آتش بیتدبیری در دامن زاگرس
رحيم ملكنيا .عضو هیئت علمي دانشگاه لرستان
آتشسوزی در جنگلهای زاگرس داستانی تکراری است که با وجود خسارتهای شدید هرساله، گویا برنامه جامع و چارهای مؤثر برای مقابله با آن وجود ندارد. در سال جاری با توجه به میزان بارندگی و تقویت پوشش گیاهی جنگلها و مراتع، هشدارهایی در مورد احتمال بروز حریقها در تعداد و شدت بیشتر در مقایسه با سالیان قبل در زاگرس داده شده بود که بیتوجهی به این شرایط و هشدارها و عدم برنامهریزی مناسب برای مدیریت آن، باعث شده است که در قیاس با گذشته، شاهد شروع زودرس بحران با حریقهایی وسیع باشیم. اگرچه برای جلوگیری از بروز و اطفای حریق راهکارهای متعددی وجود دارد که در نوشتاری مستقل مورد اشاره قرار خواهند گرفت، اما تداوم این آتشسوزیها و مشکلات موجود در راه مقابله با حریق و کمبود امکانات اطفا، به طور ویژه در دهه گذشته، ریشه در یک موضوع اساسی دارد و آن مسئلهای جز ناتوانی سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری در مدیریت این بحران نیست. زاگرس منبع تأمین قریب به نیمی از آب کشور و قطب تولید محصولات کشاورزی و دامپروری است تداوم امنیت غذایی کشور تنها در سایه استمرار جنگلهای نیمهجان بلوط آن میسر است. این مسئله به خوبی بیانگر نقش استراتژیک این جنگلها نهتنها برای ساکنان زاگرس، بلکه برای مردم کشور است. سازمان جنگلها بهعنوان متولی اصلی مدیریت این عرصهها در جلب توجه جامعه و همچنین دولت و سایر نهادها به زاگرس ناتوان بوده و تاکنون قادر نبوده است که اهمیت این جنگلها و مشکلات مربوط به آن را در حد یک مسئله ملی بیان کند. مقایسه شرایط حاکم بر این جنگلها با دریاچه ارومیه یا حتی جنگلهای شمال کشور از نظر اهمیت برای افکار عمومی، اختصاص بودجه برای مدیریت و حل مسائل آن، توجه سازمان جنگلها و حتی اهمیت و اولویت برای رسانهها، نشان میدهد که این سازمان به خوبی قادر نبوده است که زاگرس را در سطح جامعه و مدیریت کشور بهعنوان یک موضوع مهم با ابعاد ملی معرفی کند و به این دلیل در مسئلهای مانند آتشسوزی که خسارت ناشی از آن هرساله از نظر کمی و کیفی چشمگیر است نیز توجه افکار عمومی یا اختصاص بودجه برای تأمین امکانات کنترل و اطفای حریق ضعیف است. سازمان جنگلها نهتنها در بیان اهمیت ملی این منابع ضعیف بوده، بلکه در حوزه بسیج امکانات مختلف نهادها و سازمانهای کشور برای مقابله با این بحران، منفعل عمل کرده و توانایی همراهکردن امکانات بخشهای مختلف دولتی و نظامی را برای مدیریت بحران نداشته است. همانطور که بیان شد، حفظ جنگلهای زاگرس مسئلهای ملی است که امنیت بخش وسیعی از کشور تحتتأثیر آن است؛ این امر میتواند انگیزه مهمی برای کمک نیروهای نظامی کشور در مقابله با حریق باشد. توانایی در حوزه تجهیزات کنترل و پایش آتش، نیروی انسانی و امکاناتی مانند هلیکوپتر از ظرفیتهای ارتش و سپاه است که ظرفیت کمک برای مقابله با این بحران را دارد. استفاده از این توان نیازمند رایزنی و برنامهریزیهای مشترک سازمان جنگلها با این نهادهاست که یا مغفول مانده یا سازمان در جلب آنها ناتوان بوده است. اخیرا فرماندهی محترم ارتش جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده که آماده کمک برای حفظ محیط زیست است. این امر فرصتی است تا سازمان جنگلها با تبیین اهمیت زاگرس، از توانمندیهای مختلف ارتش برای مقابله با این مشکل استفاده کند. بدونشک با توجه به تجهیزات و نیروی انسانی سازمان جنگلها، این سازمان به تنهایی قادر به مقابله با آتشسوزی در زاگرس نیست، اما قادر است با استفاده از فعالیتهای رسانهای و رایزنی با سایر نهادها ضمن جلب افکار عمومی به این موضوع، از ظرفیتهای موجود سایر ارگانها استفاده کند. در کنار این موارد، سازمان جنگلها نهتنها خود در زمینه دلایل و مسائل مختلف به بروز آتشسوزی مطالعه جامعی انجام نداده است، بلکه با برخورد طبقهبندیشده با دادههای آتشسوزی، راه پژوهش برای دانشگاه را نیز ناهموار کرده است. مطالعاتی از این دست میتواند گام اول برنامهریزی مؤثر با آتش باشد. با ادامه روند کنونی و عدم تدبیری کارآمد از سوی سازمان جنگلها، بحران آتشسوزی زاگرس را رها نخواهد کرد.
آتشسوزی در جنگلهای زاگرس داستانی تکراری است که با وجود خسارتهای شدید هرساله، گویا برنامه جامع و چارهای مؤثر برای مقابله با آن وجود ندارد. در سال جاری با توجه به میزان بارندگی و تقویت پوشش گیاهی جنگلها و مراتع، هشدارهایی در مورد احتمال بروز حریقها در تعداد و شدت بیشتر در مقایسه با سالیان قبل در زاگرس داده شده بود که بیتوجهی به این شرایط و هشدارها و عدم برنامهریزی مناسب برای مدیریت آن، باعث شده است که در قیاس با گذشته، شاهد شروع زودرس بحران با حریقهایی وسیع باشیم. اگرچه برای جلوگیری از بروز و اطفای حریق راهکارهای متعددی وجود دارد که در نوشتاری مستقل مورد اشاره قرار خواهند گرفت، اما تداوم این آتشسوزیها و مشکلات موجود در راه مقابله با حریق و کمبود امکانات اطفا، به طور ویژه در دهه گذشته، ریشه در یک موضوع اساسی دارد و آن مسئلهای جز ناتوانی سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری در مدیریت این بحران نیست. زاگرس منبع تأمین قریب به نیمی از آب کشور و قطب تولید محصولات کشاورزی و دامپروری است تداوم امنیت غذایی کشور تنها در سایه استمرار جنگلهای نیمهجان بلوط آن میسر است. این مسئله به خوبی بیانگر نقش استراتژیک این جنگلها نهتنها برای ساکنان زاگرس، بلکه برای مردم کشور است. سازمان جنگلها بهعنوان متولی اصلی مدیریت این عرصهها در جلب توجه جامعه و همچنین دولت و سایر نهادها به زاگرس ناتوان بوده و تاکنون قادر نبوده است که اهمیت این جنگلها و مشکلات مربوط به آن را در حد یک مسئله ملی بیان کند. مقایسه شرایط حاکم بر این جنگلها با دریاچه ارومیه یا حتی جنگلهای شمال کشور از نظر اهمیت برای افکار عمومی، اختصاص بودجه برای مدیریت و حل مسائل آن، توجه سازمان جنگلها و حتی اهمیت و اولویت برای رسانهها، نشان میدهد که این سازمان به خوبی قادر نبوده است که زاگرس را در سطح جامعه و مدیریت کشور بهعنوان یک موضوع مهم با ابعاد ملی معرفی کند و به این دلیل در مسئلهای مانند آتشسوزی که خسارت ناشی از آن هرساله از نظر کمی و کیفی چشمگیر است نیز توجه افکار عمومی یا اختصاص بودجه برای تأمین امکانات کنترل و اطفای حریق ضعیف است. سازمان جنگلها نهتنها در بیان اهمیت ملی این منابع ضعیف بوده، بلکه در حوزه بسیج امکانات مختلف نهادها و سازمانهای کشور برای مقابله با این بحران، منفعل عمل کرده و توانایی همراهکردن امکانات بخشهای مختلف دولتی و نظامی را برای مدیریت بحران نداشته است. همانطور که بیان شد، حفظ جنگلهای زاگرس مسئلهای ملی است که امنیت بخش وسیعی از کشور تحتتأثیر آن است؛ این امر میتواند انگیزه مهمی برای کمک نیروهای نظامی کشور در مقابله با حریق باشد. توانایی در حوزه تجهیزات کنترل و پایش آتش، نیروی انسانی و امکاناتی مانند هلیکوپتر از ظرفیتهای ارتش و سپاه است که ظرفیت کمک برای مقابله با این بحران را دارد. استفاده از این توان نیازمند رایزنی و برنامهریزیهای مشترک سازمان جنگلها با این نهادهاست که یا مغفول مانده یا سازمان در جلب آنها ناتوان بوده است. اخیرا فرماندهی محترم ارتش جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده که آماده کمک برای حفظ محیط زیست است. این امر فرصتی است تا سازمان جنگلها با تبیین اهمیت زاگرس، از توانمندیهای مختلف ارتش برای مقابله با این مشکل استفاده کند. بدونشک با توجه به تجهیزات و نیروی انسانی سازمان جنگلها، این سازمان به تنهایی قادر به مقابله با آتشسوزی در زاگرس نیست، اما قادر است با استفاده از فعالیتهای رسانهای و رایزنی با سایر نهادها ضمن جلب افکار عمومی به این موضوع، از ظرفیتهای موجود سایر ارگانها استفاده کند. در کنار این موارد، سازمان جنگلها نهتنها خود در زمینه دلایل و مسائل مختلف به بروز آتشسوزی مطالعه جامعی انجام نداده است، بلکه با برخورد طبقهبندیشده با دادههای آتشسوزی، راه پژوهش برای دانشگاه را نیز ناهموار کرده است. مطالعاتی از این دست میتواند گام اول برنامهریزی مؤثر با آتش باشد. با ادامه روند کنونی و عدم تدبیری کارآمد از سوی سازمان جنگلها، بحران آتشسوزی زاگرس را رها نخواهد کرد.