بنزین و گازوئیل؛ رانت به ملت
حسین آخانی- استاد دانشگاه تهران
این روزها با بالارفتن قیمت دلار و تورم، بنزین و گازوئیل ارزانترین کالای قابل خرید در ایران -حتی بهمراتب ارزانتر از آب آشامیدنی- است. اگرچه مردم ایران از فقیر و غنی، شب و روز دولت را آماج حملهها و انتقادهای خود قرار میدهند، بهجز بخشی از اقتصاددانان و گروهی از فعالان محیط زیست کمتر کسی تمایل دارد درباره این رانت دولت به ملت صحبت کند؛ همه باکشان را پر میکنند، سوار خودرو میشوند، هم ترافیک را سنگین میکنند و هم هوا را آلوده. گهگاهی هم با یکدیگر برخورد میکنند و سالانه حدود 17 هزار نفر در لابهلای آهن و آتش له شده و 80 هزار نفر هم راهی بیمارستان میشوند تا چند روز و شاید هم یک عمر اسیر عواقب ناشی از تصادف شوند.
هر بار این نگارنده درباره ارزانی بنزین نوشته، سریع مورد انتقاد و حتی حمله قرار گرفته است. استدلالهای افراد حول چند موضوع مشخص است: 1- ایران روی دریایی از نفت است و بنزین ارزان حق ماست؛ 2- دولت با گرانکردن بنزین پولش را در راه خیر و صلاح مردم صرف نمیکند؛ 3- وقتی سیستم حملونقل عمومی کارا نیست گرانشدن بنزین کرایهها را افزایش میدهد و مسافرکشها بیکار میشوند؛ 4- با اضافهشدن هزینه حملونقل، باز هم قیمت کالاها افزایش مییابد و مردم بیش از این توان تحمل گرانی را ندارند. اگرچه کارشناسان دولت خوب میدانند که ارزانی بنزین چه آسیبی به اقتصاد وارد میکند، مجلس به دلایل مبهم جز در دوران احمدینژاد، آن هم با جایگزینی مدل معیوب توزیع یارانه، اجازه گرانشدن بنزین را نداد. با کمال تأسف هم در دولت و هم در مجلس و در هر دو جناح سیاسی، علاقهای به رهاکردن اقتصاد و محیط زیست کشور از این ماده افیونی وجود ندارد. از جلسات پشتپرده مسئولان خبری در دست نیست و این پرسش باقی است که چه نفع کلانی در ادامه اعتیاد مزمن مردم به مصرف بالای بنزین و گازوئیل نهفته است که حاضرند سالانه حدود ۴۰ هزار میلیارد تومان یارانه بنزین و گازوئیل بدهند، ولی قدمی برای اصلاح حملونقل عمومی بر ندارند؟ آیا مافیای خودرو و شرکتهای سرویس و خدماتی تا این اندازه در سیستم دولتي ما نفوذ دارند؟ آیا مافیای بهداشت و درمان و بیمه منافع خود را در کشته و زخمیشدن و آسیبدیدن خودروها میبینند؟ آیا دستان پنهان ثروتمندان بالای شهر با چندین خودرو، چنان در سیستم قدرتمند است که حق کپرنشینان و فقرا را میخورد و اجازه اصلاح قیمت بنزین را نمیدهد؟ شاید هم مصلحتی است که جدایی مردم و حبس آنها در قوطیهای آهنی، منافع دوطرفهای برای دولت و طبقه متوسط ایجاد و دولت را از مدیریت اجتماعی مردم خلاص کرده است تا مردم هم دلشان به آزادیهای محدود حریم شبهخصوصی در خودرو و سفر آخر هفته به شمال در ویلای شخصی خوش باشد! نگارنده تجربه سفر و زندگی در ۲۱ کشور دنیا را دارد، نمیتوانم بپذیرم در قرن ۲۱ حل مشکل حملونقل عمومی دشوار باشد؛ چگونه است همه کشورهای فقیر و درحالتوسعه بهراحتی این مشکل را حل کردهاند، ولی در ایران با همه ادعاهایی که در زمینههای مختلف وجود دارد و با درآمدهای سرشار نفت و گاز، هنوز مردم از غول ترافیک و آلودگی رها نشدهاند! اگر از همین فردا قیمت این سوختها به لیتری چهار هزار تومان برسد، فقط در یک سال حدود ۲۰ هزار میلیارد تومان به درآمد دولت اضافه میشود. اگر دولت این درآمد را در هر شهری متناسب با میزان مصرف بنزین و گازوئیل صرف فقط خرید اتوبوس کند تا پایان سال حداقل نیمی از مشکل حملونقل عمومی حل شده و در سال دوم هم نیم دیگر حل و این کشور تا سال ۱۴۰۰ دیگر از فروش بنزین به قیمت روز ترسی ندارد. شاغلانی هم که در اثر این گرانی آسیب میبینند (مانند مسافرکشان) مشاغل آبرومندتری مثل فعالیت در حملونقل عمومی یا گردشگری پیدا خواهند کرد. بدیهی است که دولت وظیفه دارد همزمان با افزایش قیمت بنزین و تقویت سامانه حملونقل عمومی این اقشار را شناسایی و تحت پوششهای حمایتی یا جایگزینی مشاغل قرار دهد. تردید نکنید کشوری که وقت مردمان، مدیران و نخبگانش در ترافیک صرف میشود و آلودگی ذهن و جسم آنها را بیمار میکند، قادر به اتخاذ تصمیمات درست در کار و زندگی و تحصیل و سروساماندادن به اقتصاد کشور نیستند. اصلاح حملونقل عمومی بهعنوان مهمترین شاخص سلامت و مدیریت در یک جامعه، باعث حلشدن بسیاری از مشکلات دیگر کشور خواهد شد؛ پس بهجای مقاومت در مقابل افزایش قیمت بنزین و گازوئیل، باید دولت را تحت فشار قرار داد که با افزایش قیمت این حاملها، درآمد آن را فقطوفقط صرف اصلاح حملونقل عمومی کند. این حرکت هم عدالت اجتماعی را تقویت میکند و هم ایران را در مسیر توسعه سالم اقتصادی مستقل و مقاوم هدایت خواهد کرد.
این روزها با بالارفتن قیمت دلار و تورم، بنزین و گازوئیل ارزانترین کالای قابل خرید در ایران -حتی بهمراتب ارزانتر از آب آشامیدنی- است. اگرچه مردم ایران از فقیر و غنی، شب و روز دولت را آماج حملهها و انتقادهای خود قرار میدهند، بهجز بخشی از اقتصاددانان و گروهی از فعالان محیط زیست کمتر کسی تمایل دارد درباره این رانت دولت به ملت صحبت کند؛ همه باکشان را پر میکنند، سوار خودرو میشوند، هم ترافیک را سنگین میکنند و هم هوا را آلوده. گهگاهی هم با یکدیگر برخورد میکنند و سالانه حدود 17 هزار نفر در لابهلای آهن و آتش له شده و 80 هزار نفر هم راهی بیمارستان میشوند تا چند روز و شاید هم یک عمر اسیر عواقب ناشی از تصادف شوند.
هر بار این نگارنده درباره ارزانی بنزین نوشته، سریع مورد انتقاد و حتی حمله قرار گرفته است. استدلالهای افراد حول چند موضوع مشخص است: 1- ایران روی دریایی از نفت است و بنزین ارزان حق ماست؛ 2- دولت با گرانکردن بنزین پولش را در راه خیر و صلاح مردم صرف نمیکند؛ 3- وقتی سیستم حملونقل عمومی کارا نیست گرانشدن بنزین کرایهها را افزایش میدهد و مسافرکشها بیکار میشوند؛ 4- با اضافهشدن هزینه حملونقل، باز هم قیمت کالاها افزایش مییابد و مردم بیش از این توان تحمل گرانی را ندارند. اگرچه کارشناسان دولت خوب میدانند که ارزانی بنزین چه آسیبی به اقتصاد وارد میکند، مجلس به دلایل مبهم جز در دوران احمدینژاد، آن هم با جایگزینی مدل معیوب توزیع یارانه، اجازه گرانشدن بنزین را نداد. با کمال تأسف هم در دولت و هم در مجلس و در هر دو جناح سیاسی، علاقهای به رهاکردن اقتصاد و محیط زیست کشور از این ماده افیونی وجود ندارد. از جلسات پشتپرده مسئولان خبری در دست نیست و این پرسش باقی است که چه نفع کلانی در ادامه اعتیاد مزمن مردم به مصرف بالای بنزین و گازوئیل نهفته است که حاضرند سالانه حدود ۴۰ هزار میلیارد تومان یارانه بنزین و گازوئیل بدهند، ولی قدمی برای اصلاح حملونقل عمومی بر ندارند؟ آیا مافیای خودرو و شرکتهای سرویس و خدماتی تا این اندازه در سیستم دولتي ما نفوذ دارند؟ آیا مافیای بهداشت و درمان و بیمه منافع خود را در کشته و زخمیشدن و آسیبدیدن خودروها میبینند؟ آیا دستان پنهان ثروتمندان بالای شهر با چندین خودرو، چنان در سیستم قدرتمند است که حق کپرنشینان و فقرا را میخورد و اجازه اصلاح قیمت بنزین را نمیدهد؟ شاید هم مصلحتی است که جدایی مردم و حبس آنها در قوطیهای آهنی، منافع دوطرفهای برای دولت و طبقه متوسط ایجاد و دولت را از مدیریت اجتماعی مردم خلاص کرده است تا مردم هم دلشان به آزادیهای محدود حریم شبهخصوصی در خودرو و سفر آخر هفته به شمال در ویلای شخصی خوش باشد! نگارنده تجربه سفر و زندگی در ۲۱ کشور دنیا را دارد، نمیتوانم بپذیرم در قرن ۲۱ حل مشکل حملونقل عمومی دشوار باشد؛ چگونه است همه کشورهای فقیر و درحالتوسعه بهراحتی این مشکل را حل کردهاند، ولی در ایران با همه ادعاهایی که در زمینههای مختلف وجود دارد و با درآمدهای سرشار نفت و گاز، هنوز مردم از غول ترافیک و آلودگی رها نشدهاند! اگر از همین فردا قیمت این سوختها به لیتری چهار هزار تومان برسد، فقط در یک سال حدود ۲۰ هزار میلیارد تومان به درآمد دولت اضافه میشود. اگر دولت این درآمد را در هر شهری متناسب با میزان مصرف بنزین و گازوئیل صرف فقط خرید اتوبوس کند تا پایان سال حداقل نیمی از مشکل حملونقل عمومی حل شده و در سال دوم هم نیم دیگر حل و این کشور تا سال ۱۴۰۰ دیگر از فروش بنزین به قیمت روز ترسی ندارد. شاغلانی هم که در اثر این گرانی آسیب میبینند (مانند مسافرکشان) مشاغل آبرومندتری مثل فعالیت در حملونقل عمومی یا گردشگری پیدا خواهند کرد. بدیهی است که دولت وظیفه دارد همزمان با افزایش قیمت بنزین و تقویت سامانه حملونقل عمومی این اقشار را شناسایی و تحت پوششهای حمایتی یا جایگزینی مشاغل قرار دهد. تردید نکنید کشوری که وقت مردمان، مدیران و نخبگانش در ترافیک صرف میشود و آلودگی ذهن و جسم آنها را بیمار میکند، قادر به اتخاذ تصمیمات درست در کار و زندگی و تحصیل و سروساماندادن به اقتصاد کشور نیستند. اصلاح حملونقل عمومی بهعنوان مهمترین شاخص سلامت و مدیریت در یک جامعه، باعث حلشدن بسیاری از مشکلات دیگر کشور خواهد شد؛ پس بهجای مقاومت در مقابل افزایش قیمت بنزین و گازوئیل، باید دولت را تحت فشار قرار داد که با افزایش قیمت این حاملها، درآمد آن را فقطوفقط صرف اصلاح حملونقل عمومی کند. این حرکت هم عدالت اجتماعی را تقویت میکند و هم ایران را در مسیر توسعه سالم اقتصادی مستقل و مقاوم هدایت خواهد کرد.