|

تحزب در ایران: روایت 58ساله نهضت آزادی در گفت‌وگو با محمد توسلی

دولت موقت نهضتی نبود

مهرشاد ايماني: نهضت آزادي ايران يكي از باسابقه‌ترين احزابي است كه از سال40 تاكنون توانسته خود را در عرصه سياسي داخلي حفظ كند. اين مهم در حالي است كه نهضت در طول حيات خود فراز‌و‌نشيب‌هاي بسياري را تجربه كرده است. نهضت آزادي يك‌ سال پس از تشكيل جبهه ملي دوم در سال40 تشكيل شد. محمد توسلي، دبير‌كل نهضت آزادي، باور دارد كه يكي از مهم‌ترين علل پيروزي انقلاب اسلامي اقدامات نهضت آزادي بود. او حتي پا را فراتر از اين مي‌نهد و مي‌گويد كه اگر ديپلماسي انقلاب براي كاهش حمايت آمريكا از شاه از طرف سران نهضت آزادي صورت نمي‌گرفت، شايد پيروزي انقلاب با مانع روبه‌رو مي‌شد. نهضت پس از انقلاب نيز دوران پر‌حادثه‌اي را گذراند؛ از حضور سرانش در عالي‌ترين جايگاه حكومت؛ يعني دولت موقت تا دوران انزوا و کناره‌گیری. در ادامه جستار «تحزب در ايران» در اين شماره براي بررسي جزء‌به‌جزء تاريخ نهضت آزادي به سراغ محمد توسلي رفتيم و از او درباره مهم‌ترين حوادث تاريخ 58ساله نهضت آزادي پرسيديم كه مشروح اين‌گفت‌وگو را در ادامه‌ مي‌خوانيد.

به‌عنوان نخستين موضوع بفرماييد كه نهضت آزادي ايران با چه زمينه‌هايي شكل گرفت و علل اختلافات سران نهضت با اعضاي جبهه ملي دوم چه بود و آن اختلافات چقدر بر شكل‌گيري نهضت تأثير گذاشت؟
براي بازخواني اهداف بنيان‌گذاران نهضت آزادي بايد شرايط حاكم بر فضاي سياسي در ارديبهشت سال 40 را بررسي كنيم. در آن ايام كندي در آمريكا به رياست‌جمهوري رسيد و با روي‌كار‌آمدن او فضاي سياسي ايران نيز قدري باز شد. با پيگيري کادرهاي نهضت مقاومت ملي جبهه ملي دوم توانست اعلام موجوديت كند؛ اما به‌ دليل اختلاف مواضع جبهه ملي با کادر‌هاي نهضت مقاومت و دلايل ديگري که به آنها اشاره خواهد شد، نهضت آزادي ايران تأسيس شد. براي بنيان‌گذاران نهضت از‌جمله مهندس مهدي بازرگان، دكتر يدالله سحابي و آيت‌الله محمود طالقاني بحث توسعه ملي و رفع علل عقب‌ماندگي ملي بسيار مهم بود؛ زيرا آنها فرزند مشروطه بودند و عصر مشروطه را لمس كرده بودند و هر‌كدام به‌نوعي در شرايطي تربيت يافته بودند كه مي‌دانستند علل رخوت جامعه ايراني چيست. مجموعه ارزيابي ايشان اين بود كه بايد دو عنصر استبداد و خرافات از جامعه ايران زدوده شود و براي تحقق اين مهم از شهريور 1320 در سطوح مختلف به فعاليت‌هاي فرهنگي و اجتماعي دست زدند تا آنكه در آستانه دهه 30 با نهضت ملي و حکومت دکتر مصدق به همکاري و فعاليت پرداختند. بعد از كودتاي 28 مرداد 32 براي ايستادگي در مقابل کودتاي 28 مرداد و ادامه راه دكتر مصدق در نهضت مقاومت ملي همکاري كردند كه شما نيز در سلسله‌ مقالات «تحزب در ايران» به جزئيات آن اشاره كرده‌ايد. در اين نهضت، افرادي مانند عزت‌الله سحابي، ابراهيم يزدي، رحيم عطايي، عباس امير‌انتظام و عباس رادنيا فعاليت مي‌كردند و هشت سال مبارزه مخفي داشتند. كادرهاي زيادي در نهضت مقاومت ملي تا سال39 ساخته شد و اعضاي آن توانستند رهبران خانه‌نشين جبهه ملي اول را به عرصه سياسي بياورند تا آنكه جبهه ملي دوم شكل گرفت. در آن زمان دكتر اميني به نخست‌وزيري رسيده بود. او در مقابل شاه ايستاد تا قدري فضاي سياسي باز شود. جبهه ملي دوم باور داشت كه بايد با اميني برخورد شود و اعضاي جبهه جاي او را بگيرند. سخن کادرهاي نهضت مقاومت ملي اين بود كه اگر از اميني حمايت نمي‌كنيم، دست‌ِكم نبايد چوب لاي چرخش بگذاريم؛ زيرا به‌هرحال در حد توانش با نماد استبداد مقابله مي‌كند. دومين نقدي كه به جبهه ملي دوم وجود داشت، ساختار جبهه‌ ملي بود که عملا با انحلال برخي احزاب هويت جبهه‌اي آن نقض شده بود. قرار بود كه همه احزاب درباره محورهاي مشترك در جبهه ملي گرد هم جمع شوند و فعاليت كنند و در نهايت به يك هويت مشترك تشكيلاتي برسند. همه اين عوامل و دلايل ديگري که در سوابق تاريخي آمده است، باعث شد كه شخصيت‌هاي برجسته‌اي مانند مهندس بازرگان، دكتر سحابي و آيت‌الله طالقاني به اين نتيجه برسند كه بايد تشكيلاتي جديد ايجاد كنند تا اولويتش استبدادستيزي و تحقق آزادي باشد؛ از‌اين‌رو نام نهضت آزادي براي اين تشكيلات برگزيده شد. موضوع مهم ديگر مبارزه با خرافات مذهبي موجود در جامعه بود كه هر دو اينها در مرام‌نامه و بيانيه تأسيس نهضت آمده است.
مرحوم مهندس بازرگان در نطق افتتاحيه نهضت آزادي گفت كه ما مسلمان، ايراني و مصدقي هستيم. همين مفهوم در بيانيه تأسيس نهضت هم آمده است. اين در حالي است كه دكتر مصدق مشخصا باور به سكولاريسم داشت. نهضت خود را ادامه‌دهنده راه جبهه ملي اول و شخص دكتر مصدق مي‌دانست. اين تعارض را چگونه می‌توان رفع‌ کرد؟
دكتر مصدق در جايگاه رهبري نهضت ملي ايران همواره بر ايرانيت و اسلاميت تأكيد داشت و در مناسبات اجتماعي و شخصي، انساني مسلمان بود و ارزش‌هاي ديني را رعايت مي‌كرد كه اين موضوع كاملا در نوشته‌ها و سخنراني‌هايشان روشن است؛ اما در مديريت سياسي، نگاهی سكولار داشت و دنبال آزادي، حاکميت ملي و رفع موانع توسعه بود. بااین‌حال، پايه‌گذاران نهضت آزادي، در جايگاه نهادی اجتماعي که رسالت آگاهي‌بخشي دارد، عنصر دين را وارد گفتمان خود كردند؛ زيرا بيش از 90 درصد جامعه ايران مسلمان بود و اگر نمي‌توانستند با جامعه ارتباط خوبي برقرار كنند، قادر نبودند به اصلاح‌ عميق اجتماعي و سياسي دست بزنند. مهندس بازرگان در آثار خود به چگونگي توجه به عناصر فرهنگي و بومي پرداخته است و در مجموعه آثارشان که تاکنون در 33 جلد تدوين و منتشر شده است، سعي كرده‌اند پاسخ اين پرسش شما را بدهند. او همواره با استناد به آيات قرآن كوشيده است علاوه بر آنكه به اصلاح جامعه خود بپردازد، تأثير عميقي از طريق آگاهي‌بخشي نيز بر جاي بگذارد. وقتي به تاريخ معاصر نگاه مي‌كنيم، درمي‌يابيم احزابي مانند حزب توده كه بي‌توجه به فرهنگ بومي ايران بودند، نتوانستند چنين تأثيري را داشته باشند.
پس شما عنصر دين در آرای نهضت را ناظر به فرهنگ بومي و اجتماعي مي‌دانيد و باور داريد كه مهندس بازرگان مانند دكتر مصدق می‌اندیشید؟
مهندس بازرگان بر پايه آموزه‌هاي صريح قرآن، باور داشت دين و نهاد روحانيت بايد در عرصه عمومي حضور داشته باشند تا بتوانند زمينه‌هاي رشد اجتماعي را ايجاد كنند تا شهروندان با ارزش‌هاي راهبردي آشنا شوند و آنها را مطالبه كنند؛ اما نهاد روحانيت نبايد در قدرت ورود كند.
قدري جلو برويم و برسيم به توقف فعاليت‌هاي نهضت آزادي در سال1344؛ علت چه بود؟
در دوره اول فعاليت، يعني تا سال44، نهضت آزادي در دفتر خيابان كاخ سابق يا همان فلسطين فعلي فعاليت مي‌كرد. جبهه ملي دوم نیز در خيابان فخرآباد در ساختماني كه اكنون اداره برق در آنجا برپاست، فعاليت داشت. بعد از آنكه دكتر اميني به نخست‌وزيري رسيد، شاه به آمريكا رفت و بعد از بازگشتش زمينه حذف اميني فراهم شد. در آن شرايط، جبهه ملي دوم و نهضت آزادي به‌شدت با محدوديت روبه‌رو شدند. شاه متوجه شده بود براي پيشبرد اهداف آمريکا در ايران، سد مهمي به نام روحانيت در پيش‌رويش قرار دارد. در شهريور سال 41 وقتي بحث انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي مطرح شد، روحانيت سنتي با هر سه محور اين طرح مخالفت كردند؛ زيرا شركت زنان در انتخابات، اصلاحات ارضي و سوگند به كتاب آسماني به‌جاي قرآن را مخالف ديدگاه‌هاي خود مي‌دانستند. اوج چنين مخالفت‌هايي بيانيه سه مرجع وقت، يعني آيت‌الله خميني، آيت‌الله شريعتمداري و آيت‌الله گلپايگاني بود كه رسانه‌هاي وابسته به نظام وقت از اين بيانيه با عنوان «ارتجاع سياه» ياد كردند. سران نهضت در آن زمان احساس مسئوليت كردند؛ زيرا دريافتند با تداوم اين روند، جنبش اجتماعي آسيب خواهد ديد. سران نهضت بعد از ديدار با مراجع قم، چند بيانيه هم صادر كردند و گفتند مگر مردان در انتخابات آزادند كه سخن از آزادي زنان زده مي‌شود و هدف از اصلاحات ارضي چه چيزی مي‌تواند جز نابودي كشاورزي باشد و در نهايت چرا در شرايطي كه بيش از 90 درصد مردم ايران مسلمان‌اند، بحث سوگند به كتاب آسماني به‌جاي قرآن مطرح مي‌شود؟ بعد از آن، توجه مراجع به‌ويژه آيت‌الله خميني متوجه مشکل اصلي جامعه ما، يعني استبداد و نماد آن شاه شد و متعاقب آن رخدادهاي ديگري مانند حمله به فيضيه قم، قيام 15خرداد و... رخ داد تا آنكه در بهمن سال 41، بحث رفراندوم شش‌ماده‌اي شاه مطرح شد. نهضت آزادي بيانيه‌اي اعتراضي با عنوان «ايران در آستانه يک انقلاب بزرگ(!) و برگرداندن تاريخ خود» در تاريخ سوم بهمن صادر كرد كه در پي آن سران نهضت و در مرحله بعد فعالان نهضت بازداشت شدند و فعاليت نهضت متوقف شد. در سال‌های 42 و 43 سران و فعالان نهضت در دادگاه نظامي محاکمه و تمام آنها از سه تا 10 سال محكوميت گرفتند که تفصيل اين رويدادها در اسناد تاريخي آمده است.
بعد از سال 44 عمده فعاليت‌هاي نهضت در خارج از كشور متمركز شد. چطور شد که شخصيت‌هايي مانند دكتر شريعتي و دكتر چمران به نهضت پيوستند؟
در سال 40 و با تأسيس نهضت آزادي در داخل، جمعي از دوستان ما که قبلا در فعاليت نهضت مقاومت ملي و انجمن اسلامي دانشجويان حضور داشتند، مانند دكتر شريعتي و پرويز امين در اروپا و دكتر يزدي، دكتر چمران و صادق قطب‌زاده در آمريكا، نهضت آزادي ايران در خارج از كشور را در سال 1341 ايجاد كردند. من نيز در سال 41 که براي ادامه تحصيل به آلمان رفته بودم، زمينه‌هاي تشکيل انجمن اسلامي دانشجويان در اروپا را فراهم کردم و دکتر مهدي بهادرنژاد، دكتر چمران، دکتر يزدي و... انجمن اسلامي دانشجويان در آمريكا و كانادا را تشكيل دادند. نهادهاي اين‌چنيني تا پيروزي انقلاب نقش مهمي در تربيت كادرها داشتند و به‌تدريج باعث تحولات داخلي شدند. اين روند ادامه داشت تا آنكه جنبش مسلحانه در ايران پديد آمد و در سال 50 سازمان مجاهدين خلق اعلام موجوديت كرد. دوستان ما در خارج از كشور احساس مسئوليت كردند و براي انتشار اخبار داخل کشور، نشريه «پيام مجاهد» ارگان نهضت آزادي خارج از کشور را منتشر كردند؛ اما تغيير موضع سازمان و انشعاب درون‌سازماني مجاهدين، ضربه سنگيني به جريان مبارزات وارد كرد.
رويكرد نهضت نسبت به عملکرد مجاهدين چه بود؟
مجاهدين به‌لحاظ سازماني مستقل عمل مي‌کردند و ارتباطي به نهضت آزادي نداشتند، اما در آن زمان جامعه از مبارزه انقلابي و مسلحانه استقبال مي‌کرد، زيرا فضاي اختناق بعد از 15 خرداد 42 بسيار سنگين بود؛ از سوي ديگر تجربه و گفتمان جهاني آن دوره نيز مبارزه انقلابي و مسلحانه را براي مقابله با استبداد مي‌پذيرفت. در اين دوره برخي از اعضاي نهضت، برخي از اعضاي هيئت‌هاي مؤتلفه، بازاري‌ها، جمعي از روحانيت مبارز مانند آقاي هاشمي‌رفسنجاني و افرادي مانند شهيد رجايي از آنها حمايت مي‌کردند. اين روند ادامه داشت تا آنکه در سال 54 در سازمان مجاهدين خلق انشعابي مهم با تغيير مواضع رخ داد و اعلام کردند در مسير مبارزات خود با تأكيد بر گفتمان مارکسيسم عنصر دين را کنار مي‌گذارند.
دکتر شريعتي در اين دوره چه نقشي داشت؟
در چنين فضايي دکتر شريعتي در سال 1343 به ايران آمد و توانست با گفتمان‌سازي براساس آموزه‌هاي اسلامي نشان دهد که تحقق عدالت اجتماعي که مورد توجه نسل جوان بود، تنها از راه مارکسيسم نمي‌گذرد، بلکه مي‌توان با آموزه‌هاي ديني و فرهنگ بومي به آرمان عدالت‌خواهي جامه عمل پوشاند. سخنراني‌هاي او در داخل کشور به‌ويژه در حسينيه ارشاد موج وسيعي ايجاد کرد و توانست نسل جوان را متوجه ظرفيت‌هاي فرهنگ بومي کند و انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان خارج از کشور را هم متحول کند. اين مقطع در تقويت جنبش‌ اجتماعي ايران بسيار مهم و تأثيرگذار بوده است.
شما باور داريد که سازمان مجاهدين در تمام ابعاد مستقل از نهضت عمل مي‌کرد؛ با طرح اين گزاره چرا انشعاب دروني اين سازمان اين‌قدر در نگاه شما به روند مبارزات ضربه وارد کرد؟
در بيانيه انشعاب سازمان بيشترين حمله به گفتمان نهضت آزادي و شخص مهندس بازرگان شده بود؛ از سوي ديگر بخشي از يک سازمان با نگاه اسلامي اعلام کرد ديگر مباني اسلامي در مسير مبارزاتشان طريقت ندارد و اين شوک سنگيني به جامعه به‌ويژه در دو نهاد دانشگاه و بازار که نقش مهمي در جنبش اجتماعي داشتند، وارد کرد. مضافا آنکه بيانيه انشعاب، اوضاع را در زندان‌ها بر هم زد و فضاي سنگيني را بر مسير مبارزات تحميل کرد و در داخل زندان‌ها باعث بروز شکاف‌هاي عميق ميان زندانيان و خاصه ميان مجاهدين خلق و زندانيان طرفدار روحانيت مانند لاجوردي و رجايي و اعضاي مؤتلفه و حزب ملل اسلامي شد که ريشه همين اختلاف‌هاي درون زندان را بعد از انقلاب هم مي‌توان مشاهده کرد؛ يعني زمينه اختلافات در زندان شکل گرفت و در نهايت به بروز خشونت‌هاي بعدی منجر شد.
يکي از مقاطع مهم در تاريخ نهضت آزادي حد فاصل سال‌هاي 54 تا 57 است که فعاليت‌هاي نهضت آزادي بسيار گسترش مي‌يابد و مي‌تواند در پيروزي انقلاب اسلامي مؤثر عمل کند. قدري از اقدامات نهضت در اين سال‌ها بگوييد.
دوستان ما همراه با نيروهاي ملي با استفاده از فضاي سياسي حاصل از برنامه حقوق بشر کارتر و فشار بر دولت ايران «جمعيت ايراني دفاع از آزادي و حقوق بشر» را در فروردين 1356 تشکيل دادند و مهندس بازرگان را به‌عنوان دبير کل خود معرفي کردند. اقدامات اين جمعيت زمينه آزادي زندانيان روحانيون و دانشجويان را ايجاد کرد و باعث جلب حمايت‌هاي بين‌المللي براي دفاع از زندانيان، کاهش سلطه ساواک و بازشدن نسبي فضاي سياسي شد. در آن ايام برنامه‌هاي آگاهي‌بخش از جمله سلسله‌‌سخنراني‌هايي در شهريور 56 در مسجد قبا برگزار شد. به ياد دارم که ميزان استقبال از سخنراني‌هاي مسجد قبا به‌نحوي بود که کل خيابان قبا تا خيابان شريعتي مملو از جمعيت مي‌شد. با اين اقدامات مشخص شد که روشنفکري ديني مي‌تواند بر مردم تأثير بگذارد و جريان مبارزات را هدايت کند و افرادي مانند مهندس بازرگان، دکتر سحابي، دکتر توسلي، دکتر سامي و دکتر پيمان در اين برنامه‌هاي آگاهي‌بخشي تأثير شگرفي داشتند. در سال56 اولين نماز عيد فطر در تپه‌هاي قيطريه به امامت آيت‌الله سيدابوالفضل زنجاني (برادر سيدرضا زنجاني) برگزار شد. نماز عيد فطر بعدي در سال 57 به امامت مرحوم دکتر مفتح توانست نخستين راهپيمايي خودجوش مردمي را ايجاد کند و بعد از آن، اتفاقات ديگري مانند ميدان شهدا رخ داد. يکي از موضوعات مهم ديگر تجديد سازمان نهضت آزادي در نيمه دوم سال 56 و صدور بيانيه‌هاي آگاهي‌بخش در طول سال 57 بوده است. نهضت در تحليل‌هاي خود به اين نتيجه رسيد که در برخورد با نظام استبدادی شاه به تقويت جنبش اجتماعي نياز داريم؛ از سوي ديگر تا زماني که آمريکا دست حمايت خود را از پشت شاه برنداشته است، نمي‌توان انتظار موفقيت داشت. با چنين تحليلي دو محور در دستور کار قرار گرفت؛ نخست تقويت جنبش اجتماعي و دوم ديپلماسي انقلاب. اعضاي نهضت به چهار نفر آقايان مهندس بازرگان، دکتر سحابي، احمد صدرحاج‌سيدجوادي و اين‌جانب مأموريت دادند تا مذاکره با آمريکا و ديپلماسي انقلاب را پي بگيريم. اين مذاکرات در ارديبهشت سال 57 آغاز شد و توانستيم با آقاي جان استمپل ديداري داشته باشيم. اين مذاکرات در منزل دکتر فريدون سحابي انجام مي‌شد و من نقش مترجم را ايفا مي‌کردم. چنين مذاکراتي به‌تدريج باعث کاهش حمايت آمريکا از نظام شاه شد. بعد از آن هم ديپلماسي انقلاب توسط آيت‌الله خميني در نوفل‌لوشاتو پيگيري شد. بي‌ترديد اگر ديپلماسي انقلاب انجام نمي‌شد، انقلاب ايران نمي‌توانست به پيروزي برسد. راهپيمايي‌هاي ميليوني مردم در روزهاي تاسوعا و عاشورا نيز رخداد بسيار مهمي است که در روز تاسوعا روز جهاني حقوق بشر به دعوت جمعيت ايراني دفاع از آزادي و حقوق بشر، آيت‌الله طالقاني و روحانيت مبارز آغاز شد و در روز عاشورا به يک رفراندوم فراگير براي رفتن شاه و نفي استبداد تبديل شد و اين مطالبه تاريخي ملت ايران در رسانه‌هاي جهاني بازتاب گسترده‌اي پيدا کرد. براي راه‌اندازي مجدد صنعت نفت براي مصارف داخلي هم رهبر فقيد انقلاب به آقايان مهندس بازرگان، هاشمي‌رفسنجاني و مهندس کتيرايي مأموريت دادند و براي مديريت اعتصابات آقايان دکتر سحابي، دکتر باهنر و مهندس معين فر را منصوب کردند. بعد از مهر57 و هنگامي که رهبر فقيد انقلاب مجبور به ترک عراق شدند و به نوفل‌لوشاتو رفتند، در آن 118روز اقامت در نوفل‌لو شاتو مطالبات تاريخي ملت ايران يعني آزادي، استقلال، جمهوريت و حاکميت ملت در بام رسانه‌هاي جهاني معرفي شد. البته در انقلاب همه مردم و گروه‌هاي اجتماعي با انسجام حول نفي استبداد حضور داشتند اما نقش نهضت آزادي در مديريت انقلاب و روحانيت مبارز در به صحنه‌آوردن مردم، کاملا برجسته است.
موضوع ديگري که در آن ايام مطرح است، روي کار آمدن شاهپور بختيار به‌عنوان نخست‌وزير است. نهضت آزادي همواره بر مشي اصلاح‌گرايانه خود تأكيد داشته است و بختيار هم با همين شعار نخست‌وزيري را پذيرفته بود. از سوي ديگر بختيار سابقه عضويت در جبهه ملي را داشت و در دوران پهلوي دوم به زندان رفته بود. با چنين مختصاتي چرا نهضت آزادي از بختيار حمايت نکرد؟
بختيار، انتخاب نابهنگامي بود. شاه او را براي عبور از بحران انتخاب کرده بود و آمريکا هم همين ديدگاه را حمايت مي‌کرد. در زماني که بختيار مسئوليت نخست‌وزيري را برعهده گرفت، تمام شواهد در جامعه حاکي از مشي انقلابي بود. مهندس بازرگان درباره روي‌کارآمدن بختيار گفت که اين انتخاب خيلي دير انجام شد. زيرا جنبش اجتماعي ايران توسعه يافته بود و مردم در راهپيمايي عاشورا مي‌گفتند «نهضت ما حسيني است، رهبر ما خميني است». مهندس بازرگان اگرچه به اصلاحات باور داشت و پيشنهادهايي داشت که مورد قبول واقع نشد زيرا جنبش اجتماعي ايران در آن مقطع مشي انقلابي را مطالبه مي‌کرد. حتي جبهه ملي و افرادي مانند کريم سنجابي، اللهيار صالح و داريوش فروهر که از رهبران جبهه ملي بودند هم از بختيار حمايت نکردند.
برسيم به دوران بعد از انقلاب. اگرچه نهضت آزادی را نمي‌توان الزاما مرتبط به نهضت آزادی دانست اما به‌هر‌حال تعدادي از سران نهضت در دولت موقت مسئوليت داشتند و نام دولت موقت به نحوي با نهضت آزادي گره خورده است. در وهله نخست چه زمينه‌هايي باعث شد تا امام، مهندس بازرگان را به‌عنوان رئيس دولت موقت انتخاب کند و در وهله دوم چه عواملي باعث استعفاي بازرگان از سِمت خود شد؟
رهبر فقيد انقلاب بعد از ورودشان به ايران گفتند که «من دولت تعيين مي‌کنم». در شوراي انقلاب بحث‌‌هاي زيادي درباره دولت انتقالي مطرح شد. در آن شرايط هيچ‌کس جز مهندس بازرگان نمي‌توانست اين مسئوليت سنگين را برعهده بگيرد زيرا از يک جهت در ميان روحانيون مقبوليت داشت و از سوي ديگر داراي پايگاه اجتماعي وسيعي بود. آيت‌الله طالقاني، دکتر سحابي و شخص مهندس بازرگان در سال‌هاي متمادي تعامل بالايي با شخصيت‌هايي مانند شهيد بهشتي، شهيد مطهري، شهيد باهنر، علامه جعفري و حتي علامه طباطبايي داشتند و با ايشان هم‌فکري مي‌کردند. به اين دليل مورد تأييد روحانيت بودند. مهندس بازرگان به‌عنوان يک فعال سياسي ملي‌گرا و استاد دانشگاه از سوي جامعه روشنفکري هم حمايت مي‌شد. در آن مقطع هيچ‌کس جز او هم‌زمان هر دو اين ويژگي‌ها را نداشت. مهندس بازرگان همان‌طورکه در حکم رهبر انقلاب آمده بود، فارغ از رويکرد حزبي‌اش دولت را اداره کرد؛ زيرا همه ما که در دولت حضور داشتيم، از لحاظ اخلاقي پذيرفته بوديم که نبايد مواضع حزبي خود را در دولت جاي دهيم. شخص مهندس بزرگان هم درباره دولت موقت گفته بود که دولت، نهضتي نيست. واقعا هم همين‌طور بود و برخلاف آنچه برخي ادعا مي‌کنند، از حيث کمي هم دولت وابسته به نهضت نبود؛ به‌نحوي‌که دولت متشکل بود از 11 نفر (36،6 درصد) اعضاي نهضت آزادي، 11نفر (36،6 درصد) مليون و نيروهاي جبهه ملي، چهار نفر (13،3 درصد) روحانيون شوراي انقلاب و چهار نفر (13،3 درصد) انجمن اسلامي مهندسين. بنابراين نسبت متکثري از نيروهاي فعال در انقلاب در دولت موقت حضور داشتند که اين موضوع شبهه نهضتي‌بودن دولت موقت را رد مي‌کند. نهضت در دوران دولت موقت با جمع محدودي اداره مي‌شد زيرا شخصيت‌هاي اصلي نهضت در دولت موقت حضور داشتند و دولت موقت بار سنگيني را بر عهده داشت؛ چون در دوره انتقالي بايد علاوه بر تمشيت امور کشور در مقابل کارشکني‌ها و نفوذي‌ها ايستادگي مي‌کرد. براي مثال طيف‌هايي مانند حزب توده چريک‌هاي فدايي خلق که با مباني انقلاب اسلامي مخالف بودند، مدام کارشکني مي‌کردند و طيفي مانند نيروهاي سازمان مجاهدين خلق که مدعي قدرت بودند و مي‌خواستند خودشان در رأس قدرت حضور داشته باشند، به‌صورت مدام عليه دولت موقت مي‌تاختند؛ علاوه بر اينها گروه‌هاي ديگري هم بودند که در پيش پاي دولت موقت سنگ مي‌انداختند و تمايل داشتند خودشان دولت را در دست داشته باشند. در اين جنگ قدرت مهندس بازرگان استعفا داد که در پي آن راه‌حل ادغام شوراي انقلاب و دولت مطرح و اجرا شد و روحانيوني مثل آيت‌الله خامنه‌اي و آقاي هاشمي‌رفسنجاني به دولت آمدند. اين روند ادامه داشت تا آنکه يک روز پس از 13آبان و در‌پي اشغال سفارت آمريکا و متعاقب هجمه‌هايي که به سفر مهندس بازرگان، دکتر يزدي و دکتر چمران به الجزاير وارد شد، مهندس بازرگان از مسئوليت خود استعفا داد و استعفايش از سوي رهبر فقيد انقلاب پذيرفته شد. نکته مهم اين است که مهندس بازرگان پس از استعفا قهر نکرد و در شوراي انقلاب به همکاري خود ادامه داد. من هم تا دي‌ماه سال59 در سِمت شهردار تهران، باوجود کارشکني‌ها، به وظايف خود ادامه دادم و در نهايت استعفا دادم. به‌طور خلاصه علت استعفاي مهندس بازرگان و دولت موقت، جنگ قدرت ازسوی گروه‌هاي مختلف بوده است.
نهضت آزادي بعد از دولت موقت توانست نيروهاي زيادي به مجلس اول بفرستد. فضاي مجلس اول براي نهضت چگونه بود؟
نخستين انتخابات بعد از انقلاب، رفراندوم قانون اساسي بود که دولت موقت آن را برگزار کرد. مهندس بازرگان نظرش اين بود که عنوان نظام سياسي ايران بايد «جمهوري دموکراتيک اسلامي» باشد که قبلا در اساسنامه شوراي انقلاب به تصويب رسيده بود، اما با مخالفت رهبر فقيد انقلاب مواجه شد و ايشان گفتند: «جمهوري اسلامي نه يک کلمه کم و نه يک کلمه زياد». بعد از آن بحث تدوين قانون اساسي پيش آمد. دولت موقت پيش‌نويسي تهيه کرده بود که آن پيش‌نويس در مجلس خبرگان قانون اساسي کنار گذاشته شد و در تدوين بعدي، اصل ولايت فقيه در قانون اساسي قرار گرفت. در بهمن سال59 اولين انتخابات مجلس برگزار شد که به‌زعم بسياري از شخصيت‌ها آزادترين انتخابات در طول تاريخ جمهوري اسلامي است. نهضت آزادي در آن انتخابات فهرستی به نام «همنام» «هيئت معرفي نامزدهاي انتخاباتي» ارائه داد. تعداد زيادي از اين فهرست به مجلس راه يافتند و جالب است که مهندس بازرگان بعد از آن همه تخربي که پس از اشغال سفارت آمريکا عليه او انجام شده بود، بعد از آقاي حجازي و دکتر حبيبي به‌عنوان نفر سوم و با رأي بسيار بالا به مجلس راه يافت. حضور نهضت در مجلس اول پيش از خرداد سال60 بسيار تأثيرگذار بود اما بعد از خرداد سال60 و با بسته‌شدن فضاي سياسي، نمايندگان مجلس چندان نمي‌توانستند در فضايي آرام و تخصصي به اظهار ديدگاه‌هاي خود بپردازند. فضا در مجلس به‌گونه‌اي بود که آنان به‌صورت مدام با شعار «مرگ‌خواهي» وارد مجلس مي‌شدند. نهضت در چنين فضايي هم تلاش کرد که در مجلس اثربخش باشد؛ از اين‌رو نمايندگان نهضتي حاضر در مجلس همواره به تبيين مباني انتخابات آزاد مي‌پرداختند. مهندس بازرگان و دکتر سحابي در سخنراني‌هاي خود در مجلس بر اين نکته تأكيد مي‌کردند که مطالبه مردم در انقلاب، تحقق آزادي و جمهوريت يعني حاکميت ملت بود و وسيله تحقق اين مفاهيم انتخابات آزاد، سالم و منصفانه است که معمولا چنين سخنراني‌هايي با تنش روبه‌رو مي‌شد و گاه نيمه‌کاره مي‌ماند. بعد از آنکه اعضاي دولت مسئوليتشان تمام شد، در تيرماه سال59 نهضت آزادي سومين کنگره خود را تشکيل داد. وقتي به مصوبات آن کنگره نگاه مي‌کنيم، درمي‌يابيم که نهضت به‌دنبال اصلاحات و تحقق مطالبات آزادي و دموکراسي در فضايي به‌دور از خشونت و التزام به قانون بود. مصوبات اين کنگره مبناي خط‌مشي اصلاحاتي نهضت آزادي در سال‌هاي بعد بود. نهضت در ابتداي انقلاب هم به شيوه محاکمه متهمان سياسي در دادگاه‌ها اعتراض داشت؛ مشخصا مهندس بازرگان درباره هويدا باور داشت که او اطلاعات بسياري از رژيم گذشته دارد و بايد به آن اطلاعات دست يافت و از آنها در راستاي منافع ملي استفاده کرد. اگر زمان داده مي‌شد و هويدا تمام اطلاعاتش را مي‌گفت، مي‌توانستيم بيش از اين، مظالم رژيم پيشين را ثابت کنيم. بعد از خرداد سال60 هم که تقريبا تمام گروه‌هاي مخالف کنار رفته بودند، نهضت به اعتبار اعضايش توانست در دفتر خيابان مطهري به ادامه فعاليت خود بپردازد و توانست در مقاطع مختلف از جمله جنگ به وظايف اجتماعي و سياسي خود عمل کند، اما در اين مسير با موانع بسياري روبه‌رو شد. در سال 64 مهندس بازرگان براي آنکه معتقد بود انتخابات مسير نيل به دموکراسي است، نامزد انتخابات رياست‌جمهوري شد که در کمال ناباوري رئيس دولت موقت و فردي که چنددهه سابقه مبارزاتي عليه نظام پهلوي را در کارنامه خود داشت، ردصلاحيت شد. ما در انتخابات‌هاي بعدي هم همواره حضور داشتيم و زمينه‌هاي آگاهي اجتماعي را به‌وجود آورديم.
با آغاز جنگ، نهضت آزادي حمله عراق به ايران را محکوم کرد و از مردم خواست تا همه‌جانبه عليه دشمن خارجي به دفاع بپردازند، اما اين رويکرد بعد از فتح خرمشهر قدري متفاوت شد. استدلال نهضت براي خاتمه جنگ بعد از فتح خرمشهر چه بود؟
نهضت براي دفاع از ايران و جلب مشارکت مردم در جنگ به‌موقع بيانيه‌هايي منتشر کرد و خود نيز در حد مقدور مشارکت داشت، ما در شهرداري تهران تمام امکانات را براي پشتيباني جنگ بسيج کرديم، دکتر چمران هم به اهواز رفت و ستاد جنگ‌هاي نامنظم را تشکيل داد و اعضاي نهضت، از‌جمله مهندس بازرگان به جبهه‌ها مي‌رفتند تا از رزمندگان پشتيباني کنند. ما باور داشتيم که تا فتح خرمشهر اگر همه مردم ايران در راستاي دفاع از وطن شهيد شوند، وظيفه ديني و ملي است زيرا نبايد يک وجب از خاکمان هم دست دشمن بيفتد. اما بعد از فتح خرمشهر زمينه مذاکره براي پايان جنگ فراهم شد و ما در آن مقطع گفتيم که بايد از طريق ديپلماسي جنگ تمام شود تا کشور بيش از اين متحمل هزينه نشود. اما جنگ تا سال67 ادامه يافت. نهضت تا سال64 مخالفت خود را در نامه‌هاي محرمانه اعلام مي‌کرد ولي از سال64 تا 67 بيانيه‌هاي خود در موضوع جنگ را به صورت علني منتشر کرد. در اين مدت 53 نشريه درباره جنگ در‌آورديم و مدام به مسئولان و مردم مي‌گفتيم که مي‌توان از طريق ديپلماسي به جنگ خاتمه داد. بعد از اين موضع‌گيري‌ها در سال67 دفتر نهضت بسته شد و سه نفر شامل آقايان هاشم صباغيان، خسرو منصوريان و من دستگير شديم. با اين بازداشت بار ديگر فعاليت نهضت متوقف شد.
بعد از فوت امام نامه‌اي منتشر شد که در آن نامه امام ضرر نهضت آزادي را از منافقين بيشتر دانسته بود. اخيرا با طرح موضوع آقاي علي مطهري، بحث‌هايي درباره اصالت اين نامه درگرفت که مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام شبهه بر اصالت نامه را رد کرد. ماجراي آن نامه چيست؟
در سال 66 و در آستانه انتخابات مجلس آقاي محتشمي‌پور نامه‌اي به رهبر فقيد انقلاب نوشت و از ايشان درخواست کرد که در قبال نامزدهاي نهضت آزادي چه موضعي اتخاذ کنيم و ايشان هم در نامه‌اي پاسخ او را داد. اما اين نامه در سال 68 منتشر شد که همان بحث‌هايي که گفتيد در نامه مذکور آمده است. مهندس بازرگان بعد از انتشار نامه شکايت کرد. در دادگاه درخواست کارشناسي خط و ارائه نامه داده شد که آن نامه هيچ‌گاه به دادگاه ارائه نشد. آيت‌الله موسوي‌تبريزي سال‌ها بعد در مصاحبه‌هايی گفت که احمدآقاي خميني گفته بود اگر نامه را مي‌آورديم معلوم مي‌شد که به خط من و امضاي امام است. امام خميني در وصيت‌نامه‌اش گفته است که اگر بعد از من نامه‌هايي از جانب من منتشر شد بايد به خط و امضاي خود من باشد. نکته‌ واضحي که در اين نامه وجود دارد اين است که نامه يکي از عناصر ذکرشده در وصيت‌نامه را ندارد؛ يعني گرچه به امضاي امام رسيده است، اما به خط ايشان نيست.
در سال 69 يعني پس از پايان جنگ 90 نفر که بخش عمده‌اي از اين تعداد متشکل از نيروهاي نهضت آزادي بودند، نامه‌اي انتقادي به آقاي هاشمي، رئيس‌جمهور وقت، نوشتند که به گفته اعضاي نهضت در پي آن نامه هزينه‌هايي بر نهضت آزادي تحميل شد. قدري از آن نامه بگوييد.
بعد از خاتمه جنگ فعاليت نهضت دوباره آغاز شد. همان‌طور که گفتيد، در سال 69، 90 نفر طي نامه‌اي از آقاي هاشمي‌رفسنجاني، رئيس‌جمهور، خواستند که اصول سوم و پنجم قانون اساسي را اجرا کند و در کنار توسعه اقتصادي به توسعه سياسي هم توجه داشته باشد. آن نامه بسيار مؤدبانه و با لحني سياسي و منطقي نوشته شده بود و نه‌تنها انتظار برخورد قهري نداشتيم، بلکه تصور مي‌کرديم بعد از اين نامه دولت آقاي هاشمي اقدامات مثبتي براي بازشدن فضاي سياسي مي‌کند، اما برخلاف اين تصور 24 نفر از امضاکنندگان نامه، از جمله من دستگير شديم تا آنکه در نهايت 9 نفر، از جمله من و آقايان خسرو منصوريان، عبدالعلي بازرگان، هاشم صباغيان از نهضت آزادي و آقايان اردلان، شهشهاني، داوران و... از جبهه ملي در دادگاه محکوم به حبس شديم. آقاي هاشمي درباره بازداشت ما گفت که اتهام جاسوسي دارند، اما تنها علت بازداشت ما آن نامه بود. بعدها آقاي هاشمي درباره علت اين بازداشت‌ها به مهندس سحابي گفته بود که «پررو شده بودند».
در سال 73 مهندس بازرگان درگذشت و آقاي ابراهيم يزدي به دبيركلي رسيد. بعد از فوت بازرگان تنها گزينه براي دبيركلي نهضت، ايشان بود يا افراد ديگري نيز مطرح بودند؟
بعد از درگذشت مهندس بازرگان همه انتظار داشتند كه دكتر يدالله سحابی مسئولیت دبیركلی را بپذیرد، اما ایشان از پذیرش این مسئولیت امتناع كرد و با پیشنهاد خودشان و رأی اكثریت مطلق اعضا دكتر یزدی دبیركل شد. مجموعا دوران دبیركلی دكتر یزدی را مثبت ارزیابی می‌كنم، زیرا در دوران ایشان نهضت توانست ارتباط خوبی با بخش‌های مختلف جامعه، از جمله دانشگاه‌ها داشته باشد و نگاه راهبردی نهضت را در تمام ابعاد ادامه دهد.
نهضت آزادی از حامیان دولت اصلاحات بود، اما گفته می‌شود در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 76 اعضای نهضت رأی سفید دادند. این گزاره درست است؟
پیش از رسیدن به دوران اصلاحات این توضیح لازم است كه نهضت آزادی تنها گروهی بود كه با وجود تمام محدودیت‌ها بعد از خرداد 60 توانست خود را در عرصه سیاسی حفظ و همواره بر مواضع آگاهی‌بخشی خود تأكید و اقدام كند. آن ایستادگی‌ها باعث شد تا به تدریج سرمایه اجتماعی‌ای شكل بگیرد كه در خرداد سال 76 به برنامه توسعه سیاسی آقای خاتمی رأی دهد. در حقیقت اندیشه اصلاح‌طلبی پیش از دولت اصلاحات در طول زمان شكل گرفته بود، اما این اندیشه بعد از دوم خرداد سال 76 غالب شد. البته آن زمان در كنار اقدامات نهضت آزادی همکاری بین نهضت، نیروهای ملی و دوستان مهندس سحابی به نام «تلاشگران راه آزادی» تشکیل شده بود و آقایان مهندس معین‌فر، مهندس سحابی و دكتر یزدی را به عنوان نامزدهای انتخاباتی خود معرفی كرده بود كه هر سه از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شدند. در اعتراض به این تصمیم با توجه به شیوه‌ای که در کشورهای دموکراتیک متداول است، ابتدا تصمیم تلاشگران شرکت در انتخابات با «رأی سفید» بود. اما وقتی آقای خاتمی برنامه‌ خود را درخصوص توسعه سیاسی ارائه دادند، نهضت آزادی تصمیم گرفت كه به او رأی دهد و ما روی تعرفه‌های انتخابات نام سیدمحمد خاتمی را نوشتیم. به همین مناسبت در تاریخ ششم خرداد نهضت در نامه‌ای خطاب به ایشان انتخابشان را تبریک گفت و در هفتم خرداد نهضت بیانیه تحلیلی درخصوص این انتخابات صادر کرد و ضمن تمجید از رشد و بلوغ و بینش سیاسی و حرکت‌به‌موقع و سنجیده مردم این پیروزی را به ملت ایران تبریک گفت. دوران اصلاحات خاصه دوره اول برای نهضت، بازه زمانی خوبی بود. ما توانستیم دوباره دفتر داشته باشیم و تعامل خوبی با جنبش دانشجویی برقرار كنیم و به تبیین دیدگاه‌های خود بپردازیم. این شرایط تا سال 80 ادامه داشت. در سال 79 مهندس سحابی و جمعی از دوستانشان به دلیل اظهاراتی كه در كنفرانس برلین داشت، دستگیر شدند و بعد از آن در فروردین سال 80 و در آستانه انتخابات دور دوم ریاست‌جمهوری آقای خاتمی تعداد زیادی از اعضای نهضت دستگیر شدند. اتهام دستگیرشدگان براندازی بود كه آقای خاتمی و آقای یونسی در آن زمان گفتند سندی مبنی بر براندازی دستگیرشدگان نهضت وجود ندارد. به یاد دارم آقای محبیان در همان ایام در روزنامه رسالت نوشت كه «نهضت آزادی باید صفر شود». این رویكرد نشان می‌داد قرار است دوباره برخوردها با نهضت افزایش یابد. در چنین شرایطی آقای دکتر سحابی در بیانیه‌ای از سوی نهضت آزادی از مردم برای شرکت در انتخابات و حمایت از آقای خاتمی دعوت کردند و با پشتیبانی و آگاهی مردم از شرایط باز هم آقای خاتمی این‌بار با 24 میلیون رأی انتخاب شد.
شرایط نهضت در دوران آقای احمدی‌نژاد، خاصه بعد از انتخابات سال 88 چگونه بود؟
در سال 84 نهضت دكتر ابراهیم یزدی را به‌عنوان نامزد خود معرفی كرد كه رد صلاحیت شد. بعد از رد صلاحیت ایشان در مذاكره‌ای با جبهه مشاركت به این نتیجه رسیدیم كه نهضت از آقای دكتر معین حمایت كند؛ البته مشروط به آنكه ایشان در صورت پیروزی تشکیل «جبهه دموكراسی و حقوق بشر» را حمایت و پیگیری کنند. دكتر معین رأی نیاورد و انتخابات به مرحله دوم رفت و رقابت بین آقای احمدی‌نژاد و آقای هاشمی درگرفت. آقای هاشمی هزینه‌های زیادی را بر اعضای نهضت تحمیل كرده بود اما نهضت با توجه به تحلیل شرایط برای حفظ منافع ملی تصمیم گرفت در انتخابات شرکت کند و از آقای هاشمی حمایت كنند؛ پیامدهای عملکرد آقای احمدی‌نژاد و مشكلات عمیقی که برای كشور به وجود آورد، نشان داد که آن تصمیم درست بوده است. بعد از انتخابات سال 88 هم باز موج دستگیری اعضای نهضت آغاز شد.
دوران آقای روحانی را چگونه ارزیابی می‌كنید؟
در سال 92 آقای دکتر یزدی نیز دستگیر و فعالیت نهضت كاملا متوقف شد. گفته شد كه شما حق ندارید بیانیه‌ای مبنی بر درخواست حضور مردم در انتخابات بدهید؛ ما هم تصمیم گرفتیم روز انتخابات در حوزه حسینيه ارشاد رأی دهیم. رسانه‌های مختلف داخلی و خارجی با آقای دکتر یزدی مصاحبه کردند. در این گفت‌وگوها از مردم خواستند به آقای روحانی رأی دهند. در دولت اول روحانی قدری فضا باز شد؛ البته نه به‌طور كامل. ما می‌توانستیم در روزنامه‌ها یادداشت بنویسیم یا مصاحبه كنیم و دیدگاه‌های خود را مطرح كنیم. نهضت در سال 96 باز هم به آقای روحانی رأی داد. البته دولت دوم آقای روحانی با چالش‌های متعددی از جمله مشكلات اجرائی‌شدن برجام روبه‌رو شد كه به تبع آن مشكلات داخلی هم در پی داشته است.
موضع نهضت در انتخابات پیش‌روی مجلس چیست؟
ضمن سخنرانی سالروز تأسیس نهضت در اردیبهشت امسال توضیح دادم كه از یک سو شركت در انتخابات یك ضرورت است اما از سوی دیگر با توجه به شرایط کنونی کشور باید شرایط انتخابات آزاد طبق اصول قانون اساسی فراهم شود تا امکان مشارکت گسترده مردم در انتخابات فراهم شود.

مهرشاد ايماني: نهضت آزادي ايران يكي از باسابقه‌ترين احزابي است كه از سال40 تاكنون توانسته خود را در عرصه سياسي داخلي حفظ كند. اين مهم در حالي است كه نهضت در طول حيات خود فراز‌و‌نشيب‌هاي بسياري را تجربه كرده است. نهضت آزادي يك‌ سال پس از تشكيل جبهه ملي دوم در سال40 تشكيل شد. محمد توسلي، دبير‌كل نهضت آزادي، باور دارد كه يكي از مهم‌ترين علل پيروزي انقلاب اسلامي اقدامات نهضت آزادي بود. او حتي پا را فراتر از اين مي‌نهد و مي‌گويد كه اگر ديپلماسي انقلاب براي كاهش حمايت آمريكا از شاه از طرف سران نهضت آزادي صورت نمي‌گرفت، شايد پيروزي انقلاب با مانع روبه‌رو مي‌شد. نهضت پس از انقلاب نيز دوران پر‌حادثه‌اي را گذراند؛ از حضور سرانش در عالي‌ترين جايگاه حكومت؛ يعني دولت موقت تا دوران انزوا و کناره‌گیری. در ادامه جستار «تحزب در ايران» در اين شماره براي بررسي جزء‌به‌جزء تاريخ نهضت آزادي به سراغ محمد توسلي رفتيم و از او درباره مهم‌ترين حوادث تاريخ 58ساله نهضت آزادي پرسيديم كه مشروح اين‌گفت‌وگو را در ادامه‌ مي‌خوانيد.

به‌عنوان نخستين موضوع بفرماييد كه نهضت آزادي ايران با چه زمينه‌هايي شكل گرفت و علل اختلافات سران نهضت با اعضاي جبهه ملي دوم چه بود و آن اختلافات چقدر بر شكل‌گيري نهضت تأثير گذاشت؟
براي بازخواني اهداف بنيان‌گذاران نهضت آزادي بايد شرايط حاكم بر فضاي سياسي در ارديبهشت سال 40 را بررسي كنيم. در آن ايام كندي در آمريكا به رياست‌جمهوري رسيد و با روي‌كار‌آمدن او فضاي سياسي ايران نيز قدري باز شد. با پيگيري کادرهاي نهضت مقاومت ملي جبهه ملي دوم توانست اعلام موجوديت كند؛ اما به‌ دليل اختلاف مواضع جبهه ملي با کادر‌هاي نهضت مقاومت و دلايل ديگري که به آنها اشاره خواهد شد، نهضت آزادي ايران تأسيس شد. براي بنيان‌گذاران نهضت از‌جمله مهندس مهدي بازرگان، دكتر يدالله سحابي و آيت‌الله محمود طالقاني بحث توسعه ملي و رفع علل عقب‌ماندگي ملي بسيار مهم بود؛ زيرا آنها فرزند مشروطه بودند و عصر مشروطه را لمس كرده بودند و هر‌كدام به‌نوعي در شرايطي تربيت يافته بودند كه مي‌دانستند علل رخوت جامعه ايراني چيست. مجموعه ارزيابي ايشان اين بود كه بايد دو عنصر استبداد و خرافات از جامعه ايران زدوده شود و براي تحقق اين مهم از شهريور 1320 در سطوح مختلف به فعاليت‌هاي فرهنگي و اجتماعي دست زدند تا آنكه در آستانه دهه 30 با نهضت ملي و حکومت دکتر مصدق به همکاري و فعاليت پرداختند. بعد از كودتاي 28 مرداد 32 براي ايستادگي در مقابل کودتاي 28 مرداد و ادامه راه دكتر مصدق در نهضت مقاومت ملي همکاري كردند كه شما نيز در سلسله‌ مقالات «تحزب در ايران» به جزئيات آن اشاره كرده‌ايد. در اين نهضت، افرادي مانند عزت‌الله سحابي، ابراهيم يزدي، رحيم عطايي، عباس امير‌انتظام و عباس رادنيا فعاليت مي‌كردند و هشت سال مبارزه مخفي داشتند. كادرهاي زيادي در نهضت مقاومت ملي تا سال39 ساخته شد و اعضاي آن توانستند رهبران خانه‌نشين جبهه ملي اول را به عرصه سياسي بياورند تا آنكه جبهه ملي دوم شكل گرفت. در آن زمان دكتر اميني به نخست‌وزيري رسيده بود. او در مقابل شاه ايستاد تا قدري فضاي سياسي باز شود. جبهه ملي دوم باور داشت كه بايد با اميني برخورد شود و اعضاي جبهه جاي او را بگيرند. سخن کادرهاي نهضت مقاومت ملي اين بود كه اگر از اميني حمايت نمي‌كنيم، دست‌ِكم نبايد چوب لاي چرخش بگذاريم؛ زيرا به‌هرحال در حد توانش با نماد استبداد مقابله مي‌كند. دومين نقدي كه به جبهه ملي دوم وجود داشت، ساختار جبهه‌ ملي بود که عملا با انحلال برخي احزاب هويت جبهه‌اي آن نقض شده بود. قرار بود كه همه احزاب درباره محورهاي مشترك در جبهه ملي گرد هم جمع شوند و فعاليت كنند و در نهايت به يك هويت مشترك تشكيلاتي برسند. همه اين عوامل و دلايل ديگري که در سوابق تاريخي آمده است، باعث شد كه شخصيت‌هاي برجسته‌اي مانند مهندس بازرگان، دكتر سحابي و آيت‌الله طالقاني به اين نتيجه برسند كه بايد تشكيلاتي جديد ايجاد كنند تا اولويتش استبدادستيزي و تحقق آزادي باشد؛ از‌اين‌رو نام نهضت آزادي براي اين تشكيلات برگزيده شد. موضوع مهم ديگر مبارزه با خرافات مذهبي موجود در جامعه بود كه هر دو اينها در مرام‌نامه و بيانيه تأسيس نهضت آمده است.
مرحوم مهندس بازرگان در نطق افتتاحيه نهضت آزادي گفت كه ما مسلمان، ايراني و مصدقي هستيم. همين مفهوم در بيانيه تأسيس نهضت هم آمده است. اين در حالي است كه دكتر مصدق مشخصا باور به سكولاريسم داشت. نهضت خود را ادامه‌دهنده راه جبهه ملي اول و شخص دكتر مصدق مي‌دانست. اين تعارض را چگونه می‌توان رفع‌ کرد؟
دكتر مصدق در جايگاه رهبري نهضت ملي ايران همواره بر ايرانيت و اسلاميت تأكيد داشت و در مناسبات اجتماعي و شخصي، انساني مسلمان بود و ارزش‌هاي ديني را رعايت مي‌كرد كه اين موضوع كاملا در نوشته‌ها و سخنراني‌هايشان روشن است؛ اما در مديريت سياسي، نگاهی سكولار داشت و دنبال آزادي، حاکميت ملي و رفع موانع توسعه بود. بااین‌حال، پايه‌گذاران نهضت آزادي، در جايگاه نهادی اجتماعي که رسالت آگاهي‌بخشي دارد، عنصر دين را وارد گفتمان خود كردند؛ زيرا بيش از 90 درصد جامعه ايران مسلمان بود و اگر نمي‌توانستند با جامعه ارتباط خوبي برقرار كنند، قادر نبودند به اصلاح‌ عميق اجتماعي و سياسي دست بزنند. مهندس بازرگان در آثار خود به چگونگي توجه به عناصر فرهنگي و بومي پرداخته است و در مجموعه آثارشان که تاکنون در 33 جلد تدوين و منتشر شده است، سعي كرده‌اند پاسخ اين پرسش شما را بدهند. او همواره با استناد به آيات قرآن كوشيده است علاوه بر آنكه به اصلاح جامعه خود بپردازد، تأثير عميقي از طريق آگاهي‌بخشي نيز بر جاي بگذارد. وقتي به تاريخ معاصر نگاه مي‌كنيم، درمي‌يابيم احزابي مانند حزب توده كه بي‌توجه به فرهنگ بومي ايران بودند، نتوانستند چنين تأثيري را داشته باشند.
پس شما عنصر دين در آرای نهضت را ناظر به فرهنگ بومي و اجتماعي مي‌دانيد و باور داريد كه مهندس بازرگان مانند دكتر مصدق می‌اندیشید؟
مهندس بازرگان بر پايه آموزه‌هاي صريح قرآن، باور داشت دين و نهاد روحانيت بايد در عرصه عمومي حضور داشته باشند تا بتوانند زمينه‌هاي رشد اجتماعي را ايجاد كنند تا شهروندان با ارزش‌هاي راهبردي آشنا شوند و آنها را مطالبه كنند؛ اما نهاد روحانيت نبايد در قدرت ورود كند.
قدري جلو برويم و برسيم به توقف فعاليت‌هاي نهضت آزادي در سال1344؛ علت چه بود؟
در دوره اول فعاليت، يعني تا سال44، نهضت آزادي در دفتر خيابان كاخ سابق يا همان فلسطين فعلي فعاليت مي‌كرد. جبهه ملي دوم نیز در خيابان فخرآباد در ساختماني كه اكنون اداره برق در آنجا برپاست، فعاليت داشت. بعد از آنكه دكتر اميني به نخست‌وزيري رسيد، شاه به آمريكا رفت و بعد از بازگشتش زمينه حذف اميني فراهم شد. در آن شرايط، جبهه ملي دوم و نهضت آزادي به‌شدت با محدوديت روبه‌رو شدند. شاه متوجه شده بود براي پيشبرد اهداف آمريکا در ايران، سد مهمي به نام روحانيت در پيش‌رويش قرار دارد. در شهريور سال 41 وقتي بحث انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي مطرح شد، روحانيت سنتي با هر سه محور اين طرح مخالفت كردند؛ زيرا شركت زنان در انتخابات، اصلاحات ارضي و سوگند به كتاب آسماني به‌جاي قرآن را مخالف ديدگاه‌هاي خود مي‌دانستند. اوج چنين مخالفت‌هايي بيانيه سه مرجع وقت، يعني آيت‌الله خميني، آيت‌الله شريعتمداري و آيت‌الله گلپايگاني بود كه رسانه‌هاي وابسته به نظام وقت از اين بيانيه با عنوان «ارتجاع سياه» ياد كردند. سران نهضت در آن زمان احساس مسئوليت كردند؛ زيرا دريافتند با تداوم اين روند، جنبش اجتماعي آسيب خواهد ديد. سران نهضت بعد از ديدار با مراجع قم، چند بيانيه هم صادر كردند و گفتند مگر مردان در انتخابات آزادند كه سخن از آزادي زنان زده مي‌شود و هدف از اصلاحات ارضي چه چيزی مي‌تواند جز نابودي كشاورزي باشد و در نهايت چرا در شرايطي كه بيش از 90 درصد مردم ايران مسلمان‌اند، بحث سوگند به كتاب آسماني به‌جاي قرآن مطرح مي‌شود؟ بعد از آن، توجه مراجع به‌ويژه آيت‌الله خميني متوجه مشکل اصلي جامعه ما، يعني استبداد و نماد آن شاه شد و متعاقب آن رخدادهاي ديگري مانند حمله به فيضيه قم، قيام 15خرداد و... رخ داد تا آنكه در بهمن سال 41، بحث رفراندوم شش‌ماده‌اي شاه مطرح شد. نهضت آزادي بيانيه‌اي اعتراضي با عنوان «ايران در آستانه يک انقلاب بزرگ(!) و برگرداندن تاريخ خود» در تاريخ سوم بهمن صادر كرد كه در پي آن سران نهضت و در مرحله بعد فعالان نهضت بازداشت شدند و فعاليت نهضت متوقف شد. در سال‌های 42 و 43 سران و فعالان نهضت در دادگاه نظامي محاکمه و تمام آنها از سه تا 10 سال محكوميت گرفتند که تفصيل اين رويدادها در اسناد تاريخي آمده است.
بعد از سال 44 عمده فعاليت‌هاي نهضت در خارج از كشور متمركز شد. چطور شد که شخصيت‌هايي مانند دكتر شريعتي و دكتر چمران به نهضت پيوستند؟
در سال 40 و با تأسيس نهضت آزادي در داخل، جمعي از دوستان ما که قبلا در فعاليت نهضت مقاومت ملي و انجمن اسلامي دانشجويان حضور داشتند، مانند دكتر شريعتي و پرويز امين در اروپا و دكتر يزدي، دكتر چمران و صادق قطب‌زاده در آمريكا، نهضت آزادي ايران در خارج از كشور را در سال 1341 ايجاد كردند. من نيز در سال 41 که براي ادامه تحصيل به آلمان رفته بودم، زمينه‌هاي تشکيل انجمن اسلامي دانشجويان در اروپا را فراهم کردم و دکتر مهدي بهادرنژاد، دكتر چمران، دکتر يزدي و... انجمن اسلامي دانشجويان در آمريكا و كانادا را تشكيل دادند. نهادهاي اين‌چنيني تا پيروزي انقلاب نقش مهمي در تربيت كادرها داشتند و به‌تدريج باعث تحولات داخلي شدند. اين روند ادامه داشت تا آنكه جنبش مسلحانه در ايران پديد آمد و در سال 50 سازمان مجاهدين خلق اعلام موجوديت كرد. دوستان ما در خارج از كشور احساس مسئوليت كردند و براي انتشار اخبار داخل کشور، نشريه «پيام مجاهد» ارگان نهضت آزادي خارج از کشور را منتشر كردند؛ اما تغيير موضع سازمان و انشعاب درون‌سازماني مجاهدين، ضربه سنگيني به جريان مبارزات وارد كرد.
رويكرد نهضت نسبت به عملکرد مجاهدين چه بود؟
مجاهدين به‌لحاظ سازماني مستقل عمل مي‌کردند و ارتباطي به نهضت آزادي نداشتند، اما در آن زمان جامعه از مبارزه انقلابي و مسلحانه استقبال مي‌کرد، زيرا فضاي اختناق بعد از 15 خرداد 42 بسيار سنگين بود؛ از سوي ديگر تجربه و گفتمان جهاني آن دوره نيز مبارزه انقلابي و مسلحانه را براي مقابله با استبداد مي‌پذيرفت. در اين دوره برخي از اعضاي نهضت، برخي از اعضاي هيئت‌هاي مؤتلفه، بازاري‌ها، جمعي از روحانيت مبارز مانند آقاي هاشمي‌رفسنجاني و افرادي مانند شهيد رجايي از آنها حمايت مي‌کردند. اين روند ادامه داشت تا آنکه در سال 54 در سازمان مجاهدين خلق انشعابي مهم با تغيير مواضع رخ داد و اعلام کردند در مسير مبارزات خود با تأكيد بر گفتمان مارکسيسم عنصر دين را کنار مي‌گذارند.
دکتر شريعتي در اين دوره چه نقشي داشت؟
در چنين فضايي دکتر شريعتي در سال 1343 به ايران آمد و توانست با گفتمان‌سازي براساس آموزه‌هاي اسلامي نشان دهد که تحقق عدالت اجتماعي که مورد توجه نسل جوان بود، تنها از راه مارکسيسم نمي‌گذرد، بلکه مي‌توان با آموزه‌هاي ديني و فرهنگ بومي به آرمان عدالت‌خواهي جامه عمل پوشاند. سخنراني‌هاي او در داخل کشور به‌ويژه در حسينيه ارشاد موج وسيعي ايجاد کرد و توانست نسل جوان را متوجه ظرفيت‌هاي فرهنگ بومي کند و انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان خارج از کشور را هم متحول کند. اين مقطع در تقويت جنبش‌ اجتماعي ايران بسيار مهم و تأثيرگذار بوده است.
شما باور داريد که سازمان مجاهدين در تمام ابعاد مستقل از نهضت عمل مي‌کرد؛ با طرح اين گزاره چرا انشعاب دروني اين سازمان اين‌قدر در نگاه شما به روند مبارزات ضربه وارد کرد؟
در بيانيه انشعاب سازمان بيشترين حمله به گفتمان نهضت آزادي و شخص مهندس بازرگان شده بود؛ از سوي ديگر بخشي از يک سازمان با نگاه اسلامي اعلام کرد ديگر مباني اسلامي در مسير مبارزاتشان طريقت ندارد و اين شوک سنگيني به جامعه به‌ويژه در دو نهاد دانشگاه و بازار که نقش مهمي در جنبش اجتماعي داشتند، وارد کرد. مضافا آنکه بيانيه انشعاب، اوضاع را در زندان‌ها بر هم زد و فضاي سنگيني را بر مسير مبارزات تحميل کرد و در داخل زندان‌ها باعث بروز شکاف‌هاي عميق ميان زندانيان و خاصه ميان مجاهدين خلق و زندانيان طرفدار روحانيت مانند لاجوردي و رجايي و اعضاي مؤتلفه و حزب ملل اسلامي شد که ريشه همين اختلاف‌هاي درون زندان را بعد از انقلاب هم مي‌توان مشاهده کرد؛ يعني زمينه اختلافات در زندان شکل گرفت و در نهايت به بروز خشونت‌هاي بعدی منجر شد.
يکي از مقاطع مهم در تاريخ نهضت آزادي حد فاصل سال‌هاي 54 تا 57 است که فعاليت‌هاي نهضت آزادي بسيار گسترش مي‌يابد و مي‌تواند در پيروزي انقلاب اسلامي مؤثر عمل کند. قدري از اقدامات نهضت در اين سال‌ها بگوييد.
دوستان ما همراه با نيروهاي ملي با استفاده از فضاي سياسي حاصل از برنامه حقوق بشر کارتر و فشار بر دولت ايران «جمعيت ايراني دفاع از آزادي و حقوق بشر» را در فروردين 1356 تشکيل دادند و مهندس بازرگان را به‌عنوان دبير کل خود معرفي کردند. اقدامات اين جمعيت زمينه آزادي زندانيان روحانيون و دانشجويان را ايجاد کرد و باعث جلب حمايت‌هاي بين‌المللي براي دفاع از زندانيان، کاهش سلطه ساواک و بازشدن نسبي فضاي سياسي شد. در آن ايام برنامه‌هاي آگاهي‌بخش از جمله سلسله‌‌سخنراني‌هايي در شهريور 56 در مسجد قبا برگزار شد. به ياد دارم که ميزان استقبال از سخنراني‌هاي مسجد قبا به‌نحوي بود که کل خيابان قبا تا خيابان شريعتي مملو از جمعيت مي‌شد. با اين اقدامات مشخص شد که روشنفکري ديني مي‌تواند بر مردم تأثير بگذارد و جريان مبارزات را هدايت کند و افرادي مانند مهندس بازرگان، دکتر سحابي، دکتر توسلي، دکتر سامي و دکتر پيمان در اين برنامه‌هاي آگاهي‌بخشي تأثير شگرفي داشتند. در سال56 اولين نماز عيد فطر در تپه‌هاي قيطريه به امامت آيت‌الله سيدابوالفضل زنجاني (برادر سيدرضا زنجاني) برگزار شد. نماز عيد فطر بعدي در سال 57 به امامت مرحوم دکتر مفتح توانست نخستين راهپيمايي خودجوش مردمي را ايجاد کند و بعد از آن، اتفاقات ديگري مانند ميدان شهدا رخ داد. يکي از موضوعات مهم ديگر تجديد سازمان نهضت آزادي در نيمه دوم سال 56 و صدور بيانيه‌هاي آگاهي‌بخش در طول سال 57 بوده است. نهضت در تحليل‌هاي خود به اين نتيجه رسيد که در برخورد با نظام استبدادی شاه به تقويت جنبش اجتماعي نياز داريم؛ از سوي ديگر تا زماني که آمريکا دست حمايت خود را از پشت شاه برنداشته است، نمي‌توان انتظار موفقيت داشت. با چنين تحليلي دو محور در دستور کار قرار گرفت؛ نخست تقويت جنبش اجتماعي و دوم ديپلماسي انقلاب. اعضاي نهضت به چهار نفر آقايان مهندس بازرگان، دکتر سحابي، احمد صدرحاج‌سيدجوادي و اين‌جانب مأموريت دادند تا مذاکره با آمريکا و ديپلماسي انقلاب را پي بگيريم. اين مذاکرات در ارديبهشت سال 57 آغاز شد و توانستيم با آقاي جان استمپل ديداري داشته باشيم. اين مذاکرات در منزل دکتر فريدون سحابي انجام مي‌شد و من نقش مترجم را ايفا مي‌کردم. چنين مذاکراتي به‌تدريج باعث کاهش حمايت آمريکا از نظام شاه شد. بعد از آن هم ديپلماسي انقلاب توسط آيت‌الله خميني در نوفل‌لوشاتو پيگيري شد. بي‌ترديد اگر ديپلماسي انقلاب انجام نمي‌شد، انقلاب ايران نمي‌توانست به پيروزي برسد. راهپيمايي‌هاي ميليوني مردم در روزهاي تاسوعا و عاشورا نيز رخداد بسيار مهمي است که در روز تاسوعا روز جهاني حقوق بشر به دعوت جمعيت ايراني دفاع از آزادي و حقوق بشر، آيت‌الله طالقاني و روحانيت مبارز آغاز شد و در روز عاشورا به يک رفراندوم فراگير براي رفتن شاه و نفي استبداد تبديل شد و اين مطالبه تاريخي ملت ايران در رسانه‌هاي جهاني بازتاب گسترده‌اي پيدا کرد. براي راه‌اندازي مجدد صنعت نفت براي مصارف داخلي هم رهبر فقيد انقلاب به آقايان مهندس بازرگان، هاشمي‌رفسنجاني و مهندس کتيرايي مأموريت دادند و براي مديريت اعتصابات آقايان دکتر سحابي، دکتر باهنر و مهندس معين فر را منصوب کردند. بعد از مهر57 و هنگامي که رهبر فقيد انقلاب مجبور به ترک عراق شدند و به نوفل‌لوشاتو رفتند، در آن 118روز اقامت در نوفل‌لو شاتو مطالبات تاريخي ملت ايران يعني آزادي، استقلال، جمهوريت و حاکميت ملت در بام رسانه‌هاي جهاني معرفي شد. البته در انقلاب همه مردم و گروه‌هاي اجتماعي با انسجام حول نفي استبداد حضور داشتند اما نقش نهضت آزادي در مديريت انقلاب و روحانيت مبارز در به صحنه‌آوردن مردم، کاملا برجسته است.
موضوع ديگري که در آن ايام مطرح است، روي کار آمدن شاهپور بختيار به‌عنوان نخست‌وزير است. نهضت آزادي همواره بر مشي اصلاح‌گرايانه خود تأكيد داشته است و بختيار هم با همين شعار نخست‌وزيري را پذيرفته بود. از سوي ديگر بختيار سابقه عضويت در جبهه ملي را داشت و در دوران پهلوي دوم به زندان رفته بود. با چنين مختصاتي چرا نهضت آزادي از بختيار حمايت نکرد؟
بختيار، انتخاب نابهنگامي بود. شاه او را براي عبور از بحران انتخاب کرده بود و آمريکا هم همين ديدگاه را حمايت مي‌کرد. در زماني که بختيار مسئوليت نخست‌وزيري را برعهده گرفت، تمام شواهد در جامعه حاکي از مشي انقلابي بود. مهندس بازرگان درباره روي‌کارآمدن بختيار گفت که اين انتخاب خيلي دير انجام شد. زيرا جنبش اجتماعي ايران توسعه يافته بود و مردم در راهپيمايي عاشورا مي‌گفتند «نهضت ما حسيني است، رهبر ما خميني است». مهندس بازرگان اگرچه به اصلاحات باور داشت و پيشنهادهايي داشت که مورد قبول واقع نشد زيرا جنبش اجتماعي ايران در آن مقطع مشي انقلابي را مطالبه مي‌کرد. حتي جبهه ملي و افرادي مانند کريم سنجابي، اللهيار صالح و داريوش فروهر که از رهبران جبهه ملي بودند هم از بختيار حمايت نکردند.
برسيم به دوران بعد از انقلاب. اگرچه نهضت آزادی را نمي‌توان الزاما مرتبط به نهضت آزادی دانست اما به‌هر‌حال تعدادي از سران نهضت در دولت موقت مسئوليت داشتند و نام دولت موقت به نحوي با نهضت آزادي گره خورده است. در وهله نخست چه زمينه‌هايي باعث شد تا امام، مهندس بازرگان را به‌عنوان رئيس دولت موقت انتخاب کند و در وهله دوم چه عواملي باعث استعفاي بازرگان از سِمت خود شد؟
رهبر فقيد انقلاب بعد از ورودشان به ايران گفتند که «من دولت تعيين مي‌کنم». در شوراي انقلاب بحث‌‌هاي زيادي درباره دولت انتقالي مطرح شد. در آن شرايط هيچ‌کس جز مهندس بازرگان نمي‌توانست اين مسئوليت سنگين را برعهده بگيرد زيرا از يک جهت در ميان روحانيون مقبوليت داشت و از سوي ديگر داراي پايگاه اجتماعي وسيعي بود. آيت‌الله طالقاني، دکتر سحابي و شخص مهندس بازرگان در سال‌هاي متمادي تعامل بالايي با شخصيت‌هايي مانند شهيد بهشتي، شهيد مطهري، شهيد باهنر، علامه جعفري و حتي علامه طباطبايي داشتند و با ايشان هم‌فکري مي‌کردند. به اين دليل مورد تأييد روحانيت بودند. مهندس بازرگان به‌عنوان يک فعال سياسي ملي‌گرا و استاد دانشگاه از سوي جامعه روشنفکري هم حمايت مي‌شد. در آن مقطع هيچ‌کس جز او هم‌زمان هر دو اين ويژگي‌ها را نداشت. مهندس بازرگان همان‌طورکه در حکم رهبر انقلاب آمده بود، فارغ از رويکرد حزبي‌اش دولت را اداره کرد؛ زيرا همه ما که در دولت حضور داشتيم، از لحاظ اخلاقي پذيرفته بوديم که نبايد مواضع حزبي خود را در دولت جاي دهيم. شخص مهندس بزرگان هم درباره دولت موقت گفته بود که دولت، نهضتي نيست. واقعا هم همين‌طور بود و برخلاف آنچه برخي ادعا مي‌کنند، از حيث کمي هم دولت وابسته به نهضت نبود؛ به‌نحوي‌که دولت متشکل بود از 11 نفر (36،6 درصد) اعضاي نهضت آزادي، 11نفر (36،6 درصد) مليون و نيروهاي جبهه ملي، چهار نفر (13،3 درصد) روحانيون شوراي انقلاب و چهار نفر (13،3 درصد) انجمن اسلامي مهندسين. بنابراين نسبت متکثري از نيروهاي فعال در انقلاب در دولت موقت حضور داشتند که اين موضوع شبهه نهضتي‌بودن دولت موقت را رد مي‌کند. نهضت در دوران دولت موقت با جمع محدودي اداره مي‌شد زيرا شخصيت‌هاي اصلي نهضت در دولت موقت حضور داشتند و دولت موقت بار سنگيني را بر عهده داشت؛ چون در دوره انتقالي بايد علاوه بر تمشيت امور کشور در مقابل کارشکني‌ها و نفوذي‌ها ايستادگي مي‌کرد. براي مثال طيف‌هايي مانند حزب توده چريک‌هاي فدايي خلق که با مباني انقلاب اسلامي مخالف بودند، مدام کارشکني مي‌کردند و طيفي مانند نيروهاي سازمان مجاهدين خلق که مدعي قدرت بودند و مي‌خواستند خودشان در رأس قدرت حضور داشته باشند، به‌صورت مدام عليه دولت موقت مي‌تاختند؛ علاوه بر اينها گروه‌هاي ديگري هم بودند که در پيش پاي دولت موقت سنگ مي‌انداختند و تمايل داشتند خودشان دولت را در دست داشته باشند. در اين جنگ قدرت مهندس بازرگان استعفا داد که در پي آن راه‌حل ادغام شوراي انقلاب و دولت مطرح و اجرا شد و روحانيوني مثل آيت‌الله خامنه‌اي و آقاي هاشمي‌رفسنجاني به دولت آمدند. اين روند ادامه داشت تا آنکه يک روز پس از 13آبان و در‌پي اشغال سفارت آمريکا و متعاقب هجمه‌هايي که به سفر مهندس بازرگان، دکتر يزدي و دکتر چمران به الجزاير وارد شد، مهندس بازرگان از مسئوليت خود استعفا داد و استعفايش از سوي رهبر فقيد انقلاب پذيرفته شد. نکته مهم اين است که مهندس بازرگان پس از استعفا قهر نکرد و در شوراي انقلاب به همکاري خود ادامه داد. من هم تا دي‌ماه سال59 در سِمت شهردار تهران، باوجود کارشکني‌ها، به وظايف خود ادامه دادم و در نهايت استعفا دادم. به‌طور خلاصه علت استعفاي مهندس بازرگان و دولت موقت، جنگ قدرت ازسوی گروه‌هاي مختلف بوده است.
نهضت آزادي بعد از دولت موقت توانست نيروهاي زيادي به مجلس اول بفرستد. فضاي مجلس اول براي نهضت چگونه بود؟
نخستين انتخابات بعد از انقلاب، رفراندوم قانون اساسي بود که دولت موقت آن را برگزار کرد. مهندس بازرگان نظرش اين بود که عنوان نظام سياسي ايران بايد «جمهوري دموکراتيک اسلامي» باشد که قبلا در اساسنامه شوراي انقلاب به تصويب رسيده بود، اما با مخالفت رهبر فقيد انقلاب مواجه شد و ايشان گفتند: «جمهوري اسلامي نه يک کلمه کم و نه يک کلمه زياد». بعد از آن بحث تدوين قانون اساسي پيش آمد. دولت موقت پيش‌نويسي تهيه کرده بود که آن پيش‌نويس در مجلس خبرگان قانون اساسي کنار گذاشته شد و در تدوين بعدي، اصل ولايت فقيه در قانون اساسي قرار گرفت. در بهمن سال59 اولين انتخابات مجلس برگزار شد که به‌زعم بسياري از شخصيت‌ها آزادترين انتخابات در طول تاريخ جمهوري اسلامي است. نهضت آزادي در آن انتخابات فهرستی به نام «همنام» «هيئت معرفي نامزدهاي انتخاباتي» ارائه داد. تعداد زيادي از اين فهرست به مجلس راه يافتند و جالب است که مهندس بازرگان بعد از آن همه تخربي که پس از اشغال سفارت آمريکا عليه او انجام شده بود، بعد از آقاي حجازي و دکتر حبيبي به‌عنوان نفر سوم و با رأي بسيار بالا به مجلس راه يافت. حضور نهضت در مجلس اول پيش از خرداد سال60 بسيار تأثيرگذار بود اما بعد از خرداد سال60 و با بسته‌شدن فضاي سياسي، نمايندگان مجلس چندان نمي‌توانستند در فضايي آرام و تخصصي به اظهار ديدگاه‌هاي خود بپردازند. فضا در مجلس به‌گونه‌اي بود که آنان به‌صورت مدام با شعار «مرگ‌خواهي» وارد مجلس مي‌شدند. نهضت در چنين فضايي هم تلاش کرد که در مجلس اثربخش باشد؛ از اين‌رو نمايندگان نهضتي حاضر در مجلس همواره به تبيين مباني انتخابات آزاد مي‌پرداختند. مهندس بازرگان و دکتر سحابي در سخنراني‌هاي خود در مجلس بر اين نکته تأكيد مي‌کردند که مطالبه مردم در انقلاب، تحقق آزادي و جمهوريت يعني حاکميت ملت بود و وسيله تحقق اين مفاهيم انتخابات آزاد، سالم و منصفانه است که معمولا چنين سخنراني‌هايي با تنش روبه‌رو مي‌شد و گاه نيمه‌کاره مي‌ماند. بعد از آنکه اعضاي دولت مسئوليتشان تمام شد، در تيرماه سال59 نهضت آزادي سومين کنگره خود را تشکيل داد. وقتي به مصوبات آن کنگره نگاه مي‌کنيم، درمي‌يابيم که نهضت به‌دنبال اصلاحات و تحقق مطالبات آزادي و دموکراسي در فضايي به‌دور از خشونت و التزام به قانون بود. مصوبات اين کنگره مبناي خط‌مشي اصلاحاتي نهضت آزادي در سال‌هاي بعد بود. نهضت در ابتداي انقلاب هم به شيوه محاکمه متهمان سياسي در دادگاه‌ها اعتراض داشت؛ مشخصا مهندس بازرگان درباره هويدا باور داشت که او اطلاعات بسياري از رژيم گذشته دارد و بايد به آن اطلاعات دست يافت و از آنها در راستاي منافع ملي استفاده کرد. اگر زمان داده مي‌شد و هويدا تمام اطلاعاتش را مي‌گفت، مي‌توانستيم بيش از اين، مظالم رژيم پيشين را ثابت کنيم. بعد از خرداد سال60 هم که تقريبا تمام گروه‌هاي مخالف کنار رفته بودند، نهضت به اعتبار اعضايش توانست در دفتر خيابان مطهري به ادامه فعاليت خود بپردازد و توانست در مقاطع مختلف از جمله جنگ به وظايف اجتماعي و سياسي خود عمل کند، اما در اين مسير با موانع بسياري روبه‌رو شد. در سال 64 مهندس بازرگان براي آنکه معتقد بود انتخابات مسير نيل به دموکراسي است، نامزد انتخابات رياست‌جمهوري شد که در کمال ناباوري رئيس دولت موقت و فردي که چنددهه سابقه مبارزاتي عليه نظام پهلوي را در کارنامه خود داشت، ردصلاحيت شد. ما در انتخابات‌هاي بعدي هم همواره حضور داشتيم و زمينه‌هاي آگاهي اجتماعي را به‌وجود آورديم.
با آغاز جنگ، نهضت آزادي حمله عراق به ايران را محکوم کرد و از مردم خواست تا همه‌جانبه عليه دشمن خارجي به دفاع بپردازند، اما اين رويکرد بعد از فتح خرمشهر قدري متفاوت شد. استدلال نهضت براي خاتمه جنگ بعد از فتح خرمشهر چه بود؟
نهضت براي دفاع از ايران و جلب مشارکت مردم در جنگ به‌موقع بيانيه‌هايي منتشر کرد و خود نيز در حد مقدور مشارکت داشت، ما در شهرداري تهران تمام امکانات را براي پشتيباني جنگ بسيج کرديم، دکتر چمران هم به اهواز رفت و ستاد جنگ‌هاي نامنظم را تشکيل داد و اعضاي نهضت، از‌جمله مهندس بازرگان به جبهه‌ها مي‌رفتند تا از رزمندگان پشتيباني کنند. ما باور داشتيم که تا فتح خرمشهر اگر همه مردم ايران در راستاي دفاع از وطن شهيد شوند، وظيفه ديني و ملي است زيرا نبايد يک وجب از خاکمان هم دست دشمن بيفتد. اما بعد از فتح خرمشهر زمينه مذاکره براي پايان جنگ فراهم شد و ما در آن مقطع گفتيم که بايد از طريق ديپلماسي جنگ تمام شود تا کشور بيش از اين متحمل هزينه نشود. اما جنگ تا سال67 ادامه يافت. نهضت تا سال64 مخالفت خود را در نامه‌هاي محرمانه اعلام مي‌کرد ولي از سال64 تا 67 بيانيه‌هاي خود در موضوع جنگ را به صورت علني منتشر کرد. در اين مدت 53 نشريه درباره جنگ در‌آورديم و مدام به مسئولان و مردم مي‌گفتيم که مي‌توان از طريق ديپلماسي به جنگ خاتمه داد. بعد از اين موضع‌گيري‌ها در سال67 دفتر نهضت بسته شد و سه نفر شامل آقايان هاشم صباغيان، خسرو منصوريان و من دستگير شديم. با اين بازداشت بار ديگر فعاليت نهضت متوقف شد.
بعد از فوت امام نامه‌اي منتشر شد که در آن نامه امام ضرر نهضت آزادي را از منافقين بيشتر دانسته بود. اخيرا با طرح موضوع آقاي علي مطهري، بحث‌هايي درباره اصالت اين نامه درگرفت که مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام شبهه بر اصالت نامه را رد کرد. ماجراي آن نامه چيست؟
در سال 66 و در آستانه انتخابات مجلس آقاي محتشمي‌پور نامه‌اي به رهبر فقيد انقلاب نوشت و از ايشان درخواست کرد که در قبال نامزدهاي نهضت آزادي چه موضعي اتخاذ کنيم و ايشان هم در نامه‌اي پاسخ او را داد. اما اين نامه در سال 68 منتشر شد که همان بحث‌هايي که گفتيد در نامه مذکور آمده است. مهندس بازرگان بعد از انتشار نامه شکايت کرد. در دادگاه درخواست کارشناسي خط و ارائه نامه داده شد که آن نامه هيچ‌گاه به دادگاه ارائه نشد. آيت‌الله موسوي‌تبريزي سال‌ها بعد در مصاحبه‌هايی گفت که احمدآقاي خميني گفته بود اگر نامه را مي‌آورديم معلوم مي‌شد که به خط من و امضاي امام است. امام خميني در وصيت‌نامه‌اش گفته است که اگر بعد از من نامه‌هايي از جانب من منتشر شد بايد به خط و امضاي خود من باشد. نکته‌ واضحي که در اين نامه وجود دارد اين است که نامه يکي از عناصر ذکرشده در وصيت‌نامه را ندارد؛ يعني گرچه به امضاي امام رسيده است، اما به خط ايشان نيست.
در سال 69 يعني پس از پايان جنگ 90 نفر که بخش عمده‌اي از اين تعداد متشکل از نيروهاي نهضت آزادي بودند، نامه‌اي انتقادي به آقاي هاشمي، رئيس‌جمهور وقت، نوشتند که به گفته اعضاي نهضت در پي آن نامه هزينه‌هايي بر نهضت آزادي تحميل شد. قدري از آن نامه بگوييد.
بعد از خاتمه جنگ فعاليت نهضت دوباره آغاز شد. همان‌طور که گفتيد، در سال 69، 90 نفر طي نامه‌اي از آقاي هاشمي‌رفسنجاني، رئيس‌جمهور، خواستند که اصول سوم و پنجم قانون اساسي را اجرا کند و در کنار توسعه اقتصادي به توسعه سياسي هم توجه داشته باشد. آن نامه بسيار مؤدبانه و با لحني سياسي و منطقي نوشته شده بود و نه‌تنها انتظار برخورد قهري نداشتيم، بلکه تصور مي‌کرديم بعد از اين نامه دولت آقاي هاشمي اقدامات مثبتي براي بازشدن فضاي سياسي مي‌کند، اما برخلاف اين تصور 24 نفر از امضاکنندگان نامه، از جمله من دستگير شديم تا آنکه در نهايت 9 نفر، از جمله من و آقايان خسرو منصوريان، عبدالعلي بازرگان، هاشم صباغيان از نهضت آزادي و آقايان اردلان، شهشهاني، داوران و... از جبهه ملي در دادگاه محکوم به حبس شديم. آقاي هاشمي درباره بازداشت ما گفت که اتهام جاسوسي دارند، اما تنها علت بازداشت ما آن نامه بود. بعدها آقاي هاشمي درباره علت اين بازداشت‌ها به مهندس سحابي گفته بود که «پررو شده بودند».
در سال 73 مهندس بازرگان درگذشت و آقاي ابراهيم يزدي به دبيركلي رسيد. بعد از فوت بازرگان تنها گزينه براي دبيركلي نهضت، ايشان بود يا افراد ديگري نيز مطرح بودند؟
بعد از درگذشت مهندس بازرگان همه انتظار داشتند كه دكتر يدالله سحابی مسئولیت دبیركلی را بپذیرد، اما ایشان از پذیرش این مسئولیت امتناع كرد و با پیشنهاد خودشان و رأی اكثریت مطلق اعضا دكتر یزدی دبیركل شد. مجموعا دوران دبیركلی دكتر یزدی را مثبت ارزیابی می‌كنم، زیرا در دوران ایشان نهضت توانست ارتباط خوبی با بخش‌های مختلف جامعه، از جمله دانشگاه‌ها داشته باشد و نگاه راهبردی نهضت را در تمام ابعاد ادامه دهد.
نهضت آزادی از حامیان دولت اصلاحات بود، اما گفته می‌شود در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 76 اعضای نهضت رأی سفید دادند. این گزاره درست است؟
پیش از رسیدن به دوران اصلاحات این توضیح لازم است كه نهضت آزادی تنها گروهی بود كه با وجود تمام محدودیت‌ها بعد از خرداد 60 توانست خود را در عرصه سیاسی حفظ و همواره بر مواضع آگاهی‌بخشی خود تأكید و اقدام كند. آن ایستادگی‌ها باعث شد تا به تدریج سرمایه اجتماعی‌ای شكل بگیرد كه در خرداد سال 76 به برنامه توسعه سیاسی آقای خاتمی رأی دهد. در حقیقت اندیشه اصلاح‌طلبی پیش از دولت اصلاحات در طول زمان شكل گرفته بود، اما این اندیشه بعد از دوم خرداد سال 76 غالب شد. البته آن زمان در كنار اقدامات نهضت آزادی همکاری بین نهضت، نیروهای ملی و دوستان مهندس سحابی به نام «تلاشگران راه آزادی» تشکیل شده بود و آقایان مهندس معین‌فر، مهندس سحابی و دكتر یزدی را به عنوان نامزدهای انتخاباتی خود معرفی كرده بود كه هر سه از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شدند. در اعتراض به این تصمیم با توجه به شیوه‌ای که در کشورهای دموکراتیک متداول است، ابتدا تصمیم تلاشگران شرکت در انتخابات با «رأی سفید» بود. اما وقتی آقای خاتمی برنامه‌ خود را درخصوص توسعه سیاسی ارائه دادند، نهضت آزادی تصمیم گرفت كه به او رأی دهد و ما روی تعرفه‌های انتخابات نام سیدمحمد خاتمی را نوشتیم. به همین مناسبت در تاریخ ششم خرداد نهضت در نامه‌ای خطاب به ایشان انتخابشان را تبریک گفت و در هفتم خرداد نهضت بیانیه تحلیلی درخصوص این انتخابات صادر کرد و ضمن تمجید از رشد و بلوغ و بینش سیاسی و حرکت‌به‌موقع و سنجیده مردم این پیروزی را به ملت ایران تبریک گفت. دوران اصلاحات خاصه دوره اول برای نهضت، بازه زمانی خوبی بود. ما توانستیم دوباره دفتر داشته باشیم و تعامل خوبی با جنبش دانشجویی برقرار كنیم و به تبیین دیدگاه‌های خود بپردازیم. این شرایط تا سال 80 ادامه داشت. در سال 79 مهندس سحابی و جمعی از دوستانشان به دلیل اظهاراتی كه در كنفرانس برلین داشت، دستگیر شدند و بعد از آن در فروردین سال 80 و در آستانه انتخابات دور دوم ریاست‌جمهوری آقای خاتمی تعداد زیادی از اعضای نهضت دستگیر شدند. اتهام دستگیرشدگان براندازی بود كه آقای خاتمی و آقای یونسی در آن زمان گفتند سندی مبنی بر براندازی دستگیرشدگان نهضت وجود ندارد. به یاد دارم آقای محبیان در همان ایام در روزنامه رسالت نوشت كه «نهضت آزادی باید صفر شود». این رویكرد نشان می‌داد قرار است دوباره برخوردها با نهضت افزایش یابد. در چنین شرایطی آقای دکتر سحابی در بیانیه‌ای از سوی نهضت آزادی از مردم برای شرکت در انتخابات و حمایت از آقای خاتمی دعوت کردند و با پشتیبانی و آگاهی مردم از شرایط باز هم آقای خاتمی این‌بار با 24 میلیون رأی انتخاب شد.
شرایط نهضت در دوران آقای احمدی‌نژاد، خاصه بعد از انتخابات سال 88 چگونه بود؟
در سال 84 نهضت دكتر ابراهیم یزدی را به‌عنوان نامزد خود معرفی كرد كه رد صلاحیت شد. بعد از رد صلاحیت ایشان در مذاكره‌ای با جبهه مشاركت به این نتیجه رسیدیم كه نهضت از آقای دكتر معین حمایت كند؛ البته مشروط به آنكه ایشان در صورت پیروزی تشکیل «جبهه دموكراسی و حقوق بشر» را حمایت و پیگیری کنند. دكتر معین رأی نیاورد و انتخابات به مرحله دوم رفت و رقابت بین آقای احمدی‌نژاد و آقای هاشمی درگرفت. آقای هاشمی هزینه‌های زیادی را بر اعضای نهضت تحمیل كرده بود اما نهضت با توجه به تحلیل شرایط برای حفظ منافع ملی تصمیم گرفت در انتخابات شرکت کند و از آقای هاشمی حمایت كنند؛ پیامدهای عملکرد آقای احمدی‌نژاد و مشكلات عمیقی که برای كشور به وجود آورد، نشان داد که آن تصمیم درست بوده است. بعد از انتخابات سال 88 هم باز موج دستگیری اعضای نهضت آغاز شد.
دوران آقای روحانی را چگونه ارزیابی می‌كنید؟
در سال 92 آقای دکتر یزدی نیز دستگیر و فعالیت نهضت كاملا متوقف شد. گفته شد كه شما حق ندارید بیانیه‌ای مبنی بر درخواست حضور مردم در انتخابات بدهید؛ ما هم تصمیم گرفتیم روز انتخابات در حوزه حسینيه ارشاد رأی دهیم. رسانه‌های مختلف داخلی و خارجی با آقای دکتر یزدی مصاحبه کردند. در این گفت‌وگوها از مردم خواستند به آقای روحانی رأی دهند. در دولت اول روحانی قدری فضا باز شد؛ البته نه به‌طور كامل. ما می‌توانستیم در روزنامه‌ها یادداشت بنویسیم یا مصاحبه كنیم و دیدگاه‌های خود را مطرح كنیم. نهضت در سال 96 باز هم به آقای روحانی رأی داد. البته دولت دوم آقای روحانی با چالش‌های متعددی از جمله مشكلات اجرائی‌شدن برجام روبه‌رو شد كه به تبع آن مشكلات داخلی هم در پی داشته است.
موضع نهضت در انتخابات پیش‌روی مجلس چیست؟
ضمن سخنرانی سالروز تأسیس نهضت در اردیبهشت امسال توضیح دادم كه از یک سو شركت در انتخابات یك ضرورت است اما از سوی دیگر با توجه به شرایط کنونی کشور باید شرایط انتخابات آزاد طبق اصول قانون اساسی فراهم شود تا امکان مشارکت گسترده مردم در انتخابات فراهم شود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها