راز پنهان
شرق: «زندگي پنهاني» عنوان رماني است از سوزان ورمير كه با ترجمه اعظم خرام در نشر كتابپارسه منتشر شده است. سوزان ورمير نام مستعار پائول گوكن، نويسنده معاصر هلندي، است. گوكن پس از نوشتن رمان «فراگير» در سال 2006 با مشورتي كه با ناشرش داشت، تصميم گرفت كتابهايش را با نام مستعار سوزان ورمير منتشر كند. او تا پايان عمرش با همين نام جعلي به نويسندگي و چاپ آثارش پرداخت. از نام مستعار گوكن فقط افراد بسيار نزديك و ناشرش خبر داشتند و البته در سال 2010 ترديدهايي درباره وجود نويسندهاي با نام سوزان ورمير پيش آمد. در اين سال رمان «زندگي پنهاني» كانديدای دريافت جايزهاي ادبي شد؛ اما وقتي در روز اهداي جايزه خبري از سوزان ورمير نشد، شايعات زيادي درباره نويسنده و كتابش پيش آمد كه البته ناشر همه آنها را تكذيب كرد. گوكن در سال 2011 از دنيا رفت و يك هفته پس از مرگش بود كه ناشرش راز او را فاش كرد و نام واقعياش را اعلام كرد.
رمانهاي پائول گوكن يك ويژگي مشترك دارند؛ داستان تمام آنها در تعطيلات رخ ميدهد و درواقع نويسنده تمام داستانهايش را با موضوع تعطيلات مينويسد. گوكن هر سال تابستان كتابي تازه منتشر كرد، البته با نام سوزان ورمير. در بخشي از رمان «زندگي پنهاني» ميخوانيم: «افق در خطي طولاني و بيانتها امتداد پيدا كرده بود. آسمان آبي بود و هيچ ابري در آن ديده نميشد. حتي خورشيد هم در آسمان نبود و هلن نميدانست اين نور روشن از كجا آمده است. او در منطقه بسيار زيبايي از دريا شناور بود. انگار در استخري بيكران شنا كند. حجم عظيمي از آبي روشن، بيبو و صاف و بدون موج او را در بر گرفته بود. آب، مثل ژله دقيق از لاي انگشتانش سر ميخورد. حتي مجبور نبود براي شناورماندن دستوپا بزند. اين ماده شفاف، او را روي آب نگه داشته بود. عجيب و مرموز بود ولي احساس خوبي داشت. براي اولينبار در طول اين روزها و ماههاي سخت، احساس آرامش ميكرد. سكوتي سنگين همهجا را فرا گرفته بود. هيچ ماهي يا پرندهاي ديده نميشد. نقطه كوچكي در افق ديده ميشد. نقطه، لحظهبهلحظه بزرگتر شد. قبل از آنكه چشم برهم بزند، نقطه به اندازه يك توپ شد و همينطور نزديك و نزديكتر
آمد. شيء شناور به شكل بيضي درآمد و ناگهان دقيقا جلوي او حاضر شد». در اين رمان، فرانك و هلن ميخواهند در يك كشتي تفريحي جشن باشكوه سالگرد ازدواجشان را برگزار كنند. پس از آنكه آنها چند روزي را در كشتي سپري ميكنند، ناگهان فرانك غيبش ميزند و هلن همه تلاشش را ميكند تا همسرش را پيدا كند، اما موفق نميشود و نااميد به خانه برميگردد. گمشدن فرانك رازي است كه درون خود اتفاقات ديگري را در پي دارد.
«مرد غيرقابل اعتماد» رماني است از يوستين گردر كه اين كتاب نيز با ترجمه اعظم خرام در نشر كتابپارسه به چاپ رسيده است. يوستين گردر از نويسندگان معاصر نروژي است و در ايران با كتاب «دنياي سوفي» شناخته ميشود. «دنياي سوفي» البته شهرتي جهاني دارد و به 60 زبان ترجمه شده و در نسخههاي بسياري در كشورهاي مختلف به فروش رفته است. گردر در رمان «مرد غيرقابل اعتماد» روايتي از تنهايي، دروغ و همچنين قدرت كلمات به دست داده است. گردر در رشتههاي فلسفه، الهيات و ادبيات به تحصيل پرداخته و در اين رمان نيز اطلاعات گستردهاش ديده ميشود. در ماجراي اين رمان، با مردي با نام جيكوپ روبهرو هستیم كه از همسرش جدا شده و تنها زندگي ميكند. او زندگياش را با شركتكردن در مراسم خاكسپاري آدمهايي كه نميشناسد ميگذراند. او خود را پشت دروغهاي خيالي پنهان ميكند و داستانسرايي برایش اعتيادي غيرقابل ترك است. در بخشي از رمان ميخوانيم: «خيلي از ما ميخواستيم در آن بعدازظهر اوايل سپتامبر 2001، آخرين احتراماتمان را نثار اريك لوندين كنيم. در بين ما ترولز، پسرعموي تو هم ديده ميشد و به همين علت، تصميم گرفتم قصهام را از همينجا شروع كنم. ده سال
بعد قرار بود من او را دوباره بههمراه ليو بريت و دو دخترشان ملاقات كنم و همانجا بود كه تو را براي اولينبار ديدم. آن روز در كليساي وستآكر جاي سوزنانداختن نبود. ما در دستههاي كوچك تا محلي كه قرار بود اريك را به خاك بسپارند، تابوت را تشييع كرديم. برگهاي درختان جلوي نور خورشيد را ميگرفتند، اما باز هم نور به چشمانمان ميتابيد و بهانه خوبي به دست بعضيها ميداد تا عينكهاي آفتابيشان را بيرون بياورند و به چشم بزنند. در سر من، آواز كُر اجراشده در كليسا، هنوز هم زنگ ميزد. تكنوازهاي باشكوه ترومپت و نواي روحنواز ارگ».
شرق: «زندگي پنهاني» عنوان رماني است از سوزان ورمير كه با ترجمه اعظم خرام در نشر كتابپارسه منتشر شده است. سوزان ورمير نام مستعار پائول گوكن، نويسنده معاصر هلندي، است. گوكن پس از نوشتن رمان «فراگير» در سال 2006 با مشورتي كه با ناشرش داشت، تصميم گرفت كتابهايش را با نام مستعار سوزان ورمير منتشر كند. او تا پايان عمرش با همين نام جعلي به نويسندگي و چاپ آثارش پرداخت. از نام مستعار گوكن فقط افراد بسيار نزديك و ناشرش خبر داشتند و البته در سال 2010 ترديدهايي درباره وجود نويسندهاي با نام سوزان ورمير پيش آمد. در اين سال رمان «زندگي پنهاني» كانديدای دريافت جايزهاي ادبي شد؛ اما وقتي در روز اهداي جايزه خبري از سوزان ورمير نشد، شايعات زيادي درباره نويسنده و كتابش پيش آمد كه البته ناشر همه آنها را تكذيب كرد. گوكن در سال 2011 از دنيا رفت و يك هفته پس از مرگش بود كه ناشرش راز او را فاش كرد و نام واقعياش را اعلام كرد.
رمانهاي پائول گوكن يك ويژگي مشترك دارند؛ داستان تمام آنها در تعطيلات رخ ميدهد و درواقع نويسنده تمام داستانهايش را با موضوع تعطيلات مينويسد. گوكن هر سال تابستان كتابي تازه منتشر كرد، البته با نام سوزان ورمير. در بخشي از رمان «زندگي پنهاني» ميخوانيم: «افق در خطي طولاني و بيانتها امتداد پيدا كرده بود. آسمان آبي بود و هيچ ابري در آن ديده نميشد. حتي خورشيد هم در آسمان نبود و هلن نميدانست اين نور روشن از كجا آمده است. او در منطقه بسيار زيبايي از دريا شناور بود. انگار در استخري بيكران شنا كند. حجم عظيمي از آبي روشن، بيبو و صاف و بدون موج او را در بر گرفته بود. آب، مثل ژله دقيق از لاي انگشتانش سر ميخورد. حتي مجبور نبود براي شناورماندن دستوپا بزند. اين ماده شفاف، او را روي آب نگه داشته بود. عجيب و مرموز بود ولي احساس خوبي داشت. براي اولينبار در طول اين روزها و ماههاي سخت، احساس آرامش ميكرد. سكوتي سنگين همهجا را فرا گرفته بود. هيچ ماهي يا پرندهاي ديده نميشد. نقطه كوچكي در افق ديده ميشد. نقطه، لحظهبهلحظه بزرگتر شد. قبل از آنكه چشم برهم بزند، نقطه به اندازه يك توپ شد و همينطور نزديك و نزديكتر
آمد. شيء شناور به شكل بيضي درآمد و ناگهان دقيقا جلوي او حاضر شد». در اين رمان، فرانك و هلن ميخواهند در يك كشتي تفريحي جشن باشكوه سالگرد ازدواجشان را برگزار كنند. پس از آنكه آنها چند روزي را در كشتي سپري ميكنند، ناگهان فرانك غيبش ميزند و هلن همه تلاشش را ميكند تا همسرش را پيدا كند، اما موفق نميشود و نااميد به خانه برميگردد. گمشدن فرانك رازي است كه درون خود اتفاقات ديگري را در پي دارد.
«مرد غيرقابل اعتماد» رماني است از يوستين گردر كه اين كتاب نيز با ترجمه اعظم خرام در نشر كتابپارسه به چاپ رسيده است. يوستين گردر از نويسندگان معاصر نروژي است و در ايران با كتاب «دنياي سوفي» شناخته ميشود. «دنياي سوفي» البته شهرتي جهاني دارد و به 60 زبان ترجمه شده و در نسخههاي بسياري در كشورهاي مختلف به فروش رفته است. گردر در رمان «مرد غيرقابل اعتماد» روايتي از تنهايي، دروغ و همچنين قدرت كلمات به دست داده است. گردر در رشتههاي فلسفه، الهيات و ادبيات به تحصيل پرداخته و در اين رمان نيز اطلاعات گستردهاش ديده ميشود. در ماجراي اين رمان، با مردي با نام جيكوپ روبهرو هستیم كه از همسرش جدا شده و تنها زندگي ميكند. او زندگياش را با شركتكردن در مراسم خاكسپاري آدمهايي كه نميشناسد ميگذراند. او خود را پشت دروغهاي خيالي پنهان ميكند و داستانسرايي برایش اعتيادي غيرقابل ترك است. در بخشي از رمان ميخوانيم: «خيلي از ما ميخواستيم در آن بعدازظهر اوايل سپتامبر 2001، آخرين احتراماتمان را نثار اريك لوندين كنيم. در بين ما ترولز، پسرعموي تو هم ديده ميشد و به همين علت، تصميم گرفتم قصهام را از همينجا شروع كنم. ده سال
بعد قرار بود من او را دوباره بههمراه ليو بريت و دو دخترشان ملاقات كنم و همانجا بود كه تو را براي اولينبار ديدم. آن روز در كليساي وستآكر جاي سوزنانداختن نبود. ما در دستههاي كوچك تا محلي كه قرار بود اريك را به خاك بسپارند، تابوت را تشييع كرديم. برگهاي درختان جلوي نور خورشيد را ميگرفتند، اما باز هم نور به چشمانمان ميتابيد و بهانه خوبي به دست بعضيها ميداد تا عينكهاي آفتابيشان را بيرون بياورند و به چشم بزنند. در سر من، آواز كُر اجراشده در كليسا، هنوز هم زنگ ميزد. تكنوازهاي باشكوه ترومپت و نواي روحنواز ارگ».