|

آتش سوزان شهرنشینی

طاها ربانی .پژوهشگر آینده‌نگاری شهری و منطقه‌ای

در گذار تمدن بشری به سوی جهان شهری، این‌بار شهرها هستند که جهان را شکل می‌دهند و کانون تحولات و شکل‌گیری جریانات فرهنگی- هنری نوین، فناوری‌های دگرگون‌کننده، مدل‌های اقتصادی-سیاسی متعدد و الگوی‌های زمامداری و همزیستی بدیع شده‌اند.
در نگاه انتزاعی به چنین تحولاتی می‌توان آینده شهرها را با عینک خوش‌بینی نگریست و به آرمان‌شهر برخاسته از پیشرفت‌های شهری در آینده‌ای نزدیک امیدوار بود و به خودسازماندهی شهروندان آگاه در جامعه شهری دل خوش کرد. اما در جامعه‌ای پر از ایده‌ها و وقایع نوین و با رویدادهای شگفتی‌آور، در کنار غلبه تفکرات و جریان‌های اقتصادی- سیاسی با اهداف مشخص که لزوما در راستای منافع عموم شهروندان نیست، آینده آن‌قدر روشن و مطبوع هم نخواهد بود. به تعبیر گیدنز، واقعیت‌ها چنان بر زندگی شهری سایه افکنده که برخی از متفکران شهر و آینده آن را «آتش سوزان و پردودِ آکنده از بی‌اعتمادی، فقر و خشونت» می‌دانند (گیدنز، 1386).
در چنين شرایطی برنامه‌ریزی برای شهرها به‌عنوان پیچیده‌ترین برساخته بشریت به امری بسیار دشوار تبدیل می‌شود. تنوع نیازهای شهروندان، نبود الگوهای پایدار سبک زندگی شهری، تغییر مدام شیوه‌های حمل‌و‌نقل و ارتباطات، تغییر شیوه‌های کار و فعالیت و هرگونه تغییری در شهر که در سایه رشد فناوری ممکن شده است، بر پیچیدگی مسائل شهری می‌افزاید. اما برنامه‌ریزان شهری ناچار به تشخیص و تعیین اولویت‌ها و انتخاب موضوعات برای برنامه‌ریزی و اختصاص بودجه و منابع هستند و در هر صورت باید برنامه مشخص با راهبردها و اقدامات مشخص داشته باشند. آینده‌پژوهی به‌عنوان یک پارادایم جدید در برنامه‌ریزی در تقابل با چنین شرایطی و در راستای بستر‌سازی ساخت آینده و پاسخگویی به پیچیدگی‌ها و عدم قطعیت‌های روزافزون ظهور کرده است. ضرورت آینده‌پژوهی برای شهرها به قدری در برنامه‌ریزی شهری واضح است که در چند دهه اخیر تعداد زیادی از شهرها و کلان‌شهرهای جهان سند آینده‌نگاری شهری تهیه کرده‌اند. وجه غالب این سندها و برنامه‌های آینده‌نگاری در شهرها، تمرکز بر آینده‌های بلندمدت (عموما فراتر از 10 سال و گاه تا صد سال)، ضرورت درک و تحلیل ارتباط شهر با مقیاس‌های مختلف فضایی (محلی، ملی و جهانی)، آمادگی برای آینده‌های مختلف، برنامه‌ریزی پویا و منعطف و لزوم مشارکت مردم در همه مراحل برنامه‌ریزی است. در این میان سؤال کلیدی و هدف اصلی نوشته کنونی این است: برنامه‌ریزان شهری تهران چگونه در مورد آن فکر می‌کنند و آینده شهر تهران چگونه خواهد بود؟
آینده شهرها در گرو مکانیسم‌های تغییری است که دامنه آنها روزبه‌روز در حال گسترش و درهم‌تنیدگی آنها در حال افزایش است. در یک دسته‌بندی کلی این مکانیسم‌ها شامل کلان‌روندهای جهانی و فراگیر، رویدادهای شدید طبیعی و انسانی و تصمیمات و اقدامات انتخابی می‌شود.
بخشی از آینده شهر تهران متأثر از موقعیت جغرافیایی، نقش آن به‌عنوان پایتخت کشور و تاریخ و مسیر تکامل آن در گذشته خواهد بود. شرایط طبیعی آینده تهران متأثر از روند جهانی تغییر اقلیم و گرمایش جهانی، خشک‌تر از امروز بوده و پیامدهای آن مانند کم‌آبی و دشواری مدیریت فضای سبز به شکلی شدیدتر از وضعیت فعلی جلوه خواهد كرد. اما از منظر رشد فناوری و در مسیر حرکت به سمت شهری هوشمندتر می‌توان به پیشرفت‌های تکنولوژیکی داخلی و امکان بهره‌گیری از فناوری‌های روز دنیا خوش‌بین بود و آینده تهران را
هوشمندتر دید.
در حوزه کلان‌روندهای اجتماعی، روند افزایشی سالخوردگی جمعیت و حضور فعال‌تر زنان در همه عرصه‌های شهری از مهم‌ترین جریان‌های شکل‌دهی به آینده تهران هستند که در ترکیب با رشد فناوری و خشک‌سالی، آینده‌های متعددی برای تهران خلق می‌کنند. در یک چشم‌انداز از ترکیب کلان‌روندها، می‌توان افزایش جمعیت سالخورده با محدودیت شدید منابع آب و فضاهای سبز را متصور شد که در چنین وضعیتی شهرداری تهران نیاز به تغییر سیاست‌ها و برنامه‌های خود برای حفظ سلامت سالمندان و بهبود کیفیت زندگی این قشر دارد.
اقتصاد شهر تهران متأثر از تمرکزگرایی در کشور و تداوم آن، همچنان متکی بر خدمات برتر بوده و بايد نقش بخش‌های صنعتی را در آینده تهران بسیار کم‌رنگ‌تر دید. بخش‌های نوین اقتصادی که عمدتا مبتنی بر نوآوری، خلاقیت و رشد فناوری هستند جای خود را به اقتصاد سنتی تهران داده و تحولات اساسی در کسب‌وکارهای تهران از مهم‌ترین وجوه دگرگونی آینده اقتصاد تهران است. این تحولات به خود کسب‌وکارها محدود نمی‌شود بلکه مهم‌ترین تأثیر آنها را باید در تحول در ارائه خدمات به شهروندان و نحوه رفع نیازهای آنان جست‌وجو کرد. گرچه چنین تحولاتی احتمالا بخشی از تاریخ و سنت‌های تهران را نیز در خود بلعیده و سبک نوینی از زندگی شهری فراهم می‌کند اما چنین وضعیتی الزامات خاص خود را دارد و با تناقض‌های اساسی نیز همراه است. جایگزینی نیروی انسانی با تکنولوژی و افزایش زمان فراغت در دل ازدحام و محیط‌های شلوغ شهری، از جمله این تناقضات و پیامدهای تحولات اقتصادی هستند که تغییر نگاه اساسی در سطوح محلی و ملی و حتی فردی را می‌طلبد.
اما همه آینده تهران در این چند کلان‌روند محدود، خلاصه نمی‌شود؛ رویداد‌های طبیعی و انسانی که نه در گذشته ریشه دارند و نه در حال حاضر اثری از آنها مشاهده می‌شود، شاید متفاوت‌ترین آینده‌ها برای تهران را شکل خواهند داد. یکی از رویدادهایی که این روزها و بر اساس نظریه‌های علمی محتمل‌تر از دیگر عوامل به نظر می‌رسد، زلزله شدید در کلان‌شهر تهران است. اما مدیریت شهری کلان‌شهر تهران نیاز به مطالعات گسترده در مورد رویدادهای احتمالی فراتر از زلزله دارد و به‌طور ویژه رویدادهای انسانی ممکن را باید شناسایی و کشف کند تا در صورت وقوع آنها بلاتکلیف نماند و عملكردهای اساسی شهر را تا زمان بازیابی شرایط عادی
حفظ کند.
اما مهم‌ترین بخش آینده کلان‌شهر تهران در تصمیمات خرد و کلان مدیریت شهری و سطوح حاکمیتی نهفته است. تصمیم‌گیری در مورد آینده شهر تهران وقتی اهمیتی فزاینده می‌یابد که با این سؤال اساسی همراه شود: چه کسی حق تصمیم‌گیری برای آینده شهر تهران را دارد؟
واقعیت موجود تهران که بدون شک سهم مهمی در آینده نیز خواهد داشت، بسیار مبهم و رمزآلود است و نشئت‌گرفته از تصمیماتی که شهروندان تهرانی نقشی در آن نداشته‌اند یا حداقل تصمیم‌گیر کلیدی آنها نبوده‌اند. تهران امروز بازخوردی از سیاست‌های کلان، تحریم‌های آمریکا، آشفتگی کشورهای همسایه، بحران‌های طبیعی و جدل‌های سیاسی داخلی است. وجود تبعه‌های افغان تلنگر جدی برای مدیران شهری است که عینک و دوربین تحلیل خود را فراتر از کوچه و خیابان‌ها و میادین شهر ببرند و برای آینده تحولات کشورهای همسایه نیز دفتری ویژه داشته باشند. انبوه گردشگران و مراجعان عراقی به مطب‌های دکترهای تهران و حضور آنها در مکان‌های تفریحی بارز تهران مانند برج میلاد و پل طبیعت روی دیگر تأثیر تحولات کلان فراملی در ریزترین تصمیمات مدیران شهری است.
سیر مهاجرت‌های ناشی از تغییرات اقلیم به شهر تهران و مهاجرت فارغ‌التحصیلان بی‌کار دیگر استان‌ها از مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار بر وضع کنونی و آینده شهر تهران است. در کنار این روند مهم ملی، تجمع‌های اعتراضی شهروندان تهرانی که در یک سال اخیر در سطح شهر دیده شد، نماد بارز تأثیر تحولات اقتصادی در سطح ملی و شیوه مدیریت کشور بر کلان‌شهر تهران است. هرچه باشد اثرات تصمیمات افرادی که نه حقی به شهر دارند و نه دغدغه‌ای در مورد اکنون و آینده آن، در کف خیابان‌های این شهر جلوه می‌کند و هر روز شهروندان تهرانی را با چالشی نوین مواجه می‌کند.
کلام آخر اینکه آینده شهر تهران را باید لابه‌لای تصمیمات خرد و کلان و به‌حق و ناحق تصمیم‌گیرانی جست‌وجو کرد که به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم روح و کالبد شهر و زندگی شهروندان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. بنابراين شایسته است آینده شهر تهران با تصمیمات خود شهروندان ساخته شود. گرچه درمورد بعضی از تصمیمات، شهروندان دخالتی ندارند و قوانین حاکم بر جهان فعلی به گونه‌ای است که نمی‌توانند هم داشته باشند (پیوستگی جهان معاصر و اثرگذاری تأثیر تصمیم قدرت‌های غالب مانند تحریم‌ها بر هر شهر و مکانی در جهان منظور است) اما مشارکت حداکثری درخصوص اتخاذ هرگونه تصمیم اثرگذار بر و برای آینده شهر مسیری است که باید به شكلی امیدوارانه به آن نگریست. راهکار عملی سهیم‌کردن شهروندان در آینده شهر و باهم‌سازی آینده در یک سیستم مدیریت شهری باز و منعطف نهفته است که بدون هیچ واهمه‌ای مهم‌ترین تصمیمات در مورد شهر را که هر کدام بلوکی برای ساخت آینده است، به رأی و انتخاب بگذارد و البته از شهروندان انتظار همراهی برای اجرا و عملیاتی‌کردن تصمیمات را داشته باشد. در چنین بستری است که باید به ساخت آینده امیدوار بود و به جای واهمه از انبوه مسائل و مشکلات پیش‌رو، كمر به همت شهروندان و انتخاب‌های آنها برای ساخت آینده بست.

در گذار تمدن بشری به سوی جهان شهری، این‌بار شهرها هستند که جهان را شکل می‌دهند و کانون تحولات و شکل‌گیری جریانات فرهنگی- هنری نوین، فناوری‌های دگرگون‌کننده، مدل‌های اقتصادی-سیاسی متعدد و الگوی‌های زمامداری و همزیستی بدیع شده‌اند.
در نگاه انتزاعی به چنین تحولاتی می‌توان آینده شهرها را با عینک خوش‌بینی نگریست و به آرمان‌شهر برخاسته از پیشرفت‌های شهری در آینده‌ای نزدیک امیدوار بود و به خودسازماندهی شهروندان آگاه در جامعه شهری دل خوش کرد. اما در جامعه‌ای پر از ایده‌ها و وقایع نوین و با رویدادهای شگفتی‌آور، در کنار غلبه تفکرات و جریان‌های اقتصادی- سیاسی با اهداف مشخص که لزوما در راستای منافع عموم شهروندان نیست، آینده آن‌قدر روشن و مطبوع هم نخواهد بود. به تعبیر گیدنز، واقعیت‌ها چنان بر زندگی شهری سایه افکنده که برخی از متفکران شهر و آینده آن را «آتش سوزان و پردودِ آکنده از بی‌اعتمادی، فقر و خشونت» می‌دانند (گیدنز، 1386).
در چنين شرایطی برنامه‌ریزی برای شهرها به‌عنوان پیچیده‌ترین برساخته بشریت به امری بسیار دشوار تبدیل می‌شود. تنوع نیازهای شهروندان، نبود الگوهای پایدار سبک زندگی شهری، تغییر مدام شیوه‌های حمل‌و‌نقل و ارتباطات، تغییر شیوه‌های کار و فعالیت و هرگونه تغییری در شهر که در سایه رشد فناوری ممکن شده است، بر پیچیدگی مسائل شهری می‌افزاید. اما برنامه‌ریزان شهری ناچار به تشخیص و تعیین اولویت‌ها و انتخاب موضوعات برای برنامه‌ریزی و اختصاص بودجه و منابع هستند و در هر صورت باید برنامه مشخص با راهبردها و اقدامات مشخص داشته باشند. آینده‌پژوهی به‌عنوان یک پارادایم جدید در برنامه‌ریزی در تقابل با چنین شرایطی و در راستای بستر‌سازی ساخت آینده و پاسخگویی به پیچیدگی‌ها و عدم قطعیت‌های روزافزون ظهور کرده است. ضرورت آینده‌پژوهی برای شهرها به قدری در برنامه‌ریزی شهری واضح است که در چند دهه اخیر تعداد زیادی از شهرها و کلان‌شهرهای جهان سند آینده‌نگاری شهری تهیه کرده‌اند. وجه غالب این سندها و برنامه‌های آینده‌نگاری در شهرها، تمرکز بر آینده‌های بلندمدت (عموما فراتر از 10 سال و گاه تا صد سال)، ضرورت درک و تحلیل ارتباط شهر با مقیاس‌های مختلف فضایی (محلی، ملی و جهانی)، آمادگی برای آینده‌های مختلف، برنامه‌ریزی پویا و منعطف و لزوم مشارکت مردم در همه مراحل برنامه‌ریزی است. در این میان سؤال کلیدی و هدف اصلی نوشته کنونی این است: برنامه‌ریزان شهری تهران چگونه در مورد آن فکر می‌کنند و آینده شهر تهران چگونه خواهد بود؟
آینده شهرها در گرو مکانیسم‌های تغییری است که دامنه آنها روزبه‌روز در حال گسترش و درهم‌تنیدگی آنها در حال افزایش است. در یک دسته‌بندی کلی این مکانیسم‌ها شامل کلان‌روندهای جهانی و فراگیر، رویدادهای شدید طبیعی و انسانی و تصمیمات و اقدامات انتخابی می‌شود.
بخشی از آینده شهر تهران متأثر از موقعیت جغرافیایی، نقش آن به‌عنوان پایتخت کشور و تاریخ و مسیر تکامل آن در گذشته خواهد بود. شرایط طبیعی آینده تهران متأثر از روند جهانی تغییر اقلیم و گرمایش جهانی، خشک‌تر از امروز بوده و پیامدهای آن مانند کم‌آبی و دشواری مدیریت فضای سبز به شکلی شدیدتر از وضعیت فعلی جلوه خواهد كرد. اما از منظر رشد فناوری و در مسیر حرکت به سمت شهری هوشمندتر می‌توان به پیشرفت‌های تکنولوژیکی داخلی و امکان بهره‌گیری از فناوری‌های روز دنیا خوش‌بین بود و آینده تهران را
هوشمندتر دید.
در حوزه کلان‌روندهای اجتماعی، روند افزایشی سالخوردگی جمعیت و حضور فعال‌تر زنان در همه عرصه‌های شهری از مهم‌ترین جریان‌های شکل‌دهی به آینده تهران هستند که در ترکیب با رشد فناوری و خشک‌سالی، آینده‌های متعددی برای تهران خلق می‌کنند. در یک چشم‌انداز از ترکیب کلان‌روندها، می‌توان افزایش جمعیت سالخورده با محدودیت شدید منابع آب و فضاهای سبز را متصور شد که در چنین وضعیتی شهرداری تهران نیاز به تغییر سیاست‌ها و برنامه‌های خود برای حفظ سلامت سالمندان و بهبود کیفیت زندگی این قشر دارد.
اقتصاد شهر تهران متأثر از تمرکزگرایی در کشور و تداوم آن، همچنان متکی بر خدمات برتر بوده و بايد نقش بخش‌های صنعتی را در آینده تهران بسیار کم‌رنگ‌تر دید. بخش‌های نوین اقتصادی که عمدتا مبتنی بر نوآوری، خلاقیت و رشد فناوری هستند جای خود را به اقتصاد سنتی تهران داده و تحولات اساسی در کسب‌وکارهای تهران از مهم‌ترین وجوه دگرگونی آینده اقتصاد تهران است. این تحولات به خود کسب‌وکارها محدود نمی‌شود بلکه مهم‌ترین تأثیر آنها را باید در تحول در ارائه خدمات به شهروندان و نحوه رفع نیازهای آنان جست‌وجو کرد. گرچه چنین تحولاتی احتمالا بخشی از تاریخ و سنت‌های تهران را نیز در خود بلعیده و سبک نوینی از زندگی شهری فراهم می‌کند اما چنین وضعیتی الزامات خاص خود را دارد و با تناقض‌های اساسی نیز همراه است. جایگزینی نیروی انسانی با تکنولوژی و افزایش زمان فراغت در دل ازدحام و محیط‌های شلوغ شهری، از جمله این تناقضات و پیامدهای تحولات اقتصادی هستند که تغییر نگاه اساسی در سطوح محلی و ملی و حتی فردی را می‌طلبد.
اما همه آینده تهران در این چند کلان‌روند محدود، خلاصه نمی‌شود؛ رویداد‌های طبیعی و انسانی که نه در گذشته ریشه دارند و نه در حال حاضر اثری از آنها مشاهده می‌شود، شاید متفاوت‌ترین آینده‌ها برای تهران را شکل خواهند داد. یکی از رویدادهایی که این روزها و بر اساس نظریه‌های علمی محتمل‌تر از دیگر عوامل به نظر می‌رسد، زلزله شدید در کلان‌شهر تهران است. اما مدیریت شهری کلان‌شهر تهران نیاز به مطالعات گسترده در مورد رویدادهای احتمالی فراتر از زلزله دارد و به‌طور ویژه رویدادهای انسانی ممکن را باید شناسایی و کشف کند تا در صورت وقوع آنها بلاتکلیف نماند و عملكردهای اساسی شهر را تا زمان بازیابی شرایط عادی
حفظ کند.
اما مهم‌ترین بخش آینده کلان‌شهر تهران در تصمیمات خرد و کلان مدیریت شهری و سطوح حاکمیتی نهفته است. تصمیم‌گیری در مورد آینده شهر تهران وقتی اهمیتی فزاینده می‌یابد که با این سؤال اساسی همراه شود: چه کسی حق تصمیم‌گیری برای آینده شهر تهران را دارد؟
واقعیت موجود تهران که بدون شک سهم مهمی در آینده نیز خواهد داشت، بسیار مبهم و رمزآلود است و نشئت‌گرفته از تصمیماتی که شهروندان تهرانی نقشی در آن نداشته‌اند یا حداقل تصمیم‌گیر کلیدی آنها نبوده‌اند. تهران امروز بازخوردی از سیاست‌های کلان، تحریم‌های آمریکا، آشفتگی کشورهای همسایه، بحران‌های طبیعی و جدل‌های سیاسی داخلی است. وجود تبعه‌های افغان تلنگر جدی برای مدیران شهری است که عینک و دوربین تحلیل خود را فراتر از کوچه و خیابان‌ها و میادین شهر ببرند و برای آینده تحولات کشورهای همسایه نیز دفتری ویژه داشته باشند. انبوه گردشگران و مراجعان عراقی به مطب‌های دکترهای تهران و حضور آنها در مکان‌های تفریحی بارز تهران مانند برج میلاد و پل طبیعت روی دیگر تأثیر تحولات کلان فراملی در ریزترین تصمیمات مدیران شهری است.
سیر مهاجرت‌های ناشی از تغییرات اقلیم به شهر تهران و مهاجرت فارغ‌التحصیلان بی‌کار دیگر استان‌ها از مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار بر وضع کنونی و آینده شهر تهران است. در کنار این روند مهم ملی، تجمع‌های اعتراضی شهروندان تهرانی که در یک سال اخیر در سطح شهر دیده شد، نماد بارز تأثیر تحولات اقتصادی در سطح ملی و شیوه مدیریت کشور بر کلان‌شهر تهران است. هرچه باشد اثرات تصمیمات افرادی که نه حقی به شهر دارند و نه دغدغه‌ای در مورد اکنون و آینده آن، در کف خیابان‌های این شهر جلوه می‌کند و هر روز شهروندان تهرانی را با چالشی نوین مواجه می‌کند.
کلام آخر اینکه آینده شهر تهران را باید لابه‌لای تصمیمات خرد و کلان و به‌حق و ناحق تصمیم‌گیرانی جست‌وجو کرد که به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم روح و کالبد شهر و زندگی شهروندان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. بنابراين شایسته است آینده شهر تهران با تصمیمات خود شهروندان ساخته شود. گرچه درمورد بعضی از تصمیمات، شهروندان دخالتی ندارند و قوانین حاکم بر جهان فعلی به گونه‌ای است که نمی‌توانند هم داشته باشند (پیوستگی جهان معاصر و اثرگذاری تأثیر تصمیم قدرت‌های غالب مانند تحریم‌ها بر هر شهر و مکانی در جهان منظور است) اما مشارکت حداکثری درخصوص اتخاذ هرگونه تصمیم اثرگذار بر و برای آینده شهر مسیری است که باید به شكلی امیدوارانه به آن نگریست. راهکار عملی سهیم‌کردن شهروندان در آینده شهر و باهم‌سازی آینده در یک سیستم مدیریت شهری باز و منعطف نهفته است که بدون هیچ واهمه‌ای مهم‌ترین تصمیمات در مورد شهر را که هر کدام بلوکی برای ساخت آینده است، به رأی و انتخاب بگذارد و البته از شهروندان انتظار همراهی برای اجرا و عملیاتی‌کردن تصمیمات را داشته باشد. در چنین بستری است که باید به ساخت آینده امیدوار بود و به جای واهمه از انبوه مسائل و مشکلات پیش‌رو، كمر به همت شهروندان و انتخاب‌های آنها برای ساخت آینده بست.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها