 درصد از پلاک‌های بافت فرسوده نوسازی‌نشده. برای این چه برنامه‌ای دارید؟
براساس سند تحویل و تحول ما تغییر رویکرد از کمیت‌گرایی به کیفیت‌گرایی داشتیم. محدودیت تراکم را در حد ضوابط طرح تفصیلی اعمال کردیم که ابتدا این با بخش‌نامه اجرا شد و اکنون این موضوع سیستمی شده است؛ یعنی کاربری، تراکم، طبقات، همگی سیستمی و در سامانه تعیین می‌شوند و افراد در آن دخالتی ندارند و نه تنها هیچ پروانه‌ای خارج از سیستم ارائه نمی‌شود بلکه هیچ خلافی هم صادر نمی‌شود؛ یعنی نمی‌توانند خلاف پروانه بسازند و بعد بیایند و توافق کنند بلکه همه مراحل از طریق سیستم کنترل می‌شود. البته این شامل موارد گذشته نیست که عوارض پرداخت و حقوق مکتسبه اخذ کرده‌اند. به حوزه تخصصی اعتماد کردیم و این به ارتقای کیفی انجامیده است. در زمینه تخلفات شرکت نوسازی اراضی عباس‌آباد این تخلفات تحمیل‌شده بر شرکت بود و در مورد واگذاری‌ها نیز در زمان آقای کرباسچی و اوایل دوره آقای الویری اتفاق افتاد، البته در زمان آقای قالیباف هم واگذاری‌هایی مانند بانک تات بود. اکنون ما به هیچ چیز خارج از مصوبه شورای‌عالی شهرسازی و معماری در اراضی عباس‌آباد اجازه نمی‌دهیم. درباره موضوع ایمنی، ما مشکلات ناشی از نقصان نقشه و نقصان نظارت و عدم ساخت درست توسط سازنده را از طریق نظارت سیستمی حل کردیم. قاب‌بندها را در نمای ساختمان الزامی کردیم. جزئیات اجرائی نما را هم در بررسی کمیته‌های نما وارد کردیم و دیگر صرفا پوسته نما بررسی نمی‌شود. سازوکارهای کمیته نما را تخصصی کردیم. در مورد زیر شش طبقه خارج شمول نظارت سازمان آتش‌نشانی بود که با تفاهم‌نامه و آموزش، اجرای مقررات ملی ساختمان را در این زمینه هم تسری دادیم. برای استانداردسازی مصالح اقدام کردیم؛ اعم از تولیدکنندگان بتن و همین‌طور شناسنامه‌دار‌سازی تیرچه‌ها.
این تحلیل وجود داشت که در بودجه 98 نسبت به بودجه 97 درآمدهای ناپایدار ناشی از ساخت‌وساز افزایش داشته است، با وجود اینکه در بودجه 97 این موضوع لحاظ شد که روندی برای کاهش آن در نظر گرفته شود. البته مطرح می‌شود که چون روند کاهش درآمدها از جمله حذف هولوگرام‌ها شتاب‌زده بود، این اتفاق افتاد و برای جبرانش مجددا درآمدهای ساختمانی افزایش یافت. برای کاهش درآمدهای ناپایدار چه برنامه‌ای دارید؟
چه کسی می‌گوید که درآمدهای ناپایدار ما افزایش یافت؟ مگر درآمد از بخش ساخت‌وساز، درآمد ناپایدار است؟ اینها که از دارایی‌های شهر نبودند. ما برای ایمنی شهر و نوسازی آن باید از مکانیسم عوارض در هدایت ساخت‌وساز استفاده کنیم. نوسازی از طریق تراکم تشویقی الگویی است که طرح تفصیلی تجویز کرده است. حال ممکن است به آن نقد داشته باشیم که خود من هم به خاطر تأثیر بارگذاری‌ها بر شیرازه کالبدی و اجتماعی محلات و بافت‌ها به آن نقد دارم اما در هر حال الگوی تجویزی طرح تفصیلی است. ضمن اینکه توجه کنیم به لحاظ اقتصادی باید نوسازی دارای صرفه باشد و اگر از این مکانیسم استفاده نشود، نوسازی بسیار کند پیش می‌رود و ممکن است تا صد سال هم نتیجه ندهد. ما درآمد ناشی از عوارض را 20 درصد بالاتر بردیم اما صدور پروانه و ساخت‌وساز کاهش یافت. ما به سمت واقعی‌کردن درآمدهای ناشی از عوارض ساختمانی رفته‌ایم که هنوز خیلی با آن فاصله داریم. وقتی جایی ساخت‌وساز می‌کند و ارزش‌افزوده بالایی خلق می‌کند، شهرداری باید برای تأمین سرانه‌های خدماتی منتج از این ساخت‌وساز، از سهم ثروت آن بهره‌مند باشد.
به‌عنوان سؤال پایانی، به نوسازی اشاره كرديد؛ موضوع سیاست‌های نوسازی همواره مورد بحث و نقد جدی بوده است؛ از طرح نواب تا طرح خانه‌به‌خانه در اتابک، طرح‌های منظر، سیاست‌های تجمیع و به‌تازگی تجمیع چندبلوکی، از طرفی به اعترافات مدیران سازمان، سیاست‌های نوسازی در تأمین خدمات و فضای عمومی، گشایش معبر و کیفیت ساخت موفقیتي نداشته است به نحوی که کمیت‌گرایی سبب شده که کیفیت ساخت زیر 40 درصد باشد. برای تغییر این وضعیت چه رویکردی داشتید.
موضوع نوسازی خیلی بحث مفصل و پیچیده‌ای است. هم اقتصاد مسکن را در بر می‌گیرد و هم مسائل اجتماعی را. رویکرد امروز ما این است که هردو وجه را به صورت تلفیقی ببینیم و توجه کنیم که موضوع عودلاجان با هرندی و انبارگندم متفاوت است و مدل متفاوتي را می‌طلبد. اکنون محلات نزدیک بازار که در کنار بیشترین ثروت هستند، کمترین قیمت زمین را دارند و وضعیت فعلی آنها هم توجیه اقتصادی ندارد. ما چند الگو داریم که با هم پیش می‌بریم؛ نخست تسهیل نوسازی توسط مردم با بسته‌های تشویقی است. دوم، محلات الگوی نوسازی در مناطق 16، 18، 19 که بر ساخت محلات باکیفیت تأکید داریم. سوم، تأمین خدمات در محلات فرسوده اعم از پاتوق‌ها و خدمات عمومی که هم کیفیت زندگی را ارتقا دهد و هم تشویق به نوسازی کند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها