زهرا نژادبهرام در گفتوگو با «شرق» از تأثیر مشارکت شهروندان میگوید
محلهها؛ محور تصمیم
بازگشت شهر به مردم یک اصل است نه شعار
ماشینها و ساختمانها سهم بیشتری از تهران دارند تا ساکنانش. تهرانیها عرصهای میخواهند برای نفسکشیدن، راهرفتن بدون مانع و پرسه در شهر. زهرا نژادبهرام، عضو هیئترئیسه شورای پنجم شهر تهران و رئیس کمیته شهرسازی میگوید: اتخاذ هر تصمیمی در شهر بدون درنظرگرفتن رأی و نظر مردم، ضمانت اجرائی ندارد و با مقاومت پنهان مواجه میشود. او بازگشت شهر به مردم را یک اصل میداند که با درنظرگرفتن سهم مردم محقق میشود.
برنامه شورای شهر و کمیسیون شهرسازی برای جلب مشارکت شهروندان در توسعه کالبدی شهر چیست؟ منظور برنامهای است که ویژگیهایی متفاوت از روند گذشته داشته باشد؟
کمیسیون ما یکی از بسترهایی است که در حوزه شهری کار میکند. هر تصمیمی که گرفته شود، بدون درنظرگرفتن نظر شهروندان، امکان اجرا ندارد؛ چراکه به نوعی با مقاومت پنهان روبهرو میشویم. در واقع ممکن است برنامه مراحل اجرائی خود را سپری کند؛ اما چون شهروندان در آن نقشی نداشتهاند، با چالشهای جدی در مرحله اجرا روبهرو خواهد شد و از آنچه تصمیم گرفته شده بود، فاصله زیادی پیدا میکند. برای مثال، طرحهای تفصیلی که کارشناسان برای هر منطقه در نظر داشتند و ابلاغ کردند؛ اما فاصله طرح تفصیلی مصوب و طرح تفصیلی اجراشده بسیار زیاد است. به دلیل آنکه ظرفیتهای مشارکتی در آن کمرنگ بوده است.
مثال دیگر به حوزه نوسازی بافت فرسوده ارتباط دارد که دو دهه روی آن کار شده است؛ اما در عمل اتفاقی که افتاده این است که نتوانستهایم به آن میزان مدنظر بافت فرسوده را نوساز کنیم و آنچه در عمل اتفاق افتاده، آن است که نوسازی ساختمانها به وقوع پیوست؛ اما بافت نوساز نشده است. اینها نشان میدهد اگر تصمیمگیریها بدون مشارکت شهروندان صورت گیرد و شهروندان در مراحل تصمیمگیری نقشی نداشته باشند، آنچه اتفاق میافتد آن است که تصمیمگیری با چالش جدی روبهرو خواهد شد که این دو مثال نمونههایی در تأیید این مدعاست. از سوی دیگر، دعوت از کارشناسان، نهادهای فنی، ورود به لایههای اصلی شهری مانند شورایاریها یعنی اتصال با بخشی از محلات؛ یعنی اگر در گذشته برای بخشی از شهر تصمیم میگرفتیم و محلات در زیرمجموعه آن تعریف میشدند، اکنون تصمیمگیری که میشود، با رویکرد پیوستگی با محلات است؛ به این معنا که محله واحد اقدام مدیریت شهری جدید است. این ایده از گذشته شروع شده بود و نمیتوان آن را به حال حاضر اختصاص داد.
در مدیریت شهری جدید، تأکید جدی شده است و تمام تلاش بر این است که هر تصمیمی که اتخاذ میشود، نقش محلات در آن پررنگ باشد؛ به این منظور در برنامهریزی پنجساله سوم، داشتن طرح برنامهای برای محلات در اولویت است؛ یعنی باید برنامهریزی از محلات شروع شود و به منطقه برسد و در نهایت به پلهای شهری ختم شود و این برنامهها متصل به اقدامهایی است که تاکنون انجام شده است. امیدواریم در دو سال آینده هر تصمیمی که در حوزه شهری گرفته میشود، متصل به این رویکرد مشارکتی باشد.
میزان موفقیت این رویکرد را چگونه ارزیابی میکنید؟
میزان موفقیت در این زمینه تا جایی است که میتوان امیدوار بود. این رویکرد شروع شده و در حال شتاب است و این خود شکلی از موفقیت محسوب میشود. ما حتی از اعتراضهایی که میشود نیز استقبال میکنیم. برای مثال، پدیده اخیر اعتراض مردم به سگکشی، نوعی از حضور و استقبال مردم در تصمیمگیریها بوده است و این نشان میدهد مردم هراسی از تصمیمگیریها و حضور در آن ندارند. تهران یک شهر با جمعیت میلیونی است و قطعا با حضور 21 نفر نمیتوان آن را اداره کرد و انتظار داشت همه کارها به نحو احسن انجام شود؛ مگر آنکه نظارت مردمی بر آن مستقر باشد. ما از ظرفیت شبکههای اجتماعی نیز در این زمینه استقبال میکنیم. پس میتوان گفت به شکل سازمانیافته و حتی غیرسازمانیافته، مشارکت شهروندان میتواند گرهگشای مشکلات شهری باشد.
در برنامه سوم توسعه شهر تهران شاهد بودیم که نسبت به برنامههای گذشته وجه مشارکتی آن در گروههای مختلف زنان، هنرمندان و دیگر گروههای ذینفع پررنگتر بوده است؛ آیا ضمانت اجرائی وجود دارد که در مرحله اجرا نیز از ظرفیت مشارکت گروههای مختلف استفاده شود؟
در برنامه سوم توسعه به نحوه مشارکتجویی شهروندان اشاره شده است. برای مثال، برای نامگذاری باید نظر مردم لحاظ شود و سازمانیافتگیای در برنامه سوم توسعه دیده میشود که میتوان بر مبنای آن میزان مشارکت را تضمین کرد. همچنین شهروندان به این مرحله از مسئولیتپذیری نسبت به شهرشان رسیدهاند که خودشان تمایل به مشارکت دارند. بهعنوان مثال، در ارتباط با طرح توسعه دانشگاه تهران، خود شهروندان اکثر دستگاهها مانند شورای شهر، وزارت راه و شهرسازی، دفتر ریاستجمهوری و... را وادار به مشارکت در این زمینه کردند و این امکان را به وجود آوردند که با کمک دستگاهها مشکل حل شود. مشارکت چند بستر دارد که یکی از بسترهای آن، سازمانیافتگی و تدارک قوانین و قواعد و دیگری خواست مشارکت است که البته به کمک شبکههای مجازی و مدیریت شهری جدید، این خواست مشارکت شهروندان امروزه موفقیتآمیز بوده است.
به طرح توسعه دانشگاه تهران اشاره کردید، سرنوشت این طرح به کجا ختم شد؟
طرح دانشگاه تهران طرحی بود که از سال 1376 تصویب شد. در این طرح که با نام طرح ساماندهی معرفی شد، تأکید شده بود املاک شهروندان از سوی دانشگاه تهران تملک و به دانشگاه افزوده شود. اکنون 20 سال از این طرح میگذرد؛ اما اقدامی عملی برای آن انجام نشده است؛ آنهم به این دلیل که به بودجه بسیاری احتیاج داشت. در نهایت دانشگاه تهران نتوانست بودجه را تأمین کند و باعث شد مردم در 20 سال گذشته با مشکلاتی جدی روبهرو باشند؛ ازجمله اینکه امکان فروش و ساختوساز را برای زمینشان نداشتند و نوعی محرومیت مدنی پیدا کردند. شهروندان به این طرح اعتراض داشتند و پیگیریهای جدی از طرف آنان صورت گرفت و در نهایت با گفتوشنود مشترک و دیدن اسناد شهری، مصوب شورای شهری را پیدا کردند که بر اساس آن دانشگاه تهران مکلف شد تا شش ماه اقدام کند.
همه به نوعی احساس نیاز به قلمرو حوزه عمومی در شهر دارند؛ در این رابطه شاهد اتفاقهایی مانند میدان ولیعصر و میدان هفتتیر هم بودهایم. شورا نسبت به این موضوع چقدر دغدغه دارد؟
معنای شهر واقعی بازگشت شهر به مردم است که این به معنای توسعه فضای عمومی شهری است. اختصاص بخشهایی از جامعه، فرصتهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زیستبوم شهر را از مردم میگیرد. تمرکز شورای شهر پنجم بر این است که فضاهای عمومی شهر در اختیار شهروندان قرار بگیرد. برای مثال، جمعآوری کارگاههای ساختمانی در سطح شهر، یکی از این رویکردهاست. توسعه ظرفیتهای جدید برای فضاهای عمومی مانند میدان هفتتیر و اراضی عباسآباد در راستای آن است که شهر به مردم بازگردد. بازگشت شهر به مردم فقط در غالب فضاهای شهری نیست، همین که نمای خانهای که در شهر وجود دارد، متناسب با کیفیت زیست مردم نباشد، احساس امنیت شهروندان تحت تأثیر قرار میگیرد. در نهایت شورای پنجم بر فضاهای عمومی و معابر تأکید کرده است و به این منظور هم مناسبسازی معابر را در دستور کار خود قرار داد. به گمان من بازگشت شهر به شهروندان یک اصل است و نباید در حد یک شعار باقی بماند. برای این مهم باید اقدام عملی جدیای انجام شود که آنهم درنظرگرفتن سهم شهروندان و ایجاد فرصت برای آنان است.
ماشینها و ساختمانها سهم بیشتری از تهران دارند تا ساکنانش. تهرانیها عرصهای میخواهند برای نفسکشیدن، راهرفتن بدون مانع و پرسه در شهر. زهرا نژادبهرام، عضو هیئترئیسه شورای پنجم شهر تهران و رئیس کمیته شهرسازی میگوید: اتخاذ هر تصمیمی در شهر بدون درنظرگرفتن رأی و نظر مردم، ضمانت اجرائی ندارد و با مقاومت پنهان مواجه میشود. او بازگشت شهر به مردم را یک اصل میداند که با درنظرگرفتن سهم مردم محقق میشود.
برنامه شورای شهر و کمیسیون شهرسازی برای جلب مشارکت شهروندان در توسعه کالبدی شهر چیست؟ منظور برنامهای است که ویژگیهایی متفاوت از روند گذشته داشته باشد؟
کمیسیون ما یکی از بسترهایی است که در حوزه شهری کار میکند. هر تصمیمی که گرفته شود، بدون درنظرگرفتن نظر شهروندان، امکان اجرا ندارد؛ چراکه به نوعی با مقاومت پنهان روبهرو میشویم. در واقع ممکن است برنامه مراحل اجرائی خود را سپری کند؛ اما چون شهروندان در آن نقشی نداشتهاند، با چالشهای جدی در مرحله اجرا روبهرو خواهد شد و از آنچه تصمیم گرفته شده بود، فاصله زیادی پیدا میکند. برای مثال، طرحهای تفصیلی که کارشناسان برای هر منطقه در نظر داشتند و ابلاغ کردند؛ اما فاصله طرح تفصیلی مصوب و طرح تفصیلی اجراشده بسیار زیاد است. به دلیل آنکه ظرفیتهای مشارکتی در آن کمرنگ بوده است.
مثال دیگر به حوزه نوسازی بافت فرسوده ارتباط دارد که دو دهه روی آن کار شده است؛ اما در عمل اتفاقی که افتاده این است که نتوانستهایم به آن میزان مدنظر بافت فرسوده را نوساز کنیم و آنچه در عمل اتفاق افتاده، آن است که نوسازی ساختمانها به وقوع پیوست؛ اما بافت نوساز نشده است. اینها نشان میدهد اگر تصمیمگیریها بدون مشارکت شهروندان صورت گیرد و شهروندان در مراحل تصمیمگیری نقشی نداشته باشند، آنچه اتفاق میافتد آن است که تصمیمگیری با چالش جدی روبهرو خواهد شد که این دو مثال نمونههایی در تأیید این مدعاست. از سوی دیگر، دعوت از کارشناسان، نهادهای فنی، ورود به لایههای اصلی شهری مانند شورایاریها یعنی اتصال با بخشی از محلات؛ یعنی اگر در گذشته برای بخشی از شهر تصمیم میگرفتیم و محلات در زیرمجموعه آن تعریف میشدند، اکنون تصمیمگیری که میشود، با رویکرد پیوستگی با محلات است؛ به این معنا که محله واحد اقدام مدیریت شهری جدید است. این ایده از گذشته شروع شده بود و نمیتوان آن را به حال حاضر اختصاص داد.
در مدیریت شهری جدید، تأکید جدی شده است و تمام تلاش بر این است که هر تصمیمی که اتخاذ میشود، نقش محلات در آن پررنگ باشد؛ به این منظور در برنامهریزی پنجساله سوم، داشتن طرح برنامهای برای محلات در اولویت است؛ یعنی باید برنامهریزی از محلات شروع شود و به منطقه برسد و در نهایت به پلهای شهری ختم شود و این برنامهها متصل به اقدامهایی است که تاکنون انجام شده است. امیدواریم در دو سال آینده هر تصمیمی که در حوزه شهری گرفته میشود، متصل به این رویکرد مشارکتی باشد.
میزان موفقیت این رویکرد را چگونه ارزیابی میکنید؟
میزان موفقیت در این زمینه تا جایی است که میتوان امیدوار بود. این رویکرد شروع شده و در حال شتاب است و این خود شکلی از موفقیت محسوب میشود. ما حتی از اعتراضهایی که میشود نیز استقبال میکنیم. برای مثال، پدیده اخیر اعتراض مردم به سگکشی، نوعی از حضور و استقبال مردم در تصمیمگیریها بوده است و این نشان میدهد مردم هراسی از تصمیمگیریها و حضور در آن ندارند. تهران یک شهر با جمعیت میلیونی است و قطعا با حضور 21 نفر نمیتوان آن را اداره کرد و انتظار داشت همه کارها به نحو احسن انجام شود؛ مگر آنکه نظارت مردمی بر آن مستقر باشد. ما از ظرفیت شبکههای اجتماعی نیز در این زمینه استقبال میکنیم. پس میتوان گفت به شکل سازمانیافته و حتی غیرسازمانیافته، مشارکت شهروندان میتواند گرهگشای مشکلات شهری باشد.
در برنامه سوم توسعه شهر تهران شاهد بودیم که نسبت به برنامههای گذشته وجه مشارکتی آن در گروههای مختلف زنان، هنرمندان و دیگر گروههای ذینفع پررنگتر بوده است؛ آیا ضمانت اجرائی وجود دارد که در مرحله اجرا نیز از ظرفیت مشارکت گروههای مختلف استفاده شود؟
در برنامه سوم توسعه به نحوه مشارکتجویی شهروندان اشاره شده است. برای مثال، برای نامگذاری باید نظر مردم لحاظ شود و سازمانیافتگیای در برنامه سوم توسعه دیده میشود که میتوان بر مبنای آن میزان مشارکت را تضمین کرد. همچنین شهروندان به این مرحله از مسئولیتپذیری نسبت به شهرشان رسیدهاند که خودشان تمایل به مشارکت دارند. بهعنوان مثال، در ارتباط با طرح توسعه دانشگاه تهران، خود شهروندان اکثر دستگاهها مانند شورای شهر، وزارت راه و شهرسازی، دفتر ریاستجمهوری و... را وادار به مشارکت در این زمینه کردند و این امکان را به وجود آوردند که با کمک دستگاهها مشکل حل شود. مشارکت چند بستر دارد که یکی از بسترهای آن، سازمانیافتگی و تدارک قوانین و قواعد و دیگری خواست مشارکت است که البته به کمک شبکههای مجازی و مدیریت شهری جدید، این خواست مشارکت شهروندان امروزه موفقیتآمیز بوده است.
به طرح توسعه دانشگاه تهران اشاره کردید، سرنوشت این طرح به کجا ختم شد؟
طرح دانشگاه تهران طرحی بود که از سال 1376 تصویب شد. در این طرح که با نام طرح ساماندهی معرفی شد، تأکید شده بود املاک شهروندان از سوی دانشگاه تهران تملک و به دانشگاه افزوده شود. اکنون 20 سال از این طرح میگذرد؛ اما اقدامی عملی برای آن انجام نشده است؛ آنهم به این دلیل که به بودجه بسیاری احتیاج داشت. در نهایت دانشگاه تهران نتوانست بودجه را تأمین کند و باعث شد مردم در 20 سال گذشته با مشکلاتی جدی روبهرو باشند؛ ازجمله اینکه امکان فروش و ساختوساز را برای زمینشان نداشتند و نوعی محرومیت مدنی پیدا کردند. شهروندان به این طرح اعتراض داشتند و پیگیریهای جدی از طرف آنان صورت گرفت و در نهایت با گفتوشنود مشترک و دیدن اسناد شهری، مصوب شورای شهری را پیدا کردند که بر اساس آن دانشگاه تهران مکلف شد تا شش ماه اقدام کند.
همه به نوعی احساس نیاز به قلمرو حوزه عمومی در شهر دارند؛ در این رابطه شاهد اتفاقهایی مانند میدان ولیعصر و میدان هفتتیر هم بودهایم. شورا نسبت به این موضوع چقدر دغدغه دارد؟
معنای شهر واقعی بازگشت شهر به مردم است که این به معنای توسعه فضای عمومی شهری است. اختصاص بخشهایی از جامعه، فرصتهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زیستبوم شهر را از مردم میگیرد. تمرکز شورای شهر پنجم بر این است که فضاهای عمومی شهر در اختیار شهروندان قرار بگیرد. برای مثال، جمعآوری کارگاههای ساختمانی در سطح شهر، یکی از این رویکردهاست. توسعه ظرفیتهای جدید برای فضاهای عمومی مانند میدان هفتتیر و اراضی عباسآباد در راستای آن است که شهر به مردم بازگردد. بازگشت شهر به مردم فقط در غالب فضاهای شهری نیست، همین که نمای خانهای که در شهر وجود دارد، متناسب با کیفیت زیست مردم نباشد، احساس امنیت شهروندان تحت تأثیر قرار میگیرد. در نهایت شورای پنجم بر فضاهای عمومی و معابر تأکید کرده است و به این منظور هم مناسبسازی معابر را در دستور کار خود قرار داد. به گمان من بازگشت شهر به شهروندان یک اصل است و نباید در حد یک شعار باقی بماند. برای این مهم باید اقدام عملی جدیای انجام شود که آنهم درنظرگرفتن سهم شهروندان و ایجاد فرصت برای آنان است.