طب سنتی و بیماریهای مغز و اعصاب
محمدعلی آرامی. متخصص مغز و اعصاب
بیماران دارای شکایات عینی یا ذهنی مغزی نیز همانند اختلالات سایر دستگاههای بدن ممکن است توصیههای درمانی طب سنتی را مورد استفاده قرار دهند. عموما رویآوردن به طب سنتی در مورد شکایات و اختلالات ناشناخته غیرجسمانی، روانتنی (جسمی-روانی) یا بیماریهای جسمی که در حال حاضر غیرقابل علاجاند، شایعتر است. در مورد بیماریهای گروه سوم میتوان به برخی بیماریهای ژنتیکی مانند بیماریهای عصبیعضلانی ژنتیکی مثل بیماری پلینوروپاتی شارکو ماری توث اشاره کرد که متأسفانه در حال حاضر درمان مؤثری برای آنان وجود ندارد. عده دیگری از بیماریها نیز هستند که اگرچه درمانهایی وجود دارد، ولی فقط به کندکردن روند بیماری به درجات مختلف کمک میکنند و درمان قطعی یا متوقفکننده بیماری نیستند مانند درمان بیماری آلزایمر و مبتلایان به اماس پیشرونده. در این موارد طب مدرن بدون شواهد بالینی کافی نمیتواند دارو یا روش دیگری را تأیید و توصیه كند. بنابراین در مواجهه با این دسته از بیماران دست پزشکی مدرن در حال حاضر خالی است و روشهایی مانند ژنتراپی یا درمان با سلولهای بنیادی در مرحله پژوهش قرار دارند؛ امری که برای بیمار رنجور امیدی برای
آیندهای دور به شمار میرود و شاید عمرش تکافو نکند تا از آنان بهرهمند شود. اما بسیاری از افراد و مراکزی که تحت عنوان طب مکمل، طب غیرآکادمیک یا طب سنتی و... فعالیت میکنند گویی خود را ملزم به ارائه شواهد بالینی معتبر و کارآزماییهای بالینی علمی نمیدانند یا تجارب شیوههای سنتی و منابع کهن را کافی میدانند. بسیاری از فعالان این گروهها اصولا مجوز فعالیت در حوزه سلامت را ندارند و بارها از سوی قانون با آنها برخورد شده و محکوم شدهاند. بخشی از افراد و بیمارانی که در سطور فوق توضیح داده شد، پس از قطع امید یا عدم مشاهده فایدهای معنیدار از درمانهای طب مدرن، بهناچار روی به این درمانها میآورند تا بلکه سودی برای خود یا بیمار عزیزشان داشته باشند. غافل از آنکه دیر یا زود از این درمانها نیز طرفی نخواهند بست.
برای نگارنده، پذیرش وجود دانشکده طب سنتی در دانشگاهی که مدعی آموزش طب مدرن است، سخت مینماید. همیشه از خود پرسیدهام در این دانشکده کدام روشهای درمانی تدریس و آموزش داده میشوند؟ آیا از نظر استادان این دانشکده میتوان بدون شواهد بالینی و کارآزمایی بالینی (ترجیحا دوسویه کور) درمانی را توصیه کرد و به کار برد؟ و اگر چنین درمانهایی شواهد علمی کافی داشته باشند آنگاه چرا باید از عنوان «طب سنتی» استفاده شود؟ و چرا نباید نتایج پژوهش علمی آنان در کتب مرجع پزشکی چاپ و منتشر و به دانش «طب مدرن» ملحق شود؟ ممکن است پاسخ داده شود که علت استفاده از عنوان طب سنتی، شیوه استفاده از درمانهاست و از نظر روش اثبات اثربخشی، تفاوتی بین روشها و متد کارآزمایی (انتخاب نمونه، همسانسازی، استفاده از پلاسبو و آنالیز آماری) وجود ندارد. در اینجا هم باید پرسید: مگر شیوههای تهیه، بستهبندی و مصرف محصولات دارویی تأییدشده در طب و صنعت داروسازی مدرن چه ایراداتی دارند که باید به شیوههای سنتی روی آورد؟ آیا غیر از این است که این روشها بهداشتیتر، با نظارت بیشتر و استانداردسازی بالاتری هستند؟ آیا دقت مقدار و خلوص ماده مؤثره دارویی در
محصولات مدرن بیشتر از محصولات طب سنتی نیست؟
روزانه ما پزشکان مغز و اعصاب با بیمارانی مواجه میشویم که درباره اثربخشی درمانهای طب سنتی از ما میپرسند. ما آموزشیافتههای دانشکدههای پزشکی مدرن پاسخی براي این بیماران نداریم. ما عناد و دشمنی با هیچ دانشی ازجمله طب سنتی و کهن سرزمینمان نداریم، بلکه برعکس در جستوجوی یافتن درمان و مرهمی بر درد بیمارانمان هستیم. عدم پاسخ مثبت و تأییدکننده ما به معنای جهل و بیاطلاعی نیست، بلکه نشان باورمندی به متد تحقیق علم پزشکی و وفاداری به سوگندی است که در همان دانشکده پزشکی به جای آوردهایم: «همواره برای ارتقای دانش پزشکی خویش تلاش کنم و از دخالت در اموری که آگاهی و مهارت لازم را در آن ندارم، خودداری کنم. در امر بهداشت، اعتلای فرهنگ و آگاهیهای عمومی تلاش کنم و تأمین، حفظ و ارتقای سلامت جامعه را مسئولیت اساسی خویش بدانم».1
پینوشت:
1- بخشی از متن سوگندنامه پزشکان ایران
بیماران دارای شکایات عینی یا ذهنی مغزی نیز همانند اختلالات سایر دستگاههای بدن ممکن است توصیههای درمانی طب سنتی را مورد استفاده قرار دهند. عموما رویآوردن به طب سنتی در مورد شکایات و اختلالات ناشناخته غیرجسمانی، روانتنی (جسمی-روانی) یا بیماریهای جسمی که در حال حاضر غیرقابل علاجاند، شایعتر است. در مورد بیماریهای گروه سوم میتوان به برخی بیماریهای ژنتیکی مانند بیماریهای عصبیعضلانی ژنتیکی مثل بیماری پلینوروپاتی شارکو ماری توث اشاره کرد که متأسفانه در حال حاضر درمان مؤثری برای آنان وجود ندارد. عده دیگری از بیماریها نیز هستند که اگرچه درمانهایی وجود دارد، ولی فقط به کندکردن روند بیماری به درجات مختلف کمک میکنند و درمان قطعی یا متوقفکننده بیماری نیستند مانند درمان بیماری آلزایمر و مبتلایان به اماس پیشرونده. در این موارد طب مدرن بدون شواهد بالینی کافی نمیتواند دارو یا روش دیگری را تأیید و توصیه كند. بنابراین در مواجهه با این دسته از بیماران دست پزشکی مدرن در حال حاضر خالی است و روشهایی مانند ژنتراپی یا درمان با سلولهای بنیادی در مرحله پژوهش قرار دارند؛ امری که برای بیمار رنجور امیدی برای
آیندهای دور به شمار میرود و شاید عمرش تکافو نکند تا از آنان بهرهمند شود. اما بسیاری از افراد و مراکزی که تحت عنوان طب مکمل، طب غیرآکادمیک یا طب سنتی و... فعالیت میکنند گویی خود را ملزم به ارائه شواهد بالینی معتبر و کارآزماییهای بالینی علمی نمیدانند یا تجارب شیوههای سنتی و منابع کهن را کافی میدانند. بسیاری از فعالان این گروهها اصولا مجوز فعالیت در حوزه سلامت را ندارند و بارها از سوی قانون با آنها برخورد شده و محکوم شدهاند. بخشی از افراد و بیمارانی که در سطور فوق توضیح داده شد، پس از قطع امید یا عدم مشاهده فایدهای معنیدار از درمانهای طب مدرن، بهناچار روی به این درمانها میآورند تا بلکه سودی برای خود یا بیمار عزیزشان داشته باشند. غافل از آنکه دیر یا زود از این درمانها نیز طرفی نخواهند بست.
برای نگارنده، پذیرش وجود دانشکده طب سنتی در دانشگاهی که مدعی آموزش طب مدرن است، سخت مینماید. همیشه از خود پرسیدهام در این دانشکده کدام روشهای درمانی تدریس و آموزش داده میشوند؟ آیا از نظر استادان این دانشکده میتوان بدون شواهد بالینی و کارآزمایی بالینی (ترجیحا دوسویه کور) درمانی را توصیه کرد و به کار برد؟ و اگر چنین درمانهایی شواهد علمی کافی داشته باشند آنگاه چرا باید از عنوان «طب سنتی» استفاده شود؟ و چرا نباید نتایج پژوهش علمی آنان در کتب مرجع پزشکی چاپ و منتشر و به دانش «طب مدرن» ملحق شود؟ ممکن است پاسخ داده شود که علت استفاده از عنوان طب سنتی، شیوه استفاده از درمانهاست و از نظر روش اثبات اثربخشی، تفاوتی بین روشها و متد کارآزمایی (انتخاب نمونه، همسانسازی، استفاده از پلاسبو و آنالیز آماری) وجود ندارد. در اینجا هم باید پرسید: مگر شیوههای تهیه، بستهبندی و مصرف محصولات دارویی تأییدشده در طب و صنعت داروسازی مدرن چه ایراداتی دارند که باید به شیوههای سنتی روی آورد؟ آیا غیر از این است که این روشها بهداشتیتر، با نظارت بیشتر و استانداردسازی بالاتری هستند؟ آیا دقت مقدار و خلوص ماده مؤثره دارویی در
محصولات مدرن بیشتر از محصولات طب سنتی نیست؟
روزانه ما پزشکان مغز و اعصاب با بیمارانی مواجه میشویم که درباره اثربخشی درمانهای طب سنتی از ما میپرسند. ما آموزشیافتههای دانشکدههای پزشکی مدرن پاسخی براي این بیماران نداریم. ما عناد و دشمنی با هیچ دانشی ازجمله طب سنتی و کهن سرزمینمان نداریم، بلکه برعکس در جستوجوی یافتن درمان و مرهمی بر درد بیمارانمان هستیم. عدم پاسخ مثبت و تأییدکننده ما به معنای جهل و بیاطلاعی نیست، بلکه نشان باورمندی به متد تحقیق علم پزشکی و وفاداری به سوگندی است که در همان دانشکده پزشکی به جای آوردهایم: «همواره برای ارتقای دانش پزشکی خویش تلاش کنم و از دخالت در اموری که آگاهی و مهارت لازم را در آن ندارم، خودداری کنم. در امر بهداشت، اعتلای فرهنگ و آگاهیهای عمومی تلاش کنم و تأمین، حفظ و ارتقای سلامت جامعه را مسئولیت اساسی خویش بدانم».1
پینوشت:
1- بخشی از متن سوگندنامه پزشکان ایران