انصراف یا استمرار عضویت؟
تحسین مصطفی. آموزگار استان کردستان
صندوق ذخیره امروز با وضع بغرنجی مواجه است که نه دولت، نه تشکلها و نه رسانهها مایل به اعلام صریح این وضعیت نیستند. در نهایت ضرر اصلی را فرهنگیان؛ چه در صورت ماندن و چه در صورت انصراف متحمل خواهند شد. اکثریت فرهنگیان زمانی عضو صندوق ذخیره فرهنگیان شدند که به این قناعت رسیدند که سرمایهگذاری با میزان ثابت سرمایه در صندوق ذخیره فرهنگیان از سرمایهگذاری در هر بازار دیگری، از جمله، بازار مسکن، بازار سرمایه و ارز سودآورتر است. در آن زمان به اندازه آورده فرد عضو، دولت موظف بود که به صندوق برای سرمایهگذاری کمک کند و سودش به فرهنگیان عضو برسد. امروز میدانیم که دولت بیشتر از یک دهه است که سهم خود را نپرداخته و البته جایی که دولت ظاهرا سهم خود را پرداخته، عملا نمیتوان گفت ارزش پرداختش به دلیل تأخیر چندساله در حدی بوده که فرهنگیان بتوانند از سود آن منتفع شوند. درکل ۵۰ درصد از سرمایه مورد انتظار به صندوق نیامده تا در عمل، سرمایهگذاری در صندوق سودآورتر از بازارهای مشابه باشد. درواقع هر فرهنگیای به اندازه پرداختی خود و نصف سود سرمایه خود ضرر کرده است. سوای مشکلات اقتصادی، مهمترین چالش صندوق ذخیره فرهنگیان که مهمترین مانع رشد اقتصادی صندوق ذخیره فرهنگیان است، مشکل «مالکیت» است. مستند به ماده ۹ اساسنامه صندوق ذخیره فرهنگیان، مالک صندوق ذخیره، فرهنگیان نیستند و البته عمق فاجعه خیلی بیشتر از این مسائل است، زیرا با امضای فرم عضویت فرد تمام حقوق و اختیارات را از خود سلب کرده و آن را واگذار میکند، بنابراین میتوان گفت فرهنگیان فقط سرمایهای را میدهند که نه شریک هستند و نه مالکیتی دارند و حتی حق امانتگذار برای فرهنگیان قائل نشدهاند. ساختار صندوق چاق و فسادزاست. چاقبودن سبب میشود که این صندوق حیاطخلوت مدیران شود و هرکسی که در رأس قرار بگیرد، ایل و طایفه خود را در آنجا استخدام کند و سالانه مبلغ هنگفتی برای تأمین هزینههای جاری و حقوق نیروی انسانی از سودی که باید به فرهنگیان پرداخت شود هدر میرود. فسادزاست زیرا مالکیت مشخص نیست، مسئله تقسیم سود هنوز حل نشده است و ساختار بهروز و کارآمد نیست. همچنین دردسر دیگر، پیک بازنشستگی در دو سال گذشته و پنج سال آینده است که اگر درست مدیریت نشود، بهراحتی کل صندوق را ورشکست خواهد کرد. در سنوات گذشته هرجا شرکتی ضرر میداد، دست به تجدید ارزیابی املاک میزد و در غیاب نبود بازرس ورشکستگی را میپوشاندند، اما به دلیل عدم جذب سرمایه و استمرار ضرردهی شرکت، دیگر املاکی برای تجدید ارزیابی نداشته و اگر هم داشتند به دلیل وضعیت بازار املاک چوبخط سرفصل افزایش قیمت املاک شرکت پر و حتی اشباع است. خروج تعداد زیاد اعضا به دلیل بازنشستگی و بیاطمینانی سبب شده که ورودی سرمایه از خروجی کمتر شده و هر روز صندوق ذخیره بیشتر تحت فشار قرار بگیرد. لازم است معلمان جوانی که قصد عضویت دارند بدانند که سرمایهگذاری در صندوق ذخیره سودآورتر از بازارهای مشابه، از جمله بیمه عمر نیست. تصمیمگیری در مورد افزایش سهم تا حد پنج درصد کمی سخت است.
صندوق ذخیره امروز با وضع بغرنجی مواجه است که نه دولت، نه تشکلها و نه رسانهها مایل به اعلام صریح این وضعیت نیستند. در نهایت ضرر اصلی را فرهنگیان؛ چه در صورت ماندن و چه در صورت انصراف متحمل خواهند شد. اکثریت فرهنگیان زمانی عضو صندوق ذخیره فرهنگیان شدند که به این قناعت رسیدند که سرمایهگذاری با میزان ثابت سرمایه در صندوق ذخیره فرهنگیان از سرمایهگذاری در هر بازار دیگری، از جمله، بازار مسکن، بازار سرمایه و ارز سودآورتر است. در آن زمان به اندازه آورده فرد عضو، دولت موظف بود که به صندوق برای سرمایهگذاری کمک کند و سودش به فرهنگیان عضو برسد. امروز میدانیم که دولت بیشتر از یک دهه است که سهم خود را نپرداخته و البته جایی که دولت ظاهرا سهم خود را پرداخته، عملا نمیتوان گفت ارزش پرداختش به دلیل تأخیر چندساله در حدی بوده که فرهنگیان بتوانند از سود آن منتفع شوند. درکل ۵۰ درصد از سرمایه مورد انتظار به صندوق نیامده تا در عمل، سرمایهگذاری در صندوق سودآورتر از بازارهای مشابه باشد. درواقع هر فرهنگیای به اندازه پرداختی خود و نصف سود سرمایه خود ضرر کرده است. سوای مشکلات اقتصادی، مهمترین چالش صندوق ذخیره فرهنگیان که مهمترین مانع رشد اقتصادی صندوق ذخیره فرهنگیان است، مشکل «مالکیت» است. مستند به ماده ۹ اساسنامه صندوق ذخیره فرهنگیان، مالک صندوق ذخیره، فرهنگیان نیستند و البته عمق فاجعه خیلی بیشتر از این مسائل است، زیرا با امضای فرم عضویت فرد تمام حقوق و اختیارات را از خود سلب کرده و آن را واگذار میکند، بنابراین میتوان گفت فرهنگیان فقط سرمایهای را میدهند که نه شریک هستند و نه مالکیتی دارند و حتی حق امانتگذار برای فرهنگیان قائل نشدهاند. ساختار صندوق چاق و فسادزاست. چاقبودن سبب میشود که این صندوق حیاطخلوت مدیران شود و هرکسی که در رأس قرار بگیرد، ایل و طایفه خود را در آنجا استخدام کند و سالانه مبلغ هنگفتی برای تأمین هزینههای جاری و حقوق نیروی انسانی از سودی که باید به فرهنگیان پرداخت شود هدر میرود. فسادزاست زیرا مالکیت مشخص نیست، مسئله تقسیم سود هنوز حل نشده است و ساختار بهروز و کارآمد نیست. همچنین دردسر دیگر، پیک بازنشستگی در دو سال گذشته و پنج سال آینده است که اگر درست مدیریت نشود، بهراحتی کل صندوق را ورشکست خواهد کرد. در سنوات گذشته هرجا شرکتی ضرر میداد، دست به تجدید ارزیابی املاک میزد و در غیاب نبود بازرس ورشکستگی را میپوشاندند، اما به دلیل عدم جذب سرمایه و استمرار ضرردهی شرکت، دیگر املاکی برای تجدید ارزیابی نداشته و اگر هم داشتند به دلیل وضعیت بازار املاک چوبخط سرفصل افزایش قیمت املاک شرکت پر و حتی اشباع است. خروج تعداد زیاد اعضا به دلیل بازنشستگی و بیاطمینانی سبب شده که ورودی سرمایه از خروجی کمتر شده و هر روز صندوق ذخیره بیشتر تحت فشار قرار بگیرد. لازم است معلمان جوانی که قصد عضویت دارند بدانند که سرمایهگذاری در صندوق ذخیره سودآورتر از بازارهای مشابه، از جمله بیمه عمر نیست. تصمیمگیری در مورد افزایش سهم تا حد پنج درصد کمی سخت است.